گوناگون 11:58 - 29 شهریور 1393
دیدار وزیر امورخارجه با دبیرکل سازمان ملل،قطعنامه «جهان علیه خشونت و افراطی‌گری» و ... از جمله موضوعاتی بودند که برخی از روزنامه‌های شنبه-۲۹ شهریور- به آن پرداختند.

حسین شمسیان در ستون سرمقاله روزنامه کیهان با تیتر«برگ برنده دست ماست» نوشت:کیهان؛۲۹ شهریور

«تعالیم اسلام و تجربیات تاریخی نشان داده که جز با توکل به الله و تکیه بر مردم، پیروزی و غلبه بر مشکلات میسر نبوده و نخواهد بود. با توجه به حقیقت بالا، شرکت ما در این شورا به منظور بیان واقعیتی است که در حال حاضر در کشورمان می‌گذرد. رجاء واثق داریم که اولا شورای امنیت با پذیرش حق وتو برای زورمندان و دارا بودن وابستگی‌های دیگر عملا قادر به خدمت جدی به ملل محروم و مستضعف جهان نیست و ثانیا تاریخ گذشته این شورا مبین این واقعیت است در مواردی نیز که شورا قادر به اتخاذ تصمیمات اصولی تحت فشار افکارعمومی جهان گردیده است، باز هم در اثر مخالفت یک یا چند ابرقدرت هیچگونه ضمانت اجرایی برای تصمیمات مزبور وجود نداشته است. عدم اجرای قطعنامه‌های این شورا درباره اسرائیل غاصب پس از 13 سال و همچنین درباره رژیم نژادپرست آفریقای جنوبی گواه روشنی بر مدعای ماست، لذا حضور ما در این شورا صرفا به دلیل رساندن ندای مظلومیت ملت مسلمان و بپاخاسته ایران به گوش مردم سراسر جهان و هشدار به آنها از بابت خطر سرکوب انقلاب و بازتاب آن بر مبارزات کلیه خلق‌های در بند می‌باشد. در این مقام، بار دیگر به ابرقدرت‌ها و مستکبرین جهانی اخطار می‌کنیم که با توجه به شکست‌های پیاپی، دست از تلاش‌های مذبوحانه و توطئه علیه انقلاب اسلامی ایران برداشته، بدانند که رشد و گسترش روزافزون انقلاب الهی ما را که با خون شصت و پنج هزار شهید به ثمر رسیده و با خون هزاران شهید پس از انقلاب بارور گردیده، هرگز نخواهند توانست متوقف کنند.»

اینها، گوشه‌ای از سخنان سرباز فداکار و مقلد حقیقی امام امت، شهید رجایی است که در آبان 1359 در دومین ماه جنگ تحمیلی عراق علیه ایران، با حضور در جلسه فوق‌العاده شورای امنیت سازمان ملل بیان شده است. سخنانی که زمان، درستی و اصالت آن را ثابت کرد و نشان داد آنچه آن شهید بزرگوار در سال 59 می‌دیده، مو به مو درست بوده و تحقق یافته است، آن روزها شهید رجایی با شناخت دقیق از اصلی‌ترین مساله کشور یعنی جنگ تحمیلی و با پیش‌بینی درست از ماهیت آمریکا و دیگر دشمنان قسم خورده انقلاب نوپای اسلامی، حرف دل ملت مظلوم ایران را بی‌لکنت و پرده‌پوشی به گوش جهانیان رساند و بی‌توجه به هیاهوهای ساختگی داخلی- وجود بنی‌صدر و جریانات منافق و توده‌ای و ملی مذهبی و... - باید به مساله اصلی و البته به شکل اصولی و درست آن پرداخت.

این مقدمه بیان شد تا به موضوع این روزها یعنی سفر مجدد رئیس‌جمهور ‌محترم کشورمان به نشست مجمع عمومی سازمان ملل بپردازیم و ببینیم، الگوهایی مثل شهید رجایی در بزنگاه‌های تاریخ یک ملت، چقدر مورد توجه قرار می‌گیرند و روش و منششان بعنوان سیره‌ای درخشان الگوی عملی بکار بسته می‌شود؟ ببینیم اگر تنها 20 ماه پس از پیروزی انقلاب و در کشاکش منازعات گروه‌های معاند با خواست و انتخاب مردم و در کوران یک جنگ ویرانگر می‌توان آنگونه مقتدرانه ایستاد و حرف دل یک ملت را گفت و از هیچ ابرقدرتی نهراسید، امروز در سی‌و ششمین سال به ثمر نشستن انقلاب اسلامی هم می‌توان همانگونه با اقتدار از حق مردم دفاع کرد یا نه؟ ایران امروز، قدرتمند‌تر شده یا نه؟! مساله مهم کشور کدام است و حول چه محوری باید با جهانیان و بخصوص ابرقدرتهای ظالم سخن گفت و سیاست اصولی ما در اجلاس سازمان ملل، چه باید باشد؟

1- سال قبل و در نخستین ماه‌های فعالیت دولت یازدهم عده‌ای با تغافل از مسائل اصلی و مهم کشور و مطالبات واقعی مردم، «بزک کردن چهره آمریکا» را در دستور کار خود قرار دادند. آسمان و ریسمان به هم بافتند و چنان وانمود کردند که شکستن تابوی مذاکره با آمریکا و دست زدن به «کارهای نابجا» مسأله اصلی کشور است و با آن می‌توان همه مشکلات را حل کرد. یکسال پس از آن ماجرا، تحریم‌ها فزونی یافته و دشمنی آمریکا کم که نشده هیچ، تهدید نظامی هم به آن اضافه شد! تا آنجا که وزیر خارجه کشورمان صراحتا اعلام می‌کند: «نتیجه تحریم‌ها، چیزی جز خشم و نفرت مردم ایران از آمریکا نیست» با این حال، آنها که هیچوقت با مردم نبوده‌اند و از حرف دل آنها خبری نداشته‌اند، باز هم آوردگاه دیپلماتیک کشورمان در آمریکا و نقش‌آفرینی سربازان عرصه دیپلماسی ایران را با خیالبافی به «ضیافت نیویورک» تعبیر می‌کنند! و یکبار از خود نمی‌پرسند در کدام ضیافت، میزبان، مهمان را با جنگ نظامی و توهین و تهدید و تحریم پذیرایی می‌کند؟! این عده که یا در انجام ماموریتشان خیلی شتاب دارند و یا در خوش‌خیالی مفرط به سر می‌برند- که این دومی بسیار دور از ذهن است- فراموش کرده‌اند که برای نخستین‌بار در تاریخ جمهوری اسلامی، هشت ماه است که کشورمان در سازمان ملل سفیر ندارد و دلیل آن هم کارشکنی آمریکا، همان میزبان ضیافت نیویورک است!

2- در کنار این گروه- که بی‌شک ماموریتی بزرگ را در هموار کردن مسیر آمریکا بر عهده گرفته‌اند- عده‌ای دیگر به حواشی داخلی دامن می‌زنند و اجازه نمایان شدن وضع واقعی کشورمان و وضع حریف اصلی یعنی آمریکا را نمی‌دهند! این عده هر دم با حرف و بحث‌ تازه‌ای که طرح و شرح آن هیچ ضرورت، اهمیت و موضوعیتی ندارد، کاری می‌کنند که موج رسانه‌ای تازه‌ای به راه بیفتد و مردم و حتی مقامات کشور در محاسبات خود دچار اشتباه شوند و متوجه نشوند در چه بزنگاه تاریخی ایستاده‌ایم و اندکی مقاومت بیشتر، ما را از چه گذرگاهی عبور خواهد داد. حریف در چه وضعی است و استقامت و ایستادگی ما با او چه خواهد کرد. تخصص آنها حاشیه‌سازی است! مثلا کسی که همین چند ماه پیش با بکارگیری شخصی موهن به امام راحل در  مجموعه تحت مدیریتش آماج اعتراض و انتقاد قرار گرفته بود و حتی پس از عزل، او را در یک جلسه عمومی درصدر مجلس و کنار دست خود نشانده بود، ناگهان خاطره‌ای مربوط به  50 سال قبل را بیان می‌کند  و یک جنگ رسانه‌ای تازه به راه می‌اندازد! خاطره‌ای که برای صحت آن هیچ دلیلی وجود ندارد و برعکس در رد و غیرصحیح بودن آن شواهد فراوانی است و حتی اگر به فرض محال هم صحیح باشد، دردی از مردم مداوا نمی‌کند و گرهی از کار بسته آنها نمی‌گشاید و معلوم نیست جز تحریف افکارعمومی مردم و تشویش ذهن آنها، چه نفعی برای کشور و انقلاب دارد؟! این هم نوعی دیگر از طرح مسئله اصلی و اول کشور است!

3- اگر مسائل اخیر کشور آنچه ذکر  شد باشد، طبیعتا دست ما خالی است و سربازان انقلاب، چیزی برای رو کردن در عرصه بین‌الملل، که به فرموده رهبر انقلاب «جبهه دیپلماسی» است ندارند و از همین حالا باید نگران نتایج این نبرد بود! اما واقعیت چیز دیگری است و سخنان اخیر رئیس‌جمهور محترم و وزیر خارجه کشورمان، این امید را ایجاد می‌کند که آنها در دام این جریان‌سازی‌ها قرار نگرفته‌اند و به تجربه دریافته‌اند که در یکسال گذشته و علیرغم تلاش برای اعتمادسازی با آمریکا  و غرب، نه تنها ذره‌ای در مواضع خصمانه و کینه‌توزانه آنها نرمشی ایجاد نشد، بلکه عدوات دشمنی‌ها رنگ تازه به خود گرفت.

4- واقعیت مهم و غیرقابل انکار- که گمان می‌رود عده‌ای در داخل با هیاهو و جنجال سعی  در پوشاندن آن دارند - این است که آمریکا، افزون بر اینکه از شرایط نامساعد اقتصادی و اجتماعی داخلی رنج می‌برد، در منطقه نیز با معضلات جدی و مهمی روبروست که هر یک در برابر هژمونی و اقتدار ابرقدرتی که حالا کم‌کم ستاره‌های اقبالش بیشتر و بیشتر افول می‌کند، چالشی عظیم قلمداد می‌شود. نوکران دست‌پرورده‌ آنها یعنی داعش، در عراق و سوریه ناکام مانده‌اند و عملا سال‌ها سرمایه‌گذاری آمریکا بی‌ثمر بوده است! آمریکایی‌که 2 ماه پیش از پدیده داعش حمایت می‌کرد و آن را نتیجه منطقی و منصفانه اقدامات دولت نوری‌مالکی می‌دانست و انگلیسی که به جای واژه تروریست از عبارت «پیکارجویان» برای نام بردن از داعش استفاده می‌کرد، امروز نگران هجوم سگ‌های دیروز خود، ائتلاف درست می‌کنند تا بلکه بتوانند، ماموران دیروز خود را مهار کنند و جلوی آبروریزی احتمالی آینده را بگیرند و البته به این بهانه باز هم جای پایی در منطقه داشته باشند! از دیگر سو تلاش‌های مهمترین متحد آنها در منطقه یعنی عربستان در ماجرای یمن بی‌ثمر مانده و قیام فراگیر مردم یمن وارد مرحله تازه‌ای شده و منطقه آبستن رخ داد تازه‌ای از جنس انقلاب‌های اسلامی است. مصادیقی از این دست که شرح و وصف این روزهای آمریکا در منطقه است، فراوان است و سخن را به درازا می‌کشد. اما آنها به سیاق همیشه، علیرغم آنکه در موضع ضعف و استیصالند، هیاهو می‌کنند و به قول امام راحل «اُشتلم» می‌زنند!

و  در حالیکه از اداره کوچکترین امری در منطقه عاجزند و نظام اسلامی به معنی واقعی کلمه تعیین‌کننده مهمترین خطوط سیاسی منطقه و جهان اسلام شده، با جار و جنجال و بکارگیری عوامل گوناگون و فراخوان نوکران داخلی، سعی در وارونه جلوه دادن موضوع دارند و در شرایطی که در باتلاق‌های مختلف منطقه‌ای فرو رفته‌اند و ما دست نیازشان را مقتدرانه و هوشمندانه پس‌زده‌ایم، جوری سخن می‌گویند که گویی ما با همه وجود به آنها نیاز داریم و این آنها هستند که می‌توانند ناجی ما باشند! و اصلا به روی خودشان نمی‌آورند که مثلا در موضوعی مثل مبارزه با داعش 3 بار از ما درخواست کرده‌اند و جواب رد شنیده‌اند!

 اینها و ده‌ها سند دیگر از ضعف افول ستاره آمریکا، که برای آنها که اهل انصاف باشند پوشیده و پنهان نیست و نیز پیشرفت‌های شگفت‌انگیز کشور در حوزه‌های گوناگون، علیرغم شدیدترین تحریم‌های تاریخی، نشان از آن دارد که ماجرا کاملا بر عکس است و اولا انقلاب اسلامی سال‌هاست از مرزهای جغرافیایی عبور کرده و راه خود را در میان مردم مسلمان و مستضعف باز کرده و برای آنها به الگویی برای زیست و زندگی در دنیای پر تزویر امروز بدل شده و ثانیا احیاء و بقای آمریکا در منطقه به شدت نیازمند نظر موافق و چراغ سبز ایران اسلامی است و آنها بدون جلب نظر ما، کمترین جای پایی در منطقه نخواهند داشت. گرچه تظاهر به چیز دیگری کنند. از این رو، باید دانست که مسئله اصلی اقتدار و توانمندی ایران اسلامی است و در هر مذاکره‌ای باید از این موضع سخن گفت و بر آن پای فشرد و اگر بیشتر و مقتدرانه‌تر از شهید رجایی در آن روزگار غربت و تنهایی و نو پا بودن انقلاب سخن نمی‌گوئیم، لااقل ذره‌ای از آن جایگاه کوتاه نیائیم.



 بحران مقبولیت

قضیه وقتی رای دهندگان برداشتی از بیهودگی در عمل رأی دهی خویش حس کنند و با ضعف و فرتوتی دولت‌های متکفل رفاهی و همچنین دولت‌های نولیبرال روبه رو شوند، در متون علوم انسانی، با عنوان «بحران مقبولیت» شناخته می‌شود. حاکمیت دولت ها و چیرگی و نفوذ آنها بر بنگاه‌ها، سازمان ها، احزاب، و شهروندان خود بیش از پیش مورد چالش قرار گرفته است.

بر مبنای متون مربوط به «بحران مقبولیت» در دولت‌های مدرن، در درجه اول، فرض بر آن است که این ضعف حاکمیت، بویژه به دلیل زوال حاکمیت اقتصادی دولت ها روی داده است. از یک سوی، دولت‌های رفاه تعهدات اجتماعی زیادی در زمینه بهداشت، آموزش و تأمین اجتماعی متحمل شده‌اند و مدام به هنگام انتخابات برای جمع آوری آراء این وعده‌ها بیشتر می‌شوند؛ و در سوی دیگر، با کوچک تر شدن مستمر دولت ها، توان آن ها برای انجام این همه وعده، بیش از پیش تحلیل می‌رود.

علاوه بر ناتوانی اقتصادی دولت‌های کوچک شده و اسیر بحران جهانی سرمایه داری، تحولات اخیر در راستای انقلاب فناوری اطلاعات سبب شده است که فضای هوشمند به عنوان یکی از پدیده‌های تأثیرگذار در صحنه‌های اقتصادی و سیاسی نظام بین المللی، حیطه حکمرانی دولت ها را محدودتر و محدودتر کند. در این راستا، گسترش پر شتاب اینترنت و شبکه جهانی اطلاعات که بزرگ‌ترین و فراگیرترین تکنولوژی ارتباطی شناخته شده هستند، آن را به جایگاهی بس مهم رساند و چنین بود که اینترنت حاکمیت دولت ها را در زمینه‌ها و حوزه‌های گوناگون به چالش کشیده است.

سومین عاملی که دولت ها را در نظر مردم تحقیر می‌کند، روند «جهانی سازی» است؛ «جهانی سازی»، نقش مرزهای جغرافیایی در اعمال حاکمیت و تصمیم سازی در فعالیت‌های اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی ملت ها را به پایین‌ترین اندازه می‌رساند، و در این رهگذر، شئون تک تک مردم و تک تک کشورها، بیش از پیش در منافع تمام مردم و تمام کشورهای جهان در هم تنیده خواهد شد؛ یعنی، در دنیای جهانی شده واژه ملی جای خود را به واژه بین المللی خواهد داد و محیط یگانه‌ای برای همه کشورهای جهان پدید می‌آید که در آن، پیوندهای بین المللی بس افزایش خواهد یافت.

کاهش نفوذ دولت ها و کنترل آن ها بر شهروندان، افزایش نفوذپذیری حاکمیت ها و نظام‌های سیاسی کشورها، ناتوان شدن برخی دولت ها در تنظیم سیاست خارجی و تدوین و اجرای برنامه‌های کلان اقتصادی، از دست رفتن کنترل آن ها در نهادهای مالی و اقتصادی و هم چنین، ناتوان ماندن دولت ها در نظارت بر نظام‌های پولی و کنترل فعالیت احزاب مخالف از جمله این چالش ها است.

از سوی دیگر، با روند جهانی سازی، ویژگی‌های اصلی دولت-ملت رو به زوال خواهد گذاشت؛ ویژگی‌هایی که برخی نویسندگان آن ها را در کارآمدی سیاست گذاری داخلی، خودمختاری و استقلال، شکل حکومت و مقبولیت داخلی می‌بینند، با جهانی سازی اقتصاد

تصمیم گیری داخلی در برابر فرایندهای جهانی سازی، هم چنین، گسترش اختیارات سازمان‌های بین المللی، خودمختاری دولت ها را در عمل بسیار محدود می‌کند.

این، وضع دولت‌های امروز است؛ ناکامی در برآورده ساختن نیازهای مردم، سرکوب خواست‌های فزاینده شهروندان برای مشارکت در امور مختلف، ایجاد اشتغال، استقرار عدالت و غیره هم علت، و هم معلول «بحران مقبولیت» است.

برهان

موضوع «مقبولیت حکومت»، پاسخی است که مردم به هنگام گردن نهادن به حکم حکومت به خود می‌دهند، وقتی از خود می‌پرسند: «اگر انسان ها آزاد به دنیا آمدند چه چیزی قید و بند دولت بر اراده‌هایشان را توجیه می‌کند؟» (ژان ژاک روسو).

وقتی مردم پاسخ خوبی برای این سئوال داشته باشند، خود به حکومت برای اعمال حکمرانی کمک می‌کنند، و بدین سان اعمال حکومت و قانون، تسهیل و کارآمد می‌شود. حکمرانی برای حکومتی که «مقبولیت» ندارد، بسیار دشوار و ناپایدار است. حکمرانی این حکومت، خالی از اقتدار و اعتبار، و مشحون از زورگویی و قدرت نمایی است.

و اکنون، با شرایطی که از آن ها نام بردیم، این، «مقبولیت» حکومت‌هاست که رو به زوال است، و استمرار این وضع ضعف و زوال اقتدار، منجر به فزونی گرفتن زور در جامعه خواهد بود. در واقع، با استمرار «بحران مقبولیت»

حکومت ها، جامعه در مقابل زورگویانی که حتی زورشان به دولت هم می‌رسد (خودروسازان، بانکداران، شیرفروشان، ...)، احساس بی پناهی خواهند کرد، و آن ها نیز به نوبه خود از حکمرانی زورگو و مستبد حمایت خواهند کرد. در میان آثار جانبی وضع فرسودگی در توان سیاسی داخلی، می‌توان به این موارد اشاره کرد: کاهش شدید وفاداری و تأیید و رضایت مردم از سیاست ها و تصمیمات دولت؛ کاهش توان دولت در بسیج منابع انسانی و مادی در موقع بروز بحران امنیت ملی؛ کاهش در مسئولیت پذیری یا خاتمه یافتن باره نقش هدایت کننده که دولت و کاهش شدید هماهنگی بین سیاست ها و نیز تقلیل دراماتیک توان اجرای آن سیاست ها.

بحران مزمن «مقبولیت حکومت»، و در نتیجه، بی ثباتی‌های اجتماعی و سیاسی ناشی از آن، می‌تواند محیط توسعه کشور را در جهت افزایش تهدیدهای خارجی تغییر دهد. در واقع، بی ثباتی داخلی، به نشانه ضعف و انگیزه تحریکات نظامی خصمانه و خراب کاری داخلی تبدیل می‌شود، رفتارهای خصمانه و فزاینده دشمنان هم به نوبه خود، کاهش بیشتر سطح مقبولیت و ثبات داخلی را به دنبال خواهد داشت، و در نهایت، با زوال حکمرانی مرکزی نیرومند، ارزش‌های محوری ملت مورد تهدید قرار خواهد گرفت.

یکی دیگر از چالش‌های کشورهایی با دولت ضعیف با شرایط امروز دنیا این است که موضوع صیانت حقوق بشر و دموکراسی سبب مداخلات سازمان ها و نهادهای

بین المللی و نیز دخالت‌های مکرر ابرقدرت ها در این کشورها، به بهانه حمایت از حقوق بشر و ترویج دموکراسی و کمک به صلح و امنیت بین المللی می‌شود که این هم به نوبه خود، تهدید حاکمیت داخلی این کشورها و بروز معضل امنیتی برای آن ها را به دنبال خواهد داشت. به هر حال، با بین المللی شدن مستمر حیات اجتماعی و طرح مقوله نفع و مصلحت جامعه بین المللی، اختیار و آزادی عمل دولت ها در زمینه تأمین صرف منابع ملی، محدود و تعهدات و تکالیف جدیدی به دولت ها محول شده است که آن ها از پس اجرای آن بر نمی آیند. نکته این است که مداخلات خارجی، به نوبه خود، به ضعف بیشتر و بیشتر حکمرانی داخلی منجر خواهد شد، و در نتیجه، مداخلات هم بیشتر می‌گردد، و نهایتاً زنجیره وخامت اوضاع و ناامیدی ملت از دولت نیز فزونی خواهد گرفت.

حال چه باید کرد...

برای آن که دولت‌ها، از این وضع و حال ضعف و فرتوتی نجات یابند، و توش و توان بیشتری تدارک ببینند، بی گمان باید تغییراتی را در شیوه حکمرانی رفاهی و همچنین حکمرانی نولیبرال صورت دهد، و این تغییرات، عمدتاً حول مفهوم «روحیه اهل ملت» می‌چرخد.

به عبارت دیگر، باید روحیه سیاسی مردم، یعنی احساس تعلق داشتن به یک ملت و مشی و طریقت را در مردم تقویت کرد و حکومت باید بتواند از طریق این اقتدار معنوی، به میزانی از توافق عام ملی در مورد هدف ها و شیوه‌های سیاست دست بیابد. تنها در این صورت است که می‌تواند اراده ملی را در مقابل قدرت‌های بزرگ داخلی و خارجی استوار سازد. برگزیدن هدف ها و شیوه‌های اجرای آن ها به مشارکت گسترده نیاز دارد. ایجاد حس تشخیص، تأیید و توجه، پیوند مشترک را تقویت می‌کند، و هم چنین،مسئولیت پذیری نخبگان و توجه به تشخص و عقاید مردم، سرمایه مهمی برای شکل دادن به روحیه سیاسی مطلوب است.

با عنایت به نارسایی و بی فرجامی تجربه دوران اصلاحات برای جلب مشارکت مردم در یک روح ملی، نکته دوم معلوم می‌شود؛ این که «آگاهی ملی»، نباید نحوی جو موقتی باشد که با مارش های کر کننده رسانه‌ها دم انتخابات سر پا بماند؛ باید به نحوی ملکه ذهن تبدیل شود. باید بحث‌های ملی حول موضوعات عینی و واقعی جریان یابد تا روحیه ملی در متن این بحث ها پر و بال بگیرد. و برای این که بحث‌های پایان ناپذیر نخبگان پیرامون اصول مبهم و تاکتیک‌های سیاسی، به توافق عام مردم بر سر مباحث متجانس تبدیل شود، بیشتر از آن که به چارچوب‌های مکتوب سیاسی کلان نیاز باشد، به مهارت‌های اجرایی شسته و رفته نیاز است.

تمرکز بر احوال دولت یازدهم ما را متوجه راهکار سوم تقویت حاکمیت ملی می‌کند؛ نکته سوم، ضرورت تصمیم گیری جامع و منسجم، با اتکاء واقعی به اراده ملی است. دولتی که بین خود و مردم، یک حصار ناپیمودنی کشیده است و خود را به عنوان طبقه متمایز نخبگان تعریف کرده است، نمی‌تواند در موقع لزوم به مردم اتکاء کند. این دولت نمی‌تواند نماینده صحیحی برای اراده ملی باشد. تصمیماتی که صرفاً با توجه به امتیازات سیاسی و بوروکراتیک اخذ می‌شوند، یا تصمیماتی که ناشی از میل شخصی و یک سویه رهبران سیاسی است، یا تصمیماتی که فقط بر اساس اقتضائات آرا و جلب حمایت دموکراتیک دم انتخاباتی صورت می‌گیرد، احتمالاً، افراطی، کوته فکرانه، انعطاف ناپذیر، و بی تناسب و بی تعادل خواهند بود. مرکزیت اجرایی باید در کنار یک بوروکراسی منضبط فن سالار و لیاقت سالار با حداقل فساد، توسط اقشار مختلف اجتماعی پشتیبانی شود، تا کارآیی سیاسی واقعی به دست آید.

نکته چهارم، اجرای سریع، مؤثر، و انعطاف پذیر

سیاست ها توسط دولت، می‌تواند به مردم این باور را بقبولاند که دولت، نه یک ماشین بوروکراتیک کر و کور، بلکه یک وکیل الرعایای هوشمند، حساس، انسانی، قابل همدلی، دوست داشتنی، و شایسته حمایت است. چنین دولتی، شاید به مذاق نخبگانی که پشت میز سبز و در حالی که جای خودشان گرم است، خواهان حرکت لاک پشت وار و آهسته و «مطمئن» حکمرانی هستند، خوش نیاید، ولی مردمی که اگر بموقع حمایت دولت را پشت خود نداشته باشند آسیب می بینند، با یک دولت چابک احساس همدلی بیشتری خواهند کرد و همین همگرایی و همدلی مردمی، بسیاری از خطاهای احتمالی در حکمرانی را جبران خواهد کرد.

روزنامه جمهوری اسلامی در ستون سرمقاله خود آورد:روزنامه جمهوری اسلامی؛۲۹ شهریور

ابراز خوشبینی دکتر ظریف وزیر امور خارجه جمهوری اسلامی ایران، بان کی مون دبیرکل سازمان ملل و خانم اشتون مسئول سیاست خارجی اتحادیه اروپا نسبت به حصول توافق در مورد مذاکرات هسته‌ای ایران با گروه 1+5، نشانه‌ای مثبت در روند مذاکرات و رسیدن به توافق جامع در این زمینه است. دکتر ظریف، وزیر امور خارجه کشورمان در دیدار با بان کی مون دبیرکل سازمان ملل ضمن تأکید بر اراده جدی و حسن نیت جمهوری اسلامی ایران برای رسیدن به راه‌حل مناسب در این زمینه، گفت: "نسبت به حصول توافق خوشبین هستیم و معتقدیم رسیدن به توافق امکان‌پذیر است."

نکته مهم‌تر اینست که وزیر امور خارجه کشورمان در کوران مشکلات مربوط به مذاکرات هسته‌ای، بر مواضع اصولی کشور تأکید کرد و گزارش اخیر دبیرکل سازمان ملل درخصوص وضعیت حقوق بشر در ایران را خلاف روند واقعی و برنامه و اقدامات دولت ایران دانست. وی با این اقدام خود، به دبیرکل سازمان ملل فهماند که دولتمردان ایرانی حتی در حساس‌ترین شرایط نیز از کشور خود دفاع می‌کنند.

دکتر ظریف با تشریح جایگاه ایران و تحولات و ویژگی‌های مثبت و انحصاری جامعه ایران در مقایسه با سایر کشورهای منطقه، انتشار گزارش در مورد وضعیت حقوق بشر در ایران را مبتنی بر نگرش سیاسی دانست و اظهار داشت: "اینکه در منطقه ما، فقط در مورد کشور ایران گزارش منتشر می‌شود قابل پذیرش نیست و تهیه چنین گزارش‌هایی تداوم نگاه سیاسی و دوگانه به مسایل حقوق بشر است."

این موضع گیری صریح و شفاف وزیر امور خارجه کشورمان را باید نوعی به محاکمه کشیدن دبیرکل سازمان ملل به خاطر تخلف آشکار وی از وظایف قانونی تعریف شده برای مسئول بالاترین سازمان بین‌المللی دانست. واقعیت اینست که ورود آقای بان کی مون به مقوله حقوق بشر و موضع گیری علیه جمهوری اسلامی ایران در آستانه برگزاری مجمع عمومی سازمان ملل و برگزاری مذاکرات حساس هسته‌ای میان ایران و اعضاء گروه 1+5 اقدامی حساب شده مبتنی بر سیاسی کاری بود. هر چند دبیرکل سازمان ملل در همین دیدار با دکتر ظریف، به تمجید از ایران پرداخت و با صراحت گفت: "ایران نقش بسیار موثری دارد و بازیگر مهمی در منطقه است و می‌تواند برای حل مشکلات نقش سازنده‌ای را ایفا کند و استفاده از ظرفیت ایران باید بیش از پیش مورد توجه قرار گیرد" اما خود او هم می‌دا ند که این سخن با آنچه در هفته گذشته به بهانه حقوق بشر علیه ایران گفته بود تناسبی ندارد. روشن است که می‌توان این واقعیت را فهمید که آقای دبیرکل سخن هفته گذشته را از روی دیکته‌ای که برای وی نوشته بودند خواند و آنچه در دیدار با وزیر امور خارجه ایران گفت حرف واقعی خود او بود. هر چند این عملکرد دوگانه برای اهل فن قابل فهم است، ولی برای کسی که بر مسند ریاست سازمان ملل یعنی بزرگ‌ترین سازمان جهانی با وظایف روشنی که برای آن در نظر گرفته شده است تکیه زده بهیچوجه مناسب نیست.

بهتر است قدری روشن‌تر با آقای بان کی مون سخن بگوئیم و واقعیت‌هائی را که شاید تلاش می‌کند نادیده بگیرد به وی یادآور شویم.

آقای دبیرکل، شما برای تازه‌ترین جنایتی که سران رژیم صهیونیستی در غزه مرتکب شده‌اند و بیش از 2300 نفر زن و کودک و پیرمرد غیرنظامی را به شهادت رساندند و هزاران خانه و ده‌ها بیمارستان و مسجد و کلیسا و مدرسه را با خاک یکسان کردند، احساس پایمال شدن حقوق بشر نکردید. شما می‌دانید که بزرگ‌ترین حامی مالی، تسلیحاتی، سیاسی و تبلیغاتی صهیونیست‌ها در این جنایات، شخص اوباما رئیس‌جمهور آمریکا بود و سایر دولتمردان آمریکائی نیز با او در این زمینه همراهی کردند. مقر سازمان ملل در خاک آمریکا قرار دارد و شما هنگامی که در دفتر کارتان در سازمان ملل مشغول فعالیت هستید در واقع در کشوری حضور دارید که همین آقای اوباما و همکاران او که شریک جنایات سران رژیم صهیونیستی هستند مدیریت آن را برعهده دارند. این فعالیت شما درحالی که هیچ اعتراضی به رئیس‌جمهور و سایر دولتمردان آمریکائی به خاطر شرکت در جنایات صهیونیست‌ها علیه مردم بی‌گناه غزه به عمل نمی‌آورید چگونه می‌تواند وجدانتان را دچار عذاب نکند؟ شما می‌دانید که حتی تعدادی از مراکزی که زیرمجموعه‌های سازمان ملل هستند، عملکرد رژیم صهیونیستی در جنگ 51 روزه غزه را جنایت جنگی دانسته‌اند. اکنون شما باید به این سؤال بسیار مهم و اساسی پاسخ بدهید که چگونه می‌توانید در برابر این جنایت جنگی سکوت کنید و عاملان این جنایت و حامیان آنها را ناقضان حقوق بشر ندانید و در آستانه شروع به کار مجمع عمومی سازمان ملل خواستار تعقیب قضائی این جنایتکاران نشوید؟

این روزها "باراک اوباما" رئیس‌جمهور آمریکا بدون کمترین اعتنا به شما و سازمان تحت ریاستتان درصدد انجام اقدامات نظامی در عراق و سوریه است درحالی که مردم و مسئولان این دو کشور چنین اجازه‌ای را به او نداده‌اند و این اقدام او را نقض حاکمیت این کشورها می‌دانند. نقش شما به عنوان دبیرکل سازمان ملل در این ماجرا چیست؟ چرا در برابر این تخلف آشکار از مقررات بین‌المللی سکوت کرده‌اید؟ شما وظیفه دارید اجلاس سال جاری مجمع عمومی سازمان ملل را به اجلاسی برای محاکمه رئیس‌جمهور آمریکا و سران رژیم صهیونیستی به خاطر آنهمه جنایت که در جنگ 51 روزه غزه مرتکب شده‌اند تبدیل کنید. متأسفانه شما نه تنها چنین کاری نخواهید کرد بلکه به باراک اوباما اجازه خواهید داد در اجلاس مجمع عمومی سازمان ملل سخنرانی کند و هرچه می‌خواهد در حمایت از جنایتکاران بین‌المللی و علیه مظلومان سخن بگوید و حقوق بشر را به سخره بگیرد!

شما آقای دبیرکل می‌دانید که حامی اصلی داعش و بقیه گروه‌های تروریستی که نزدیک چهار سال است که در سوریه جنایت می‌کنند، دولت آمریکاست، همان دولتی که حالا مدعی مبارز با داعش است! با اینحال چرا شما از جایگاه خودتان برای افشای اینهمه جنایت علیه بشریت که با حمایت‌های مالی، نظامی، اطلاعاتی، سیاسی و تبلیغاتی آمریکا صورت گرفته استفاده نمی‌کنید؟

از کارشکنی‌های دولت آمریکا علیه مذاکرات هسته‌ای و حقوق هسته‌ای ملت ایران شما کاملاً آگاهی دارید. با اینحال چرا در این زمینه افشاگری نمی‌کنید؟ شما و خانم اشتون، همین دیروز نسبت به نتیجه بخش بودن مذاکرات هسته‌ای ایران و گروه 1+5 ابراز خوشبینی و امیدواری کردید. آیا برای تحقق این امید متعهد می‌شوید علیه کارشکنی‌های آمریکا افشاگری کنید؟ اگر چنین کنید، شاید بتوانید اندکی از کوتاهی‌های خود در انجام وظایف دبیرکلی سازمان ملل را جبران نمائید.

پیشنهاد روحانی؛ همچنان اثرگذار

حسین دهقانی . سرپرست نمایندگی ایران در سازمان‌ملل در روزنامه شرق آورد:شرق؛۲۹ شهریور

قطعنامه «جهان علیه خشونت و افراطی‌گری» که بر مبنای ایده مطرح‌شده از سوی رییس‌جمهوری اسلامی ایران تدوین و ارایه شد و با اجماع به تصویب مجمع‌عمومی سازمان‌ملل رسید، حرکتی به‌موقع، بجا و منبعث از شناخت و درک درست از تحولات منطقه‌ای و جهانی بود.   این ایده زمانی مطرح شد و قطعنامه مبتنی بر آن در شرایطی به تصویب مجمع‌عمومی سازمان‌ملل، یعنی عالی‌ترین مرجع بین‌المللی رسید که خاورمیانه در آستانه دور جدیدی از مخاطرات امنیتی به دلیل اوج‌گیری فعالیت جریان‌های افراطی قرار داشت. افراطیون مجددا با سوءاستفاده از بعضی تحولات در برخی کشورهای عربی و به‌ویژه حوادث سوریه، به سازماندهی مجدد خود پرداختند و متاسفانه از کمک‌های مادی و معنوی گسترده‌ای نیز برخوردار ‌شدند. این مخاطرات با توجه به روند جاری و جذب‌شدن عناصری از بسیاری از مناطق دیگر جهان، از جمله آمریکا و اروپا، به این جریان‌ها به‌گونه‌ای بود که می‌توانست بسیاری از دیگر مناطق جهان را نیز با تهدیداتی مواجه کند. ایده‌هایی که رییس‌جمهور کشورمان در سخنرانی خود در مجمع عمومی مطرح کرد و نیز ویژگی‌ها و نقش و عملکرد گروه‌های افراطی فعال در منطقه که در جهت نفی و تکفیر دیگر گرایش‌های دینی و مذهبی عمل می‌کردند، مبنای بررسی‌ها و تبادل‌نظرها در سازمان‌ملل برای تدوین قطعنامه قرار گرفت.

به‌علاوه، مخاطرات ناشی از تهدیدات قدرت‌های بزرگ نیز که می‌تواند زمینه‌ساز تشنج و جنگ بین کشورها باشد و زمینه مساعدی برای رشد گروه‌های افراطی را فراهم آورد، در تهیه محتوای قطعنامه مدنظر بود و به نحو مناسبی در آن انعکاس یافت؛ به‌نحوی که در بند هفت مقدماتی قطعنامه، به‌وضوح بر پیوند بین جنگ و جنگ‌افروزی برخی قدرت‌ها از یک‌سو و افراطی‌گری و خشونت از سوی دیگر تاکید شده است. در این بند تصریح شده که جنگ‌ها و منازعات مسلحانه شرایطی را به وجود می‌آورد که در آن، افراطی‌گری و خشونت اشاعه می‌یابد و تلاش‌های جوامع انسانی برای توسعه و ترقی، مختل می‌شود. درج بندها و مطالب یادشده و اینکه کشورهای غربی و قدرت‌های بزرگ چاره‌ای جز صحه‌گذاشتن بر آنها و پیوستن به اجماع در مورد این قطعنامه را نداشتند، باید دستاوردی بزرگ در این شرایط برای کشورمان به شمار آورد.

 صرف‌نظر از محتوای قطعنامه و اقدام به‌موقع ایران برای جلب توجه جامعه بین‌المللی به مخاطرات ناشی از افراطی‌گری، نکته مهم دیگر این است که ایران توانست تا چنین ابتکاری را در سازمان‌ملل مطرح و با موفقیت آن را به پیش ببرد و اجماع 193 عضو این سازمان را به قطعنامه مورد نظر خود جلب کند. با توجه به مشکلاتی که پیش از آن مقطع در برابر جمهوری اسلامی ایران در مجامع بین‌المللی وجود داشت، این موضوع در زمان خود، موفقیت بزرگی برای دیپلماسی کشور به ارمغان آورد.  بدیهی است نفس تصویب یک قطعنامه در مجمع‌عمومی سازمان‌ملل و دعوت از دولت‌ها، نهادهای چندملیتی، سازمان‌های غیردولتی، عامه مردم و رسانه‌ها برای مدنظر قراردادن محتوا و اهداف قطعنامه، در حکم حرکت در جهت ایجاد ادبیاتی جدید در سطح بین‌المللی است. همزمان، تصویب این قطعنامه از سوی عالیترین مرجع بین‌المللی و دعوت از تمامی دولت‌های عضو، سازمان‌های سیستم ملل‌متحد، سازمان‌های غیردولتی و منطقه‌ای (بند 13 قطعنامه) موجب شده تا موضوع مبارزه با خشونت و افراطی‌گری در دستور کار نهادها و سازمان‌های مورداشاره قرار گیرد و فعالیت‌هایی از سوی آنها در این رابطه انجام شود.

معمولا دولت‌ها و نهادهای بین‌المللی بعد ازتصویب قطعنامه‌ها در مجمع‌عمومی و دیگر ارکان سازمان‌ملل، بررسی‌ها و تصمیم‌گیری‌هایی در ارتباط با نحوه اجرای آن قطعنامه‌ها انجام می‌دهند و دستورالعمل‌هایی به دوایر ذی‌ربط ارسال می‌کنند. در اغلب موارد، دستگاه‌های اجرایی در دولت‌ها و شوراهای اجرایی در نهادهای بین‌المللی طرح‌هایی برای عملی‌کردن محتوای قطعنامه‌ها تدوین و بخش‌های ذی‌ربط را مامور انجام اقدامات لازم می‌کنند.

 عنایت به این نکته مهم، ضروری است که نمایندگان کشورهایی که در تدوین قطعنامه مربوط به «جهان علیه خشونت و افراطی‌گری» شرکت کردند به این نکته مهم توجه داشتند که مبارزه با افراطی‌گری و خشونت، قبل از هر چیز مستلزم اصلاح فرهنگ‌ها و خرده‌فرهنگ‌ها و ذهنیت‌ها در جوامع و مناطق مختلف است. به همین دلیل، در قطعنامه توجه ویژه‌ای به نقش نظام‌های آموزشی، رسانه‌ها، نهادهای دینی و مدنی و انواع هنرها مبذول می‌شود و از مسوولان در این حوزه‌ها خواسته شده تا با اتخاذ تدابیر لازم در این حوزه‌ها و ایجاد، اصلاح یا اعمال تغییرات اساسی در محتوای این حوزه‌ها، امکان مبارزه هدفمند و ریشه‌ای با خشونت و افراط را فراهم آورند. بدیهی است توجه این قطعنامه به مبارزه با خشونت و افراط نه‌فقط در سطح جریان‌های سیاسی و تکفیری بلکه در همه سطوح و از جمله در سطح خانواده، شهر، محیط کار، در رابطه بین اقلیت و اکثریت در جوامع و... است. بنابراین روشن است که برنامه‌ریزی در سطح دولت‌ها و نهادهای دولتی و غیردولتی ملی و فراملی می‌تواند شامل حوزه‌ها و بخش‌های اجرایی وسیعی شود.

 تصویب این قطعنامه باعث شد که این موضوع در سخنرانی بسیاری از سران کشورها در مجامع مختلف، جایگاه ویژه‌ای داشته باشد و جلسات متعددی نیز در کشورهای عضو ملل متحد در این رابطه برگزار شود. ازجمله قرار است در حاشیه نشست مجمع‌عمومی در سال‌جاری، نشست ویژه‌ای تحت‌عنوان «تقویت تعامل چندجانبه برای مقابله با افراط‌گرایی توام با خشونت» برگزار شود. در کشورمان نیز در آذرماه سال‌جاری سمیناری تحت‌عنوان«اولین نشست بین‌المللی در مورد جهان عاری از خشونت و افراطی‌گری» برگزار خواهد شد. این اقدامات به‌تدریج زمینه را برای پرداختن به ریشه‌های سیاسی و اقتصادی این پدیده نامیمون فراهم می‌کند که طبعا چندان خوشایند برخی قدرت‌های بزرگ نخواهد بود.  از نظر اجرایی در سطح سازمان‌ملل متحد باید در نظر داشته باشیم که مطابق بند 14 قطعنامه، قرار است موضوع «جهان علیه خشونت و افراطی‌گری» مجددا در هفتادمین نشست مجمع‌عمومی در سال 1394 (2015) مطرح و با توجه به تحولات و اقدامات در فاصله دوساله بعد از صدور قطعنامه اول، قطعنامه دومی در این رابطه صادر شود.

ما و خوانِ نعمتِ جنگ

محمد علی وکیلی در ستون سرمقاله روزنامه ابتکار نوشت:

هشت سال جنگیدیم و اکنون قریب به سه هشت سال است که به یادش می‌نویسیم و ان شاءالله تا همیشه روزگار بر این عهد باشیم. واژه جنگ ابتکار؛۲۹ شهریورمواره منفور و مورد انزجارِعمومی بوده و هست. کمتر کسی این واژه را تقدیس می‌کند، چرا که ملازمِ آوارگی، خون ریزی، هرج و مرج و ویرانی می‌باشد و تقدیس ناپذیر است.

در آستانه سالگردِ هشت سال دفاع جانانه ملت ایران، از منظری متفاوت، به بازخوانی جمله"جنگ نعمت است"، می‌پردازیم.

اولاً شروع مِهر را نه به نام جشن جنگِ هشت ساله، بلکه به پاسِ هشت سال دفاعِ جانانه ملت ایران، است که گرامی می‌داریم.

ثانیاً این پاسداشت برای یاد آوری حقایق بی شماری است که غفلت از آنان باعث کفران نعمت است.

ثالثاً در همه فرهنگ ها، روزها و اتفاقات خاصی وجود دارد که به عنوان نمادِ هویتِ ملی پاس داشته می‌شوند. پاسداشت آن وقایع، نگه داشتِ هویت ملی و احترام به شخصیت و غرور ملی آن کشور است.

رابعاً داشته‌های ما تا به امروز، برداشت از خوان همان هشت سال می‌باشد. هر آنچه را امروز موجب غرور و سرافرازی می‌شماریم، ریشه در آن هشت سال دارد.

با نگاهی به وضعیت کشورهای منطقه، به خصوص وضعیت اسفبار عراق، و مقایسه آنها با وضعیت باثبات ایران، میزان سرمایه انباشته آن روزگاران بیشتر نمایان می‌شود. تمام منطقه گرفتار بحران‌های تهدید کننده است. این کشورها، برای بقای خود، بیش از گذشته مجبور به توسل به یکی از قدرتهای فرا منطقه ای می‌باشند. تنها کشوری که، نه تنها نیازمند الطاف و توجهات قدرتها نیست، بلکه خود در جایگاه قدرتهای تاثیرگذار فرا منطقه ای قرار گرفته، ایران است.

در طول سالیانِ گذشته، با افشای برخی اسناد، معلوم شد که طرح جنگ علیه ایران، بارها روی میز قدرتهای بزرگ قرار گرفته، ولی درس‌های هشت ساله، قدرت تصمیم گیری را از آنان سلب کرده است. بارها با خود اندیشیده ایم که اگر وضعیت جنگ مطابق میل صدام پیش می‌رفت و خرمشهر و اهواز از ایران جدا می‌شدند و به عراق ملحق می‌شدند، اکنون ایران چه سرنوشتی داشت؟ بی شک در آن صورت، مناطق شمالی به سرعت تجزیه و به همسایه قدرتمند شمالی ملحق می‌شدند و از گربه کنونی در نقشه ها، به جز سر و دُمی تکه پاره، چیزی باقی نمی‌ماند. اما ایران امروز قدرتمند تر از همیشه تاریخ، بر تارک عالم می‌درخشد و توازن بخش منطقه می‌باشد.

سهم ما از این جنگ همین مقدار نیست. اگر چه دست آورد‌های آن ایام در گرد و غبارهای سیاسی گم می‌شوند( و بزرگترین ظلم، مصادره جناحی افتخارات آن دوران می‌باشد)، ولی آن هشت سال رنگ حزبی و جناحی نداشت و هیچگاه قابل مصادره شدن هم نیست. بسیاری از یادگاران و قهرمانان واقعی آن دوران همچنان در گوشه عزلت و بدون هیاهو و هوچی گری و بزرگ نمایی‌های کاذب، روزگار می‌گذرانند و حسرت وار به گذشته می‌اندیشند و اینکه رفتار برخی وارثان پرادعا با حرف وعملِشان در دوران جنگ، چقدر فرق کرده است.

اما یکی از برگ‌های زرین آن دوران، ویژگی آدم سازی بود. در آن هشت سال استعداد‌های نابی شناخته و درمیدان آتش و دود کارآزموده شدند؛ یکی از آن نام آوران که این روزها دنیا مبهوت شخصیتش است سردار قاسم سلیمانی نام دارد. اسمی که این روزها باعث قوت قلب مجاهدین در فلسطین، حزب الله در لبنان و... می‌باشد. آوازه او جهانی شده است. هر کجا گشایشی در امور مجاهدین اتفاق می‌افتد، سایه او رصد می‌شود. همگان نجات عراق را، در این روزها، مدیون مشاوره‌ها و راهکارهای او می‌دانند. آنچنانکه پیش از این، نجات سوریه را، محصول راهبردهای نظامی اش دانسته اند. بخش مهمی از موفقیتِ حماس در نوار غزه و حزب الله در جنگ سی و سه روزه را به او نسبت می‌دهند. نامش در تمام اتاق‌های جنگ و در ذهن استراتژیستهای دنیا هیجان می‌آفریند و یک تنه قدرتی همسان یک کشور پیدا کرده است. او از آسمان پایین نیامده است و در روزگار کنونی با حال و هوای هشت سال دفاع مقدس سیر می‌کند که قدرتش نمایان شده است.

البته اگر برخی از همرزمانش در طول سالهای گذشته، پیشینه خود را به ثَمَنِ بَخس نمی‌فروختند و آن را با دلالی و رانت خواری معاوضه نمی‌کردند، اکنون همچون برادرقاسم نامی جهانی داشتند. آنچنانکه اگر برخی دیگر مغضوبِ تنگ نظری‌های حزبی و سیاسی و جناحی نمی شدند و از دایره خودی‌ها به بیرون پرتاب نمی‌شدند، اکنون همچون برادر سلیمانی افتخارآفرین بودند.

اگر دست آوردهای جنگ هشت ساله تنها به تربیت یک قاسم سلیمانی ختم می‌شد، بی شک تعبیر نعمت برای آن هشت سال گزافه نبود. پس سرمایه‌های آن هشت سال را گرامی داریم و بر آنها چوب حراج نزنیم. اگر چه بازخوانی آن روزها حس غریبی می‌دهد، به خصوص برای کسانی که خود سهمی در آن ایام آتش و دود داشتند، ولی برای افزون شدن نعمت، یادآوری اش لازم است. یاد باد آن روزگاران و گرامی باد یاد شهیدان سرافرازی که خالق آن تابلوی زیبا بودند. راهشان پر رهرو باد.


4753132
 
پربازدید ها
پر بحث ترین ها

مهمترین اخبار گوناگون

گوناگون
«خبرگزاری تسنیم» 225 روز از آغاز جنگ در غزه می گذرد و شاهدیم نیرو های مقاومت قدرتمندتر از گذشته شده و شرایط در کابینه بنیامین نتانیاهو هر روز بحرانی تر می شود.
گوناگون
«خبرگزاری تسنیم» جنبش اعتراضی موسوم به «Blockout 2024» از سوی فعالان فضای مجازی برای بایکوت کردن سلبریتی ها و اینفلوئنسر هایی که در مقابل کشتار مردم مظلوم غزه سکوت کرده اند، در شبکه اجتماعی تیک تاک ایجاد شده است.
گوناگون
«خبرگزاری تسنیم» شرکت معدنی و صنعتی چادرملو در سال 1402 موفقیت های زیادی در حوزه تولید، فروش، صادرات و بهره وری کسب کرده است.
گوناگون
«خبرگزاری تسنیم» تابستان با گرمای طاقت فرسای خود از راه رسیده و نیاز به یک کولر گازی با کیفیت و کارآمد را بیش از پیش نمایان ساخته است.
گوناگون
«خبرگزاری تسنیم» وقتی در مورد دیزاین و طراحی داخلی ساختمان صحبت می کنیم، اولین چیزی که به ذهن می آید، شکل و ظاهر سقف و دیوار های خانه است.
گوناگون
«خبرگزاری تسنیم» ارتودنسی دندان بیش از یک روش زیبایی است؛ یک سرمایه گذاری برای سلامت دهان و دندان در طولانی مدت محسوب می شود.
گوناگون
«خبرگزاری تسنیم» پس از تنش زمستان گذشته میان تهران- اسلام آباد، اهمیت حضور سیدابراهیم رئیسی در پاکستان دوچندان شد.
گوناگون
«خبرگزاری تسنیم» با توجه به توان گسترده پدافند هوایی ارتش روسیه درون خاک اوکراین، پنتاگون در ماه آگوست 2022 میلادی تصمیم به ارسال موشک های ضد رادار هارم برای ارتش اوکراین گرفت.
گوناگون
«خبرگزاری تسنیم» وکیل بیماران تالاسمی گفت: شکایت موکلان ما از آمریکا به جهت خسارات تحریمی است که با نرسیدن دارو به بیماران مبتلا به تالاسمی تشدید بیماری یا فوت آن ها را رقم زده است. 
گوناگون
«خبرگزاری تسنیم» یکی از ویژگی های خاص منافقین در خانه های تیمی استفاده از ازدواج های تشکیلاتی است، عمر این وصلت ها اغلب کوتاه بوده و آشنایی و جدایی در آن تابع تشکیلات است.

مشاهده مهمترین خبرها در صدر رسانه‌ها

صفحه اصلی | درباره‌ما | تماس‌با‌ما | تبلیغات | حفظ حریم شخصی

تمامی اخبار بطور خودکار از منابع مختلف جمع‌آوری می‌شود و این سایت مسئولیتی در قبال محتوای اخبار ندارد

کلیه خدمات ارائه شده در این سایت دارای مجوز های لازم از مراجع مربوطه و تابع قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد.

کلیه حقوق محفوظ است