گوناگون 07:30 - 28 شهریور 1393
هر چه اصرار می کردم بی فایده بود. ازش می خواستم تا به من اجـازه بدهد جایی کار کنم. اما ذبیح االله می گفـت: «مـی خـوای کـار کنـی، پـول در بیاری؟ من راضی نیستم! هر چی می خوای بگو من بـرات تهیـه کـنم!

کوتاه و خواندنی 61 / دوست ندارم زنم بیرون کار کنه

 

به گزارش سرویس مقاومت جام نیوز، آنچه می خوانید خاطره ای است از زندگی شهید ذبیح الله عامری:

 

هر چه اصرار می کردم بی فایده بود. ازش می خواستم تا به من اجـازه بدهد جایی کار کنم. اما ذبیح االله می گفـت: «مـی خـوای کـار کنـی، پـول در بیاری؟ من راضی نیستم! هر چی می خوای بگو من بـرات تهیـه کـنم! همین قدر که من از بیرون میام و می بینم با حوصله به بچه ها مـی رسـی و اعصابت راحته و با من و بچه ها خوشرفتاری می کنی برام کافیـه! هـر چـی بخوای خودم کار می کنم و برات تهیه می کنم ولی تو همینطور صبورانه بچه ها رو تربیت کن.»



تا حالا همیشه حرفهایش آویزه گوشم است.



اگر یک وقتی هم طاقتم طاق شد و بی صبری کردم به خوابم می آید و می گوید: «فاطمه! حرفه ای من رو فراموش کردی؟ مگه قـرار نبـود کـه صبر کنی؟ مگه بهت نگفته بودم که به حضرت زینب(س) متوسـل بـشی و بخواهی که خدا صبر بده!»

 

 


4749550
 
پربازدید ها
پر بحث ترین ها
صفحه اصلی | درباره‌ما | تماس‌با‌ما | تبلیغات | حفظ حریم شخصی

تمامی اخبار بطور خودکار از منابع مختلف جمع‌آوری می‌شود و این سایت مسئولیتی در قبال محتوای اخبار ندارد

کلیه خدمات ارائه شده در این سایت دارای مجوز های لازم از مراجع مربوطه و تابع قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد.

کلیه حقوق محفوظ است