امروز روزی است که به نام من به نام زن به نام مادر، مزین شده است، دوست دارم چرا که غریبه نیستی می خواهم با قلمی سیاه، شاید سفید بنویسم تا بمانی در قلب تپنده زمان.
آری مادر یک کلمه نیست دنیایی از واقعیت است که حقیقتی آتشین دارد اما نمی سوزاند بلکه خود در لابلای دلواپسی ها شمعی است که آرام آرام، قطره می شود.
می نویسم از زنانی مسلمان از دشت کویر از سرزمین اسلام، از کتاب آسمانی مان که سوره ای به نام من به نام ˈنساˈ آورده است، ˈیا ایهاالناس از پروردگارتان، که شما را از یک تن آفرید و همسرش را از او آفرید و از آن دو، مردان و زنان بسیاری را منتشر ساخت پروا کنیدˈ.
از قرآن تا یادگار پیامبر (ص) عظمت است و افتخار، آری حضرت زهرا (س) به ˈاسماءˈ وصیت کرد: وقتی از دنیا رفتم با حضرت علی (ع) مرا غسل ده و به کسی اجازه وارد شدن بر جنازه مرا مده.
اینجاست که ناگفته ها می گویند: آن تصور، توهم است که فقط زیبایی زن، یک ارزش است، آری حیا و عفت زن مسلمان افتخار اوست تا از صدای هیچ فریادی به خود نلرزد.
آری او با الگویی از بانویش، زمزمه از انقلابی آتشین می شود که می تواند مجذوب کوه های یخین باشد و جریانی برای ساختن رودخانه.
اما این بدان معنا نیست که زیبایی برای زن، معیار و ارزش نیست.
امام سجاد (ع) در صحیفه ˈسجادیهˈ می فرماید: سپاس خدای را که به ما قدرت زیبایی شناسی داد.
شناخت زیبایی و رعنای زن در خانه و خانواده ، شکل می گیرد و جامعه را سنبلی از هستی می کند.
که این فرایند بدست آمده با این تصور کبود رنگ اجتماع امروز، که برخی آزادی و زیبایی زن را در ظاهری نوپدیده می دانند، متفاوت است.
می خواهم بگویم، زن یک رمان زیبا نیست که لحظه های سنگین ناآرام را، همراهی کند و بعد از پایانی تلخ و شیرین رها شود و به گنجه های خاک آلود سپرده شود.
زن معجزه ای از یک مادر است که جان به خود می بازد تا آغوشش را مهد لبخند زندگی فرزندش کند.
اما باز گاهی می توان اشک سرد را حس کرد زمانی که به غلط در هیاهوی زرق و برق دنیای امروز مادر شدن را شاید کاستن زیبایی می دانند که این نشانه ای از توهم است که پایان روزگار تلخ را می نویسد.
وقتی از مدرسه به خانه می دویدم، دیدار روی مادر و سفره گرم از محبتش وجودم را آرامشی خاص می داد.
این خیال باطل چگونه به دیوارخانه ها چسبید که زن خانه دار، به دور از دانش و اجتماع است، پس کودکان دستان سردشان را کجا به بوسه ای گرم بسپارند.
دانش و کسب علم راهی نیست برای بیگانه شدن بلکه دریچه ای است برای آشنایی برای لمس و شناخت حقیقت.
راهی می شویم به کوچه پس کوچه های محبت به آن سرای دلنوازخانه های شش گوشه، که مادر با دستانی مهربان چندین فرزند را مدیران موفق جامعه می کرد.
در هر ناامیدی در خانه باز و روی خندان مادر تکیه گاه دلواپسی ها بود او دوستی مهربان و یاری غم نواز بود، حال می توان این تکیه گاه را درلابلای هیاهوی ناشناخته جامعه یافت؟
شاید نتوانستیم نقش زن یا مادررا خوب بفهمیم این لباس زر و زیور را نمی پذیریم بلکه آن را حقارتی بیش نمی بینیم.
زنان ایران اسلامی، ابزار جنسیتی نیستند آنان از دیرباز تا به اکنون سمبل پاکی و استقامت بوده اند.
ناگفته نماند که برهنگی زینت زن نیست، نمایشی از خواهش نفسانی برخی سوجویان است که این چنین بر طبل رسوایی و بی هویتی می زنند باری ارزش را از او به آسانی می ربایند و برهنه رهایش می کنند.
گزارش: زهرا جلوداریان
7430/545
انتهای پیام /*
3517084