محصول این نشست تنها یک قول شفاهی آمریکایی ها مبنی بر عدم نقض برجام بود. به علاوه اینکه آنها مدعی بودند که نقضی صورت نگرفته است. به این بهانه، رسانه ملی به مناسبت یک سالگی برجام از رئیس ستاد اجرایی برجام خواست در برنامه ای ضمن ارائه گزارش، به سؤالات مطرح در این باره پاسخ بدهد. متأسفانه در آخرین دقایق، این نشست روشنگرانه، با دو شرط آقای عراقچی برگزار نشد؛ 1- هیچ شخص دیگری در این گفتگو غیر از گوینده و خبرنگار نباشد. 2- کسی هم وسط برنامه روی خط تلفن سؤالی را مطرح نکند.
طبیعی است با این دو شرط، روشنگری در کار نخواهد بود. نام این برنامه «متن، حاشیه» بود. به این ترتیب نه متنی در کار خواهد بود و نه حاشیه ای تولید می شود. سؤال این است که آیا این ارتباط یک سویه و حفظ مقام «مونولوگ» بودن برای دولت در آخرین ماه های دوران چهارساله اول، درست است؟ پرسشگری حق مردم است و پاسخگویی تکلیف مقامات دولتی است. تعطیل این حق و آن تکلیف چه معنایی دارد؟!
ارزیابی عملکرد دولت در مدت یک سال پس از امضای برجام در سیمای جمهوری اسلامی، ضروری است. فرار از این ضرورت، معقول نیست.
قبل از انتخابات، رئیس جمهور محترم 20 درصد مشکلات را ناشی از تحریم ها می دانستند و 80 درصد را مربوط به نوع مدیریت کشور تلقی می کردند، اما پس از انتخابات همه چیز تغییر کرد، حتی بهبود اوضاع آب و هوا را هم منوط به برجام کردند. برجام امضاء شد اما هیچ اتفاق ملموسی در عمل به وعده های داده شده نیفتاد. راستی آزمایی آن وعده و وعیدها به زمان نیاز داشت. امروز یک سال از امضای برجام گذشته است. گریزی از طرح سؤالات جدید و ارائه پاسخ های جدید نیست. دولت نمی تواند افکار عمومی را در این وادی رها کند و آن را به سکوت برگزار نماید.
از سوی مقامات مسئول در مذاکرات هسته ای پاسخی داده شود؟ آیا طراحان دوقطبی موهوم «معیشت – هسته ای» که در تصویب برجام عجله داشتند نباید بیایند به سؤالات و مطالبات روزافزون معیشتی مردم پاسخ دهند و بگویند بر سر چرخش چرخ سانتریفیوژها و نیز چرخش چرخ زندگی مردم در پسابرجام چه آمده است؟
آمریکایی ها که به تعهدات مکتوب خود عمل نکرده اند، چگونه می خواهند به تعهدات شفاهی خود عمل کنند؟ ادامه اعتماد به آمریکا هزینه های زیادی برای کشور در پی داشته است، باید جلوی خسارت را گرفت. همین امروز! فردا دیر است. آمارهای بانک مرکزی نشان می دهد در پسابرجام ارزش پول ملی کاهش یافته، 30 درصد ثروت مردم آسیب دیده، پول های بلوکه شده ما آزاد نشده، اجازه جابجایی یک دلار و یک یورو را هم نداریم، حتی حقوق کارمندان سفارتخانه های خود در اروپا را نمی توانیم از شبکه بانکی بدهیم، جیب مردم نشانی از کاهش تورم تک رقمی ندارد، رکود و بیکاری به عنوان دو زخم بر پیکره اقتصاد روز به روز عمیق تر می شود. آن وقت وسط این معرکه یک هواپیمای ایرباس در مهرآباد می نشیند و برای تشریف فرمایی آن جشن می گیریم و بزن و بکوب راه می اندازیم! آیا این معقول است که آن را جزء عمل به وعده های طرف مقابل، معرفی کنیم؟! مگر قرار نبود در همان روز امضای برجام همه تحریم ها یکجا برداشته شود؟ پس این بساطی که امروز دشمن راه انداخته و به آن افتخار می کند و بر طبل تحریم های هسته ای و غیر هسته ای می کوبد، چیست؟