گوناگون 15:15 - 06 خرداد 1398
تصویری که عبدالمقصود مصری عاشقانه از آخرین لحظات علی و پدری کردن او بر امت قدرناشناسش می‌کشد، مولاناوار است. او علی را مخاطب قرار می‌داد: از تو بر من تافته است چون داری نهان می‌فشانی نور چون مه بی زبان

در سوگ انسانیت و عدالت

به گزارش ایسنا، عصر ایران نوشت: «در چنین روزی در ۱۴۰۰ سال قبل، عدالت و انسانیت تا ابدیت یتیم شد و به سوگ پدری مهربان در گذرگاه تاریخ نشستند که شاید کورسویی از آن خورشید یگانه خلقت دوباره بر سرداب تاریک آنها بتابد!

پیشوایی که فرق شکافته‌اش را گواه عمق و شدت عدالتش می‌نامند و طنین بانگ‌هایش که می‌فرمود: «از خدا بترسید و در مورد شهرها و بندگان خدا قصور نورزید که شما حتی در مورد ساختمان‌ها و حیوانات مسئول هستید.» (خطبه ۱۶۷)

هر چند ما شیعیان بر خود می‌بالیم که مهر و محبت علی را بر دل‌های ما نهاده‌اند و خود را مخاطب نوشتار نویسنده بزرگ عرب جرج جرداق می‌دانیم که نوشته بود: «او با دلی سرشار از عشق خدا درگذشت‌» اما هم‌روزگاران او قدر و مقام راستین وی را نشناختند تا آن که «مردمانی از پارس برخاستند که گوهر و سنگریزه را به خوبی از یکدیگر بازشناختند.» اما علی فراتر از تاریخ و مرزهای جغرافیایی و نژادی است و به فرموده پیامبر (ص)، پدر امت است یعنی هر کس از هر نژاد و فرقه و قومی تا ابد دست لرزانش را به سوی این پدر هستی دراز کند، او آن را به گرمی خواهد فشرد!

شاید همین نسبت است که زیباترین تصاویر از زندگی پرتلالو علی را افرادی چون عبدالفتاح عبدالمقصود سنی و جرداق و کارلایل و گیبون تصویر کرده‌اند.

تصویری از آخرین لحظات زندگی ابرمردی که زمین و زمان فجرشان تا سینه آفاق شکافت ولی چون او دیگر ندیدند، در کتاب ۸ جلدی «امام علی» عبدالفتاح عبدالمقصود سنی چنین ترسیم شده است: «وقتی پس از گذاشتن جسدش در بستر خاک بازگشتند، از کنار چنان شخص عزیز و بزرگی بازمی‌گشتند که تا ابد همانند او در میان انسان‌ها نمی‌یافتند.

پرورش‌یافته دامان محمد (ص)، رازدار و محرم اسرار او و بر دوش گیرنده مشعل هدایتش و همتا و همسر دخترش سرور زنان زهرا را در خاک گذاشتند و بازگشتند. روزگار در سراسر عمر خود چنان گریه‌کنندگان و عزادارانی به خود ندید، شرافت و بزرگی و ایده‌های والایی را از دست داده بودند که به انسانیت عزت می‌بخشید و امت را به آتشی سوخت که هیچ گریه‌ای نمی‌توانست شعله آن را فرونشاند.»

عبدالمقصود در سوگنامه‌ای که در بخش پایانی کتابش با عنوان «امام، بانگ نماز» آورده است و تصویری زیبا از آخرین لحظات پدری کردن این اسوه عشق و ایثار پدرانه ارائه می‌کند که حتی در آخرین نفس‌هایش زمانی که فرقش تا استخوان سر شکافته و مالامال از درد و رنج است، درد و غم امتش را دارد و آن لحظات خون و درد را با صبری که فقط حضرتش را سزاست پشت سر می‌گذارد تا مبادا امتش ناامید شوند!

«دیدند که هنوز هم جسدش دارای تپش زندگی است. جبروت نیروی بدنی‌اش چنین می‌نمود که گویی توانسته است ضربت از استخوان گذشته را با آرامش بپذیرد. تسلط قدرت تحملش باعث می‌شد که دردها را فروخورد. صلابت او درد و محنت را به تمسخر می گرفت… پاهایش سخت استوار، چشمانش درخشان، چهره‌اش شکفته و باز و بدون هیچ نشانه دردی، لب‌هایش رنگین به لبخندی آرام. شاید به‌خصوص چنین قیافه و لبخندی را برگزیده تا از بی‌تابی مردم بکاهد!»

تصویری که عبدالمقصود مصری عاشقانه از آخرین لحظات علی و پدری کردن او بر امت قدرناشناسش می‌کشد مولاناوار است. او علی را مخاطب قرار می‌داد:

از تو بر من تافته است چون داری نهان

می‌فشانی نور چون مه بی‌زبان

«هیچ سخنی که ناشی از تشویش و اضطراب باشد به زبان نمی‌آورد، هیچ اشاره‌ای که نشان سختی و تنگنا باشد از او سر نمی‌زند، چهره‌اش باز و روشن و نشانه‌های راحت و آسودگی و آرامش خاطر در آن آشکار است! … این ضربت را پلی می‌یابد برای عبور از آن و رفتن به نزد کسی که بهتر از تمام این افرادی است که او را به تنگ آورده‌اند.»

عبدالفتاح عبدالمقصود در تصویرپردازی زیبایی از رد ادعای دشمنان سنگدلش که او را متهم می‌کردند آتش نزاع داخلی را افروخته است، می‌پردازد. با تصویر جزئیات نبرد جمل چنان صبر و حلم پدرانه‌ای از علی (ع) در برابر دشمناش ترسیم می‌کند که یارانش از فرط صبوری‌اش در برابر دشمن پیش‌رونده او را که پهلوان شکست‌ناپذیر دوران‌ها بوده است، متهم به ترس می‌کنند.

«وقتی که دو جناح سپاهش در برابر حمله دشمن از هم فروپاشیده بود همچنان (پدرانه) امیدوار بود که دست از جنگ بردارند…چنان قیافه آرام و مطمئنی داشت که نزدیک‌ترین افرادش به وی گمان کردند دارد به خواب می‌رود!»

«سرانجام آرامش خواب مانند را از خود زدود. این لحظه در تاریخ شجاعت و سلحشوری لحظه یکتا و بی‌همتایی بوده است. مردی تنها مجموعه سپاه را همچون تیغ خیش که زمین را می‌شکافد، شکافت و به پیش رفت! اما او فرزند ابی‌طالب است؛ اگرچه اقداماتش باعث حیرت عقل‌ها شود و ادراک نتواند آن را بفهمد و هیچکس از قهرمانان جنگجو نتوانند کاری شبیه او کنند، از او شگفت‌انگیز نیست… صاعقه‌ای که گروه‌های مغرور به پیروزی حتمی را در لحظه‌ای کوتاه غافلگیر کرد!»

و سرانجام می‌نویسد: «شکست‌خوردگان در برابر علی به سابقه علی بن‌ابی‌طالب امید داشتند و آشنایی از خوی عالی بلندش! او به هنگام قدرت مداراکننده‌ای مهربان و شریف بود.»

و این تصویرسازی‌ها محدود به دایره اسلام و سنیان نماند و قرن‌ها بعد، از پس همه تکفیرها و خدعه‌های دشمنانش در پوشاندن فضایلش به غرب و شرق عالم تابید. تصویری که ادوارد گیبون، نویسنده اضمحلال و فروپاشی امپراطوری روم از علی می‌کشد تحسین جمع اضداد است: «کسی نتوانست به فضائل علی دست یابد هم او بود که ویژگی‌های یک جنگجو، قدیس و شاعر و ادیب همه را در خود جمع کرده بود! همه در نبردهای ادبی و شمشیر مقهور شجاعت و فصاحتش شدند.»

و کارلایل توصیف مشهورش از علی که «نمی‌شود علی را دوست نداشت، شخصیتی شریف که برای همیشه بزرگ ماند، مالامال از مهربانی و شهامت، در وجودش مردانگی موج می‌زد چون شیر شجاع بود و در عین حال نجابت بزرگواری شوالیه‌های تاریخ را دارا بود…»

و در این عصر قحطی‌زده عدالت، ما نیز از سر ارادت همنوا باشیم با جرداق که هستی را تشر می‌زد که «ای دنیا چه می‌شود اگر تمام نیروهای خود را فشرده‌سازی و در هر زمان مردی چون علی را، با خرد و قلب و زبان و ذوالفقارش بیاوری.»

مِنَ الْمُؤْمِنِینَ رِجَالٌ صَدَقُوا مَا عَاهَدُوا اللَّهَ عَلَیْهِ فَمِنْهُم مَّن قَضَی نَحْبَهُ وَ مِنْهُم مَّن یَنتَظِرُ وَ مَا بَدَّلُوا تَبْدِیلًا (سوره احزاب؛ آیه ۲۳)

از مؤمنان مردانی هستند که به پیمانی که با خدا بسته بودند وفا کردند، بعضی بر سر پیمان خویش جان باختند و بعضی چشم به راهند و هیچ پیمان خود دگرگون نکرده‌‏اند.»

انتهای پیام


10137702
 
پربازدید ها
پر بحث ترین ها
صفحه اصلی | درباره‌ما | تماس‌با‌ما | تبلیغات | حفظ حریم شخصی

تمامی اخبار بطور خودکار از منابع مختلف جمع‌آوری می‌شود و این سایت مسئولیتی در قبال محتوای اخبار ندارد

کلیه خدمات ارائه شده در این سایت دارای مجوز های لازم از مراجع مربوطه و تابع قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد.

کلیه حقوق محفوظ است