به گزارش سرویس حوادث جام نیـوز، دوم بهمن ماه مأموران کلانتری 125 یوسفآباد با تماس تلفنی کارکنان بیمارستان سجاد تهران از مرگ مشکوک مرد 59 سالهای با خبر و راهی محل شدند.
مأموران در بیمارستان با جسد مرد سالمندی به نام بابک روبهرو شدند که آثار جراحت و کبودی زیادی در بدنش دیده میشد. پس از این مأموران موضوع را به قاضی منافیآذر، بازپرس ویژه قتل دادسرای جنایی تهران اطلاع دادند و بازپرس هم لحظاتی بعد همراه کارآگاهان اداره دهم پلیس آگاهی در محل به تحقیق پرداخت.
بررسیها نشان داد بابک ساعتی قبل در حالی که زخمی بوده از سوی پسر 28 سالهاش به نام وحید به بیمارستان منتقل شده و دقایقی بعد هم مخفیانه بیمارستان را ترک کرده است. معاینات اولیه پزشکی هم نشان داد مقتول بر اثر ضربات متعدد به بدن و سرش به قتل رسیده است.
همزمان با ادامه تحقیقات، جسد به دستور قاضی پرونده برای مشخص شدن علت اصلی مرگ به پزشکی قانونی فرستاده شد. چند روز بعد از حادثه، پزشکی قانونی علت مرگ مرد میانسال را اصابت 14 ضربه سخت به سر و بدن اعلام کرد.
بدین ترتیب پرونده قتل مرد میانسال وارد مرحله تازهای شد و تیمی از کارآگاهان به دستور بازپرس برای روشن شدن زوایای پنهان این حادثه وارد عمل شدند. کارآگاهان در نخستین گام از خانواده مقتول تحقیق کردند.
همسر مقتول گفت: مدتی بود که وحید با پدرش اختلاف مالی داشت و به خاطر همین موضوع گاهی با هم درگیری داشتند. روز حادثه وحید با پدرش در خانه تنها بود که متوجه شدم او پدرش را به بیمارستان منتقل کرده است. لحظاتی بعد از حادثه او را در حالی که وحشتزده بود و قصد داشت به خانهاش به کرج برود، دیدم و به من گفت که با پدرش درگیر شده و او را به شدت کتک زده است.
وحید گفت وقتی حال پدرش بد شده او را به بیمارستان برده و به پزشکان گفته است که پدرش در دستشویی سر و سرش به زمین خورده و بعد هم بیمارستان را ترک کرده است. پس از این من به بیمارستان رفتم که فهمیدم بابک فوت کرده است.
پس از این، مأموران وحید را به عنوان مظنون به قتل پدر تحت تعقیب قرار دادند تا اینکه متهم را در یک قرار صوری در تهران بازداشت کردند. متهم در نخستین بازجوییها ابتدا منکر قتل پدرش شد، اما وقتی با مدارک و دلایل روبهرو شد به قتل پدرش اعتراف کرد.
وی گفت: مدتی بود با پدرم اختلاف مالی داشتم. روز حادثه پس از اینکه مقدار زیادی مشروب خوردم، از کرج به خانه پدرم آمدم تا درباره اختلاف مالیام با او حرف بزنم. وقتی به خانه رسیدم، متوجه شدم مادرم به بازار رفته و پدرم در خانه تنها است.
فرصت خوبی بود که تنهایی با او حرف بزنم. بعد از کمی حرف زدن در حالی که حال مساعدی نداشتم درباره اختلاف مالیمان حرف زدم که پدرم قبول نکرد تا اینکه حرفهای ما به مشاجره لفظی تبدیل شد. وقتی درگیری ما بالا گرفت، ناگهان به پدرم حمله کردم و با مشت و لگد به جانش افتادم. حال خوبی نداشتم و فقط میدانم آنقدر او را زدم که حالش بد شد و به زمین افتاد.
خیلی ترسیده بودم و از طرفی هم از کارم پشیمان شده بودم به همین دلیل او را بلافاصله به بیمارستان رساندم و ادعا کردم پدرم داخل دستشویی به زمین خورده و حالش بد شده است. وقتی فهمیدم او فوت شده از ترس فرار کردم تا اینکه دستگیر شدم.
متهم برای تحقیقات بیشتر به دستور قاضی منافیآذر در اختیار کارآگاهان اداره دهم پلیس آگاهی قرار گرفت.
2007/ روزنامه جوان
7678857