حسن روحانی درمیانه سال 2013 با شعار بسیار جذاب "حل پرونده اتمی،تعامل با جهان آزاد ، اصلاحات در سیاست خارجی و دوری از تنش های بین المللی و منطقه ای" وارد عرصه انتخابات ریاست جمهوری شد.این شعار های عمیقا هوشمندانه آنقدر جذابیت ایجاد کرد که موجب شد رای دهندگان ایرانی به سمت این روحانی متفاوت ودیپلمات نوگرا و تحول خواه معطوف شوند.شاید درهیچیک از انتخابات ریاست جمهوری ایران طی 35 ساله گذشته، آنگونه که در 2013 مشاهده شد،موضوع "دیپلماسی و سیاست خارجی" تا به این حد بر فضای سیاسی،جایگاه کاندیداها ونتیجه انتخابات تاثیرنگذاشته بود.روحانی بر خلاف سایر رقبا با هوشیاری حیرت آوری انگشت خود را به سمت نقطه ی مورد توجه مردم نشانه رفت.
اکنون بیش از یک سال از رسیدن او به قدرت میگذرد.روحانی که با انتخاب محمد جواد ظریف به سمت وزیر امورخارجه سطح انتظارات داخلی و بین المللی از خود را به شدت بالا برد،طی 12 ماه گذشته، دولتش در برابر گزینه های متعددی از اولویت های سیاست خارجی قرار گرفته که امکان نگاه واضح ویکدست به آنها وجود ندارد. هر چند پرونده اتمی ایران در صدراقدامات روحانی قرار دارد(آنگونه که وعده داده بود) اما به نظر می رسد تعیین های بعدی اولویت های سیاست خارجی اودر یک فضای مات،اگر نه با مشکل، حداقل با کندی در اجرا روبرو شده اند.البته معلوم نیست چقدر بتوان از این زاویه او و ظریف را مورد نقد قرار داد،اما واقعیت آنست، از دید پاره ای دیپلمات و کارشناسان بین المللی ،آنها طی یکسال گذشته بیشترین ظرفیت دیپلماسی حرفه ای خود را معطوف حل پرونده اتمی ایران کرده اند،در حالی که موضوع حل پرونده اتمی اولا تنها بخشی از تعهدات حسن روحانی به مردمش در سال گذشته میلادی بود نه همه آن،ثانیا آنهاعلی القاعده خوب می دانند حل پرونده اتمی بدون توجه به سایر اجزای "درون هماهنگ" دیپلماسی (مخفی یا آشکار) و در مدار آن گرفتن امکان پذیر نیست.اماآیا او و ظریف کار دیگری می توانستند انجام دهند؟قضاوت تا حدی مشکل به نظر می رسد،ولی در این زمینه هواداران روحانی معتقدند مخالفان حرفه ای او در داخل با توجه به نگاه متفاوتشان به مسائل،در موضع اخلاقی درستی برای نقد رئیس جمهور و وزیر خارجه اش قرار ندارند.
گریز ناپذیر،شاید به دلیل بزرگ بودن حجم پرونده اتمی روحانی و ظریف چاره ای دیگرسر اقدام قرار دادن آن نداشتند وبر خلاف تصور، آنچه اکنون قابل نقد شده،میتواند نقطه قوت هم تلقی شود.گروهی معتقدند موضوع هسته ای ایران، مقدم بر هر اقدامی دیگردر سیاست خارجی به عنوان یک واقعیت ملموس تا به آن حد اهمیت داشته که اولا توانسته به نقطه اتصال روسای جمهور ایران و ایالات متحده تبدیل شود و از این جهت روحانی از سایر همتایان قبلی اش کاملا متمایز و برجسته است،ثانیا نقطه انتهائی تمامی معضلات سیاست خارجی ایران به موضوع اتمی ختم میشود.شاید این دیدگاه تاحدی درست باشد،اما شخصا تصور میکنم چنین نظریاتی منعکس کننده همه واقعیات عرصه و ظرفیت دیپلماسی مسئولان ایرانی نیست و مجرد دیدن موضوع پرونده اتمی یک اشتباه بزرگ استراتژیک است. به عنوان نمونه،شاید بسیاری با این نظر موافق نباشند اما آن قسمت از سیاست خارجی ایران که به حوزه خلیج فارس ورابطه با دول این منطقه خصوصا عربستان سعودی مربوط می شود عمیقا تحت تاثیر پرونده هسته ای به فراموشی سپرده شده یا دستکم به نحو قابل توجهی با آن برخورد نمیشود و در ابهام سوال برانگیزی قرار دارد. در حالی که حتی اگر مسئله اتمی محور و اصل در دیپلماسی ایران است - که ظاهرا اینگونه است - بازهم بی توجهی به موضوع رابطه عربی ( مشخصا عربستان) و امنیت در خلیج فارس تعجب آوربه نظر می رسد و مقامات وزارتخارجه ایران هم تا کنون توضیح قانع کننده ای در این زمینه ارائه نمی دهند.عربستان سعودی نه صرفا به دلیل نقشی که این کشور در ترتیبات امنیتی منطقه و ثبات آن و یا بالعکس دارد،بلکه عمدتا از این جهت که حتی اگر مسائل خصوصی تصور شوند،باز هم باید پذیرفت حل نهائی مسایل ایران با پایتخت های عربی خلیج فارس بدون رفع و یا کنترل اختلافات تهران و ریاض امرامکان پذیری نیست و بدون حل مسایل منطقه ای یاد شده، در تحلیل نهائی باز شدن کامل گره های پرونده هسته ای امکان پذیر نیست.ایجاد تحول در روابط عربی ایران، مشکل تر از تحولی نخواهد بود که تصور می شد نمی توان در پرونده اتمی ایران و یا مذاکرات با ایالات متحده و جامعه جهانی ایجاد کرد ،اما قدرت دیپلماسی آنرا امکان پذیر ساخت.اگر دیپلماسی ابزار تعمیق اختلافات نیست ، پس لابد می تواند فن تخصصی و هماهنگ اعمال مدیریت مدرن برای تحقق صلح و ثبات باشد. گزینه سومی وجود ندارد. matinmos@gmail.com
4579965