قدرتهای بزرگ از جمله ایالات متحده آمریکا که مدعی هژمون بودن اند، در حل این بحرانها چندان توفیقی نداشتهاند. این قدرتها خود در ایجاد بحران دخیلاند و اکنون توان پایان دادن به آن را ندارند. این اتفاقات اما سابق بر این کمتر به این شکل وجود داشت. در سالهای پس از جنگ جهانی دوم، عصر دو قطبی در نظام بینالملل شکل گرفت و بحرانها زیر سایه رقابت و مداخلات دو قطب یعنی شوروی و آمریکا قرار میگرفتند. نظم جهانی آن سالها، ضوابط مشخصی داشت به گونهای که حل بحرانهای منطقهای در قالب جنگ سرد سامان مییافت. با فروپاشی شوروی و تبدیل شدن نظام دو قطبی به نظام تک قطبی و هژمونی آمریکا، باز هم نظمی معنادار قابل رویت بود که با مداخلات گسترده میتوانست شرایط را به سود خود تغییر دهد. اگرچه در این میان، مثالهای نقضی از جمله رفتارهای ایران دیده میشد اما به صورت کلی، این آمریکا بود که نظم جدید را با رهبری خود شکل داده بود.
اما حالا شرایط تغییر کرده است. نظام بینالملل در حال گذار از عصر هژمونی آمریکا و نظام تک قطبی به سوی یک نظام چند قطبی است. رشد روزافزون بحرانهایی که هرچقدر هم آمریکا در آنها مداخله میکند، به ساحل آرامش نمیرسند، یک نشانه از این تغییر است.
لوران فابیوس، وزیر خارجه فرانسه چند روز قبل به این مساله اشاره کرد و گفت که بحرانهایی که جهان با آن روبروست به دلیل عدم وجود یک قدرت بینالمللی است که قادر به تثبیت اوضاع بینالمللی باشد. روزنامه واشنگتن پست هم در گزارشی به حوادث یک ماه اخیر و واکنشهای رئیس جمهور آمریکا به این تحولات اشاره کرد و نوشت که اوباما با سرعت کندی به این واکنشها پاسخ میدهد و گویی میخواهد به جهان تلقین کند که آمریکا دیگر نمیتواند امور جهان را کنترل کند.این روزنامه با اشاره به این جمله اوباما که «ما هنوز یک استراتژی برای رویارویی با داعش نداریم»، مینویسد: «دشوار است در جهانی که بیثبات است، یک استراتژی بزرگ نداشت و دیگر قدرتی را که یک زمان داشتیم در اختیار نداریم».
برای ایران که تمدنسازی اسلامی را به عنوان اصلیترین هدف راهبردی خود مدنظر دارد، چنین فرصتی، ناب و بسیار ارزشمند است. دست یافتن به جایگاهی در نظام چند قطب آینده البته الزامات و ابزارهای خاص خود را نیازمند است که همه آنها توسط دیپلماتها صورت نخواهد گرفت
این گزارش واشنگتن پست، تاکید صحت سخنان فابیوس است که البته بارها و بارها از سوی اندیشمندان روابط بینالملل نیز بیان شده است. نشانههای تغییر هندسه قدرت در دنیا هر روز بیشتر از قبل خودش را نشان میدهد. افول هژمونی آمریکا بر اساس تطبیق نظریههای مرتبط با سیکل قدرت در علم روابط بینالملل با رصد تحولات جهان، این را نشان میدهد که تا سالهایی دیگر، باید به یک آمریکای قدرتمند در کنار قطبهای قدرتمند دیگر در جهان اندیشید بدون اینکه کسی هژمون باشد. اگرچه بیان زمان در این خصوص، چندان علمی نیست اما این تحول قطعی است.
اگر مردان سیاست خارجی ایران بدون توجه به چنین برآوردهایی از آینده نظم در نظام بینالملل، به تلاش برای حل بحرانهای منطقهای بپردازند، قطعا جایگاه ایران در هندسه جدید قدرت، یک جایگاه درخور توجه نخواهد بود. رهبر معظم انقلاب اسلامی با اشاره به اینکه «اکنون در کنار بازیگران سنتی، بازیگران جدیدی در آسیا، آفریقا و آمریکای لاتین وارد عرصه شده اند و در تلاشند جایگاه خود را در نظم جدید پیش رو، تثبیت کنند» تاکید کردند: «در این دوران، دیپلماسی قوی و کارآمد اهمیت مضاعفی مییابد و به همین علت، امروز کار وزارت خارجه از گذشته حساستر است. اگر در مقطع فعلی دستگاه دیپلماسی بتواند حضور فعال، هوشمندانه و مقتدرانه داشته باشد، جایگاه و استحکام جمهوری اسلامی در چندین ده سال آینده و در نظم جدید جهانی به عنوان جایگاهی برجسته تثبیت میشود وگرنه، در جهان پیش رو، از موقعیت لازم برخوردار نخواهیم بود.»
برای ایران که تمدنسازی اسلامی را به عنوان اصلیترین هدف راهبردی خود مدنظر دارد، چنین فرصتی، ناب و بسیار ارزشمند است. قرار گرفتن ایران به عنوان یک بازیگر قدرتمند در نظام چند قطبی آینده جهان، میتواند صدای او را رساتر از قبل سازد. دست یافتن به چنین جایگاهی البته الزامات و ابزارهای خاص خود را نیازمند است که همه آنها توسط دیپلماتها صورت نخواهد گرفت.
آنچه بیش از هر امر دیگری برای ایران در شرایط ماقبل هندسه جدید قدرت ضروری است، به کارگیری قدرت هوشمند در عرصه خارجی است. قدرت هوشمند را تلفیقی از قدرت سخت و نرم دانستهاند. ایران در حوزه قدرت سخت، هر روز شاهد پیشرفتهایی است.
اما برخلاف این حوزه، در حوزه قدرت نرم، امر پیچیدهتر میشود. به دلیل ماهیت هویتی بسیاری از مسائل منطقه که این روزها به مذهب و قومیت گره خورده است، بهرهگیری از دیپلماسی عمومی کارآمد امری است که میتواند موجب افزایش قدرت نرم ایران گردد. اما به نظر میرسد همچنان جای این دیپلماسی به صورت سازمان یافته در رفتارهای ایران خالی است. اگرچه نهادها و ارگانهای مختلفی در این خصوص فعالاند اما فقدان یک مرکز هماهنگی که اولویتها را تبیین و تعیین کند و متناسب با آنها، راهکارهای اجرایی طراحی کند، احساس میشود. داشتن نگاه فرهنگی غیرامنیتی و جامعهشناسانه و هویتمدار میتواند در این خصوص بیش از قبل فعال شود.
جایگاه آینده ایران در هندسه جدید قدرت در نظام بینالملل، تابع مولفههای گوناگونی از علم و اقتصاد و فرهنگ و سیاست خارجی و … است. باید همانگونه که رهبر معظم انقلاب اسلامی نیز فرمودهاند، متناسب با چنین جایگاهی، به تنظیم رفتارها پرداخت و گرنه، روزمره شدن میتواند افقهای پیشرو را بهراحتی از میان ببرد.
4633394