گوناگون 21:59 - 07 شهریور 1395
همشهری آنلاین خون پاستوریزه
شعر طنز > عبدالرضا صمدی:باز دارم لباس می‌پوشممی‌روم ایستگاه خون‌گیری

چون که مرداد‌ماه هر‌سال است

توی تقویم، ماه خون‌گیری

 

در سرم باز می‌زند فکری

مثل یک بید بی‌ثمر ریشه

قصد دارم که خون سرخم را

بسته‌بندی کنم توی شیشه

 

می‌دهم اطلاع که خونم را

می‌فروشم به قیمت نازل

خون من بهترین خون است

خون یک شاعر است نه یک قاتل

 

می‌زنم روی بسته‌ی خونم

مُهر ایزو و مُهر استاندارد

خون من خالص است صددرصد

عاری از قند و نیشکر یا آرد

 

دوچرخه شماره ۸۴۳


8126234
 
پربازدید ها
پر بحث ترین ها
صفحه اصلی | درباره‌ما | تماس‌با‌ما | تبلیغات | حفظ حریم شخصی

تمامی اخبار بطور خودکار از منابع مختلف جمع‌آوری می‌شود و این سایت مسئولیتی در قبال محتوای اخبار ندارد

کلیه خدمات ارائه شده در این سایت دارای مجوز های لازم از مراجع مربوطه و تابع قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد.

کلیه حقوق محفوظ است