اخترپزشکی در قرون وسطی/ وقتی ستارگان نسخه مینوشتند

باشگاه خبرنگاران جوان - اخترپزشکی در قرون وسطی فقط خرافه نبود، بلکه بخشی رسمی از آموزش پزشکی در دانشگاههای بولونیا، پاریس و اکسفورد محسوب میشد. حتی در جهان اسلام، پزشکان بزرگی چون ابوریحان بیرونی و زکریای رازی، نسبتهای میان ستارگان و مزاج بدن را بررسی کردند.
در سدههایی که بیمارستان هنوز در سایهٔ کلیسا بود و پزشک چارهٔ درد را در دعا و تعادل اخلاط (Humors) میجست، علم دیگری بر فراز سر انسان فرمان میراند: اخترپزشکی. در آن دوران، پزشکان به آسمان نگاه میکردند تا زمین را درمان کنند. اگر ماه در برج قوس بود، حجامت ممنوع میشد؛ اگر زحل در برج عقرب قرار داشت، نوشیدن داروی صفرا را خطرناک میدانستند. در چشم آنان، بدن انسان نسخهای کوچک از کیهان بود، و حرکت ستارگان همان اندازه بر سلامت مؤثر بود که خون در رگها.
در کتابخانههای اروپا و شرق، نسخههای خطی فراوانی هست که در حاشیهشان نقش مردی دیده میشود با دوازده نشانهٔ زودیاک (Zodiac Signs) بر اندامهایش. این «مرد زودیاکی» راهنمای پزشکان بود تا بدانند کدام عضو تحت نفوذ کدام سیاره است: قلب زیر فرمان خورشید، مغز در قلمرو ماه، و کبد در سیطرهٔ مشتری.
اخترپزشکی در قرون وسطی فقط خرافه نبود، بلکه بخشی رسمی از آموزش پزشکی در دانشگاههای بولونیا، پاریس و اکسفورد محسوب میشد. حتی در جهان اسلام، پزشکان بزرگی چون ابوریحان بیرونی و زکریای رازی، نسبتهای میان ستارگان و مزاج بدن را بررسی کردند.
این باور گسترده، تصویری از جهانی به ما میدهد که در آن، مرز میان علم، ایمان و کیهان ناپدید بود. برای انسان قرون وسطی، درمان نه در داروخانه، بلکه در آسمان آغاز میشد.
۱. ریشههای اخترپزشکی؛ از بابل تا اسکندریه
اخترپزشکی (Astrological Medicine) پیش از قرون وسطی، ریشه در تمدنهای باستانی داشت. بابلیان نخستین مردمانی بودند که میان حرکات آسمانی و رویدادهای زمینی رابطهای یافتند. آنان معتقد بودند که خدایان از طریق ستارگان، سرنوشت انسان را آشکار میکنند.
در دوران اسکندریه (Alexandria)، اخترشناسی و پزشکی در آثار بقراط و جالینوس در هم آمیخت. جالینوس بر این باور بود که تأثیر ستارگان بر بدن از راه عناصر چهارگانه (چهار عنصر Earth, Air, Fire, Water) انجام میشود. بدین ترتیب، علم بدن با علم کیهان پیوند خورد.
در قرن سوم پیش از میلاد، یونانیان مفهوم «میکروکوزم» (Microcosm) و «ماکروکوزم» (Macrocosm) را مطرح کردند؛ یعنی انسان بازتابی از جهان بزرگتر است. این ایده پایهٔ اخترپزشکی قرون وسطی شد. وقتی اروپا در قرون تاریک فرو رفت، این دانش در مدارس اسلامی حفظ شد و بعدها به غرب بازگشت.
۲. بدن زودیاکی؛ نقشهای از کیهان در درون انسان
در نسخههای خطی قرون وسطی، تصویری تکراری وجود دارد: مردی برهنه با دوازده علامت زودیاک که بر اندامهایش نقش بسته است. این تصویر، راهنمای پزشکان برای انجام جراحی، حجامت (Bloodletting) یا زالودرمانی (Leech Therapy) بود.
برای نمونه، اگر ماه در برج اسد قرار داشت، نباید به قلب دست میزدند؛ زیرا اسد (Leo) نماد قلب بود. یا در برج جوزا (Gemini)، که با بازوان و ششها پیوند داشت، درمانهای تنفسی مؤثرتر میشد. پزشکان باور داشتند که هر برج بر بخشی از بدن سلطه دارد و هر حرکت آسمانی توازن عناصر در بدن را تغییر میدهد.
این نگاه نمادین، پزشک را از درمانگر به مفسر تبدیل میکرد؛ کسی که نشانههای کیهان را میخواند تا درد را در زمین بفهمد. امروز این نقشهها نه فقط آثار هنری، بلکه اسناد علمی آن دوراناند، زیرا نشان میدهند علم چگونه بر مرز میان مشاهده و باور ایستاده بود.
۳. دانشگاهها و نهادینهشدن اخترپزشکی در اروپا
در قرن دوازدهم، با ظهور دانشگاهها در اروپا، اخترپزشکی وارد آموزش رسمی شد. در دانشگاه بولونیا (Bologna) و پاریس، استادان طب موظف بودند علاوه بر آناتومی، دروس نجوم (Astronomy) و طالعبینی (Astrology) را بیاموزند.
پزشک در قرون وسطی باید میدانست چگونه زایچه (Horoscope) بیمار را ترسیم کند. دانشجویان میآموختند که زمان زایش و بیماری را در کنار موقعیت ماه، زحل و مریخ بنویسند تا تشخیص دهند کدام عنصر در بدن دچار اختلال است. حتی در بیمارستانها، منجمان رسمی برای انتخاب روز مناسب جراحی استخدام میشدند.
این نظام تا قرن شانزدهم پایدار بود. پاراسلسوس (Paracelsus)، پزشک سوئیسی، در قرن شانزدهم نوشت: «هر بیماری ستارهای دارد که باید شناسایی شود.» او معتقد بود که بدن انسان آینهٔ جهان است و داروها نیز باید با نظم کیهانی سازگار باشند.
بدینگونه اخترپزشکی از باور مردمی به دانشی دانشگاهی بدل شد و تا دوران رنسانس در اروپا نفوذ داشت.
۴. اخترپزشکی در جهان اسلام؛ عقل، تجربه و ستارگان
در جهان اسلام، اخترپزشکی نه خرافه، بلکه شاخهای از فلسفهٔ طبیعی (Natural Philosophy) بود. دانشمندانی چون ابوریحان بیرونی، زکریای رازی و ابنسینا، آثار یونانیان را ترجمه و تحلیل کردند.
ابنسینا در «قانون» میپذیرد که اجرام آسمانی بر عناصر زمین اثر میگذارند، اما هشدار میدهد که پیشبینی جزئی بیماریها از حرکات ستارگان ممکن نیست. او میان «تأثیر طبیعی» (Natural Influence) و «پیشگویی خرافی» (Superstitious Divination) تمایز میگذارد.
در عین حال، تقویمهای نجومی (Ephemerides) در بیمارستانهای بغداد و دمشق به کار میرفت تا روز مناسب برای درمان تعیین شود. پزشکان مسلمان به دقت زمان تب، تغییر نبض و وضعیت هوا را با دادههای نجومی تطبیق میدادند.
این ترکیب عقل و نجوم بعدها از طریق ترجمههای لاتینی آثار اسلامی به اروپا بازگشت و پایهٔ علمی اخترپزشکی اروپایی شد.
۵. ستارهها در خدمت بیمارستان؛ از عمل جراحی تا زایمان
در قرون وسطی، هیچ عمل جراحی بدون نگاه به آسمان انجام نمیشد. پزشک پیش از بریدن رگ یا دادن دارو، زایچهای از بیمار رسم میکرد. در برخی بیمارستانهای فلورانس و پراگ، در کنار اتاق جراحی، اتاقی کوچک برای منجمان بود.
آنان با رصد موقعیت ماه و مشتری، زمانهای «سعد» و «نحس» را تعیین میکردند. اگر مریخ (Mars) در برج اسد بود، جراحی قلب خطرناک تلقی میشد. زنان باردار نیز با مشورت منجمان، تاریخ زایمان خود را انتخاب میکردند تا فرزندشان با طالع نیک به دنیا آید.
امروزه چنین باوری عجیب مینماید، اما در آن دوران، این هماهنگی با نظم کیهانی نوعی اعتماد علمی محسوب میشد. اخترپزشکی، اطمینان میبخشید که حتی درد و زایش نیز بخشی از طرح بزرگ آسمان است.
۶. تقویمهای پزشکی و زمانبندی درمان
یکی از ابزارهای کلیدی اخترپزشکان قرون وسطی، تقویم پزشکی (Medical Almanac) بود. در این تقویمها، وضعیت روزانهٔ ماه، خورشید و سیارات با توصیههای درمانی همراه میشد. پزشک با نگاهی به آن تصمیم میگرفت آیا باید خونگیری کند، داروی گرم تجویز کند یا صبر نماید.
بهعنوان مثال، اگر ماه در حالت کامل بود، از جراحی پرهیز میکردند، زیرا باور داشتند نیروی حیاتی (Vital Spirits) در بدن افزایش یافته و زخمها خونریزی بیشتری خواهند داشت. اگر ماه رو به زوال بود، زمان مناسبی برای بریدن و حجامت تلقی میشد.
در بسیاری از این تقویمها، حتی زمان دقیق خواب و بیداری، خوردن گوشت یا سبزی، و ازدواج یا روزهداری بر پایهٔ نجوم تعیین میشد. این نظم زمانی، برای پزشکان نوعی چارچوب علمی بود و بیماران نیز به آن اعتماد داشتند. در جهانی که همهچیز در سایهٔ ایمان و نظم آسمانی تعریف میشد، چنین تقویمی همان اندازه علمی بود که امروز آزمایش خون برای ماست.
۷. نقش کلیسا و تضاد ایمان با اخترپزشکی
هرچند اخترپزشکی در دانشگاهها تدریس میشد، اما کلیسا با آن رابطهای دوگانه داشت. در ظاهر، کلیسا از نجوم بهعنوان نشانهٔ حکمت الهی حمایت میکرد، اما از طالعبینی برای پیشبینی سرنوشت انسان بیزار بود.
پاپها و اسقفها بارها اعلام کردند که ستارگان ممکن است بر بدن تأثیر بگذارند، اما نه بر روح. این مرز، تفاوت میان علم و کفر محسوب میشد. با این حال، تناقض جالبی وجود داشت: بسیاری از پزشکان برجستهٔ کلیسایی، مانند آلبِرتوس مگنوس (Albertus Magnus)، خود از منجمان ماهر بودند.
در واقع، در قرون وسطی، اخترپزشکی راهی بود برای سازش میان ایمان و علم. پزشک میتوانست بگوید: «خداوند ستارگان را آفریده تا نشانههای بیماری را به ما بنمایند.» بدینترتیب، علم نجوم نه تهدید ایمان، بلکه تأیید آن محسوب میشد.
این توازن شکننده تا قرن هفدهم ادامه داشت، تا زمانی که علم مدرن، نجوم را از پزشکی جدا کرد.
۸. پاراسلسوس و تولد اخترپزشکی نوین
در قرن شانزدهم، پاراسلسوس (Paracelsus)، پزشک و فیلسوف سوئیسی، اخترپزشکی را از خرافه به فلسفهای طبیعی تبدیل کرد. او معتقد بود که هر بیماری در واقع «ستارهٔ درونی» خود را دارد. به تعبیر او، بدن انسان نسخهای کوچک از آسمان است و دارو باید با ستارهٔ بیماری هماهنگ باشد.
پاراسلسوس مفهوم «امضاهای طبیعی» (Doctrine of Signatures) را گسترش داد: هر گیاه نشانهای از بیماریای است که درمانش میکند. مثلاً گیاهانی با رنگ قرمز برای خون مفیدند، یا ریشههایی که شبیه اندام انساناند برای همان اندام کاربرد دارند.
او در برابر پزشکان سنتی ایستاد و گفت که «پزشکی بدون شناخت کیهان، کور است». اندیشههای او بر پزشکی رنسانس و بعدها بر کیمیاگری علمی اثر گذاشت. اخترپزشکی در دوران او دیگر نه جادو، بلکه فلسفهٔ طبیعت بود.
۹. افول اخترپزشکی و جدایی علم از آسمان
با پیشرفت اخترشناسی در قرن هفدهم و کشفیات گالیله (Galileo) و کپلر (Kepler)، آسمان دیگر مکان خدایان نبود. نجوم از جادو جدا شد و به علم دقیق (Astronomy) تبدیل گشت. در همین زمان، پزشکی نیز مسیر تازهای یافت و به تجربه و تشریح روی آورد.
پزشکان دیگر به زایچهٔ بیمار نگاه نمیکردند، بلکه به زیر میکروسکوپ چشم دوختند. اخترپزشکی که قرنها راهنمای درمان بود، به تدریج از دانشگاهها حذف شد و به حاشیهٔ طالعبینی عامیانه رفت.
با این حال، نشانههای آن هنوز در زبان ما زنده است: واژههایی چون «مزاج گرم» یا «سرد» ریشه در همان باورهای نجومی دارند. حتی امروز نیز برخی سنتهای درمان شرقی و طب سنتی ایرانی، ردپایی از آن همبستگی کیهانی را در خود حفظ کردهاند.
۱۰. میراث اخترپزشکی؛ بازگشت نمادین در پزشکی مدرن
شگفتآور است که در قرن بیستویکم، ایدههایی شبیه اخترپزشکی دوباره در قالب «پزشکی کلنگر» (Holistic Medicine) یا «سلامت چرخهای بدن» (Chronobiology) بازمیگردند. علم امروز نیز میپذیرد که ریتمهای طبیعی مانند خواب، نور و فصلها بر بدن تأثیر دارند.
اگرچه اخترپزشکی بر پایهٔ مشاهدهٔ ستارگان بود، اما در بنیاد خود پیامی عمیق داشت: انسان جدا از طبیعت نیست. پزشکی مدرن نیز، پس از قرنها فاصله، دوباره به همین اصل بازمیگردد.
بدینترتیب، اخترپزشکی نه صرفاً خاطرهای از جهل گذشته، بلکه مرحلهای از درک رابطهٔ میان بدن و جهان بود. برای پزشکان قرون وسطی، ستارگان زبان الهی بودند و برای ما، الگوهای زیستی. هر دو اما، در جستوجوی نظمی در آشفتگی حیاتاند.
خلاصه نهایی
اخترپزشکی در قرون وسطی، تلفیقی از علم، ایمان و فلسفه بود. پزشکان باور داشتند که بدن انسان بازتابی از کیهان است و هر حرکت سیارهای میتواند توازن اخلاط را دگرگون کند. آنان با ترسیم زایچه و مشورت با ستارگان، زمان مناسب جراحی، زایمان یا مصرف دارو را تعیین میکردند. دانشگاهها و حتی بیمارستانها منجمان رسمی داشتند، و کلیسا نیز در عین مخالفت ظاهری، از این علم بهره میبرد.
بعدها اندیشمندانی چون پاراسلسوس آن را به فلسفهای منسجم تبدیل کردند. با ظهور علم مدرن، اخترپزشکی به حاشیه رانده شد، اما نگاهش به پیوند بدن و جهان هنوز در پزشکی کلنگر امروز زنده است. اخترپزشکی یادآور زمانی است که برای فهم بدن، باید به آسمان نگاه میکردند.
منبع: همشهری آنلاین
12246817
مهمترین اخبار وبگردی











