عبدالرحیم سعیدی راد، از شاعران کشورمان در گفتوگو با خبرنگار کتاب و ادبیات فارس، درباره فعالیتهای اخیرش گفت: چند مجموعه شعر و نثر ادبی آماده چاپ کردهام که در اولین فرصت برای چاپ آنها اقدام میکنم.
وی افزود: اولین کتاب مجموعه نثرهای ادبی من با موضوع دفاع مقدس است که بنا دارم با نام دانههای تسبیح آن را منتشر کنم. این کتاب شامل قطعات نثر ادبی یا نثر شاعرانه میشود که هر قطعه نثر حدود یک صفحه است.
این شاعر اظهار داشت: دومین مجموعه آماده انتشارم مجموعه نثر ادبی آیینی شامل کلیه مناسبتهای سال تولدها و شهادتها و مناسبتهایی مذهبی مثل غدیر و مباهله و ... است که بنا دارم با عنوان عشیره گل سرخ به ناشر بسپارم.
سعیدی راد گفت: یک مجموعه شعر حدود 100 صفحهای با محوریت شهر دزفول و مقاومت مردم و شهدای دزفولی هم گردآوری کردهام که هنوز اسمی برایش انتخاب نکردهام.
وی افزود: همچنین در این روزهای ماه محرم فرصتی دست داد و همه شعرهای آیینیام را جمع کردم که گمان میکنم بتوانم مجموعه مستقلی از این شعرها ارائه کنم.
سعیدی راد یکی از نثرهای ادبی کتاب در دست انتشار عشیره گل سرخ را در اختیار خبرگزاری فارس قرار داده است که در ادامه با هم میخوانیم:
روز نخستین که صلا زد بلا
عشق پدید آمد و شد کربلا
سلام بر تو ای کربلای عزیز!
تو تنها یک قطعه زمین خشک و تفدیده نیستی که در یک گوشه از کره خاکی افتاده باشد و هر سال در ماه محرم نام عزیزش ورد زبانها بشود.
تو سرزمین پر رمز و رازی هستی که عارفان هم از درک عظمت ملکوتش عاجزند. اسراری در دل داری که همه هستی منتظر آن روزیاند که زبان بگشایی و هر آنچه را تا کنون برایش سکوت کردهای فریاد سر دهی. تو آینهای هستی که هر کس میتواند عیار وجود خود را در آن ببیند.
ای آسمانیترین زمین!
تو بیش از هزاران کتابی که در بارهات نوشته شده است، حرف برای گفتن داری. شیرینترین ماجراها از زبان تو شنیدن دارد. از سرخترین روز تاریخ، چه عظمتی در سینه خاکیات نهفته داری و من در تعجبم که چگونه میشود آسمانی به رنگ خون را در گودالی مدفون کرد؟
ای منزلگاه اشک!...
از چشمهای خونین ات معلوم است که آن روز چه کشیدی! نمیدانم آن روز چند بار دلت شکست. با هر قطره خونی که به زمین میریخت نه با هر قطره خونی که به آسمان میرفت تو شهید میشدی و کسی چه میداند آن روز چند بار شهید شدی؟
بدون شک، در روز رستاخیز تو هم جزو شهدای نینوا برانگیخته خواهی شد. ...و من هیچ جای مقدسی را سراغ ندارم که به اندازه وسعت بینهایت تو روی آن اشک ریخته باشد.
ای زمین عاشق!
عشق از آن انسانهای زلال است. از آن دلباختگان حضرت معشوق است. اما مگر میشود آن همه حماسههای بشکوه را نظاره کرد و از جان برایشان گریست و عاشق نبود؟ اصلاً اوج عشق و عشق بازی از همانجا آغاز شد و از همین روست که شاعری میسراید:
کار عشق از کربلا بالا گرفت
عشق آنجا دامن مولا گرفت
8237867