گوناگون 12:39 - 23 آذر 1397

استانداردهای درست برای تعیین شاخصهای موسیقی خوب و بد وجود ندارد

به گزارش خبرنگار مهر، حسین‌علی رمضانی مدرس دانشگاه و عضو شبکه پژوهشگران و محققان علوم انسانی در یادداشتی با عنوان علم یا هنر موسیقی ...! به بررسی این موضوع پرداخته است:

کل عالم در یک نظم و هارمونی خاص به سر می برد. نظمی که خالق هستی در خلق پدیده ها و روابط حاکم بر آنها ایجاد کرده است. نظمی که نظام آفرین، چنان حکیمانه خلق نموده، که اگر یک بخشی از آن را دست کاری کنیم، نظم حاکم دستخوش تغییر و چه بسا آشوب سیستمی شود. علم، حقیقتی است که تمام اجزای هستی آن را حمل می کنند. انسان، تنها موجودی در عالم هستی است که با شبکه شکار معرفتی، به صید این علوم می پردازد.

نظم حاکم بین اجزای سیستمی هستی را درک، تشریح، تبیین و تدوین می کند. با ابزار معرفتی بصر، نظم عددی و هندسی اشیاء و با ابزار معرفتی سمع، کلام نهفته در ضمن پدیده ها و قواعد تئوریکال آنها و در فرآیند تجزیه و تحلیل منطقی با ابزار ذهن و در سیر تفکری در قالب امری مکتوب "ن والقلم و مایسطرون" به ثبت و ضبط حقایق هستی، اقدام می نماید. انسانِ قابل، حاملِ علم می شود. نظریه؛ که همان قاعده کلی می باشد و قابلیت تبیین بسیاری از پدیده ها را دارا بوده و از سه ویژگی باور، صادق موجّه در فرآیندی روشی، برخوردار است، از عالم هستی به عالم معرفتی کشانده شده و در قالب گزاره و یا مدل و ایماژ، به شناخت یا این – همانی می رسد.

علوم واسطی چون، کلام، عدد و هندسه که در عالم میانی و متافیزیک قرار دارند با عالم فیزیک گره خورده و توسط انسان کشف و ضبط می شود. برخی از این علوم و یا بهتر بگوییم، پدیده های واسط بین عالم معنا و فیزیک، گاه خود هویتی مستقل به خود می گیرند. علومی چون حساب، هندسه و منطق خود ذاتاً علم نبوده و به عنوان ابزار معرفتی که موجب نظم ذهنی و نیز مصون نگه داشتن فکر از خطا می باشد، محسوب می شوند. اعداد که نظم دهنده اجزای هستی و به زبان دیگر تعیین میزانسن ها را در قالب معادلات عددی شکل می دهند، وقتی با عالم فیزیک درگیر می شوند! هویت های مختلفی به خود می گیرند. که برای نمونه عدد آن زمان که با صوت گره می خورد، علم یا هنر موسیقی را شکل می دهد.

صوت، آن زمان که در قالب ریاضی قرار گیرد؛ علم یا هنر موسیقی را می سازد. موسیقی علم است؛ چراکه دارای قواعد ثابت می باشد و موسیقی هنر است؛ چراکه الحان و نت ها به عنوان یک امر روحی و روانی بر قوه خیال فرد موسیزین وارد می شود. موسیقی؛ نظم اصوات و توالی ضربه و کوبه های صوت بر روی خطوط حامل پنج گانه نت های زیر و بم می باشد. موسیقی؛ دارای هفت نت و چهار گام(Major, minor, Pentatonic and modal) و در حالت های درون گامی مثل گام پنتاتونیک به natural, harmonic and melodic قابل تمییز بوده که از حضیض شروع شده و با ریتمی خاص به اوج رسیده و در سیکلی منطقی به نقطه صفر حضیض بر می گردد. صوت ها امری فیزیکال می باشد که قابلیت انتقال در بستر موج را دارا هستند. تعیین فواصل انتقال صوت بر بستر امواج که در قالب ریاضی، حالتی منظوم به خود می گیرد، همان موسیقی یا علم الالحان را شکل می دهد.

نظم و هارمونی بین اجزای صوت باید به درستی چینش شود. زیر و بم اصوات در گام های هشت گانه یک تا هشت به ترتیب و یا توالی صحیح قرار گیرد و از چینش اصوات در یک چینش صدا و سکوت و زیر و بم نادرست، باید پرهیز کرد. هدف اصلی موسیقی گوش شنونده است، اما چنانچه که بیان داشتیم صوت بر طول موج امواج کوتاه و بلند یا همان فرکانس ها سوار می شود؛ امواج مغزی و در کل تمام پوشش بیرونی انسان و یا بهتر بگوییم محیط پیرامون را تحت تاثیر مستقیم خود قرار می دهد.

فلسفه علم یا هنر موسیقی بر پایه حالات انسانی در رویکردی نورولوژیکی و فیزیولوزیکی قابل بررسی می باشد؛ بدین معنا که از دید محقق، حالات انسانی که به حالاتی از نوع؛ خواب، غضب، غم، شادی، تفکر، جنون، هیجان، ترس و .... قابل تقسیم و تشخیص می باشند، برآیندی فیزیولوژیکی و نورولوژیکی دارند. در علم موسیقی یک مهندسی معکوس صورت می گیرد؛ بدین صورت که موسیزین به همراه یک نورولوژیست با بهره گیری از علم ریاضی به کُدگذاری امواج مغزی در طیف های عددی؛ الفایی، بتایی، گامایی و ... که نشان دهنده فاصله طول موج ها می باشد، در حالات مختلف انسانی اقدام می نماید. پس از کُدگذاری، ریاضیدان به دی کد کردن امواج مغزی اقدام می نماید و معادله ساده شده را در اختیار موسیقیدان قرار داده و او اصوات را بر بستر عددی قرار داده و در نهایت نت هایی را طراحی می کند که با نواخته شدن توسط ابزار موسیقی، همان حالت در انسان ایجاد می شود.

موسیقی که حالت غم، شادی، عصبانیت، جنون، هیجان، ترس، خودکشی و ... را به همراه دارد. باور این موضوع که با سبکی از موسیقی فرد یا افراد مخاطب را تا مرز جنون و خودکشی بکشاند، کمی دشوار می نماید. بی اختیاری شنونده و نزدیک شدن امواج مغزی به حالت خواب وارگی، نوعی درون گرایی و بریدن از واقعیت را در فرد ایجاد می کند و در نهایت در حالت خلسه و بی خودی در اختیار نوازنده قرار می گیرد. او مسحور صوت و ضرب آهنگ گوشه موسیقایی می شود و فرد را چاره ای برای گریز از آن نیست.

موسیقی علمی است که بر پایه قواعد ریاضی بنا نهاده شده و اساس آن بر حالات انسانی است. با گوش دادن به یک موسیقی که دارای طول موج و ضرب آهنگ خاصی می باشد، انسان به آن حالتی که مد نظر سازنده موسیقی می باشد، قرار می گیرد. چه بسا اثر موسیقی بر اساس شرایط زمانی، مکانی و حالات انسان نسبت به یکدیگر متفاوت باشد و حالتی نسبی به خود گیرد، اما واقعیت گویای آن است که موسیقی غمگین لاجرم اثر غم را بر مخاطب خواهد گذاشت و موسیقی شاد اثر ابتهاج بر او! و قص علیهذا.

آثار موسیقی که در علم امواج و اصوات مورد بررسی قرار می گیرد، موجب تاثیرپذیری سیستم مغزی و غدد درون ریز نیز می شود؛ بدین صورت که موسیقی شاد و مهیّج مانند ماده ای مخدر موجب ترشح کاذب دوپامین و اثری همچون آمفتامین ها که تحریک کننده و محرک هستند و اثراتی شبیه به کوکائین دارند، می شوند. این مواد با تاثیرگذاری بر پیام رسان های عصبی مغز، سرعت ارتباط بین مغز و بدن را افزایش می دهند. طیف حالات انسانی به نسبت طیف موسیقی، بر روی امواج مغزی و حالات فیزیولوژی انسان اثر مستقیم می گذارد.

حالات فیزیولوژی انسان مانند سرعت جریان خون، طپش و ضربان قلب، بالا و یا پایین رفتن اسید خون و ... در اثر تحریک سیستم های عصبی سمپاتیک و پاراسمپاتیک موجب شکل گیری همان حالاتی می شود که در ضمن و پس زمینه اعداد و اصوات موسیقایی نهفته شده است. شاید شنیدن این موضوع جالب توجه باشد که الان در محیط ما موسیقی هایی موجود است که با شنیدن آن فرد بدون مصرف مواد مخدر در طیف LSD سنتی و صنعتی به حالاتی شبیه افراد معتاد به این مواد درمی آید. شاهد مثال این موضوع را می توان در حالات افراد و شنوندگان موسیقی های میتینگ و دنسینگ های خوانندگان مشهور دید.

هارمونی موجود در موسیقی به عنوان یک ظرف در نظر گرفته می شود و آن را برخی از محققین فاقد اثر مستقیم بر روی انسان می دانند و توجه خود را بر محتوا و یا متن خواننده یک موسیقی می برند و این یک اشکال و اشتباه بزرگ است؛ چراکه موسیقی تحریک کننده حالات انسان بوده و چه بسا محتوایی از جنس آیات قرآن و یا اشعار بزرگانی چون حافظ و سعدی و با مضامین بلند عرفانی، توسط یک قاری و یا خواننده تولید و انتشار یابد، اما نمی شود و نباید این هنر و محصول را بدون در نظر گرفتن ریاضی حاکم بر آن در نظر گرفت.

یک قاری و یک مؤذن هم در گوشه موسیقایی صوت خود را به نمایش می گذارد و موجب حالات غم و ابتهاج در مخاطبین می شود. حتماً با رجوع به تاریخ تمدنی اسلام می توان ردپای این علم و هنر را در آثار بزرگانی چون معلم ثانی؛ فارابی و نیز شیخ الرئیس بوعلی سینا و ... دید. موسیقی جزء چند هنر و مهارتی بوده که فرزندان در راستای تربیت با رویکرد حکمت – محور می بایست در کنار دیگر علوم و فنون توسط اساتید مجرب در سنین پایین، فرا می گرفتند.

ما فارغ از نظم و هارمونی در پیرامون خود نیستیم و باید به این علم در سطوح راهبردی علمی – هنری توجه شود. چرا که از دید بنده که به عنوان تحلیل گر مسائل فرهنگی در حال تحقیق به ویژه در محصولات هنری هستم، نمی توانم باور کنم که در نقشه علمی(Map of Science) که غرب انتشار داده است! و موسیقی را در یک تراکم ساختاری، انسانی، بودجه ای و برنامه ای می بیند، بدون هدف و منظور به تولید موسیقی اقدام نماید. نمی توانم خود را به نادانی و تغافل بزنم که هیچ هارمونی بی تاثیر بر روی حالات انسانی نیست! وقتی یک خواننده مطرح روی سن می رود و با نور، صدا و حرکت؛ مخاطبین خود را به حالت خلسه در می آورد، دست های پنهان فیلسوفان هنر، ریاضیدان ها، موسیزین ها و نورولوژیست ها را در پسِ پرده دنسینگ ها و شوهای تلویزیونی نبینم.

حال خطاب بنده به متولّیان عرصه هنر موسیقی است، که چه شده جامعه علمی – هنری ما، عرصه تحقیق و پژوهش هنر موسیقی را با رویکرد علمی رها کرده و صرفاً به عنوان ناظر بر مصرفِ هر نوع هارمونی و قالب موسیقایی در طیف های رپ، راک و بلوز و ... که اثر مستقیم بر روی مخاطبین دارد، می باشند! تنها هنر آنها این شده است که با اندکی دست کاری در زیر و بم نت ها و تزریق محتوایی به اصطلاح ممیزی شده، مثلاً رنگ و بویی ارزشی به آن می دهند. آسیب های چنین سهل انگارانه ای در علم موسیقی منجر به جاری و ساری شدن این هارمونی ها به بستر آوازها، ترانه ها، تلاوت ها، مداحی ها می شود که نمونه آن را می توان در برخی از مجالس به راحتی مشاهده نمود. نبود استانداردهای درست برای تعیین شاخص های موسیقی خوب و بد، موجب انتشار محصولات مختلفی که نشان از افسارگسیختگی این عرصه هنری می باشد دارد؛ نشان از سهل انگاری و چه بسا عدم فهم صحیح از علم یا هنر بودن موسیقی در جامعه علمی اعم از دانشگاه و حوزه های علمیه دارد، می باشد.

تشکیل پژوهشکده های تخصصی برای شناخت حالات انسانی و امواج ساطع شونده در سیستم های نورولوژیکی و فعل و انفعالات غدد در سیستم فیزیولوژیکی در برخورد با امواج موسیقایی یک امری ضروری می باشد. موسیقی یک علم بین رشته ای است که ریاضیدانها، موسیزین ها، نورولژیست های مجرب کشور با محوریت یک یا چند فیلسوف هنر موسیقی، باید بر روی یک میز و در قالب تیم های تخصصی به تجریه و تحلیل آن در یک برنامه ای منسجم با تحلیل وضع موجود و ترسیم فضای مطلوب با تعیین شاخص های علمی اقدام نمایند. رویکرد انتقالی و آموزشی پایه آن بر پژوهش و تحقیق و تعیین حدود و ثغور این پدیده مبتلابه جامعه اسلامی دارد، که باید متولّیان این امر در عرصه فرهنگ و هنر اقدامی در سطح راهبردی نسبت به آن داشته باشند.


9999619
 
پربازدید ها
پر بحث ترین ها
صفحه اصلی | درباره‌ما | تماس‌با‌ما | تبلیغات | حفظ حریم شخصی

تمامی اخبار بطور خودکار از منابع مختلف جمع‌آوری می‌شود و این سایت مسئولیتی در قبال محتوای اخبار ندارد

کلیه خدمات ارائه شده در این سایت دارای مجوز های لازم از مراجع مربوطه و تابع قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد.

کلیه حقوق محفوظ است