گوناگون 07:20 - 30 آذر 1393
رخت ها رو جمع کردم توی حیاط تا وقتی برگشتم بشویم. وقتی برگشتم، دیدم علی از جبهه برگشته و گوشه حیات نشسته.

چطوری با یه دست این همه لباس شستی!؟

 

سرویس مقاومت جام نیوز:

رخت ها رو جمع کردم توی حیاط تا وقتی برگشتم بشویم. وقتی برگشتم، دیدم علی از جبهه برگشته و گوشه حیات نشسته و رخت ها هم روی طناب پهن شده!

 

رفتم پیشش و بهشت گفتم: الهی بمیرم! مادر، تو با یه دست چطوری این همه لباس رو شستی؟!

 

گفت:«مادر جون اگه دو تا دست هم نداشتم؛ باز وجدانم قبول نمی کرد من خونه باشم و تو زحمت بکشی.»

 

 


5458304
 
پربازدید ها
پر بحث ترین ها
صفحه اصلی | درباره‌ما | تماس‌با‌ما | تبلیغات | حفظ حریم شخصی

تمامی اخبار بطور خودکار از منابع مختلف جمع‌آوری می‌شود و این سایت مسئولیتی در قبال محتوای اخبار ندارد

کلیه خدمات ارائه شده در این سایت دارای مجوز های لازم از مراجع مربوطه و تابع قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد.

کلیه حقوق محفوظ است