فرهنگی‌هنری 17:07 - 01 آبان 1393
حمیدرضا محمدی: «پاییز» فصل سفر است، چرا که از یک سو گرمای تابستان رخت بر بسته و از سوی دیگر، هنوز فصل سرما و سوز طاقت فرسایش فرا نرسیده‌است. به همین دلیل به هر گوشه این سرزمین که برویم، آب و هوایش مطلوب است و مطبوع.

سیاحت و زیارت هزار رنگ

اما اگر قرار باشد این سفر، به میان جنگل‌هایی باشد که در این فصل هزار رنگ، برگ‌های درختانش به رنگ‌های مختلفی در می‌آیند و مناظر و معابر بکری را رقم می‌زنند، همه چیز متفاوت می‌شود. اینجاست که دیگر تعلل روا نیست و باید بار سفر بست به «ناهار خوران» و «زیارت». به قول اهالی طهران قدیم که هرگاه به حرم شاه عبدالعظیم می‌رفتند، کباب و نان و ریحانی هم نوش جان می‌کردند، شما هم می‌توانید با سفر به این منطقه جنگلی استان گلستان، هم ناهاری بخورید و هم به زیارت بپردازید! آخر هفته آینده جنگل ناهارخوران در ناحیه شمالی کوه‌های البرز شرقی، در کنار روستای زیارت، منتظرتان خواهد بود تا هم با مه و نم نم باران پاییزی و هم با برگ‌های هزار رنگ خود، پذیرای‌تان باشد.

  • طبیعت بکر

ناهار‌خوران با گرگان فاصله چندانی ندارد. اگر خود را از هر نقطه ایران به مرکز استان گلستان برسانید،در 4 کیلومتری جنوب گرگان واقع شده است. هرچند که امروزه همین فاصله هم برداشته شده است؛ چراکه با جاده پر رفت و آمدی که روزهای آخر هفته بر شلوغی آن افزوده می‌شود و حتی به نام خیابان ناهارخوران هم معروف است، می‌توان به راحتی به ناهارخوران رسید.این جاده از 20 سال پیش به این سو که بر جمعیت و وسعت گرگان افزون شده، رونق یافته است.

ناهارخوران که هم رودخانه دارد و هم جنگل و در دامنه نسبتا پرشیبی جای گرفته، از گذشته‌های دور، محلی برای اوقات فراغت مردم بوده‌است. همین عامل،از حدود 55 سال پیش، سازمان جنگل‌ها و مراتع را واداشت که منطقه جنگلی ناهارخوران را در اختیار شهرداری گرگان قرار دهد تا آنها با ساخت امکانات مناسب، آن را برای مردم فراهم و مهیا سازند. اگرچه بیشتر در فصول گرم سال به این منطقه می‌آیند، اما اینجا زمستان‌های زیبایی هم دارد.

با این حال، نباید منطقه جنگلی را با پارک جنگلی ناهارخوران یکی دانست؛ اولی چیزی حدود 300 هکتار وسعت دارد و دومی هم به 168 هکتار می‌رسد. میانگین دمای این منطقه، که بارندگی سالانه اش به 649 میلیمتر می‌رسد، 12 تا 22 درجه سانتیگراد است. درباره ارتفاع هم بهتر است بدانیم که میانگین آن در ناهار خوران، 450 متر از سطح دریا است، اما در نقاط مرتفع به 700-900 متر هم می‌رسد. حالا که صحبت از ارتفاع شد، کوه نوردان و کوه پیمایان بدانند که می‌توانند از جبهه غرب و جنوب غرب منطقه ناهارخوران اقدام به صعود کنند و خود را به ارتفاعاتی چون سفیدچشمه برسانند که تا حد امکان، این مسیر هم با پله‌های سنگی قدیمی پوشانده شده است.از جمله امکانات این منطقه جنگلی که برای گردشگران فراهم شده است آلاچیق، کمپینگ، هتل، رستوران، فروشگاه و سرویس بهداشتی هستند.

  • یادگار عصر ژوراسیک

ناهارخوران و منطقه جنگلی آن که مطالعات نشان می‌دهد با 40 میلیون سال قدمت در زمره مجموعه جنگل‌های هیرکانی بوده و به عصر ژوراسیک بازمی گردند، اقلیمی معتدل و نیمه مرطوب دارند. هرقدر، ارتفاع بیشتر می‌شود، می‌توان خنکی هوا را نسبت به گرگان و حتی پایین دست ناهارخوران هم احساس کرد. بر پایه آنچه در دانشنامه گلستان آمده است، منطقه جنگلی ناهارخوران با شیبی تند شروع می‌شود و پس از گذر کوتاهی از مسیر، یکنواخت می‌شود و تا پایان، ادامه می‌یابد. خیلی‌ها به دنبال این پستی و بلندی در ناحیه‌ای که به نام تپه باباطاهر معروف است، می‌روند تا از مناظر دیدنی آن، در افقی که هم جنگل قرار داردو هم کوه‌، لذت ببرند.

جنگل‌های ناهارخوران بازمانده‌ای از جنگل‌های کهن هیرکانی است و هنوز هم می‌توان، باوجود جنگل زدایی‌ها و دست درازی در طبیعت، اراضی متراکمی را شاهد بود. از جمله گونه‌های گیاهی این جنگل، درختان بلوط، انجیلی، ممرز، افراپلت، نمدار، گیلاس وحشی، آزاد، خرمندی و درختچه‌های تمشک، کوله خاس، ازگیل و ولیک هستند که همگی بومی منطقه اند. اما درختان و گیاهانی هم هستند که اگرچه بومی نیستند، اما زیبایی خاصی به جنگل ناهارخوران بخشیده‌اند و کاج، سرو، ماگنولیا، شمشاد، برگ نو، بید مجنون، پاپیتال و مینا از آن جمله اند. با وجود نفوذ انسان‌ها تا عمق جنگل و از میان رفتن بافت طبیعی و زیستگاه‌های آن، هنوز هم گونه‌های جانوری در این منطقه زیست می‌کنند. گراز، شغال، خفاش، موش، راسو، سنجاب، عقاب، شاهین، قمری، دارکوب، جغد، دم جنبانک، صعوه، سهره، چرخ ریسک، گنجشک، کلاغ، سار و مارمولک از جمله این جانوران هستند.

معروف ترین چشمه منطقه جنگلی ناهارخوران، «سفیدچشمه» است که گویی وعده‌گاه گروه‌های کوهپیمایی هم به شمار می‌رود.در تیرماه سال 1377 این چشمه را سنگ چینی کردند تا استفاده از آب آن، تسهیل شود، اما اخیرا حجم آب آن به شدت کاهش پیدا کرده است. البته این منطقه جنگلی رودخانه‌ای هم دارد که از ارتفاعات روستای زیارت سرچشمه گرفته و به ناهارخوران می‌رسد و در نهایت با ورود به گرگان، یکی از منابع تامین آب این شهر است. طول مسیر حرکت این رودخانه به حدود 40 کیلومتر می‌رسد.

  • میان شهر و جنگل؛ دره «النگ»

اگر دوست دارید در مسیر منتهی به ناهارخوران، باز هم جنگل ببینید و جنگل گردی کنید تا چیزی در این منطقه برایتان، نادیده نباشد، پارک جنگلی «اَلَنگ دره» را به شما پیشنهاد می‌کنیم که آدرس دقیق آن 5 کیلومتری جنوب غرب گرگان است. جنگلی که یکی از 7 منطقه نمونه گردشگری به حساب آمده و 185 هکتار هم وسعت دارد. النگ دره که دمایی، حدود 10 درجه پایین تر از شهر گرگان دارد،با جاده آسفالته‌اش محلی برای وقت گذرانی آخر هفته بومیان و مسافران است.اگرچه سه چشمه آب باکیفیت بالا، در این منطقه وجود دارد، اما آنچه منظره منحصر به‌فردی را پیش چشم تان قرار می‌دهد، رودخانه «قلاشی» است که مسیر خود را از جنوب النگ دره آغاز کرده و تا شمال آن امتداد دارد و ادامه پیدا می‌کند. از مهم ترین درختان این پارک جنگلی می‌توان به انجیلی، ممرز، توسکا، لرگ، افرا، بلوط، بید، شیردار و خرمندی اشاره کرد. النگ دره برای آنهایی که می‌خواهند ساعتی را در آن بمانند، امکاناتی چون برق رسانی، سرویس‌های بهداشتی، نمازخانه، پارک کودک، زمین ورزش، ساختمان‌های نگهبانی، منطقه کمپینگ و پیک نیک را برای رفاه حال گردشگران در خود دارد. شاید برایتان جالب باشد که بدانید، النگ دره، محوطه تاریخی هم دارد که به قرون اولیه پس از اسلام باز می‌گردد.این محوطه تاریخی در شمال پارک جنگلی قرار دارد.

  • وجه تسمیه ناهار‌خوران

وجه تسمیه این منطقه هم از آن رو است که از روزگاران قدیم، بر سر راه کاروان‌های حجاج یا تشرف یافتگان به بارگاه امام رضا (ع) قرار داشته‌است. این کاروان‌ها غالبا در دامنه‌های کوه‌های جنوب گرگان، اتراق کرده و چاشت یا ناهار می‌خوردند. به همین سبب این منطقه ناهارخوران شده است و البته هنوز هم مردم به آنجا می‌آیند و ناهار می‌خورند.

  • زیارت در «زیارت»

حالا که جنگل ناهارخوران را دیدید و ناهاری هم در آنجا نوش جان کردید، دیگر وقت آن است که عازم روستای زیارت شوید که حدود 10 کیلومتر با جنگل فاصله دارد. هرچند که دیگر امروزه، همه این مسیر، در هم تنیده شده و به هم متصل. روستای 1958 نفری زیارت (بر اساس سرشماری سال 1390) که در دهستان استرآباد جنوبی واقع در بخش مرکزی شهر گرگان قرار دارد، تا مرکز استان گلستان 17 کیلومتر فاصله دارد. این روستا که با اقلیم خشک و خنک خود، در دره رودخانه «خاصه رود» جای گرفته، در ارتفاع 1563 متری از سطح دریا واقع شده و دارای چشمه آبگرم، آبشار و دو امامزاده به نام‌های امامزاده عبدالله و امامزاده صالح است. می‌گویند؛ وجود همین امامزاده عبدالله که از اولاد حضرت موسی بن جعفر(ع) است، سبب شده تا این روستا، «زیارت» نام بگیرد. روستای زیارت از شمال به «ناهارخوران» وارتفاعات «بندسر» و «خمام شهر» می‌رسد و از جنوب هم به آبشار و ارتفاعات پوشیده از جنگل. شرق این روستا به ارتفاعات «خال دره» منتهی می‌شود و ارتفاعات «ادیم» و «مازوکش» و «کمرسر» هم در غرب این روستا قرار دارند.

زیارت، «چشمه آبگرم» آرامش بخشی دارد که در قدیم «گرماندو و گرماب» خوانده می‌شده است. این آبگرم اگرچه تنها چشمه آبگرم استان گلستان بوده اما در میان 70 چشمه منطقه حفاظت شده جهان نما، پرآب ترین چشمه است و امراض پوستی و درد مفاصل را علاج می‌کند. درباره گذشته این چشمه آبگرم، علی اصغر خسروجردی در مقاله خود در دانشنامه گلستان می‌نویسد: «این آبگرم دارای چهار مظهر و چهار خروجی است که به فاصله حدود 10 تا 20متر قرار گرفته است. اولین مظهر چشمه زیرتخته سنگی است که روی آن کتیبه کوچکی به ابعاد 15*20 سانتی متر بوده و به خط عربی تاریخ 1035 را نشان می‌دهد، مظهر دوم به فاصله 20 متر در جنوب این مظهر قرار دارد و دو مظهر دیگر هر یک با فاصله 10 تا 15 متر از زیر بدنه تراشه طبیعی جاری هستند.»

اگر 5 کیلومتر از روستا به طرف جنوب حرکت کنید به «آبشار» می‌رسید که در یکی از شاخه‌های فرعی رودخانه خاصه رود قرار دارد. آبشار که از ارتفاع 15 متری به درون حوضچه پایین خود می‌ریزد، رطوبت بالایی در اطراف خود پدید آورده.این رطوبت بالا رشد خزه‌ها و گلسنگ‌ها را روی تخته سنگ‌های مجاور(آبشار) سبب شده‌است. زیبایی دیگر این آبشار هم آن است که به دلیل ریزش آب از ارتفاع زیاد، قطرات آب، در فضا پراکنده شده و منظره جالبی را خلق می‌کند.

به هر جهت روستای زیارت با وجود آن که یکی از 20 روستای گردشگری ایران، به حساب می‌آید اما ساخت و سازهای بدون برنامه و حتی به نوعی آپارتمان سازی، حریم و منظر آن را بر هم زده‌اند. به گونه‌ای اگر کسی چند سال پیش به این روستا آمده باشد، می‌تواند به راحتی تفاوت فاحش فضا را درک کند. عموم این خانه سازی‌ها بر پهنه کوه و جنگل توسط متمولین پایتخت نشین یا بومیانی که امروز در شهرهای بزرگ زندگی می‌کنند، صورت گرفته است. ادامه این روند آینده مبهمی را برای این روستای زیبا رقم خواهد زد.

  • چگونه برویم؟

فاصله پایتخت تا مرکز استان گلستان، 397 کیلومتر است. جاده هراز، بهترین مسیر رسیدن به این شهر است که طی آن، از آمل و ساری عبور خواهید کرد. اگر بخواهید با اتوبوس بروید، هر روز چهار سرویس از پایانه مسافربری شرق در ساعت‌های 00:15 بامداد و 13 توسط تعاونی 15 و ساعت‌های 14:30 و 19 توسط تعاونی یک به قیمت 15 هزار و 500 تومان( به جز سرویس ساعت 14:30 به بهای 27 هزار و 500 تومان) به طرف گرگان حرکت می‌کنند.

از سوی دیگر؛ هر روز در ساعت‌های 18:55 و 20:10، قطارهایی به طرف گرگان حرکت می‌کنند. هزینه سوار شدن به قطار نخست که همه روزه حرکت می‌کند و 5:20 صبح به مقصد می‌رسد، 9 هزار و 13 هزار و 800 تومان و قطار دوم هم که یک روز در میان حرکت کرده و 6:30 صبح به گرگان وارد می‌شود، 19 هزار و 500 تومان است.روزانه چند هواپیما هم از شرکت‌های هواپیمایی ایران ایر و آسمان به طرف گرگان پرواز می‌کنند که قیمت بلیت شان، 96 هزار و 400 تومان است.

  • کجا بمانیم؟

اگر چادر مسافرتی تان را به همراه آورده اید که مشکلی نخواهید داشت، اما اگر جز این باشد باید در یکی از هتل‌های شهر، شب را به صبح برسانید. هتل آذین (****) در مدخل ورودی شهر گرگان (32423004)، هتل جهان‌گردی (***) در جاده ناهارخوران، روبه‌روی هتل شهرداری، پارک جنگلی ناهارخوران (32540034)، هتل فرهنگیان (***) در بلوار ناهارخوران، خیابان عدالت 96 (55300100)، هتل شهرداری (**) در بلوار ناهارخوران (5524077) و هتل راه و ماه (**) در بلوار ناهارخوران (5520050) از جمله هتل‌های قابل قبول شهر هستند که همگی هم در جاده ناهارخوران واقع اند. البته اگر توانستید، خانه‌ای را از اهالی روستای زیارت، اجاره کنید، بهترین کار را کرده اید ؛زیرا به این طریق به اقتصاد مردم محلی کمک کرده‌اید. در غیر این صورت، هتل زیارت که به تازگی هم ساخته شده، می‌تواند پذیرای شما باشد. در ضمن پیش شماره شهر گرگان 017 است.

  • چه بخوریم؟

بعید است نتوانید در ناهارخوران، جایی برای خوردن غذای سنتی و محلی پیدا کنید، اما اگر خواستید دلی از عزا دربیاورید، رستوران باباطاهر در همین بلوار ناهارخوران، غذاهای خوبی دارد و مورد پسند اهالی گرگان هم هست.

  • ناهارخورانی که من می‌شناختم؛با این ناهار‌خوران غریبه‌ام!

هوشنگ گلمکانی- روزنامه‌نگار و منتقد سینما، متولد گرگان

به آخر خیابان شالیکوبی که می‌رسیدیم، آسفالت هم تمام می‌شد. تابلوی بزرگی آنجا بود که به سمت چپ اشاره داشت، به «گرگان‌پارس». آن محل معروف بود به «تابلو». هر جای شهر که می‌گفتی «تابلو» یا «سر تابلو»، همه می‌فهمیدند که منظور انتهای شالیکوبی و تابلوی «گرگان‌پارس» است. «تابلو» ابتدای «جاده ناهارخوران» بود؛ امتداد خیابان شالیکوبی و مرز بین شهر و بیرون شهر. جاده‌ای ییلاقی بود که در آن دو ماشین به‌زحمت از کنار هم رد می‌شدند. از میان گیاهان و درختان و بوته‌های تمشک و کنگر و انواع درخت‌خا و گیاهان می‌گذشت، و در جای‌جایش جویبارهایی هم بود. از سر «تابلو» تا میدان ناهارخوران هشت کیلومتر راه بود. حالا هم همین قدر است، اما دیگر جاده نیست؛ بلوار عریض هشت‌بانده‌ای است که هیچ شباهتی با گذشته‌اش ندارد. دیگر یک جاده شوسه بیرون شهری نیست. یک بلوار شهری است. شهر تا سه کیلومتری میدان ناهارخوران پیش رفته و اگر پیش‌روی را متوقف نمی‌کردند (که دیر هم متوقف شد) شهر چنان گلوی ناهارخوران را می‌فشرد که همینی هم که حالا هست دیگر از آن باقی نمی‌ماند.

خاطرات من از ناهارخوران مربوط به دهه 1340 است که حتی به آخر این دهه هم نرسید؛ چون سال 1348 از گرگان کوچ کردیم. در همین دهه، جاده ناهارخوران - با همان عرض و کیفیت - آسفالت هم شد، اما حاشیه‌اش همان طور ییلاقی باقی ماند. سر راه، از «تابلو» تا میدان ناهارخوران، چند روستا و آبادی هم بود که از آن میان قلعه‌حسن را به یاد می‌آورم و یک آسیاب متروک را. آن موقع حتی اسم النگ‌دره را نشنیده بودیم؛ جنگلی به موازات جاده ناهارخوران و در غرب آنکه حتماً آن موقع جنگلی وحشی بود و حالا چند سال است به شکل یک پارک جنگلی زیبا درآمده و رقیبی برای ناهارخوران است.

ماشین کم بود و مثل حالا که بین ایستگاهی در یک جای شهر و محلی ییلاقی و تفریحی معمولاً سرویس رفت‌وآمد برقرار است، از این خبرها نبود. اغلب این راه را پیاده می‌رفتیم. کرایه تاکسی برای هر نفر در شهر پنج ریال بود و برای رفتن به ناهارخوران با تاکسی قاعدتاً باید چند برابر پرداخت می‌شد؛ هرچند که تاکسی مسافر تکی به این مسیر نمی‌برد و باید دربست طی می‌کردند. با این حال یادم نمی‌آید هیچ وقت با تاکسی این مسیر را رفته باشم. اغلب پیاده می‌رفتیم و در موارد معدودی با ماشین دوستی در همسایگی یا «ماک» ارتش. خستگی که حالی‌مان نبود. هر بار رفتن به ناهارخوران در زندگی بسته و راکد و کوچک ما یک حادثه بود که با اشتیاق از پیاده‌روی یکی‌دو ساعته‌اش هم استقبال می‌کردیم. یک بار هم دسته‌جمعی با بچه‌های کلاس‌مان در دبیرستان ابن‌سینا از طرف مدرسه ما را به ناهارخوران بردند؛ ترکیبی بود از یک پیک‌نیک و گردش علمی. از سر تابلو پیاده راه افتادیم، اما یک جیپ روباز که نمی‌دانم مال چه کسی بود، بچه‌ها را چند نفر چند نفر به ناهارخوران می‌برد و پیاده می‌کرد و بعد به سراغ بقیه می‌آمد. برگشتن هم به همین ترتیب.

نرسیده به میدان ناهارخوران، سمت راست جایی بود به اسم «دالان بهشت» که هنوز هم هست. دالانی از درخت، منتهی به جایی مصفا که حتماً کسانی آن را به بهشت تشبیه کرده بودند و میدان ناهارخوران بود و هتل شهرداری در جنوبش با رستوران طبقه همکف آنکه هنوز کم‌وبیش همان جوری هست. اما برای ما و بیشتر مردم،‌ قلب ناهارخوران چمنزار نسبتاً وسیعی بود در آن سوی رودخانه‌ای که در شرق میدان قرار داشت؛ همان جایی که حالا هتل جهانگردی چیزی از آن محوطه باقی نگذاشته است. پل چوبی لرزانی میدان ناهارخوران را به آن چمنزار وصل می‌کرد. هر خانواده و گروهی، پتو یا زیلویی در جایی از آن محوطه پهن می‌کردند و اغلب، غذایی را که از خانه آورده بودند ظهر گرم می‌کردند و می‌خوردند. گوشت ارزان بود و برخی با برپا کردن اجاق کوچکی بساط کباب به راه می‌انداختند، اما از جوجه‌کباب خبری نبود. هنوز نشانی از جوجه‌کشی و مرغ ماشینی نبود و مرغ یک غذای خیلی خاص و اشرافی گران به حساب می‌آمد. چای بود و کاهو-سکنجبین. به جای هرچه که نبود، در آن بساط فقیرانه، دل خوش فراوان بود. رفتن به ناهارخوران به معنای خوش گذراندن بود. شاید ما که بچه بودیم میانه‌ای با غصه‌ها نداشتیم یا نمی‌دیدیم. اما هر چه از آن بساط به یادم دارم، خوشی و خنده و بازی بود. این‌جا و آن‌جا بازی دسته‌جمعی «داورنا» (یا دبرنا، که ما می‌گفتیم دبلنا) در بعضی بساط‌ها برقرار بود که ناگهان فریاد شادی برنده را به هوا بلند می‌کرد.

آلوده کردن طبیعت و آشغال ریختن مردم را به یاد نمی‌آورم. کیسه‌پلاستیکی و بطری نوشابه به یاد نمی‌آورم. مصرف و مصرف و مصرف و اسراف را به یاد نمی‌آورم. همه چیز کم یا به‌اندازه و عزیز و باارزش بود و آن بساط پیک‌نیک توی چمنزار ناهارخوران، مثل یک ضیافت خانوادگی بود ؛ چون همه مردم همدیگر را می‌شناختند و آن‌چه در سفره داشتند به دیگران، به اهل پتو و زیلوی کناری تعارف می‌کردند.صدای آواز از رادیوهای ترانزیستوری و گرامافون‌های باتری‌دار می‌آمد....

***

چند سال است که هر شش ماه یک بار به گرگان می‌روم و در هر سفر چند بار گذرم با دوستان همان دوران بچگی به ناهارخوران هم می‌افتد. این‌جا مهم‌ترین تفریحگاه مردم شهر است. هرچند پنج کیلومتر از جاده سابق به شکل متراکمی جزو شهر شده، اما همان سه کیلومتر باقی‌مانده تا میدان ناهارخوران، هنوز همان جنگل پوشیده از درخت‌های سبز براق و پررنگ است. پاییز هم که می‌شود ضیافتی از طیف رنگ‌های گرم، چشم را نوازش می‌کند. با این حال با این ناهارخوران غریبه‌ام. بدون چمنزار شرق رودخانه که سال‌هاست به تصرف هتل جهان‌گردی درآمده، ناهارخوران را به رسمیت نمی‌شناسم؛ حتی اگر ده‌ها رستوران سنتی و غیرسنتی و اقامتگاه و سوییت و اتاق اجاره‌ای در آن حوالی باشد. آن موقع هم ما و هم ناهارخوران احساسی از نفس عمیق داشتیم؛ اما حالا هر دو دچار تنگی‌نفس هستیم. مردم در بلوار ناهارخوران با ماشین‌های‌شان دور-دور می‌زنند، راه‌بندان درست می‌کنند. جوان‌ها توی میدان ناهارخوران جیغ لاستیک ماشین‌های‌شان را درمی‌آورند، کنار ماشین‌های‌شان می‌ایستند و همدیگر را تماشا می‌کنند... و چه دردسرتان بدهم: همین بساطی که در تهران و شهرهای دیگر برپاست... مصرف و اسراف و تخریب.

این اوضاع به روستای «زیارت» هم کشیده شده که در هفت کیلومتری پشت ناهارخوران است. در آن سال‌های موصوف، راه ماشین‌رو به زیارت نبود و اهل روستا پیاده یا با موتورسیکلت و اسب و الاغ به شهر می‌آمدند. همکلاسی‌هایی داشتم که اهل زیارت بودند و پیاده فاصله 15 کیلومتری مدرسه تا خانه را می‌پیمودند. زیارت به خاطر معماری‌اش شهرت و اهمیت داشت، اما اهل شهر در 20 سال گذشته چنان هجومی به آن‌جا برده‌اند که چیزی از آن معماری باقی نمانده است. محمود کلاری فیلم «ابر و آفتاب» را سال 1375 در زیارت ساخت، اما وضعیت روستای آن فیلم در مقایسه با وضع فعلی‌اش انگار مربوط به چند قرن پیش است. از معماری سنتی زیارت چیزی باقی نمانده، در دل معدود خانه‌های قدیمی که حالا ویران و متروک هستند، آپارتمان‌های بی‌قواره روییده‌اند و بیشتر قسمت‌های روستا و حاشیه‌اش شبیه محله‌های شهر است با مجتمع‌های آپارتمانی درهم‌تپیده و انبوه ویلاها روی دامنه تپه‌ها که چیزی از آن روستای زیبا باقی نگذاشته‌اند. فاجعه است.

حالا وقتی به ناهارخوران و زیارت می‌روم، گرچه هنوز باقی‌مانده طبیعت آن‌جا، با آن رنگ‌های دیوانه‌کننده‌اش امیدبخش است،اما بیشتر غصه‌ام می‌گیرم و در دل می‌گویم: چه خوب که تا نابودی کامل آن‌جا دیگر زنده نیستم.

  • همشهری 6 و 7

5023026
 
پربازدید ها
پر بحث ترین ها

مهمترین اخبار فرهنگی‌هنری

فرهنگی‌هنری
«باشگاه خبرنگاران» نخستین نمایشگاه تخصصی هنرهای قرآنی «روایت باران» با حضور وزیر فرهنگ و جمعی از پیشکسوتان هنر خوشنویسی در فرهنگسرای نیاوران افتتاح شد.
فرهنگی‌هنری
«باشگاه خبرنگاران» وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی به مناسبت اول اردیبهشت همزمان با روز سعدی، پیامی تصویری منتشر کرد.
فرهنگی‌هنری
«باشگاه خبرنگاران» محمد دلاوری، مجری تلویزیون و روزنامه‌نگار در برنامه «بی‌واسطه» شبکه یک سیما از ضعف ساختاری شرکت‌های خودروسازی پرسید.
فرهنگی‌هنری
«باشگاه خبرنگاران» کیانو ریوز بازیگر شناخته شده سینما در حال گفتگو برای بازی در فیلمی دلهره آور با نام «سیستم سرگرمی خراب است» است.
فرهنگی‌هنری
«باشگاه خبرنگاران» صرافان گفت: من برای اولین‌بار در کودکستان عشق را تجربه کردم.
فرهنگی‌هنری
«باشگاه خبرنگاران» بازیگر کشورمان گفت: بنا دارم برای سال پیش‌رو دو اثر با محوریت جبهه مقاومت اسلامی و نوشته‌ای از ویلیام شکسپیر را روی صحنه نمایش ببرم.
فرهنگی‌هنری
«باشگاه خبرنگاران» امامی گفت: دو موضوع در زندگی فرهنگی و اجتماعی ما مهم هستند. یکی، مکان رویداد‌ها و دیگری، زمان رویدادهاست.
فرهنگی‌هنری
«باشگاه خبرنگاران» سینمای ایران در هفته پایانی فروردین ماه با حضور ۵۸۹ مخاطب توانست بیش از ۱۳ میلیارد بفروشد.
فرهنگی‌هنری
«باشگاه خبرنگاران» صفوی گفت: محوریت «شکرستان» موضوعات محیط زیست، مسئله آب، فناوری‌های جدید، کارآفرینی است.
فرهنگی‌هنری
«باشگاه خبرنگاران» مجری برنامه «زندگی پس از زندگی» از سه کودکی گفت که زیر آوار‌ها همراه با موجودی ناشناس نگهداری می‌شدند.

مشاهده مهمترین خبرها در صدر رسانه‌ها

صفحه اصلی | درباره‌ما | تماس‌با‌ما | تبلیغات | حفظ حریم شخصی

تمامی اخبار بطور خودکار از منابع مختلف جمع‌آوری می‌شود و این سایت مسئولیتی در قبال محتوای اخبار ندارد

کلیه خدمات ارائه شده در این سایت دارای مجوز های لازم از مراجع مربوطه و تابع قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد.

کلیه حقوق محفوظ است