به گزارش سرویس جامعه مشرق ؛ خبر کوتاه بود و دردناک؛ حکایت قلب دخترکی 9ساله که دیگر توان تپیدن ندارد. پدر دار و ندارش را فروخته بود تا مهتابش زنده بماند. حتی گوسفندهایش را و حالا دیگر آه در بساط نداشت.

 

عبد علی اما هنوز باور ندارد  که این روزها حکایت دردناک دخترش قلب هزاران نفر را به درد آورده است. آدم هایی که برای زنده ماندن مهتاب سنگ تمام گذاشتند تا دخترک دلفانی بتواند یکبار دیگر  با دوستانش هم بازی شود.

 

 

چندی پیش انتشار گزارشی از وضعیت مهتاب، دخترک بیمار دلفانی که پزشکان، پیوند قلب را تنها راه زنده ماندن او اعلام کرده اند باعث شد تا یکبار دیگر مردم، نوع دوستی خود را به رخ بکشند. مهتاب دختر ایران زمین لقب گرفت و هزاران قلب برای قلب ناتوانش  تپیدن گرفت.

 

در همان دقایق اولیه انتشار گزارش، مردم خیر و غیرتمند پا به میدان گذاشتند تا مهتاب و پدرش جز درد بیماری و بیمار داری دغدغه دیگری نداشته باشند.از آن جوانی که تمام موجودی حسابش را برای مهتاب هدیه کرد تا خیری که با وجود خالی بودن دستش، 5هزار تومان هدیه داد تا لبخند بر لبهای مهتاب خشک نشود.

 

 حالا با اما خبرهای خوبی به گوش می رسد. 370نفر به مهتاب و خانواده اش کمک کرده اند، از پنج هزار تومان تا دو میلیون تومان. هر کس به وسعش پا به میدان گذاشته تا نفس های دختر ایران قطع نشود.

 

 

تا شب گذشته بیش از 25میلیون تومان برای نجات مهتاب جمع شده است. پولی که شاید کفاف تمام هزینه های مهتاب و خانواده اش را ندهد اما خیرین را امیدوار به انجام عمل پیوند کرده است. یکی از همین خیرین می گوید: عمل جراحی پیوند قلب برای مهتاب رایگان است، اما آنچه ما را نگران می کند هزینه های جانبی این عمل است. اینکه قلب اهدایی برای مهتاب پیدا شود و بتوانیم از پس هزینه های نگهداری قلب و داروها بر بیاییم.

 

حالا امیدها برای زنده ماندن دختر دلفانی بیشتر شده است. خیری که پیگیر کارهای درمانی مهتاب است می گوید: در بعضی موارد بعضی خانواده ها راضی به اهدای رایگان قلب عزیزانشان نیستند و بین 100تا 120میلیون تومان برای اهدای قلب بیمار مرگ مغزی پول مطالبه می کنند. به همین خاطر تا پیش از این نمی توانستیم حتی روی این گزینه فکر کنیم و تنها امیدمان به قلب اهدایی بود.  اما الان امیدمان بیشتر شده و امیدواریم با کمک های بیشتر مردم، در صورت پیدا شدن قلب ،با اهدا کننده مذاکره کنیم.

 

مشکلات مهتاب و پدرش تنها به تامین هزینه های پیوند قلب محدود نمی شود. چراکه این تازه اول راه است و بعد از پیوند، مهتاب باید چندین سال زیر نظر مستقیم پزشکان باشد تا قلب اهدایی توسط بدن پس زده نشود. همین مراقبت ها و حضور خانواده مهتاب در تهران هزینه های سنگینی خواهد داشت که تنها با کمک خیرین تامین خواهد شد.

 

پدر اما هنوز نگران است، نگران خانه ای که موقتا در اختیارش قرار گرفته تا بتواند همراه همسر و یکی از فرزندانش درآن زندگی کند.نگران از اینکه اگر این خانه را از دست بدهد و مجبور به ترک تهران شود، دیگری امیدی به زنده ماندن مهتاب نخواهد بود.

 

دختر دلفانی این روزها حال و روز خوبی ندارد. مسئولان بیمارستان می گویند عفونت به ریه ها رسیده و حال و روزش خوب نیست. دخترک گاهی به کما می رود و به هوش می آید. عبد علی اما امیدوار تر از دیروز است. وقتی می فهمد خیلی ها قلبشان برای قلب ناتوان دخترش درد گرفته است.وقتی می فهمد هنوز آدم هایی هستند که غم و درماندگی چشمان مهتاب آتش به جانشان می زند و حاضرند تمام موجودی حسابشان را برای زنده ماندنش هدیه کنند، لبخندی می زند و می گوید: مادر مهتاب حتما خوشحال می شود وقتی بفهمد مردم برای کمک به دخترمان دست به کار و دعا شده اند. خودش همیشه می گفت خدا بزرگ است و وسیله اش را جور می کند.