گوناگون 10:18 - 12 اسفند 1393
هر کس با ما دشمنی کند، با خدا ستیز نموده است و آن کسی که با ما مخالفت کند، با پروردگار رو در رو شده است و مخالف ما عذاب دردناک و مجازات شدید الهی در دنیا و آخرت بر او واجب می گردد.

حضرت فاطمه(س) شهیده سیر رسالت به ولایت

 

به گزارش سرویس دینی جام نیوز،با غروب غمبار خورشید فروزان رسالت در 28 صفر سال دهم هجری، سیاهی غصب حق و غبار غربت اندیشه های خردورزان را آزار می داد به گونه ای که کم تر کسی یارای حضور در صحنه اعتقادی و دفاع در عرصه سیاسی را در خود می دید، امّا در این میان بانوی بزرگ اسلام حضرت فاطمه زهرا(س) برتر از هزاران مرد قدرتمند، بیرق باورهای تابناک آسمانی و علم پیکار با سران ظلم و غصب و غارت را بر دوش گذاشت تا هدایت نبوی و سعادت علوی را پاس بدارد و به گوش آیندگان برساند. زهرای اطهر(س) در برابر جریاناتی که بعد از رحلت رسول مکرّم اسلام به وجود آمد، ساکت ننشست و دست به مبارزه سیاسی زد و با سخنرانی های افشاگرانه به بیان ماهیّت غاصبان خلافت و مصیبت های وارده توسط آن ها پرداخت.

 

حضرت فاطمه زهرا(س) «اولین شهیده راه ولایت» و شخصیت برجسته ای است که در بین زنان، همانند مهتاب آفرینش، روشنایی عالمتابی از خود نشان داد و در کتاب وجود او «تمام حقیقت انسان» و «تمام حقیقت زن» و در یک کلام «تمام نسخه انسانیت» به خوبی مشاهده می شود؛ به گونه ای که «افتخار خاندان وحی» است و الگوی شایسته ای که امام راحل در بیان شیوای خود درباره او فرمود: «حضرت فاطمه زهرا(س) زنی بود که اگر مرد بود نبی بود؛ زنی که اگر مرد بود به جای رسول الله بود.» و چون درباره معرفی نمونه ای کامل از انسان در جهان هستی، سخن به میان می آید، ایشان با احترام خاصی می فرماید: «همه باید به او (حضرت زهرا(س)) اقتدا کنید و کنیم، همه باید دستورمان را از اسلام به وسیله او و فرزندان او بگیریم و همان طوری که او بوده است، باشید. انسانی است به تمام معنا انسان، زنی است به تمام معنا زن». اینک ماییم و فاطمیه و طریق جاوید آن بانو. گرچه دوران حیات ریحانه محمدی پس از ارتحال پیامبر اکرم(ص) بسیار کوتاه بود، امّا خط مشی سیاسی آن حضرت در طول حیات نشان می دهد که موضع گیری اش معقول ترین و پسندیده ترین روش ممکن بود و هرگونه حرکت و موضع گیری دیگری غیر از آن ممکن بود ضربات جبران ناپذیری بر پیکر اسلام وارد سازد.

 

مشی سیاسی فاطمه(س) مشیی آگاهانه، توأم با بینش و بصیرت، اندیشیده و حساب شده، انتخابی و گزینش شده و مبتنی بر ایمان و عقیده است. هدف آن سعادت انسان ها و نجات از بردگی ها و ذلت ها و تضمین و فراهم آوردن مبادی ارزش های معقول در جامعه است. مشی سیاسی فاطمه(س) مشی اعتراض، بی اعتنائی، عدم تأیید دستگاه رهبری غاصب، مشی به محاکمه و استیضاح کشاندن آنان، مشی مظلومیت و سرانجام که فریاد به جائی نرسد، گریستن است، آن هم نه برای عقده دل خالی کردن بلکه برای بیدار کردن و هشیار ساختن اذهان. او در این سیاست که الهی است، راست و با استقامت به پیش می رود و در آن باکی از به رنج افکندن خود ندارد.

 

خطبه تاریخی بانوی اسلام فاطمه زهراء(س) نمونه روشنی از روش و مشی مجاهداتی و مبارزاتی آن حضرت می باشد و بیانگر این واقعیت است که او سخنوری بلیغ و خطیبی نستوه، همتای همسرش امیر مؤمنان علی(ع) بود. موشکافی های فاطمه(س) در این خطبه در زمینه فلسفه و اسرار احکام و تحلیل تاریخ سیاسی اسلام و مقایسه دوران جاهلیت عرب با زندگی آن ها بعد از ظهور اسلام، درس های بزرگی به رهروان راه حق می دهد و آن ها را در مبارزاتشان تعلیم و آموزش می بخشد و مهم تر از همه این که فاطمه(س) با این خطبه موضع خاندان پیامبر(ص) را در برابر رژیم حاکم روشن ساخت و مبرا بودن ساحت مقدس اسلام از مظالمی که به نام اسلام انجام می گرفت، آشکار نمود و اگر تنها فایده این خطابه بزرگ و پر محتوا همین بود، کافی بود! چنان که حضرت امام خمینی(ره) می فرماید: «خطبه فاطمه زهرا (سلام الله علیها) در مقابل حکومت و قیام امیرالمؤمنین و صبر امیرالمؤمنین و... و فداکاری دو فرزند عزیزش... اسلام را زنده کردند و برای ما و شما برادرهای عزیز الگو شدند....»

 

فاطمه(س) آن زن سیاستمداری است که حتی از جنازه و مرگ خود ابزاری سیاسی ساخت. وصیت کرد: مرا شب غسل بده، شب کفن و دفن کن، شب بر جنازه ام نماز بگذار و احدی را خبر مکن؛ خود سیاستی عظیم است و نفرت عظیم او را به دستگاه حاکمه وقت نشان می دهد و این است که طاغوت را می لرزاند. به ویژه که فاطمه(س) سفارش کرده بود، مگذار آن ها که بر من ستم راندند و حق مرا گرفتند بر من نماز گزارند که آن ها دشمن خدا و رسولند و هم اصرار او که قبرش مخفی بماند، خود بیان این خواسته است که نشانه ای از مظلومیت ابدی او در جامعه باقی باشد. او می خواست دشمنان دوست نما معرفی گردند، ابهام ها از بعضی اذهان دیرفهم زدوده شوند و دریابند که فاطمه(س) چگونه می اندیشید.

 

او زندگی سیاسی و آشنائی با الفبای آن را از همان دوران خردسالی آغاز کرد و با فعالیت های سیاسی و اجتماعی پدر بزرگوار خویش و مشکلات و مصائب بی شمار از نزدیک مانوس بود؛ حتی جبهه جنگ می رفت و در غزوه های متعددی همراه با پیامبر(ص) شرکت می کرد. بعد از ازدواج و زندگی مشترک بازهم در جریان زندگی اجتماعی همگام با علی(ع) به پیش می رود. اما پس از وفات پیامبر فصلی جدید از زندگی را آغاز کرد که برای تحکیم پایه های انقلاب نوپای پیامبر اکرم(ص) و حفظ و تداوم حکومت اسلامی، دست به احقاق حق و مبارزه گشود و در جریان سیاسی عظیمی حضوری آشکار یافت.

 



گویا فاطمه(س) برای دفاع از ولایت در مقطع پس از وفات پیامبر(ص) انتخاب شده است؛...

 

دفاع از حریم ولایت

زهرای مرضیّه(س) در اثبات حق و مقابله با انحراف در رهبری امت اسلامی از هیچ کوششی فروگذار نکرد و این امر را تکلیف خود می دانست. گاهی شب ها همراه علی(ع) به در خانه مهاجرین و انصار می رفت و حمایت از ولایت و وصیّت رسول خدا(ص) را در یادها زنده می کرد و آنان را به دفاع از حق همسرش در مسأله خلافت و حق خودش فرا می خواند؛ اگرچه چیزی جز کلام سرد و بی مهری نمی شنید!



فاطمه(س) عنایت ویژه ای به مسأله دفاع از امامت و ولایت امام علی(ع) داشت و به عنوان یک وظیفه اجتماعی در قالب های مختلف روی آن اهتمام و جدیّت می ورزید.



در قضیّه «فدک» و خطبه فدکیه، آن چیزی که جوهر اصلی کارها و پی گیری های دخت گرامی پیامبر بود، همان دفاع از حق ولایت حضرت امیر مؤمنان علی(ع) بود.



صدّیقه طاهره(س) حرکت و هدایت انسان ها را بدون امام، سکون و ساکت می دانست و زمامداری زیان آلود و باطل نااهلان را باعث دور ماندن مردم از مسیر «صراط مستقیم» می دانست. بدین جهت دفاع از مقام امامت را سرلوحه مسؤولیت های خویش قرار داده بود و با تمام توان به ارائه رهنمودهای شایسته و مبارزه با زرمداران و زور محوران می پرداخت. او کتاب فضائل علی(ع) را در پنج محور بنیادین گشود تا فردا و فرداها همگان با مطالعه گفتار گران بار وی پی به حقایق هستی برند و راه را از بی راه ها تشخیص دهند.



در فصل نخست، علی(ع) را در برابر خداوند، عبدی مخلص معرفی می کرد که بسیاری از شب ها از شوق عبادت و ترس فراوان بر روی خاک نخلستان مدهوش می شد.



در فصل دوم، او را نسبت به رسول خدا می سنجید و می فرمود: علی(ع) بهترین جانشین پیامبر(ص) و دوست بی نظیر رسول خداست.



در فصل سوم، سخن از امامت و ولایت امیر مؤمنان(ع) نسبت به امت اسلامی به میان می آورد و او را امامی ربّانی و الهی معرفی می کند که فقط و فقط او لیاقت رهبری امت اسلام را خواهد داشت؛ بنابراین علی(ع) را نخستین مسلمان و دین باور می دانست، از این رو وظیفه ای سنگین و خطیر برای خویش نسبت به امام(ع) برمی شمرد و آن توصیف صفات و برکات بی پایان همسرش تا واپسین لحظات زندگی بود.



در فصل چهارم، هدایت و رهبری مولای متقیان(ع) را چنان تأثیرگذار می دید که برای تحقق امامت و خلافت آن بزرگوار، خود را آماده فداکاری نمود.



در فصل پنجم، مقام بلند شیعیان علی(ع) را بیان می کند و با بصیرت و اعتقاد قلبی، سخن پدر را بازگو می نماید و علی(ع) وشیعیان او را اهل بهشت می داند.



آری! زهرای مرضیه(س) مقام و موقعیت امام علی(ع) را خوب شناخته بود و از توانایی های ذاتی و خدادادی و شایستگی های ایشان نیز مطلع بود. دیدگاه های پیامبر اکرم(ص) را نسبت به امام(ع) مرتب شنیده بود و بدان ایمان و اعتقادی راسخ داشت و صلاح و مصلحت جامعه نوپای اسلام را در رهبری و امامت حضرت علی(ع) می دانست و جایگزین دیگری را با وجود ایشان برای این مقام و منصب جایز نمی دید. از این رو برای اثبات و تحقق آن از هیچ تلاشی دریغ نکرد و تا آخرین لحظه دست از حمایت و دفاع از امام(ع) و مقام امامت برنداشت.





مخالفت و مبارزه علنی

جناح پیروز سقیفه پس از بیعت گرفتن از برخی اصحاب به سرعت سراغ علی(ع) آمدند تا در اسرع وقت از آن بزرگوار بیعت بگیرند و سند مشروعیت حکومت خود را به امضا برسانند.



آن ها می دانستند که علی(ع) به خاطر حفظ اسلام و پیش گیری از تفرقه و اختلاف به جنگ متوسل نخواهد شد و بیعت او باب مخالفت سایر بنی هاشم و حامیان اهل بیت(ع) را مسدود خواهد کرد و در نتیجه پایه خلافتشان مستحکم خواهد شد.



از این رو آن بزرگوار را تحت فشار سختی قرار دادند و زشت ترین برخوردها را در نخستین روزهای رحلت پیامبر(ص) با آن حضرت(ع) کردند و درصدد بودند به هر طریق ممکن ولو به قیمت کشتن، مولای متّقیان را به پذیرش حاکمیت خود وادار کنند، امّا با مقاومت شدید حضرت زهرا(س) مواجه شدند؛ مبارزه حضرت فاطمه(س) کار خلفا را بسیار دشوار ساخت، زیرا آنان می دانستند اگر نسبت به دختر پیامبر(ص) جسارت کنند، پایه حکومتشان سست خواهد شد. طبق نقل مسعودی تا صدیقه طاهره(س) در قید حیات بودند، آن ها نتوانستند از علی(ع) بیعت بگیرند، بنی هاشم نیز پس از شهادت زهرای اطهر(س) بیعت کردند.



روایات و اسناد تاریخی مربوط به مقاومت های حضرت زهرا(س) فراوان است. کوثر آفرینش با حضور فعّال خود در خط مقدم مبارزه همچون سپر محکمی از جان علی(ع) و حامیانش محافظت کرد و فضای مناسبی را برای بنی هاشم فراهم نمود تا بیعت را به تأخیر بیندازند. البته شیوه حضرت فاطمه(س) برای اعلان عدم مشروعیّت کارهای آنان تنها در مبارزه علنی روزهای نخست رحلت پیامبر(ص) خلاصه نمی شد.



آن حضرت(س) تا آخرین روز رحلتش همواره با قطع رابطه و ابراز ناراحتی و اندوه، افکار عمومی را متوجه مسأله سقیفه و غصب خلافت می کرد و نمی گذاشت این مهم به فراموشی سپرده شود. زنان مهاجرین و انصار برای عذر خواهی به عیادت آن بزرگوار آمدند، ولی حضرت فاطمه(س) نه تنها از آنان تشکر نکرد، بلکه در جواب احوال پرسی آنان فرمود: «آگاه باشید این حکومتی که پدید آوردند، تازه آبستن شده است، پس صبر کنید تا ببینید چه نتیجه ای به بار آورد. آن گاه از آن به جای شیر، خون تازه و سم کشنده بدوشید! این جاست که کسانی که به راه باطل رفته اند، زیان کار می شوند و آیندگان عاقبت آن چه را که گذشتگان تأسیس کردند، خواهند دید.



از بابت دنیای خود خوش باشید و قلباً برای فتنه هایی که خواهد آمد، مطمئن باشید و بشارت باد بر شما به شمشیرهای برنده ای که به دنبال آن می آید و قدرت متجاوزی که ظلم و تعدّی را روا می دارد و جمعیت شما را درو می کند (همه را قتل عام می کند) پس حسرت و اندوه با شما باد! و به کدامین سوی روید؟...»



در آخرین روزهای زندگی حضرت، وقتی برخی مسببان انحراف، تقاضای ملاقات کردند، ابتدا حضرت فاطمه(س) نپذیرفت و زمانی که امیر مؤمنان از آن حضرت تقاضا کرد، به احترام شوهر بزرگوارش پذیرفت، ولی چنان برخورد سردی با آن ها کرد که گزارش آن دیدار به یک سند تاریخی گویا برای اثبات خشم زهرای اطهر(س) نسبت به آنان تبدیل گردید.

 



اعتراض به سکوت مردم

دخت گرامی رسول خدا(ص) می دید که با خروج رهبری از محور خود چه بسا ممکن است امور مهم دیگر نیز دچار این آفت شود و هرگونه ساکت ماندن نوعی مهر تأیید برکارهای ناروا باشد و چه بسا حتی برای همیشه کاری قانونی جلوه داده شود و نشانی بر حقانیت مدّعیان خلافت تلقی گردد. بدین جهت آن حضرت در مواردی مخالفت خود را با اعتراض و انتقاد و شکوه به اثبات رساند.



فرازهایی از خطبه بانوی نمونه اسلام در مسجد مدینه گواهی گویا و شاهد زنده بر این مطلب است. زهرای اطهر(س) با دلی پرخون از حوادث ناگوار پیش آمده، با زبان شکوه و اعتراض خطاب به انصار فرمودند: «یا معشر النّقیبة و اعضاد الملّة و حصنة الاسلام! ما هذه الغمیزةُ فی حقّی و السّنة عن ظلامتی؟؛ ای انجمن بزرگان! ای بازوان ملّت! ای حافظان اسلام! این غفلت و سستی در مورد حق من چیست؟ و چرا در برابر دادخواهی من سهل انگاری می کنید؟»





 افشای فتنه ها

زهرای مرضیه(س) حکومت علی(ع) را همان حکومت پیامبر(ص) و استمرار نبوت و رسالت می دانست. خانه امیرالمؤمنین(ع) را مهبط وحی و شخصیت آن حضرت را شخصیتی دانا به امور دنیا و آخرت معرفی می نمود و کنار زدن آن بزرگوار را خسارتی بزرگ و روشن می شمرد.



از اقدام های روشنگرانه آن حضرت(س)، افشای ماهیت سیاست ستیز با علی(ع) بود. صدیقه طاهره(س) معتقد بود کسانی که علی(ع) را از صحنه بیرون کرده اند، از شدّت عمل او در برابر مخالفان دین و قاطعیتش در مقابل دشمنان اسلام و افزون طلبان بیم دارند؛ آنان می دانند علی(ع) در اجرای عدالت ذره ای کوتاهی نخواهد کرد و در راه تحقق احکام الهی از مرگ نمی هراسد، از این رو او را کنار زدند تا به آسانی به اهداف شخصی و خواسته های نفسانی شان دست یابند، شاید آن روزها بسیاری از اصحاب و تابعین و کسانی که تازه مسلمان شده بودند نمی توانستند باور کنند دست هایی که علی(ع) را کنار زده اند از سر هواپرستی چنین ظلمی را مرتکب شده باشند، چون آن ها نیز ظاهراً سال ها در رکاب نبی اکرم(ص) شمشیر زده و به اسلام گرویده بودند، به علاوه برخی از آن ها جزء دانشمندان جامعه به حساب می آمده اند، لذا کسی جرأت نمی کرد به آنان گمان بد برده و آن ها را به بی دینی و خیانت متهم نماید. بنابراین مردم دو گروه بودند: یک گروه از ریشه دشمنی و مخالفت با علی(ع) خبر نداشتند و گروه دیگر شجاعت و شهامت بیان حقایق را نداشتند، ولی حضرت زهرا(س) با کمال شجاعت، ماهیت کینه توزانه آنان را افشا کرد و ریشه های فاسد دشمنی با مولای متقیان علی(ع) را برملا ساخت.





 دوست شناسی

آشنایی با عیار محبت و دوستی از سوی حضرت فاطمه(س) زمینه ساز نوسازی باورها و پاک سازی دل و دیده ها می گردد.



در سیره آن حضرت سه ویژگی بنیادین در «محبوبیّت» می یابیم: نخست ارتباط خالصانه با آفریدگار، سپس نگرش عاشقانه به رسول خدا(ص) و سرانجام رسیدگی به خلق خدا.



به دیگر سخن «خودیّت» و «منیّت» و خودخواهی های انحصارگرانه از رواق اندیشه و عشق دختر گرامی پیامبر(ص) دور بوده و آن حضرت راهی روشن از نور صفا و صداقت و اخلاص پیش روی خویش قرار داده بود.

در پاسخ سؤال فردی که بواسطه همسرش از حضرت پرسید که آیا از موالیان شما هستم؟ فرمود: اگر به اوامرمان عمل و نواهی مان را ترک می کنی.... و در این راستا حتی بنا به روایتی اجر و پاداش لبخند بر چهره یاوران حق و سلب آن از معاندان می پردازد.





 دشمن شناسی

شناخت دشمن و آگاهی از معیارهای دشمنی، اندیشه ای روشن در فراز و فرودهای زندگی فردی و اجتماعی به انسان می بخشد.



صدیقه کبری(ص) با سخن آسمانی خود نخستین معیار دشمن شناسی را دشمنی و مخالفت با اهل بیت رسول خدا(ص) معرفی می کند و با صراحت بسیار می فرماید: «هر کس با ما دشمنی کند، با خدا ستیز نموده است و آن کسی که با ما مخالفت کند، با پروردگار رو در رو شده است و مخالف ما عذاب دردناک و مجازات شدید الهی در دنیا و آخرت بر او واجب می گردد.»



هرگاه در آیینه سخن و سیره آن حضرت بنگریم به خوبی درمی یابیم که ستایش دوستان و نکوهش دشمنان خط پایانی نخواهد داشت. زهرای عزیز با ارائه تدبیری خردمندانه، عرصه ستم ستیزی و میدان مبارزه با دشمن را فراتر از زمان و مکان گسترش داده بود تا نمای افراد از ارزش دوستی های الهی و زشتی دشمنی های شیطانی تا روز رستاخیز آگاهی یابند؛ از این رو در وصیتش به امیر مؤمنان(ع) فرمود: «اوصیک ان لایشهد احدٌ جنازتی من هؤلاء الذّین ظلمونی و اخذوا حقّی فانّهم عدوّی و عدوّ رسول الله و لاتترک ان یصلّی علیّ احد منهم و لا من اتباعهم و ادفنّی فی اللّیل اذا هدئت العیون و نامت الابصار؛ تو را وصیت می کنم هیچ یک از آنان که به من ظلم کردند و حق مرا غصب نمودند، نباید در تشییع جنازه من شرکت کنند، زیرا آن ها دشمن من و دشمن رسول خدا(ص) هستند و اجازه مده فردی از آن ها و پیروانشان بر من نماز بخوانند و مرا شب دفن کن، آن هنگام که چشم ها آرام گرفته و دیده ها به خواب فرو رفته باشند.»





یکی از پنج نفری که در دنیا بسیار گریسته اند

یکی از پنج نفری که در دنیا بسیار گریسته اند حضرت زهرا(س) می باشند که این مسأله نشان از عمیق بودن درد و رنج ایشان دارد. حضرت در بیان احوال خود در پاسخ  ام السلمه فرمودند: «در میان انبوه غم و گرفتاری هستم: از دست دادن پیامبر و مورد ستم قرار گرفتن وصی او».



این سخن به خوبی نمایانگر این مطلب است که ناراحتی ایشان بیشتر به خاطر سرنوشت مسلمانان بوده تا وضعیت روحی خویش؛ چراکه می فرمایند: من نگران از دست دادن پیامبرم هستم، نه پدرم و نگران مورد ستم واقع شدن وصی او هستم، نه شوهرم.



یا در جواب دختر طلحه، که در یکی از روزهای غم بار پس از وفات رسول خدا(ص) خدمت حضرت فاطمه(س) رسید و از گریه های جانکاه آن حضرت سخت نگران شد و علت را پرسید، حضرت فاطمه(س) در جواب فرمودند: «ای دختر طلحه! آیا از مصیبت و رویداد تلخی می پرسی که در همه جا انتشار یافته است؟... پرچم مسابقه برافراشتند تا بر علی(ع) پیش بگیرند. چون موفق نشدند، بغض و کینه علی(ع) را در دل گرفتند. آن گاه که نور دین به خاموشی گرایید و پیامبر(ص) رحلت کرد، آن بغض ها و کینه ها را به زبان آوردند و بر مرکب آرزو سوار گشتند و ستم ها روا داشتند».



این احادیث به وضوح، فلسفه گریستن ایشان پس از رحلت حضرت رسول(ص) را نشان می دهند و ثابت می کنند که این گریه های علنی نمود یک رفتار سیاسی در مقابل حکومت غاصب می باشند؛ زیرا این گریه ها و حزن ها و بی قراری ها اولاً، در فراق رسول خدا(ص) و مقام رسالت و منزلت الهی ایشان بوده است؛ ثانیاً، به خاطر از دست رفتن زحمات وی و انحراف حکومت اسلامی از مسیر اصلی خویش؛ ثالثاً، به خاطر ابراز خشم و ناراحتی از حکومت انحرافی و نشان دادن نگرانی خویش از وضع موجود و بیان این نکته که معیار خشم خدا، خشم حضرت زهرا(س) می باشد. بنابراین، گریه ایشان همچون افراد عادی نیست. مسلما کسی که می فرمود: «الجار ثم الدار»، درصدد آزردن مردم مدینه و همسایگان خویش نمی باشد ولی با توجه به بینش عمیق خود، می داند که این گریه ها باید به گوش تاریخ برسند؛ تاریخی که در بود و نبود «بیت الاحزان» در آینده تشکیک می کند و سعی در پوشاندن حقیقت دارد. «لذا، حقیقت این است که گریه فاطمه(س) آسایش مردم را بر هم نزد، بلکه هیأت حاکمه را زجر می داد لذا، حاکمان او را از گریه منع می کردند.» این گریه ها با ظاهر عاطفی، معنایی عقلانی در خود نهفته داشتند.





 وصیت سیاسی

نگاهی سطحی به وصیت سیاسی حضرت زهرا(س) نشان می دهد که وصیت به مخفی بودن قبر و تدفین ایشان چیزی جز یک مسأله سیاسی نیست زیرا حضرت می دانستند که صحابه دیروز و حیله گران امروز با شرکت در مراسم تدفین وی، درصدد احراز مشروعیت برای خویش می باشند. در واقع، حضرت با این وصیت دو نکته را گوشزد کردند:

1. تنفر از غاصبان حکومت که راه مستقیم سیاست الهی را منحرف کردند و با سیاست شیطانی خود، بدعتی آشکار و دیرینه در اسلام پایه گذاری کردند؛

2. تنفر از مردمی که منفعلانه در برابر حکومت جور سر تسلیم فرود آوردند و با آن که می دانستند حق با چه کسی است، ایشان را یاری ننمودند و با این کار، به تحقق حکومت غاصب یاری رساندند.

 

 

 

تسنیم

 


5963394
 
پربازدید ها
پر بحث ترین ها
صفحه اصلی | درباره‌ما | تماس‌با‌ما | تبلیغات | حفظ حریم شخصی

تمامی اخبار بطور خودکار از منابع مختلف جمع‌آوری می‌شود و این سایت مسئولیتی در قبال محتوای اخبار ندارد

کلیه خدمات ارائه شده در این سایت دارای مجوز های لازم از مراجع مربوطه و تابع قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد.

کلیه حقوق محفوظ است