گوناگون 11:31 - 22 بهمن 1394
یک شخصیت انتزاعی برای هفت چهره نداشته ایم تا حالا، اما این « کیمیا» کاری با قلب های ما کرده است که فردین و گوگوش با جوان های دهه پنجاه نمی کردند.

برترین ها - ایمان عبدلی: یک شخصیت انتزاعی برای هفت چهره نداشته ایم تا حالا، اما این « کیمیا» کاری با قلب های ما کرده است که فردین و گوگوش با جوان های دهه پنجاه نمی کردند.



مردمان در صف یا (اینجا چراغی روشن است، هفته)



یک هفته هفت چهره؛ از کیمیا تا حسین شریعتمداری



هر فرآیندی که در آن انتخاب دخیل باشد مشروعیت خاصی می گیرد؛ «انتخاب» کلید واژه مشروعیت است، مضاف بر این وقتی فرآیندی فرهنگی آمیخته با انتخاب می شود، محصولی با آبرو و قابل افتخار بیرون می دهد.



جشنواره فیلم تهران که در گذر زمان تبدیل شد به جشنواره فیلم فجر، پایه ریزی یک فعل و انفعال مشارکتی و انتخابی بود و هنوز هم هست، به رغم تمام نوساناتی که در گذر زمان داشته است، امسال از آن سال های پرفروغ جشنواره بوده، گواهش همین صف های طویلی بود که طی روزهای گذشته مقابل سینماهای پایتخت تشکیل  می شد و پر از شور بود، صف هایی که از فخر فروشانه ترین کلاس های سینمایی پر بارتر بود و البته تا حد زیادی خالی از حس تفرعن و افاده بود، مردمانی که در صف ها به «انتخاب» قرار می گرفتند و زمان می فروختند و فرهنگ می خریدند، یکی از الزامات شهروند جامعه مدرن را نمایش می دادند، می دانم و می دانید که با یک گل بهار نمی شود، با این صف نه واژه ی «شهروند» شکل می گیرد و نه جامعه ما مدرن می شود، اما نباید فراموش کنیم هر چه که می آید اول افاده اش آمده!



غرولندهای روشنفکری را رها کنیم؛ «فیلم های کیفیت لازم را نداشتند و خیلی ها آمدند که آمده باشند و خیلی های دیگر در این صف ها ابتدایی ترین حقوق انسانی را زیر پا می گذاشتند» از این حرف ها خیلی هست و می شود گفت و ادامه داد. اما این صف های انتخابی و فرهنگی در اینجا به سان چراغی روشن است.






اصغر باقریان یا (سنگ، پا و قزوین، هفته)



یک هفته هفت چهره؛ از کیمیا تا حسین شریعتمداری



اگر در اعتراض به شاه بیت؛ «چه کسی؟ چه گفته؟» توجه نکنیم، اعتراض را نشناخته ایم و امکان به خطا رفتن زیاد می شود، اعتراض گاه ارتباط مستقیم با ذات خودش دارد، به طور مثال فردی که از امکانی محروم شده و این محرومیت روند حیاتی زندگی روزمره اش را مختل کرده، اگر دست به کنش اعتراضی بزند به اصیل ترین معنای اعتراض رجوع کرده است.



اما اعتراض در دنیایی که هر آنچه در آن سخت است دود می شود و به هوا می رود، کارکردهای دیگری هم پیدا کرده است، کارکردهایی که هیچ ارتباط معنایی با اصل اعتراض ندارد و صرفا وسیله ای است برای رسیدن به هدف و باز هم از آن جا که این روزها هدف مکررا وسیله را توجیه می کند، باید حواسمان بیشتر به اعتراض ها باشد، جناب باقریان مدیر تیم فوتبال سپاهان به عملکرد داوری های اعتراض کرده اند و خواستار عدالت شده اند.



ما که یادمان نرفته احتمالا جناب باقریان هم در یاد دارند ( اگر ندارند از اطرافیان کمک بگیرند) در سال هایی که هوس شکستن دو قطبی فوتبال ایرانی به دل مدیران فوتبالی افتاد، چگونه و با چه روش هایی به نابرابری دامن زده شد و کل پروسه لیگ برتر ایرانی در خدمت فوتبال پر حرف و حدیث اصفهانی قرار گرفت تا با یک قطب سازی آمرانه و سفارشی فوتبال ایرانی مدرن شود که نشد! که بدتر شد! که ورزشگاه ها خالی شد! و بی اعتمادی تماشاچیان ایرانی را فراری داد، تیم ملی ضعیف تر شد و...اعتراض کن؛ جناب باقریان امسال به ذوب آهن بیشتر توجه شده است، این همه گونه ای از نابرابری است!






کیمیا پارسا یا (شما خوب هستید، هفته)



یک هفته هفت چهره؛ از کیمیا تا حسین شریعتمداری



 یک شخصیت انتزاعی برای هفت چهره نداشته ایم تا حالا، اما این « کیمیا» کاری با قلب های ما کرده است که فردین و گوگوش با جوان های دهه پنجاه نمی کردند، ترکیب همگونی از کاراکتر و شخصیت هنرپیشه چنان وحدت معنایی پیدا کرده است که در واژه نمی گنجد، همان قدر که سر کار خانم شریفی نیا در ایفای نقش ضعیف و الکن بودند، کاراکتر هم بی ربط و فضایی و نچسب بود.



شما که نتوانستید صدایتان را کمی پخته تر کنید، اشکال از شما نیست، استفاده از حنجره مختص به دادزن های خیابان انقلاب است، شما نتوانستید، اما کیمیا توانست در 18 سالگی کتاب آیت الله طالقانی را ویرایش کند، مهراوه خانم شما اگر نتوانستید از زبان بدنتان در سنین مختلف بازی بگیرید، اما کیمیا توانست خرمشهر را یک تنه از دست دشمن دربیاورد، فرزند ارشد جناب شریفی نیا شما اگر تحمل گریم روی صورت زیبایتان را نداشتید، کیمیا چه ها که تحمل نکرد! او در مثلث برمودای ساواک دوام آورد، تحمل کرد، کار هرکسی نبود مشفق، آرش، شهریار را تدبیرو تحمل کردن، خانم مهراوه شریفی نیا شما نتوانستید از میمیک صورتتان در لحظاتی که باید به تناسب بازی بگیرید، همین بود که حرکاتتان اگزجره میشد و توی ذوق می زد، کیمیا اما توانست با عشوه هایش دومینوی دلبری راه بیاندازد و دل تمام پسر های کوچه را ببرد ...



این همه توانایی کیمیا و ناتوانی شما، تلفیقی از سورئالیسم قدرتمند کاراکتر فراواقعی و شخصیت ناتوان و به شدت رئال شما که بر ناتوانی یک انسان معمولی که اشتباهی در جایگاهی بی ربط قرار گرفته، 110 قسمت هدیه رسانه ملی بود که به دنبال افشاگری در رسانه های دیگر می چرخد.






ضاربان کارواش یا (دنائت، هفته)



یک هفته هفت چهره؛ از کیمیا تا حسین شریعتمداری



ماجرای کتک کاری کارگران کارواش جنجالی تهران که سوژه روز رسانه های خبری شده است  را می شود از زوایای گوناگونی بررسی کرد؛ ابعاد اقتصادی و بازار کار و چرایی پیدایش پدیده های این چنانی و یا آن هایی که پشت چنین تصمیمات جنجالی می ایستند و با نگاهی جزمی و کوتاه نگر فرمان بی رحمی صادر می کنند، مدیرانی که با مطالعه و تحقیق بیگانه اند که هیچ بعضا با روحیات انسانی هم غریبگی می کنند، اما ما در اینجا با هیچکدام این ها کاری نداریم، ماجرا را خیلی کوچک تر می کنیم نور می اندازیم روی آنهای که مرتکب این حجم خشونت می شوند، همان های که فاعل ضرب و شتم می شوند.



چه توجیهی در کجای مغز آن ها فراهم می شود که راضی به اعمال خشونت می شوند؟ چه داده هایی جمع کردند که می توانند یک انسان دیگر را اینگونه کتک بزنند؟ اینها که به خاک کشور تجاوز نکرده اند؟ ناموس کسی را به خطر نیانداخته اند؟ عنوان درشتی پشت فعل آن ها نیست؟ از همین جهت توجیه دیر یابی نیاز است که راضی بشوی یک کارگر را له کنی! هر چند مافوقت بخواهد، هر چند که فکر کنی به نظم عمومی کمک کرده ای ( کدام نظم؟) آن دست ها و آن پاها چگونه در جهت ضرب و شتم حرکت می کند؟ مصرف خشونت در دنیای مدرن و تکرار هر روزه ی آن؟ تربیت غلط خانوادگی؟ دستور مافوق و ملاحظات کاری؟ فشارهای یک جامعه معطل مانده؟ همه ی اینها را هم که جمع کنیم توجیه خاصی جور نمی شود؟ یک خلا روانی، یک بیماری و یک کمبود نیاز است برای اینگونه رفتار کردن! داعش هم ایدئولوژی دارد، شما که همان را هم نداری...






ابراهیم حاتمی کیا یا (بیا بیرون لطفا، هفته)



یک هفته هفت چهره؛ از کیمیا تا حسین شریعتمداری



کارگردان آرمانگرا و اصولگرای سینمای ایران که عمری با دغدغه هایش رشد کرده است، در جدیدترین ساخته اش روایتگر داستان حیدر ذبیحی بادیگارد رده بالای نظام جمهوری اسلامی است، حاتمی کیا مطابق تمام ساخته های پیشین روایتگر دغدغه های انقلابی است که به گمان خودش کشتی اش سوراخ شده و خطر تهدیدش می کند، او دنیای آدم هایی را تصویر می کند که که در روزگار امروز منزوی اند و شاهد به تاراج رفتن آرمان هایشان هستند.



خیلی وارد دنیای فیلمسازی حاتمی کیا نمی شویم و با تعلاقاتش هم حداقل در این مجال کاری نداریم؛غرض چیز دیگریست، استحاله هنرمند در هنر؛ به هر حال هنرمند در خلق هنر باید تا اندازه ی زیادی به شرایط  احاطه داشته باشد و قطعا نباید مرعوب مخلوق خودش بشود، فرقی هم ندارد هنرمند کدام مکتب و  تفکر، خالقی که در مخلوقش حل شود بعد از مدتی دچار گنگی می شود و ارتباطش را با مخاطب از دست می دهد، منظور از خلق و خالق فقط منحصر به دنیای آفرینش هنری است.



حاتمی کیا به مانند بازیگران مورد علاقه اش؛ مریلا زارعی و پرویز پرستویی خود وجودی شان را فراموش کرده اند و بالکل غرق مخلوقاتشان شده اند، از همین رو به گنگ گویی افتاده اند، بابک حمیدیان هم اینگونه شده بود، اما تنوع کاری باعث شد از آن ورطه خارج شود، اما حاج کاظم ول کن پرستویی نیست و مریلا زارعی تحت تاثیر شیار 143 است...رسالت هنری خوب است و هنرمند دغدغه مند هم که چه بهتر! اما امان از این آرمان گرایی وقتی که بزرگش می کنیم، جلوی چشمانمان را می گیرد و درست نمی بینیم که درست خلق کنیم.






....یا (دست هایت مثل گندم زار، هفته)



یک هفته هفت چهره؛ از کیمیا تا حسین شریعتمداری


در اینجا چند خطی نوشته بودم که دو پاراگراف را تشکیل می داد و حالا نیست، سطوری که نوشته می شود بارها و بارها در ذهن من دچار و مبتلا به خودسانسوری می شود و پس از آن حداقل توسط دو نفر دیگر خوانده می شود، اگر خیلی وقت ها حرف ها مبهم است و یا اگر بعضا متن دچار نوسان است، مشکلات فرامتنی وجود دارد که شاید خوانندگان عزیز درکش نکنند .


این چهره را ببخشید اگر قرار بود باشد و حالا حذف شده است!






حسین شریعتمداری یا (منعطف، هفته)



یک هفته هفت چهره؛ از کیمیا تا حسین شریعتمداری



واقعیتی که در رسانه های کشور جریان دارد و چهره سازی که از مدیر مسئول کیهان شده است، شاید خیلی هم با واقعیت بیرونی متناسب نباشد، قرار دادن چهره ی مدیر مسدئول با سابقه عرصه مطبوعات در کنار تصویر عناصری از حزب توده گناه بزرگی بوده که سهوا و یا عمدا واقع شده و تحملش شاید برای هر کسی حتی لیبرال ترین ژورنالیست های وطنی دشوار باشد. به هر حال نام توده ای ها با وابستگی به شوروی گره خورده است.



آدم ها را باید با اعمالشان بشناسیم نه حرف ها، حرف ها زده می شوند و مانا نیستند اما اعمال در ذهن ها حک می شوند، حسین شریعتمداری می توانست واکنش های دیگری نشان دهد، اما بر خلاف آن چه که تبلیغ می شود، او به آزاد منشانه ترین حالت ممکن واکنش نشان داد؛ چشم بست و بخشید ....


7673855
 
پربازدید ها
پر بحث ترین ها
صفحه اصلی | درباره‌ما | تماس‌با‌ما | تبلیغات | حفظ حریم شخصی

تمامی اخبار بطور خودکار از منابع مختلف جمع‌آوری می‌شود و این سایت مسئولیتی در قبال محتوای اخبار ندارد

کلیه خدمات ارائه شده در این سایت دارای مجوز های لازم از مراجع مربوطه و تابع قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد.

کلیه حقوق محفوظ است