به گزارش بولتن نیوز، این نویسنده درباره ذاتی و اکتسابی بودن نویسندگی گفت: من فکر کنم بیشتر ذاتی باشد تا اکتسابی. نه اینکه بگوییم آموزش بیفایده است. نه اصلا اینطور نیست. اما معمولا کسانی دنبال آموزش میروند که ته وجودشان چیزی برای نوشتن غلغلکشان میدهد و به نوشتن نیاز دارند. در واقع میشود گفت ذاتشان با نوشتن همسوست.
او درباره نقش کارگاههای نویسندگی در فرایند اکتسابی نویسندگی اظهار کرد: البته که کارگاهها میتوانند نقش خوبی ایفا کنند، اگر بهدرستی هدایت شوند. کارگاهها نمیتوانند نویسنده بسازند، اما میتوانند به نویسنده کمک کنند خودش و راهش را پیدا کند. در واقع کار کارگاه کشف خلاقیتهای دفنشده است؛ بنابراین اول باید خلاقیتی باشد تا بعد بشود کشفش کرد.
نویسنده رمان «احتمالا گم شدهام» درباره تعدد و تکثر کارگاهها گفت: به هر حال هم کمیت مهم است هم کیفیت. چه خوب است کارگاههایی زیاد بشوند که کارشان را اصولی و درست انجام میدهند. کارگاه داشتن هم مثل نوشتن عشق میخواهد. اگر کارگاهی قصدش تسخیر نویسنده نباشد بلکه ایجاد فضایی برای رشد و باروری نویسنده باشد نه تنها بد نیست که خیلی هم کمککننده است.
او همچنین درباره تجربهاش از حضور در کارگاههای داستاننویسیِ جمال میرصادقی و حسن شهسواری عنوان کرد: تجربه هر دو تا کارگاه برای من مفید بوده است. از آقای میرصادقی خیلی چیزها در مورد داستان کوتاه یاد گرفتم و در کارگاه رمان شهر کتاب با آقای شهسواری خیلی به خودم نزدیک شدم و یک جورهایی خودم را پیدا کردم. این بهترین خاصیت آقای شهسواری است که خودش را تحمیل نمیکند. فقط شرایط را مهیا میکند که نویسنده بداند میخواهد چه بکند.
سالار سپس درباره اهمیت حضور در کارگاه نویسندگی اظهار کرد: کارگاه رفتن یا نرفتن خیلی به خود نویسنده بستگی دارد. نه رفتنش را میشود توصیه کرد نه نرفتنش را. من خودم اصولا آدمی هستم که با جمع بهتر کار میکنم و خودخواهانه فکر میکنم هر کارگاهی بروم میتوانم استقلال فکریام را حفظ کنم و در جمع حل نشوم. به نظرم نویسندهای که کارگاه میرود حتما باید این توان را داشته باشد.
او در پاسخ به این پرسش که اگر در این کارگاهها شرکت نمیکردید، کمبودی در کارهایتان باقی میماند، گفت: برای من آره. اما این دلیل نمیشود برای بقیه هم اینطور باشد.
سالار همچنین درباره کارهایی که لازم است افراد برای موفقیت در کارگاهها انجام بدهند اظهار کرد: همانطور که گفتم مهمترین کار این است که استقلال فکریتان را حفظ کنید و به خودتان و ذهنتان احترام بگذارید، البته نه اینکه خودشیفته باشید و دگم. بعد هم کار و کار. باید نوشت و بازنویسی کرد و باز هم بازنویسی کرد. در کنارش حتما باید زیاد خواند تا قدرت تشخیص هم داشته باشید. باید به نظرات بقیه گوش داد، ولی باید این نظرات را از صافی خودتان عبور بدهید. شمایید به عنوان نویسنده که خواهید فهمید چه به دردتان میخورد چه به دردتان نمیخورد.
او در پاسخ به این پرسش که حداقل ویژگیهایی که یک مدرس کارگاه داستاننویسی باید داشته باشد چیست، گفت: اول اینکه سواد کافی برای کنترل کارگاه داشته باشد. منظورم تسلط بر ادبیات ایران و جهان و بحثهای آکادمیک نوشتن است. دوم اینکه شعور کافی داشته باشد برای اینکه بداند قرار نیست ذهن او نوشته شود، قرار است ذهن نویسنده نوشته شود و او فقط یک کمک است. سوم ظرفیت کافی برای نه شنیدن از نویسنده را داشته باشد، وقتی نظرش را میگوید. چهارم اینکه کاسه داغتر از آش نباشد و حرص و جوش بیخود نزند. پنجم این است که بداند کارگاه یعنی کار جمعی و خودمحور نباشد و ششم اینکه صادق باشد و خودش را تافته جدابافته نداند.
4300501