گوناگون 06:30 - 28 مهر 1397
دارم از فرط درد می‌سوزمجمله‌هایم کلیشه‌ای شده‌اند

واژه‌هایی که بی‌تو می‌شکنند

چندسالی‌ست شیشه‌ای شده‌اند

 

جانمازم شبیه سابق نیست

عطر مشهد نمی‌دهد دیگر

لذت ِدیدن تو یک دنیاست

شوقِ اکران برای بازیگر

 

دیشب از فکرِ دیدن حَرَمت

گریه در گریه باز خوابم برد

خواب دیدم کنار صحن و سرات

زندگی، هم‌چنان رقم می‌خورد

 

خواب دیدم قلم به حرف آمد

جوهرش را به دفترم پاشید

شعر می‌گفت و از تو دم می‌زد

داشت خوابِ خوش تو را می‌دید

 

خواب دیدم که قطره‌ای از اشک

در دو چشم تو باز جایم کرد

داشتم خوابِ خوب می‌دیدم

مادرم ناگهان صدایم کرد

 

قسمت من کدام خواهد بود؟

طعم یک لحظه خواب یا که حرم؟

تو رئوفی بگیر دستم را

به نگاهی به مشهدت ببرم

 

نوریه گیتی‌بین از رشت

 

 

  • یادآوری

باز هم مرا صدا بزن

چون دوباره روستا و مزرعه

پرتقال و انبه و انار را

چون پرنده و صدای صاف جویبار را

به یاد من می‌آوری

بعدِ سال‌ها «به شهر آمدن»!

 

فائزه فرزانه از خرامه

 

 

  • بیزاری

نیستی

بیزارم از تقویم

نبودنت را هرروز

تکرار می‌کند

بهاره کشورزاده

17ساله از پاکدشت

 

 

  • روزمرگی

جنجال‌ها را تا می‌کند

و در تک‌تک کشوها جا می‌دهد

دغدغه‌هایش را توی لگن می‌ریزد

و اشک‌هایش را در سینک

و می گوید:

            « امروز روز خوبی بود!»

 

مادرم دروغگوی خوبی نیست

 

انسیه بیون

16ساله از قزوین

 

 

  • در باران

از پس این کوچه گذشت

دلم را برد

حالا

من مانده‌ام

و این کوچه که

                   بن‌بست نیست...

مریم باقری

15ساله از تهران

 

 

  • تنها با خودم

بعد از رفتنت

نمی‌گویم حال دلم بهتر شد

فقط این‌بار

            یاد گرفتم

تنها روی صندلی رؤیاهایم بنشینم

و چای بنوشم

 

فرشته محمودنژاد از اسلامشهر

تصویرگری: نگار مطیع، 15ساله از اهواز


9947748
 
پربازدید ها
پر بحث ترین ها
صفحه اصلی | درباره‌ما | تماس‌با‌ما | تبلیغات | حفظ حریم شخصی

تمامی اخبار بطور خودکار از منابع مختلف جمع‌آوری می‌شود و این سایت مسئولیتی در قبال محتوای اخبار ندارد

کلیه خدمات ارائه شده در این سایت دارای مجوز های لازم از مراجع مربوطه و تابع قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد.

کلیه حقوق محفوظ است