فرهنگی‌هنری 16:55 - 10 فروردین 1394
روزهای تعطیل ابتدای سال فرصت مناسبی است برای خرید و مطالعه کتاب هایی که شاید در طول سال نتوان به آنها پرداخت، پیشنهادهای نوروزی ما تقدیم به آنها که قدر این ایام و البته نعمت یارمهربان را می‌دانند.

داستان خواندنی دختری که بدنش مثل دایناسور رشد می‌کرد

لذت مطالعه نوروزی با خبرآنلاین/12/

 

به گزارش خبرآنلاین، رمان «آیدا می دود» به قلم سمیه فرهمندیان برنده جایزه «رمان اول ماندگار» از سوی انتشارات آموت منتشر شد و با استقبال مخاطبان و منتقدان نیز همراه شد، رمانی خواندنی که قصه ای متفاوت را روایت می کند. شخصیت اصلی این رمان، دختری به نام آیدا است که دچار بیماری ژیگانتیسم (غول آسایی)است. او تصمیم می گیرد در یک مسابقه دوی ماراتن شرکت کند در حالی که دویدن برای او ضرر دارد؛ در واقع خط سیر داستان به دویدن او اختصاص دارد...به اعتقاد نویسنده داستان این دختر، روایت جوانانی است که با مشکلات فراوانی در جامعه روبرو هستند و برای برون رفت از این مشکلات همه تلاش خود را به کار می گیرند تا خود را به دیگران ثابت کنند.

فرهمندیان درباره این رمان گفته است: غول آسایی برای آیدا در این اثر به نوعی استعاره از جوانی است که در جامعه با مشکلات زیادی مواجه است. آیدا به هنگام دویدن به خط پایان فکر نمی کند و در مسیری که می دود به آدم های پیرامونش که به واسطه شرایط جسمی غیر عادی اش با تعجب به او می نگرند، فلسفه بودنش و سال های گذشته زندگی خود می اندیشد.

در معرفی رمان آمده است: «آیدا حتی با وجود مشکل جسمانی گام در راه ماراتن می گذارد. او دچار بیماری ژیوانیسم (غول آسایی) است و قدش بسیار بلند است اما از مبارزه دست نمی‌کشد و ثابت می کند که انسان در حین مبارزه حتی اگر جزو بهترین‌ها نباشد می‌تواند دریافت خودش را از فضای پیرامون داشته باشد و زندگیش مفهوم پیدا کند. چرا که آیدا به هنگام دویدن به خط پایان فکر نمی کند و در مسیری که می دود به کرانه های دیگر هستی اش دست می یابد.»

باهم بخش هایی از این رمان خواندنی و تحسین شده را مرور می کنیم:

«رامتین تنها مانده بود. با دیدن من دوباره خندید. او را بغل کردم و روی شکمم خواباندم. احساس کردم الان درون شکم خودم است و به این فکر کردم که یک مادر چگونه یک ناموجود را نه ماه درون شکمش ذره ذره، موجود می کند. این فکر مرا به وسوسه انداخت. در آن لحظه چقدر دوست داشتم یک زن بالغ بودم. آن وقت به احترام شکم برآمده ام پدر دیگر مرا از سقف آویزان نمی کرد. این فکر دوباره مرا دچار اضطراب کرد. سرم را بالا آوردم و به چشم های خندان و صورت شیرین رامتین نگاه کردم. مثل یک ماهی روی شکمم دست و پا می زد و می خندید. در سرمای کمد یخ کرده بودم و او به اندازه یک بهشت گرم بود. به رامتین کوچولو گفتم: «کاش الان درون شکم من بودی.»

بعد نمی دانم چرا آن کار احمقانه را کردم، بلوزم را روی سر نوزاد کشیدم. تمام جثه اش را زیر بلوز سرخم جا دادم. احساس کردم که درون شکمم فرو رفت چون دیگر نمی خندید. صدای گریه خفه ای شنیده می شد. دست هایم را آرام روی بلوزم می مالیدم تا او را آرام کنم. ناگهان البرز با یک فریاد گوشخراش رامتین را از زیر بلوزم بیرون کشید. از جایم پریدم. اشک در چشم های المیرا حلقه زده بود. مامان، الناز و البرز همزمان با هم فریاد می کشیدند و جمله های متفاوتی می گفتند: «داشتی بچه را می کشتی؟... دیوانه... احمق... مگه عقلت کمه؟... پس قورباغه مال تو بود... شش ساعت در آن کمد چه غلطی می کردی؟... کله پوک... کله پوک...»

نمی دانستم که چه کار خطایی کرده ام و چه باید بگویم. البرز بچه را محکم به خودش چسبانده بود و من با نفرت تمام نگاهش می کردم. او حق نداشت اینقدر وحشیانه بچه را از من بدزدد، در حالیکه من در خیالم یک مادر واقعی بودم. انگار که با یک تبر درخت تخیلم را بریده بودند...

چشم هایم پدر را جست و جو می کرد و بعد هم یکهو سروکله اش پیدا شد. هیجان یک فتح بزرگ در صدایش بود: «بالاخره گرفتمش... پدرسگ.» او یک قورباغه له و لورده را که در حال جان کندن بود با نوک انگشتانش گرفته بود و می گفت: «از این به بعد شب ها راحت می خوابیم. تمام شد این قورقورهای شبانه.»

یک چشم قورقوری، زیر فشار دست و پا بیرون پریده بود و از حدقه آویزان بود. همان طور که ایستاده بودم، به خودم شاشیدم و زمین خیس شد...»

**

زندگی میان دیوارها، حجاب‌ها و حدودها همچین هم ساده نبود. آدم‌هایی که اطرافم می‌دیدم مثل دانه‌های ریز خاک معلق در آب بودند که با اشاره‌ای، اعصابشان به هم می‌ریخت، به هم ضربه می‌زدند و دنیایشان گل‌آلود می‌شد. من فکر می‌کنم زندگی در میان سه حالت جامد و مایع و گاز، همچین آش دهن‌سوزی هم نیست. آدم عمیقا فقط می‌تواند به نور دل خوش باشد، به نور این کیفیت بی‌نظیر حضور که هیچ جسمی ندارد اما به همه‌ی اجسام معنا می‌بخشد.

**

در سن رشد، رنج بسیاری متحمل شدم. بدنم مثل یک دایناسور رشد می کرد. همه آمپول ها و داروهای ضد رشد هم بی تاثیر بودند. لباس ها زود برایم کوتاه می شدند. لباس های سایز بزرگ می خریدم که از نظر طولی اندازه ام بود ولی از جهت عرضی روی بدنم زار می زد. دراز و دیلاق و بد لباس بودم. شب ها در رختخوابم هزار بار می چرخیدم. دیگر اندازه تختم نبودم. خجالت می کشیدم که بگویم برایم تخت تازه سفارش بدهند چون به اندازه فعلی ام هیچ اعتباری نبود. به اجبار شب ها روی همان فرشی که سی و شش تا آهو داشت می خوابیدم. پایم از زیر پتو بیرون می زد و یخ می کردم....غصه می خوردم می ترسیدم از همه آدم های روی زمین گنده تر شوم. شب ها کابوس می دیدم از همه آپارتمان ها قدم بلندتر شده بود. مثل یک غول بیابانی در شهر راه می رفتم. پلیس ها با تانک و آرپیجی دنبالم بودند. صبح با وحشت از خواب می پریدم و گریه می کردم؛ فقط دوازده سال داشتم و باید از بالا به والدینم نگاه می کردم. استخوان های دست و پا و جمجمه ام از همه آدمهایی که می شناختم بلندتر بود...

 

این رمان خواندنی در 220 صفحه و با قیمت 11هزار تومان منتشر شده است.

 

 

6060


6115242
 
پربازدید ها
پر بحث ترین ها

مهمترین اخبار فرهنگی‌هنری

فرهنگی‌هنری
«باشگاه خبرنگاران» برنامه تلویزیونی «به افق فلسطین» پنجشنبه شب با موضوع جنگ رسانه‌ای در هنگامه نبرد غزه، روی آنتن رفت.
فرهنگی‌هنری
«باشگاه خبرنگاران» کلینت ایستوود فیلمبرداری «هیئت منصفه شماره ۲» را به پایان رساند که گفته شده آخرین فیلم او در مقام کارگردان است.
فرهنگی‌هنری
«باشگاه خبرنگاران» مجموعه نمایشی «هیس، هیچی نیس!» با نگاهی طنز به رویداد‌های تاریخی جهان به عنوان نخستین محصول مرکز نوجوان سوره، اول اردیبهشت روانه آنتن شبکه دو می‌شود.
فرهنگی‌هنری
«باشگاه خبرنگاران» یک نماینده مجلس گفت: سفرای ایران می‌توانند بر اساس ذائقه، فرهنگ و نیاز کشور‌های محل ماموریت خود، از ترجمه کتاب‌های ایرانی حمایت کنند.
فرهنگی‌هنری
«باشگاه خبرنگاران» سال ۲۰۲۳ با مجموعه‌ای از داستان‌های وحشتناک که تماشاگران را در تاریکی سینما به لرزه درآورد، سالی ترسناک برای علاقه‌مندان به ژانر وحشت بود.
فرهنگی‌هنری
«باشگاه خبرنگاران» مجری تلویزیون گفت: ما با موشک‌های بالستیک، کروز و پهپاد هیمنه رژیم صهیونیستی را مچاله کردیم. اسرائیل حمله ایران را باور نمی‌کرد.
فرهنگی‌هنری
«باشگاه خبرنگاران» تهیه‌کننده برنامه «خط رو خط» گفت: در مجموعه «خط رو خط» به موضوعات اجتماعی در جامعه شهری می‌پردازیم.
فرهنگی‌هنری
«باشگاه خبرنگاران» یک فعال و پژوهشگر حوزه رسانه با اشاره به اهمیت سواد رسانه در دنیای مدرن و همین طور، روش‌های راستی‌آزمایی اخبار توضیحاتی داد.
فرهنگی‌هنری
«باشگاه خبرنگاران» بکتاشیان گفت: من نتوانستم آنچه ایده‌آلم در تصویر است، در متن پیاده کنم. هنوز مشکلم بر سر جزئیات متن «مشاور» است.
فرهنگی‌هنری
«باشگاه خبرنگاران» رسانه ملی برنامه و سریال‌های مختلفی را برای ماه مبارک رمضان و نوروز ۱۴۰۳ تدارک دید که می‌توانید آمار بازدید آن‌ها را مشاهده کنید.

مشاهده مهمترین خبرها در صدر رسانه‌ها

صفحه اصلی | درباره‌ما | تماس‌با‌ما | تبلیغات | حفظ حریم شخصی

تمامی اخبار بطور خودکار از منابع مختلف جمع‌آوری می‌شود و این سایت مسئولیتی در قبال محتوای اخبار ندارد

کلیه خدمات ارائه شده در این سایت دارای مجوز های لازم از مراجع مربوطه و تابع قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد.

کلیه حقوق محفوظ است