گوناگون 12:49 - 08 اسفند 1398

راه حل شریعتی برای تأسیس جامعه بی‌طبقه در عمل ساده‌انگارانه است

به گزارش خبرنگار مهر، نشست «بازخوانی خوانش شریعتی از جهت‌گیری طبقاتی»، روز گذشته ۷ اسفندماه با حضور جمعی از اندیشمندان در پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی برگزار شد.

محمدباقر تاج الدین، استاد دانشگاه و پژوهشگر در این نشست به ارائه مقاله خود با عنوان شریعتی و جامعه‌ای بی طبقه توحیدی (انقلابی) پرداخت.

وی گفت: علی شریعتی در کتاب جهت گیری طبقاتی در اسلام به طور مستقیم و غیر مستقیم به دنبال پی ریزی پایه‌های جامعه بی طبقه انقلابی (توحیدی) بود و این که تا کجا چنین توفیقی را به دست آورده است البته محل تأمل و واکاوی دقیق‌تر است. از نظر ایشان در اسلام چیزی به نام‌های طبقات فئودال، بورژوا و سرمایه داری و خلاصه طبقات بالا و متوسط و پایین آن چنان که امروزه مطرح شده است و یا در مکاتب دیگر درباره آن صحبت می‌شود، وجود ندارد.

وی افزود: از نظر شریعتی اسلام فقط در "مرحله انقلابی" می‌تواند پویایی داشته باشد و حرکت کند و اگر بدل به "فرهنگ و قدرت" شود دیگر از حرکت و پویایی باز می‌ایستد و آن وقت است که به جامعه طبقاتی همانند سایر جوامع تبدیل می‌شود و دچار انواع انحرافات و فسادها می‌شود. فقط در حالت انقلابی است که به صورت بی طبقه توحیدی باقی می‌ماند و توان ایجاد برابری و مساوات را خواهد داشت. شریعتی همه جا از "زهد انقلابی" سخن می‌گوید که موجب حرکت و پویایی است و بدون آن جامعه به طبقات نابرابر و تبعیض گونه تبدیل می‌شود. او می‌گوید: «نسل جوان یقه ما را گرفته است و می‌گوید توحید و شهادت و امامت و خلقت و معاد و جهان آخرت را می‌پذیرم و همه اینها هم درست است….

تاج الدین در ادامه سخنانش تصریح کرد: اما اکنون سوال اساسی این است که شما اگر فردا رهبری یک جامعه را به دست گرفتید تا یک جامعه بی طبقه انقلابی (توحیدی) بر اساس این جهان بینی و این ایدئولوژی بیافرینید، با این سرمایه‌ها چه می‌کنید؟ با سرمایه داران چگونه رفتار می‌کنید؟ برای طبقه کارگر و دهقان چه ارمغانی بالاتر از مارکسیسم دارید؟ آیا سرمایه داران رباخوار، متقلب، وابسته به استعمار، فاسد، بهایی مال مردم خور را به دست عدالت انقلابی می‌سپارید اما سرمایه دارانی که ربا نمی‌خورند، تقلب نمی‌کنند، ملی اند، صالح اند، مسلمان نمازخوان و وجوهات بده اند و مال کسی را نه تنها نخورده اند که خیرات و مبرات و حسنات هم کرده اند نگاه می‌دارید و تشویق و تأیید و حمایت می‌کنید؟ طبقه کارگر را –به عنوان طبقه‌ای که نیروی کارش را به سرمایه دار می فروشدتا زنده بماند- حفظ می‌کنید و تنها می‌کوشید که هر چه بیشتر از خدمات رفاهی و بهداشتی و مزد بیشتر برخوردار شوند یا آن‌ها را از زندان طبقاتی خود رها می‌کنید؟» (شریعتی، ۱۳۸۰: ۱۱۰).

این پژوهشگر تأکید کرد: از سوی دیگر علی شریعتی به خوبی آگاه است که برای داشتن یک "جامعه بی طبقه توحیدی" ضرورت تام و تمام دارد که جامعه فعلی اسلامی که ساخته و پرداخته دست روحانیان و حاج شیخ‌ها و خلیفه‌ها است از اساس دگرگون و متحول شود چه روحانیت سنی که به خلیفه وقت وابسته است و چه روحانیت شیعه به ویژه شیعه صفوی که به خان و حاجی بازاری و سرمایه داران و حتی توده‌های مردم عوام وابسته است که هیچ کدام نمی‌توانند جامعه‌ای بی طبقه و عاری از تبیعض و نابرابری و بی عدالتی درست کنند. لذا معتقد است که برای رهایی از طبقاتی شدن جامعه ضرورت دارد که دارای یک ایدئولوژی انقلابی باشیم و دست از نظام سازی های بی حاصل برداریم.

وی اضافه کرد: «اسلام که در آغاز پیروانش گروهی انقلابی بودند که در آن مرد فکر و مرد حرف و مرد تشریفات و مرد عمل و مرد مبارزه از هم تفکیک نبودند بعدها که امت به اجتماع بدل شد و جامعه مثل همیشه طبقاتی شد طبیعتاً طبقه‌ای هم به نام روحانیت رسمی در بخش حاکم بر جامعه شکل گرفت که نقش مشابهی با طبقه روحانیت دیگر مذاهب در دیگر جوامع بر عهده گرفت و آن توجیه وضع موجود و تفسیر عقاید و تدوین احکام به سود طبقات بالا و در برابر طبقات محروم بود» (شریعتی، ۱۳۸۰: ۱۲۷).

تاج الدین تصریح کرد: در همین زمینه شریعتی علت بروز و ظهور چنین وضعی را این گونه تحلیل می‌کند: «علت این همه یک چیز بوده است، وابستگی طبقاتی روحانیت به طبقات حاکم، در سنی وابستگی به هیأت حاکمه و در شیعه وابستگی به طبقه حاکم، او [روحانی سنی] همدست و مأمور حکومت بوده و این [روحانی شیعه] از طریق طبقه پولدار تغذیه می کرده است، طبقه‌ای که به او در قبال غارت مردم، استثمار دهقان و کارگر و برده و ستم بر مصرف کننده سهم می داده است و نام این هم "سهم امام" چه اصطلاح مشکوک و بدی!! سهم!! خلیفه به نام جانشین رسول می‌گرفت و این به نام نایب امام» (شریعتی، ۱۳۸۰: ۱۳۰).

وی در نقد دیدگاه شریعتی گفت: اولاً ایشان چنان جامعه و پیچیدگی‌های آن را ساده سازی می‌کند که گویی جوامع همواره در همان حالت ابتدایی و بدوی خویش روزگار می‌گذرانند. دوماً ایشان از تحولات و پیچیدگی‌های جامعه مدرن که صدها و بلکه هزاران بار پیچیده‌تر از جامعه سنتی است سهواً یا عمداً غفلت ورزیده اند به گونه‌ای که بسیاری از فرایندهای زندگی و بود و باش مردمان در جامعه سنتی را قابل پیاده سازی در جامعه مدرن می‌داند. سوما، این که شریعتی دست به ساده سازی ها و تقلیل گرایی های آشکارا خطا آمیز درباره جامعه مدرن می‌زند و با قاطعیت می‌گوید که بسیاری از مفاهیم و پدیده‌های فرهنگی و اجتماعی و اقتصادی جهان مدرن که جدیداً مطرح شده اند به ویژه توسط روشنفکران در قالب‌های جدید مطرح می‌شود همان است که در جامعه سنتی بود و باید از همان‌ها استفاده کنیم و این دیگر خیلی عجیب است.

وی افزود: برای مثال معتقدند که واژه انتخاب که مصطفی رحیمی از قول سارتر گفته اند که مربوط به جهان جدید است در واقع همان واژه اختیار در فرهنگ خودمان است و ما باید از همان واژه اختیار به جای انتخاب استفاده کنیم. این در حالی است که واژه انتخاب فقط در بافتار جهان مدرن معنا می‌دهد و واژه اختیار بیشتر مربوط به بافت و زمینه جهان سنتی است. ضمن این که گویا نمی‌دانند که انسان‌های جهان سنتی از مفهوم اختیار معنایی مراد کرده اند که انسان‌های جهان مدرن دیگر آن معنا را چندان درک نمی‌کنند چون شرایط زندگی بسیار تغییر کرده است.

این پژوهشگر اظهار کرد: در نقد دیگری می‌توان گفت که اگرچه شریعتی نقدی جدی و اساسی به روند منحرف شدن جوامع و حکومت‌های اسلامی در طول تاریخ دارد و از این منظر نقد مورد اشاره تا حدود زیادی هم منطقی تلقی می‌شود اما مکانیسم و راه کاری که برای برون رفت از این معضل و مشکل جوامع اسلامی بیان می‌کند در واقع راه کاری تقلیل گرایانه و ساده انگارانه است و کمی دور از ذهن به نظر می‌رسد که شدنی و عملی باشد. برای مثال نفی تمام نظام‌های اقتصادی و طبقاتی مدرن مانند نظام‌های سوسیالیستی و سرمایه داری و به دنبال آن ایجاد و برساختن نظامی اسلامی در قالب جامعه بی طبقه توحیدی یا انقلابی آیا اساساً شدنی است؟ ضمن این که ایشان در این کتاب همواره تأکید دارد که مرز اسلام راستین و انقلابی را از اسلامی که منافع طبقات حاکم را تأمین می‌کند جدا سازد.

تاج الدین در پایان سخنانش تصریح کرد: اما پرسش این است که چگونه و با کدام مکانیسم و ساز و کار منطقی؟ آن هم در جامعه پیچیده مدرن و جهان جدید؟ اگرچه ایشان راه حل "خودسازی انقلابی" را پیشنهاد می‌دهد و معتقد است که با "زهد انقلابی" و نه گفتن به خیلی چیزها می‌توان به سوی ایجاد و تأسیس یک جامعه بی طبقه حرکت کرد اما به نظر می‌رسد که این پیشنهاد در عمل خیلی ساده انگارانه باشد و بعید است که بتوان با چنین ساز و کاری به یک جامعه بی طبقه و عاری از نظام‌های طبقاتی دست یافت. دست آخر این که راه حل جامعه را همواره و دائماً در مرحله انقلابی نگه داشتن به منظور رهایی از نظام طبقاتی موضوعی است که ضرورت دارد مورد واکاوی همه جانبه قرار گیرد.


10416570
 
پربازدید ها
پر بحث ترین ها
صفحه اصلی | درباره‌ما | تماس‌با‌ما | تبلیغات | حفظ حریم شخصی

تمامی اخبار بطور خودکار از منابع مختلف جمع‌آوری می‌شود و این سایت مسئولیتی در قبال محتوای اخبار ندارد

کلیه خدمات ارائه شده در این سایت دارای مجوز های لازم از مراجع مربوطه و تابع قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد.

کلیه حقوق محفوظ است