گوناگون 03:15 - 06 بهمن 1393
مرا نزد شخصی بردی که لباسهای رنگین پوشیده ، تصمیم گرفتم فردا نروم ، بعد فکر کردم که رفتنم چه زیانی دارد.
به گزارش پارسینه، ابو خالد کابلی (کنکر) نقل می کند: یحیی ابن ام طویل که پسر دائی امام زین العابدین (علیه السلام ) بود به من برخورد و دست مرا گرفت با هم خدمت امام سجاد (علیه السلام ) رفتیم دیدم امام (علیه السلام ) روی فرشهای رنگارنگ در اطاقی که دیوارهایش سفید کاری شده با لباسی رنگارنگ نشسته اند من هم خیلی نشستم بعد بلند شدم بروم حضرت فرمودند: فردا انشاء الله نزد ما بیا!
من از خدمت حضرت خارج شدم به یحیی گفتم مرا نزد شخصی بردی که لباسهای رنگین پوشیده ، تصمیم گرفتم فردا نروم ، بعد فکر کردم که رفتنم چه زیانی دارد.
فردا رفتم دیدم در باز است و کسی نیست ، خواستم برگردم از داخل خانه مرا صدا زد، خیال کردم با من نیست تا بالاخره فریاد زد ((کنکر)) این نامی بود که مادرم برایم گذاشته بود هیچ کسی جز من نمیدانست خدمت حضرت رسیدم ، دیدم در یک خانه گلی با لباسهای کرباسی نشسته ، روی حصیر، یحیی پسر دائی حضرت هم در خدمت حضرت است حضرت رو به من کردند و فرمودند:
ای اباخالد من تازه عروسی کرده بودم آنچه دیروز مشاهده کردی به خاطر عروس بوده من نمی خواستم بر خلاف میلش رفتار کنم ، آنگاه حضرت از جای خود حرکت نمود و دست من و یحیی ابی ام طویل را گرفت ، کنار آب برد و بما فرمود: بایستید، ما ایستادیم و آنجناب را تماشا کردیم .
حضرت فرمودند: ((بسم الله الرحمن الرحیم )) و شروع کرد روی آب براه رفتن گفتم الله اکبرالله اکبر، شما حجت کبری و عظیمی هستی درود خدا برشما آنگاه حضرت بما توجه نموده و فرمودند:
خداوند روز قیامت به سه دسته توجهی نمی کند ونه از آن ها می گذرد و در عذابی دردناکند.
1- کسیکه جزء خانواده ما قرار دهد شخصی را که از ما نیست .
2- کسیکه جدا کند از ما شخصی را که از ما است .
3- کسی مدعی باشد آن دو طبقه از اسلام بهره برده اند
بحار الانوار، ج 4، ص 102 شماره 92
جام نیوز
من از خدمت حضرت خارج شدم به یحیی گفتم مرا نزد شخصی بردی که لباسهای رنگین پوشیده ، تصمیم گرفتم فردا نروم ، بعد فکر کردم که رفتنم چه زیانی دارد.
فردا رفتم دیدم در باز است و کسی نیست ، خواستم برگردم از داخل خانه مرا صدا زد، خیال کردم با من نیست تا بالاخره فریاد زد ((کنکر)) این نامی بود که مادرم برایم گذاشته بود هیچ کسی جز من نمیدانست خدمت حضرت رسیدم ، دیدم در یک خانه گلی با لباسهای کرباسی نشسته ، روی حصیر، یحیی پسر دائی حضرت هم در خدمت حضرت است حضرت رو به من کردند و فرمودند:
ای اباخالد من تازه عروسی کرده بودم آنچه دیروز مشاهده کردی به خاطر عروس بوده من نمی خواستم بر خلاف میلش رفتار کنم ، آنگاه حضرت از جای خود حرکت نمود و دست من و یحیی ابی ام طویل را گرفت ، کنار آب برد و بما فرمود: بایستید، ما ایستادیم و آنجناب را تماشا کردیم .
حضرت فرمودند: ((بسم الله الرحمن الرحیم )) و شروع کرد روی آب براه رفتن گفتم الله اکبرالله اکبر، شما حجت کبری و عظیمی هستی درود خدا برشما آنگاه حضرت بما توجه نموده و فرمودند:
خداوند روز قیامت به سه دسته توجهی نمی کند ونه از آن ها می گذرد و در عذابی دردناکند.
1- کسیکه جزء خانواده ما قرار دهد شخصی را که از ما نیست .
2- کسیکه جدا کند از ما شخصی را که از ما است .
3- کسی مدعی باشد آن دو طبقه از اسلام بهره برده اند
بحار الانوار، ج 4، ص 102 شماره 92
جام نیوز
ذکری که امام با آن روی آب راه رفت! جام نیوز
5700547