گوناگون 07:00 - 01 آبان 1393
کار شیطان اغوا و فریب دادن اولاد آدم است، ولی فعالیت او از آراستن خطاها و گناهان تجاوز نمی ‏کند.

شیطان از نگاه مولی متقیان

 

به گزارش سرویس دینی جام نیوز، امیرمؤمنان علیه السلام درباره شیطان و شرورش و درباره پیروان شیطان در «نهج ‏البلاغة» می ‏فرماید:

اتَّخَذُوا الشَّیْطانَ لِأمْرِهِمْ مِلاکاً، وَاتَّخَذَهُمْ لَهُ اشْراکاً، فَباضَ وَفَرَّخَ فی صُدُورِهِمْ، وَدَبَّ وَدَرَجَ فی حُجُورِهِمْ، فَنَظَرَ بِأعْیُنِهِمْ وَنَطَقَ بِألْسِنَتِهِمْ، فَرَکِبَ بِهِمُ الزَّلَلَ، وَزَیَّنَ لَهُمُ الْخَطَلَ، فِعْلَ مَنْ قَدْ شَرِکَهُ الشَّیْطانُ فی سُلْطانِهِ، وَنَطَقَ بِالْباطِلِ عَلی‏ لِسانِهِ‏ «1».

 

مردمی هستند که شیطان را تکیه‏ گاه شؤون زندگی خود قرار دادند و شیطان هم آنان را در پلیدی و فریبندگی شرکای خود نمود، این موجود پلید در درون سینه‏ های آنان تخم گذارد و جوجه درآورد حرکت کرد و تدریجاً در آغوش آنان نشست.

آن مطرود ازل و ابد با چشمان آنان می‏ نگرد و با زبان‏هایشان سخن می‏ گوید، نتیجه این شد که آنان را مرکبی برای راندن در لغزشگاه‏ها نمود و خطا و انحراف را در دیدگاه آنان بیاراست، در زندگی رفتار کسی را پیش گرفتند که شیطان او را در سلطه خود شریک نموده، باطل را از زبانش بیرون بیاورد.

 

سلطه شیطان‏

شارح «نهج البلاغة» علامه جعفری در توضیح این جملات می ‏گوید «2»:

درست است که کار شیطان اغوا و فریب دادن اولاد آدم است، ولی فعالیت او از آراستن خطاها و گناهان تجاوز نمی ‏کند.

این موجود پلید هرگز مانند یک عامل جبری مردم را به بدبختی و سقوط نمی ‏کشاند و چنان که در قرآن مجید آمده است: کار او وعده‏های دروغین و آرایش‏های بی‏ اساس می ‏باشد.

خداوند رحمان انسان‏ها را به وسیله عقول و وجدان‏ها و پیامبران از اغواها و فریبکاری ‏های شیطان برحذر داشته است، سه وسیله مزبور قدرتی بیش از تحریکات شیطان دارا می ‏باشند که به خوبی می‏توانند دغل‏کاری ‏های شیطان را خنثی نمایند.

بنابراین، این شیطان نیست که دست آدمی را گرفته با اجبار او را برده خود می ‏سازد، بلکه این خود انسان است که نخست همه وسایل سه گانه را از کار می ‏اندازد و تحریکات آن‏ها را در درون خود خنثی می ‏نماید و دست بردگی به سوی شیطان دراز می ‏کند و سپس آن موجود پلید شریک زندگی او می ‏گردد، این مطلب در مواردی از قرآن مجید چنین بیان شده است.

[وَ قالَ الشَّیْطانُ لَمَّا قُضِیَ الْأَمْرُ إِنَّ اللَّهَ وَعَدَکُمْ وَعْدَ الْحَقِّ وَ وَعَدْتُکُمْ فَأَخْلَفْتُکُمْ وَ ما کانَ لِی عَلَیْکُمْ مِنْ سُلْطانٍ إِلَّا أَنْ دَعَوْتُکُمْ فَاسْتَجَبْتُمْ لِی فَلا تَلُومُونِی وَ لُومُوا أَنْفُسَکُمْ ما أَنَا بِمُصْرِخِکُمْ وَ ما أَنْتُمْ بِمُصْرِخِیَّ إِنِّی کَفَرْتُ بِما أَشْرَکْتُمُونِ مِنْ قَبْلُ إِنَّ الظَّالِمِینَ لَهُمْ عَذابٌ أَلِیمٌ‏] «3».

و شیطان [در قیامت‏] هنگامی که کار [محاسبه بندگان‏] پایان یافته [به پیروانش‏] می‏ گوید: یقیناً خدا [نسبت به برپایی قیامت، حساب بندگان، پاداش و عذاب‏] به شما وعده حق داد، و من به شما وعده دادم [که آنچه خدا وعده داده، دروغ است، ولی می ‏بینید که وعده خدا تحقّق یافت‏] و [من‏] در وعده‏ام نسبت به شما وفا نکردم، مرا بر شما هیچ غلبه و تسلّطی نبود، فقط شما را دعوت کردم [به دعوتی دروغ و بی ‏پایه‏] و شما هم [بدون اندیشه و دقت دعوتم را] پذیرفتید، پس سرزنشم نکنید، بلکه خود را سرزنش کنید، نه من فریادرس شمایم، و نه شما فریادرس من، بی ‏تردید من نسبت به شرک‏ورزی شما که در دنیا درباره من داشتید [که اطاعت از من را هم چون اطاعت خدا قرار دادید] بیزار و منکرم؛ یقیناً برای ستمکاران عذابی دردناک است.

ملاحظه می ‏شود که شیطان به عنوان یک عامل جبری، فرزندان آدم را به تباهی نمی ‏کشد، بلکه وعده‏های دروغین می ‏دهد و خطاکاری‏ ها را می ‏آراید و بس.

بنابراین ملامت کردن شیطان بی ‏مورد خواهد بود، همین مسئله درباره نفس (مدیر غرایز حیوانی) آدمی نیز وجود دارد، به این معنی که آدمی در روز قیامت نمی ‏تواند گناهان و انحرافات خود را به گردن نفس بیندازد و بگوید:

چون خدا به من نفس داده بود، لذا مرتکب گناه شدم؛ زیرا تحریکات و فعالیت‏های غرایز حیوانی به مدیریت نفس در برابر نیروهای عقل و وجدان و فریاد پیامبران عظام قابل توجیه و مهار کردن بوده، هرگز به درجه عامل جبری نمی ‏رسد.

در این که شیطان را سلطه و زوری نسبت به آدمیان نیست، باز در قرآن مجید می ‏خوانیم:

[وَ اسْتَفْزِزْ مَنِ اسْتَطَعْتَ مِنْهُمْ بِصَوْتِکَ وَ أَجْلِبْ عَلَیْهِمْ بِخَیْلِکَ وَ رَجِلِکَ وَ شارِکْهُمْ فِی الْأَمْوالِ وَ الْأَوْلادِ وَ عِدْهُمْ وَ ما یَعِدُهُمُ الشَّیْطانُ إِلَّا غُرُوراً* إِنَّ عِبادِی لَیْسَ لَکَ عَلَیْهِمْ سُلْطانٌ وَ کَفی‏ بِرَبِّکَ وَکِیلًا] «4».

 

از آنان هر که را توانستی با آوازت [به سوی باطل‏] برانگیز، و [برای راندنشان به سوی طغیان و گناه‏] با سواره‏ها و پیاده‏ هایت بر آنان بانگ زن، و با آنان [از راه سوق دادنشان به حرام‏] در اموال و [از طریق وسوسه کردنشان به زنا] در اولاد شریک شو، و به آنان وعده [دروغ‏] بده [که از قیامت، حسابرسی، بهشت و دوزخ خبری نیست‏] و شیطان آنان را جز از روی باطل‏ و دروغ وعده نمی ‏دهد.* [ولی آگاه باش که‏] یقیناً تو را بر بندگانم هیچ تسلّطی نیست، و کافی است که پروردگارت نگهبان و کارساز [آنان‏] باشد.

 

مقصود از شرکت شیطان در اموال و اولاد و سایر شؤون زندگی، شرکت محسوس و عینی نیست که مانند یک پدیده فیزیکی قابل مشاهده باشد، بلکه منظور شریک شدن او در هدف‏گیری ‏ها و انتخاب وسایل و سایر عوامل محرک انسانی در اندیشه و گفتار و رفتار می ‏باشد، مانند شرکت نفس که مدیریت غرایز حیوانی را دارد و در شؤون زندگی داخل در هدف‏گیری‏ ها و انتخاب وسایل و سایر عوامل محرک می ‏گردد.

 

سهم آدمی در این شرکت، گاهی به قدری تقلیل پیدا می ‏کند که شؤون زندگی آدمی تا حدّ مالکیت انحصاری شیطان و هوا و هوس در می ‏آید، این حد از تبهکاری در قرآن مجید در آیه زیر گوشزد شده است:

[أَ رَأَیْتَ مَنِ اتَّخَذَ إِلهَهُ هَواهُ أَ فَأَنْتَ تَکُونُ عَلَیْهِ وَکِیلًا] «5».

آیا کسی که هوای [نفسش‏] را معبود خود گرفته دیدی؟ آیا تو می‏ توانی کارساز ونگهبان او باشی [که او را به میل خود به راه راست هدایت کنی؟].

شیطان این موجود پلید در درون سینه ‏های آنان تخم گذارد و جوجه درآورد و حرکت کرد و تدریجاً در آغوش آنان نشست.

آن سینه آدمی که جایگاه دل است و دل آدمی که جایگاه تجلی انوار الهی است و انوار الهی که از خورشید عظمت خداوندی تشعشع می‏ کند، با پیروی از شیطان مبدل به قفسه و آشیانه دائمی شیطان می‏ گردد.

معنای قفسه شیطان بودن آن نیست که واقعاً یک موجود فیزیکی در سینه آدمی‏ داخل شده در گوشه‏ای می‏نشیند و شروع به امر و نهی می ‏کند، بلکه همان طور که امیرالمؤمنین علیه السلام می ‏فرماید:

این موجود پلید که نمود فیزیکی ندارد، همه سطوح روانی را اشغال نموده خیالات و توهمات و وسوسه‏ ها و شک و تردیدها را در آن سطوح تولید می‏ کند و مالک مطلق آن سطوح می‏ گردد.

کلمه درج اشاره لطیفی به این حقیقت دارد که این تسلّط به تدریج انجام می ‏گیرد و چنان نیست که وجدان و عقل و فطرت پاک آدمی ناگهان از درون وی محو شوند و شیطان فوراً جای آن‏ها را بگیرد.

 

پیروی از شیطان به تدریج، خود انسان را تبدیل به یک شیطان علیه سایر انسان‏ها می‏ کند چنانچه می ‏فرمایند:

دیروز انسان‏هایی بودند که مختصات انسانیت در وجود آنان فعالیت می ‏کرد، راه می‏رفتند و دست دیگران را هم برای سلوک در مسیر کمال می‏گرفتند، تدریجاً آن مختصات را از دست دادند، امروز به قهقرا می ‏روند و سدّ راه رهگذران کمال‏ شده‏اند، اکنون با هر فرد و گروهی که ارتباط برقرار کنند منحرفش خواهند کرد، بنابراین انسان‏هایی بودند که امروز مبدل به شیاطین شده، رهزنی رهروان کمال را پیشه خود ساخته‏اند، این است معنای شیاطین الانس.

وقتی که هدف‏گیری‏ ها و اندیشه‏های آدمی جنبه شیطانی داشته باشد او با داشتن صورت آدمی مبدل به شیطان می ‏گردد.

ای بسا ابلیس آدم رو که هست‏

 

پس به هر دستی نباید داد دست‏ «6»

 

[وَکَذلِکَ إذا اتاکَ الشَّیْطانُ مُوَسْوِساً لِیُضلَّکَ عَنْ سَبیلِ الْحَقِّ وَیُنْسِیَکَ ذِکْرَ اللّهِ فَاسْتَعِذْ مِنْهُ بِرَبِّکَ وَرَبِّهِ فَإنَّهُ یُؤَیِّد الْحَقَّ عَلَی الْباطِلِ وَیَنْصُرُ الْمَظْلُومَ بِقَوْلِهِ عَزَّوَجَلَّ: [إِنَّهُ لَیْسَ لَهُ سُلْطانٌ عَلَی الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَلی‏ رَبِّهِمْ یَتَوَکَّلُونَ‏]

امام صادق علیه السلام در دنباله گفتار پر فروغ خود می ‏فرماید:

چون شیطان به قصد گمراه کردن تو با وسوسه‏ هایش به تو حمله‏ ور شد، خواست تو را از راه حق و ذکر حضرت اللّه باز دارد به خدای خود پناه ببر که حضرت حق باطل را در برابر حق از بین می‏ برد و مظلوم را در برابر ظالم یاری می ‏دهد چنانچه در قرآن مجید فرموده:

یقیناً او بر کسانی که ایمان آورده‏اند وهمواره بر پروردگارشان توکل می ‏کنند، تسلّطی ندارد.

 

پی نوشت:

(1)- نهج البلاغة: خطبه 7؛ بحار الأنوار: 3/ 211، باب 33.

(2)- ترجمه و تفسیر نهج البلاغة: 3/ 131.

(3)- ابراهیم (14): 22.

(4)- اسراء (17): 64- 65.

(5)- فرقان (25): 43.

(6)- ملک الشعرای بهار. (8)- نحل (16): 99.

 

 

 

 


5018892
 
پربازدید ها
پر بحث ترین ها
صفحه اصلی | درباره‌ما | تماس‌با‌ما | تبلیغات | حفظ حریم شخصی

تمامی اخبار بطور خودکار از منابع مختلف جمع‌آوری می‌شود و این سایت مسئولیتی در قبال محتوای اخبار ندارد

کلیه خدمات ارائه شده در این سایت دارای مجوز های لازم از مراجع مربوطه و تابع قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد.

کلیه حقوق محفوظ است