گوناگون 13:51 - 31 خرداد 1397
عکس و متن: نیلوفر شهسواریانبا مترو زیاد سفر می‌کنم. امروز قطار شهری مرا به کلاس زبان می‌رساند. گاهی در مترو به چیز خاصی توجه می‌کنم، مثلاً به کفش‌های مسافران، به رنگ‌هایی که در واگن‌ها‌ هست و یا این‌که وقتی مسافران می‌نشینند، به کجا نگاه می‌کنند.

درباره‌ی پیامهای متروی تهران برای مسافران

این‌بار توجه می‌کنم به ‌ارتباط برقرارکردن‌ها. خیلی‌ها در مترو حرف می‌زنند و صدایشان به گوشم می‌رسد، اما یکی از حرف‌هایی که بی‌صداست و مخاطبش می‌تواند صدها یا هزاران مسافر باشد، پیام‌های روی دیوار ایستگاه‌ها و یا بالای در واگن‌هاست، یکی‌شان اتفاقاً مشابه همین را درباره‌ی نمایشگرها می‌گوید که گاهی انیمیشن و تبلیغات فرهنگی نشان می‌دهد:

نمایشگرهای داخل قطارهای مترو صدا ندارند تا مسافران در آرامش باشند. بیایید با آرام صحبت‌کردن مزاحمتی برای یک‌دیگر ایجاد نکنیم.

این پیام در واگن بانوان نصب شده. هرچند تا حالا ندیده‌ام وقتی مسافری با صدای بلند با تلفن صحبت می‌کند، کسی به او اعتراضی بکند. انگار سروصداکردن دیگر عادی شده است. با این حال بودن آن نوشته، خالی از لطف نیست. از فعل جمع استفاده کرده و انگار خود مجموعه‌ی مترو تأکید می‌کند خودش هم باید آن را رعایت ‌کند.

پیام بعدی دغدغه‌ای قدیمی و مهم است، حتی زمانی که مترو ساخته نشده بود:

احترام به سالمندان، احترام به تجربه و تعقل است.

هرچند اتفاق افتاده که سالمندان مدتها روی پا ایستاده‌اند و کسی برایشان بلند نشده است. شاید بقیه خسته بوده‌اند و یا بی‌توجه. دوست دارم بدانم هربار کدام‌ دلیل باعث بلند‌شدن ما می‌شود، اما تشخیصش به این راحتی نیست.

آخر ما بچه‌های یک مملکیتم، همه ایرانی هستیم.

این جمله را از کتاب «آسمان و ریسمان»، نوشته‌ی «محمدعلی جمال‌زاده» روی دیوار یک ایستگاه می‌بینم. خود جمال‌زاده هم در عکس به روی ما لبخند می‌زند. این‌روزها تیم ملی در جام‌جهانی در حال بازی است. نمی‌دانم چرا با دیدن این تصویر یاد جام‌جهانی افتادم! شاید شادی یک‌پارچه‌ی مردم از پیروزی تیم ملی در برابر مغرب (مراکش) این را به ذهنم می‌آورد.

جمله‌های دیگری از کتاب‌ها و نویسندگان هم هست. مثل این جمله از کتاب گنجشک و جبرئیل، اثر شادروان سیدحسن حسینی:

در های وهوی آتش، شیرازه‌ی قنوتت، هرگز زهم نپاشد

من به‌خاطر پاکیزه‌ماندن هوای شهرم از مترو استفاده می‌کنم.

البته به‌نظر من این جمله را باید در خیابان‌ها و اتوبان‌ها هم بگذارند. ما که رعایت می‌کنیم، خوب است دیگران هم آن‌را ببینند؛ آنهایی که حتی هم نمی‌خواهند ماشین شخصی را یک روز کنار بگذارند.

دو طرف درِ قطار بایستیم تا ابتدا مسافران پیاده شوند، سپس سوار شویم.

این را گل گفته! یادم است قبل‌ترها مسافران این نکته را زیاد رعایت نمی‌کردند و کشمکش عجیبی اتفاق می‌افتاد، اما حالا هربار که سوار می‌شوم، اکثراً صبر می‌کنند تا مسافران داخل واگن بیرون بیایند.

از پیام‌ها عکس می‌گیرم، توجه بعضی‌ها جلب می‌شود و نگاهی به نوشته‌ها می‌اندازند، شاید برای بار دوم.

به کلاس زبان می‌رسم. دوبار ایستگاه عوض کرده‌ام، یک بار دروازه‌ی شمیران و دیگری چهارراه ولی‌عصرعج. برخی جاها اذیت شده‌ام و بعضی جاها آسوده بوده‌ام و هردو بستگی به رفتار من و دیگران دارد. این چیزی است که روابط اجتماعی را پیچیده می‌کند.

مترو در چندین محل گوناگون حرفهایش را زد، با لوگوی «معاونت حمل و نقل و ترافیک» و «معاونت فرهنگی و اجتماعی شرکت بهره‌برداری راه‌آهن شهری تهران و حومه». من هم گفتم نظرم را به‌عنوان شهروند جوان بگویم تا دوستیمان تقویت شود و این ارتباط یک طرفه نماند!

 

دوچرخه شماره ۹۲۹

 

دوچرخه شماره ۹۲۹


9817721
 
پربازدید ها
پر بحث ترین ها
صفحه اصلی | درباره‌ما | تماس‌با‌ما | تبلیغات | حفظ حریم شخصی

تمامی اخبار بطور خودکار از منابع مختلف جمع‌آوری می‌شود و این سایت مسئولیتی در قبال محتوای اخبار ندارد

کلیه خدمات ارائه شده در این سایت دارای مجوز های لازم از مراجع مربوطه و تابع قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد.

کلیه حقوق محفوظ است