اکثر فیلمهای مافیایی در امریکا (یا مهمترین فیلمها) با چند محاکمه مهم از جمله محاکمات کمیته کفاور ۱۹۵۱ (که از تلویزیون نیز پخش میشد) و محاکمه مک کلیلان در ۱۹۶۳ آغاز و با الهام و شبیهسازی به اطلاعات ارائه شده در این دو پرونده ساخته شد. متاثر از این محاکمات، کتاب پدرخوانده توسط ماریو پوزا در ۱۹۶۹ نوشته شد که مبنای ساخت سه گانه پدرخوانده توسط فرانسیس فورد کوپولا بود و تصور بسیاری از امریکایی ها در مورد جرم مافیایی و سازمان یافته را جهت میداد. فیلمهای مطرح دیگری مثل اسکارفیس، کازینو، رفقای خوب و... نیز در تقویت افسانههای مافیایی ساخته شده است.
در سینمای امریکا (مشخصا فیلمهای مذکور) گروه مافیایی با دو ویژگی تصویر می شود؛ خانوادگی و ایتالیایی(سیسیلی) بودن. در فیلمهای مهمی مثل پدرخوانده، رفقای خوب و کازینو، مافیا دارای روابط خانوادگی جدی و سلسله مراتب پدر فرزندی است. سازمانهای مجرمانه به روابط خانوادگی بسیار اهمیت میدهند. البته نگرش فیلمها به فلسفه این اهتمام متفاوت است:
اسکورسیزی در فیلم رفقای خوب و کازینو نشان میدهد که اهمیت خانواده در مافیا ذاتی و اخلاقی نیست بلکه ابزاری و برای تقویت کسب و کار است. پْلی چیچرو در رفقای خوب(پدرخوانده سازمان) ضمن اصرار بر اینکه به هِنری اجازه طلاق همسرش را نمیدهد تاکید میکند که خانواده برای مافیا یک امر مقدس است و لااقل باید ظاهر را حفظ کرد.
اما در فیلم پدرخوانده، خانواده در پیوند با اصالت نژادی و ایتالیایی ارزش جدیتری دارد و فقط برای ظاهرسازی مورد تاکید قرار نمیگیرد. خانواده بزرگ کارلئونه با اینکه در آمریکا زندگی میکنند اما اصالت سیسیلی خود را حفظ کرده همدیگر را با این وصف میشناسند. تام (وکیل خانواده) که یک ایرلندی-آمریکایی است و از جوانی در دامان خانواده تربیت شده و رشد کرده به عنوان خارجی شناخته میشود. مایکل(آل پاچینو) نسبت به حضور او احساس خوبی ندارد و این را مانع قوت گرفتن خانواده میداند.
هر دو فیلم فوق ضمن تاکید بر خانواده و نژاد و اصالت، این عامل را باعث تضعیف گروهها معرفی میکنند. در پدرخوانده فردو (داماد خانواده) به خانواده خیانت میکند، سانی(پسر بزرگ کارلئونه) که نقش وارث اصلی و جانشین پدرخوانده را دارد با ناشیگری و کار احساسی خود را به کشتن میدهد و خانواده را به دردسر میاندازد. به همین دلیل است که در پدرخوانده ۲؛ مایکل دوباره تام را استخدام میکند. در رفقای خوب تامی که یک سیسیلی تمام عیار است با خوی خطرناک و خشمگینی مفرطی که دارد برای گروه زحمت درست میکند.
تصویر خانوادگی فیلمها از گروه مافیایی برخلاف ایدئولوژی حاکم امریکاست که فردگرایی را تقویت میکند. در گروههای مافیایی افراد خود و منافع شخصی را فدای گروه میکنند. در پدرخوانده مایکل، جان خود را برای گروه به خطر میاندازد. فیلمها ماهیت مشارکتی و پدرسالارانه گروه را عامل توفیق و بقای گروه معرفی میکنند.
علاوه بر خانواده مؤلفه دیگری نیز در گروه مافیایی دخیل و بااهمیت است؛ ایتالیایی بودن. در امریکا گروههای خانوادگی دیگری مثل یهودیها هم به ارتکاب جرم پرداختهاند اما مورد تاکید فیلمها نیستند. مطابق تصویر این فیلما فقط خانوادههای مافیایی که ایتالیایی باشند موفق عمل میکنند. فیلمها چنین القاء میکنند که تا وقتی خانوادههای ایتالیایی هستند مافیا هم ادامه دارد. در رفقای خوب، هنری میگوید فقط کسانی میتوانند یک عضو کامل گروه باشند که رگ و ریشهشان مستقیما به سیسیل و وطن برسد.
در مجموع، فیلمها با پررنگ کردن خانواده و اصالت ایتالیایی، شخصیت مافیایی را با دو چهره تصویر میکشند: از یک سو یک انسان با اصالت و علاقمند به فرهنگ وطن، خانوادهدار و مشتاق حفظ علقههای خانوادگی، وفادار به خانواده و فداکار برای آن است و از سوی دیگر یک انسان خشن و مجرم.
اگرچه فیلمهای مافیایی از حوادث و محاکمات واقعی الهام گرفته (ماریو پوزا پدرخوانده را بر اساس شهادت جو والاشی در کمیته مک کلیلان نوشت) اما افسانه پردازی در این فیلمها بسیار است. ویژگی مهم فیلمها ترکیب واقعیت و افسانههاست. یکی از مهمترین مصادیق افسانه پردازی و اغراق در مفهوم امرتا (omerta) نمود پیدا میکند. پدیده امرتا(کْددهی) اتفاق رایجی است که در فیلمها برای شاهدانی رخ میدهد که قرار است علیه گروه مافیایی شهادت بدهند. این کْد لزوما تهدید نیست. در اکثر فیلمهای مافیای این پدیده رایج است. صحنه محاکمه مایکل در پدرخوانده ۲؛ نمونهای از این اغراق و افسانهسازی است. در این صحنه قرار است پنتانجلی علیه مایکل شهادت بدهد. تمام اجزاء فیلم مشابه محاکمه مک کلیلان(یک محاکمه واقعی) تنظیم شده است. با اینحال به محض ورود مایکل به دادگاه، برادر شاهد یعنی سالواتوره هم وارد میشود. کسی که لباس ایتالیایی پوشیده و کاملا ایتالیایی سخن میگوید. پنتانجلی با دیدن برادر سخنان خود را تغییر میدهد و به این ترتیب محاکمه به نفع مایکل تمام میشود. مشاهده میکنیم که فیلم، پدیده امرتا در کنار افسانه پردازی دیگر (تاکید بر قومیت و فرهنگ ایتالیایی) به واقعیات افزوده میشود.
فیلمها علاوه بر اینکه در مورد ماهیت و ساختار گروههای مافیایی اغراق میکنند خطر جرائم این گروهها را تقلیل میدهند. مخاطبان فیلمها این گروهها را خطری برای خود نمیبینند. در این فیلمها مردم عادی آماج خشونت نیستند بلکه فقط کسانی که درگیرند ممکن است در معرض خطر باشند.
یادداشت از دکتر غلامحسین بیابانی استادیار گروه کشف جرایم دانشگاه علوم انتظامی