گوناگون 13:00 - 21 بهمن 1394
حضرت آیت‌الله العظمی مکارم شیرازی به پرسشی درباره اعتبار «کشف و شهود» به عنوان منبع کسب معرفت در قرآن پاسخ گفتند.

آیا قرآن «کشف و شهود» را به عنوان منبع کسب معرفت تایید می کند؟

به گزارش سرویس دینی جام نیـوز، حضرت آیت‌الله العظمی مکارم شیرازی به پرسشی درباره اعتبار «کشف و شهود» به عنوان منبع کسب معرفت در قرآن پاسخ گفته است.

متن پرسش مطرح شده وپاسخ این مرجع تقلید شیعیان بدین شرح است:

پرسش : آیا قرآن «کشف و شهود» را به عنوان منبع کسب معرفت تایید می کند؟



پاسخ اجمالی: در آیه ۷۵ سوره «انعام» سخن از مشاهده ملکوت آسمان و زمین توسط ابراهیم(ع) است، که جز با کشف و شهود امکان پذیر نبود. آیه ۱۰۵ سوره «توبه» نیز بیانگر این حقیقت است که پیامبر(ص) و امامان، درک و دیدی دارند که اعمال انسان ها را از نیک و بد مشاهده می کنند. در سوره «نجم» طبق عقیده جمعی از مفسّران، شهود جبرائیل توسط پیامبر(ص) مورد اشاره قرار گرفته و طبق نظر برخی دیگر، آن حضرت ذات مقدس الهی را شهود می کند. در سوره های «تکاثر، فرقان، انفال، یوسف و مریم» نیز به کشف و شهود اشاره شده است.



پاسخ تفصیلی: در آیاتی چند از قرآن کریم به کشف و شهود به عنوان یکی از راههای کسب معرفت اشاره شده است که به توضیح بعضی از آنها می پردازیم:

۱- در آیه ۷۵ سوره «انعام» می خوانیم: «وَکَذلِکَ نُرِی إِبْراهِیْمَ مَلَکُوتَ السَّمَوْاتِ وَالأَرْضِ وَ لِیَکُونَ مِنَ الْمُوْقِنِینَ»؛ (این‏ چنین ملکوت آسمان‏ ها و زمین را به ابراهیم نشان دادیم تا اهل یقین گردد).

قرآن کریم در آیه فوق بعد از اشاره به مبارزه ابراهیم(علیه السلام)، قهرمان توحید، با شرک و بت پرستی، از «مقام والای یقین و ایمان ابراهیم(علیه السلام)» و دلیل آن سخن می گوید؛ شاید این پاداشی بود که خدا به ابراهیم(علیه السلام) در برابر مبارزه با بت پرستی عطا کرد که ملکوت آسمان ها و زمین را به او نشان داد و ابراهیم(علیه السلام) «اهل یقین» شد یعنی به مقام «عین الیقین» و «حق الیقین» رسید.

 



با توجّه به این که «السموات» به صورت جمع همراه با «الف و لام» ذکر شده، و می دانیم به معنای عموم است، معلوم می شود که خداوند ابراهیم(علیه السلام) را از ملکوت، یعنی حاکمیت خداوند بر تمام آسمان ها و کواکب و ستارگان ثابت و سیّار و کهکشان ها و غیر آنها، و همچنین حاکمیت خویش بر تمام پهنه زمین، اعم از ظاهر و باطن، آگاه ساخت، و قرآن از این آگاه سازی تعبیر به «ارائه» (نشان دادن) می کند.

با توجّه به این که انسان با چشم ظاهر و استدلالات عقلی نمی تواند همه این حقایق را مشاهده کند، پس معلوم می شود که خداوند از طریق شهود درون و کنار زدن پرده هایی که در حال عادی در برابر چشم ما افتاده و بسیاری از حقایق را مکتوم می دارد، این حقایق را بر ابراهیم(علیه السلام) ارائه داد.



فخر رازی در تفسیر خود درباره این «ارائه» دو احتمال ذکر می کند: نخست این که مراد ارائه حسّی است، و دیگر ارائه از طریق دلایل عقلی، سپس با نُه دلیل مختلف احتمال دوم را در تفسیر آیه توضیح می دهد.(۱)

ولی انسان نه از طریق حس، و نه از طریق عقل نمی تواند به تمام اسرار حاکمیت خداوند بر همه جهان احاطه پیدا کند، و این موضوع درک و دید دیگری لازم دارد، و لذا در تفسیر «فی ضلال القرآن» می خوانیم که منظور آگاه ساختن ابراهیم(علیه السلام) بر امر پنهانی آفرینش و پرده برداری از آیاتی که در اوراق کتاب هستی نشر شده است، می باشد تا ابراهیم(علیه السلام) به درجه یقین کامل برسد.(۲)

 



به تعبیر دیگر ابراهیم(علیه السلام) نخست مراحل توحید فطری و استدلالی را از مشاهده طلوع و غروب خورشید و ماه و ستارگان دریافت، و به مبارزه با بت پرستان شتافت، و پیوسته مدارج توحید را در پرتو این جهاد بزرگ یکی پس از دیگری پیمود تا به مرحله ای رسید که خداوند پرده ها را از قلب اش کنار زد، و او را به مرحله شهود باطن عالم رسانید.



لذا در حدیثی از امام صادق(علیه السلام) می خوانیم که در تفسیر این آیه فرمود: «کُشِطَ لاِبْراهِیْمَ السَّمَواتُ السَّبْعُ حَتّی نَظَرَ مافَوْقَ الْعَرْشِ وَ کُشِطَ لَهُ الأَرَضُوْنَ السَّبْعُ وَ فُعِلَ بِمُحَمَّد(صلی الله علیه وآله)مِثلُ ذلِکَ … وَالأئِمَهُ مِنْ بَعْدِهِ قَدْ فُعِلَ بِهِمْ مِثْلُ ذلِکَ»(۳)؛ (خداوند پرده ها را از آسمان های هفتگانه از برابر دیدگان ابراهیم کنار زد تا نگاه به مافوق عرش افکند، همچنین پرده ها را از زمین های هفتگانه برای او کنار زد، و همین کار را با محمد[صلی الله علیه وآله] انجام … و با امامان بعد از او).



در تفسیر «برهان» احادیث متعدّدی در این زمینه نقل شده است که همگی نشان می دهد این درک و دید، نوع دیگری غیر از درک و دید حسّی و عقلائی است؛ در تفسیر «المیزان» نیز آمده است که «ملکوت» اشاره به وجود اشیاء از جهت انتساب آنها به خداوند و وابستگی آنها به ذات پاک او است، و این همان چیزی بود که ابراهیم(علیه السلام) آن را مشاهده کرد و از آن به توحید خالص آشنا شد.(۴)

 



در تفسیر «دُرالمنثور» نیز روایتی از پیغمبر اکرم(صلی الله علیه وآله) و روایتی از ابن عباس نقل شده که نشان می دهد خداوند پرده ها را کنار زد، و ملکوت آسمان یعنی اسرار قدرت و حاکمیت خود را بر سراسر عالم هستی به ابراهیم نشان داد.(۵)



۲- خداوند در آیه ۱۰۵ سوره توبه پیغمبر اکرم(صلی الله علیه وآله) را مخاطب ساخته و بعد از ذکر دستور زکات و صدقات و توبه می فرماید: «وَ قُلِ اعْمَلُوا فَسَیَرَی اللَّهُ عَمَلَکُمْ وَ رَسُولُهُ وَ الْمُؤْمِنُونَ …»؛ (به مؤمنان بگو عمل کنید که خدا و رسول او و مؤمنان اعمال شما را می بینند …).



بدون شک مراد از مشاهده اعمال از سوی خداوند مشاهده همه اعمال انسان ها است، اعم از آنچه از نیک و بد در حضور جمع انجام می دهند و یا در پنهانی، به همین دلیل باید – به خاطر اتحاد سیاق – مشاهده پیغمبر اکرم(صلی الله علیه وآله) نیز همین گونه بوده باشد، چرا که آیه مطلق است و هیچ گونه قید و شرطی در آن نیست، و امّا منظور از «مؤمنان» با توجّه به قراین مختلف همان «جانشینان معصوم» پیامبر اکرم(صلی الله علیه وآله) است نه همه مؤمنان.

با توجّه به این که با مشاهده حسی، یا دلایل عقلی، نمی توان از همه اعمال انسان ها آگاه شد، این نیز بیانگر این حقیقت است که پیامبر(صلی الله علیه وآله) و امامان(علیهم السلام) درک و دید دیگری دارند که اعمال مؤمنان را از نیک و بد مشاهده می کنند.

 



این که فخر رازی در تفسیر خود می گوید: «منظور همه مؤمنان است»، و بعد گرفتار این مشکل می شود که همه مؤمنان از اعمال نیک و بد یکدیگر آگاه نمی گردند، سپس در پاسخ می گوید: «منظور این است که خبرش به آنها می رسد»، تکلّفی است بی حاصل، و توجیهی است کاملا برخلاف ظاهر.

 



علاوه بر این، روایات فراوانی از ائمه اهل بیت(علیهم السلام) در ذیل این آیه نقل شده است که همگی نشان می دهد اعمال بندگان هر صبحگاهان [یا بدون ذکر صبحگاهان] بر پیغمبر اکرم(صلی الله علیه وآله) و امامان معصوم(علیهم السلام) عرضه می شود، و آنان این اعمال را می بینند، اگر معصیت باشد ناراحت می شوند [و اگر اطاعت باشد خوشحال می گردند].(۶)

 



این آیه با این همه روایات درس بزرگی به همه رهروان راه حق می دهد که بدانند مراقبین بزرگواری همواره مراقب اعمال آنها هستند. ایمان به این حقیقت می تواند اثر تربیتی فوق العاده ای داشته باشد، و لذا در روایات متعدّدی از امام صادق(علیه السلام) این مضمون نقل شده است که درباره امام معصوم می فرماید: «اِذا صارَ الاَْمْرُ اِلَیْهِ جَعَلَ اللهُ لَهُ عَموُداً مِنْ نور یُبْصِرُ بِه ما یَعْمَلُ بِه أَهْلُ کُلِّ بَلْدَه»(۷)؛ (هنگامی که امامت به او می رسد خداوند ستونی از نور برای او قرار می دهد که به کمک آن می تواند اعمال اهل هر شهری را ببیند!).



۳- خداوند در سوره نجم آیات ۲- ۱۰ می فرماید: «مَا ضَلَّ صَاحِبُکُمْ وَمَا غَوَیٰ * وَمَا یَنطِقُ عَنِ الْهَوَیٰ * إِنْ هُوَ إِلَّا وَحْیٌ یُوحَیٰ * عَلَّمَهُ شَدِیدُ الْقُوَیٰ * ذُو مِرَّهٍ فَاسْتَوَیٰ * وَهُوَ بِالْأُفُقِ الْأَعْلَیٰ * ثُمَّ دَنَا فَتَدَلَّیٰ * فَکَانَ قَابَ قَوْسَیْنِ أَوْ أَدْنَیٰ * َأَوْحَیٰ إِلَیٰ عَبْدِهِ مَا أَوْحَیٰ»؛ (هرگز دوست شما (رسول خدا) گمراه نشده و منحرف نگردیده است، * و هرگز از روی هوای نفس سخن نمی گوید. * آنچه می گوید چیزی جز وحی (الهی) که بر او القا شده نیست. * آن کس که قدرت عظیمی دارد (جبرئیل امین) او را تعلیم داده است؛ * همان کس که توانایی فوق العاده دارد؛ آنگاه او (پیامبر) به حدّ کمال رسید، * در حالی که در افق اعلی بود. * سپس نزدیک و نزدیکتر شد، * تا آن که فاصله او (با جبرئیل) به اندازه فاصله دو قوس کمان یا کمتر بود؛ * در این جا خداوند آنچه را وحی کردنی بود به بنده اش وحی نمود).

 



در این آیات طبق عقیده جمعی از مفسّران، به شهود جبرئیل توسّط پیغمبر اکرم(صلی الله علیه وآله) اشاره شده است؛ وی جبرئیل را دو بار در تمام عمرش در صورت اصلی اش مشاهده کرد: مرتبه اوّل در آغاز بعثت بود که جبرئیل در افق بالا ظاهر گشت، و تمامی شرق و غرب را پوشاند، و آن چنان با عظمت بود که پیغمبر اکرم(صلی الله علیه وآله) به هیجان آمد. مرتبه دوّم جریان معراج پیامبر(صلی الله علیه وآله) واقع شد، که در آیات سوره نجم به هر دو دیدار اشاره شده است.



تفسیر دیگری که در زمینه این دو مشاهده وجود دارد شهودی است که پیغمبر اکرم(صلی الله علیه وآله) نسبت به ذات پاک خداوند پیدا کرد، شهودی نه با چشم ظاهر که با چشم باطن، و مصداق روشنی از «لقاء الله» در این جهان بود که شرح مفصّل آن در تفسیر نمونه ذیل آیات سوره نجم بیان شده است.(۸)



به هر حال آیه مورد بحث می گوید آنچه را که پیامبر(صلی الله علیه وآله) با چشم دل دید واقعیت داشت، و قلب اش در آنچه دیده بود صادق بود و هرگز دروغ نمی گفت.

این تعبیر به هر حال شاهدی است بر مسأله کشف و شهود باطنی که یکی از منابع معرفت انسان است، انسانی همچون پیغمبر اکرم(صلی الله علیه وآله).

در تفسیر المیزان می خوانیم تعجّب ندارد که خداوند در این جا مشاهده را به قلب نسبت داده است، زیرا انسان دارای نوع دیگری ادراک شهودی است که ماورای ادراک با حواس ظاهر و تخیّل و تفکّر با قوای باطن است، چنان که با همین شهود، وجود خودمان را در می یابیم، می دانیم که موجود هستیم. این آگاهی بر وجود خویش نه با چشم ظاهر است و نه از طریق تفکّر؛ بلکه نوعی حضور و ظهور در برابر نفس است که در قرآن مجید از آن تعبیر به «فؤاد» شده است.(۹)

بعضی از مفسّران دیگر نیز صریحاً گفته اند که منظور از «رؤیت» در این آیه همان مشاهده با چشم دل است.

در حدیثی از ابوالحسن امام علی بن موسی الرضا(علیه السلام) می خوانیم که یکی از یارانش سؤال کرد: «هَلْ رَأی رَسوُلُ اللهِ(صلی الله علیه وآله) رَبَّهُ عَزَّوَجَلِّ؟»؛ (آیا پیغمبر اکرم(صلی الله علیه وآله) پروردگار خویش را مشاهده کرد؟)، فرمود: «نَعَمْ بِقَلْبِهِ رَآه، أما سَمِعْتَ اللهَ عَزَّوَجَلَّ یَقُولُ: «مَا کَذَبَ الْفُؤَادُ مَا رَأَی»، لَمْ یَرَهُ بِالْبَصَر وَلکِنْ رأهُ بِالْفُوأدِ»(۱۰)؛ (آری او با چشم قلب خدا را دید آیا نمی شنوی خداوند می گوید: قلب آنچه را دید دروغ نمی گوید، آری پیامبر، خدا را با چشم ظاهر ندید، ولی با چشم دل مشاهده نمود).

 



مسلّماً منظور از مشاهده قلبی تفکّر و استدلال نیست؛ چرا که این معنا برای همه خداپرستان جهان و همه مؤمنان واقع می شود و اختصاصی به پیغمبر اکرم(صلی الله علیه وآله) ندارد.

۴- خداوند در آیات ۵ و ۶ سوره تکاثر مؤمنان یا همه انسان ها را مخاطب ساخته می گوید: «کَلَّا لَوْ تَعْلَمُونَ عِلْمَ الْیَقِینِ * لَتَرَوُنَّ الْجَحِیمَ»؛ (این چنین نیست که شما می پندارید اگر شما علم الیقین می داشتید * جهنم را مشاهده می کردید). سپس می افزاید: «ثُمَّ لَتَرَوْنَّهَا عَیْنَ الْیَقِینِ»؛ (سپس شما بعد از آن جهنم را به عین الیقین خواهید یافت!).

 



در این که آیا این مشاهده در دنیا روی می دهد یا آخرت، و یا اوّلی در دنیا و دوّمی در آخرت است؟ میان مفسّران گفتگو است؛ آنچه از ظاهر آیات به نظر می رسد این است که آیه دوّم «ثُمَّ لَتَرَوْنَّهَا عَیْنَ الْیَقِینِ» اشاره به مشاهده دوزخ در آخرت است، چرا که بعد از آن می فرماید: «ثُمَّ لَتُسْأَلُنَّ یَوْمَئِذ عَنْ النَّعِیمِ»؛ (سپس در آن روز از نعمت های الهی از شما سؤال می شود).

بنابراین آیه قبل یعنی «لَتَرَوْنَّ الْجَحِیمَ» قاعدتاً اشاره به دنیا است.



در تفسیر المیزان نیز آمده که ظاهر این آیه مشاهده دوزخ قبل از روز قیامت است؛ مشاهده ای با چشم دل که از آثار ایمان و یقین می باشد؛ آن چنانکه در داستان ابراهیم(علیه السلام) درباره مشاهده ملکوت آسمان و زمین آمده است.(۱۱)



البتّه همان گونه که گفتیم بعضی هر دو رؤیت را مربوط به قیامت می دانند، ولی در بیان تفاوت میان آن دو سخت به زحمت افتاده اند، چنانکه از مطالعه گفته های فخررازی در تفسیرش این مطلب به وضوح معلوم می شود.(۱۲)

به هر حال ظاهر آیه مورد بحث نیز تأکیدی است بر این واقعیت که انسان ممکن است به مرحله ای از یقین برسد که پرده ها از مقابل چشم اش کنار رود و بعضی از حقایق عالم غیب را ببیند.

۵ – در آیات ۲۱ و ۲۲ سوره فرقان آمده است: «وَقَالَ الَّذِینَ لَا یَرْجُونَ لِقَاءَنَا لَوْلَا أُنزِلَ عَلَیْنَا الْمَلَائِکَهُ أَوْ نَرَیٰ رَبَّنَا ۗ لَقَدِ اسْتَکْبَرُوا فِی أَنفُسِهِمْ وَعَتَوْا عُتُوًّا کَبِیرًا * یَوْمَ یَرَوْنَ الْمَلَائِکَهَ لَا بُشْرَیٰ یَوْمَئِذٍ لِّلْمُجْرِمِینَ وَیَقُولُونَ حِجْرًا مَّحْجُورًا».

خداوند در این آیات به تقاضای مکرر کافران اشاره می کند که آنها می گفتند: «چرا فرشتگان بر ما نازل نمی شوند؟ یا چرا خدا را نمی بینیم؟».

 



قرآن در پاسخ این سئوال می گوید: «آن روز که فرشتگان را می بینند دیگر کار از کار گذشته، و در چنگال عذاب و مجازات الهی گرفتار شده اند، و در آن روز بشارتی برای مجرمان نخواهد بود».

در این که منظور از آن روز کدام روز است؟ در میان مفسّران دو عقیده وجود دارد: جمعی آن را اشاره به روز قیامت می دانند که انسان ها فرشتگان را مشاهده می کنند، ولی بعضی دیگر با توجّه به آیاتی که درباره فرشتگان قبض ارواح سخن می گوید از جمله این آیه که می فرماید: «وَلَوْ تَرَی إِذْ الظَّالِمُونَ فِی غَمَرَاتِ الْمَوْتِ وَالْمَلاَئِکَهُ بَاسِطُوا أَیْدِیهِمْ أَخْرِجُوا أَنفُسَکُمُ»(۱۳)؛ (اگر ظالمان را ببینی هنگامی که در امواج مرگ قرار گرفته اند و فرشتگان دست های خود را گشوده و به آنها می گویند جان خود را بیرون کنید)، معتقدند که منظور مشاهده فرشتگان در لحظه جان دادن، یا بعد از مردن و قبل از روز قیامت است. این عقیده از ابن عباس مفسّر معروف نقل شده است.(۱۴)

 



در حدیثی از امام باقر(علیه السلام) می خوانیم: هنگامی که جان به گلوی کفار می رسد فرشتگان به صورت و پشت آنها می زنند و می گویند: جان های خود را خارج کنید … و این است معنای آیه «یَوْمَ یَرَوْنَ الْمَلاَئِکَهَ لاَ بُشْرَی یَوْمَئِذ لِّلْمُجْرِمِینَ».(۱۵)

 



مطابق این تفسیر، در آستانه مرگ پرده ها از مقابل چشمان انسان کنار می رود و فرشتگان خدا را می بیند و حالت کشف و شهودی به او دست می دهد.

۶- آیه ۹۴ سوره یوسف اشاره به داستان یوسف(علیه السلام) می کند، در آن زمان که فرزندان یعقوب با خوشحالی تمام همراه کاروانی از مصر حرکت کردند، و پیراهن او را با خود برداشته، برای چشم روشنی و روشنی چشم پدر، به سوی کنعان می آمدند. همین که کاروان از مصر حرکت کرد، یعقوب(علیه السلام) به اطرافیان خود گفت: «… إِنِّی لَأَجِدُ رِیحَ یُوسُفَ ۖ لَوْلَا أَن تُفَنِّدُونِ»؛ (من بوی یوسف را می شنوم اگر مرا به نادانی نسبت ندهید).

 



مسلّماً یعقوب(علیه السلام) راست می گفت، و بوی پیراهن یوسف(علیه السلام) را از فاصله زیاد می شنید، کاری که با شامه معمولی ممکن نیست، به همین دلیل هیچ یک از اطرافیان او این امر را باور نکردند، چون این احساس برای آنها حاصل نشده بود، تا آن جا که پیر کنعان پیغمبر بزرگ الهی را به گمراهی نسبت دادند و گفتند: «تَاللهِ إِنَّکَ لَفِی ضَلاَلِکَ الْقَدِیمِ»(۱۶)؛ (به خدا سوگند تو در همان اشتباه و گمراهی سابق خود هستی؟). امّا هنگامی که برادران آمدند معلوم شد حق با پیر کنعان بود.

در بعضی از روایات آمده است که فاصله میان مصر و کنعان ده روز، و در بعضی هشت روز راه، و در بعضی هشتاد فرسخ بوده است.(۱۷)



هیچ دلیلی ندارد که ما این آیه را حمل بر مجاز کنیم و بگوییم شنیدن بوی پیراهن یوسف(علیه السلام) کنایه از لقای قریب الوقوع او بوده که به قلب پدر الهام شده بود. – مثل این که گاه می گوییم بوی پیروزی اسلام بر دشمنان، به مشام می رسد – چرا که طبق قواعد مسلّم ادبیات تا الفاظ را ممکن است بر حقیقت حمل کنیم حمل بر مجاز جایز نیست.

نتیجه اینکه برای یعقوب(علیه السلام) مکاشفه ای واقع شد، پرده ها کنار رفت و با احساسی مافوق این احساس ظاهری توانست بوی پیراهن فرزند را از آن فاصله دور بشنود.



۷- در آیات ۱۵ – ۲۰ سوره مریم به داستان تمثّل و تجسّم فرشته الهی در برابر مریم(علیها السلام) می رسیم که قرآن صریحاً می گوید: مریم(علیها السلام) از خانواده اش جدا شده، و در ناحیه شرقی (بیت المقدس) قرار گرفته بود، حجابی میان خود و مردم افکند – این حجاب یا برای این بوده که با فراغت خاطر کامل به عبادت پروردگار و راز نیاز با او پردازد، و یا برای شستشو و غسل کردن – هرچه بود در این هنگام روح الهی، آن فرشته بزرگ، به سوی او آمد، و در حالی که در شکل انسان کامل و بی عیب و نقص و خوش قیافه ای بود بر مریم ظاهر شد. مریم نخست وحشت کرد؛ امّا به زودی فهمید که او رسول الهی است و برای بشارت تولّد مسیح آمده است، و با او در این زمینه به گفتگو پرداخت. که داستان اش مشروحاً در تفسیر آیات سوره مریم آمده است.(۱۸)



بعضی گفته اند: فرشته الهی در حسّ بینایی مریم(علیه السلام) چنین مجسّم شد [و نه در خارج!] ولی این سخنی است مخالف ظاهر آیه که هیچ دلیلی بر آن نیست. قرائن نشان می دهد که این شهود فقط برای مریم واقع شد، و اگر دیگری در آن جا حاضر بود شاید قادر بر دیدن نبود. بنابراین آیه فوق ممکن است قرینه دیگری بر مسأله امکان شهود حتی برای غیر پیامبران باشد.(۱۹)

 

پی نوشت:

(۱). مفاتیح الغیب، فخرالدین رازی ابوعبدالله محمد بن عمر، دار احیاء التراث العربی، بیروت، ۱۴۲۰ قمری، چاپ: سوم، ج ۱۳، ص ۳۵، سوره أنعام، آیه .۷۵

(۲). فی ظلال القرآن، سید بن قطب بن ابراهیم شاذلی، دارالشروق، بیروت و قاهره، ۱۴۱۲ قمری، چاپ هفدهم، ج ۲، ص ۱۱۳۹، سوره أنعام، آیات ۷۴ الی ۹۴.

(۳). البرهان فی تفسیر القرآن، بحرانی سید هاشم، تحقیق: قسم الدراسات الاسلامیه موسسه البعثه، بنیاد بعثت، تهران، ۱۴۱۶ قمری، چاپ: اول، ج ۲، ص ۴۳۲، سوره أنعام، آیات ۷۴ الی ۸۱، حدیث ۲. (حدیث ۳ و ۴ نیز همین معنا را می رساند).

(۴). المیزان فی تفسیر القرآن، طباطبایی، سید محمد حسین، دفتر انتشارات اسلامی جامعه‏ مدرسین حوزه علمیه قم، قم، ۱۴۱۷ قمری، چاپ: پنجم، ج ۸، ص ۳۴۸ .

(۵). الدر المنثور فی تفسیر المأثور، سیوطی، جلال الدین، کتابخانه آیه الله مرعشی نجفی، قم، ۱۴۰۴ قمری، ج ‏۳، ص ۲۳، (قوله تعالی و کذلک نری إبراهیم الآیات …) .

(۶). در البرهان فی تفسیر القرآن، بحرانی سید هاشم، تحقیق: قسم الدراسات الاسلامیه موسسه البعثه، بنیاد بعثت، تهران، ۱۴۱۶ قمری، چاپ: اول، ج ۲، ص ۸۴۱، سوره توبه، آیه ۱۰۵؛ بحار الأنوار، مجلسی، محمد باقر بن محمد تقی‏، محقق/ مصحح: جمعی از محققان‏، دار إحیاء التراث العربی‏، بیروت‏، ۱۴۰۳ قمری‏، چاپ: دوم، ج ۲۳ ، ص ۳۴۹، باب ۲۰ (عرض الأعمال علیهم ع و أنهم الشهداء علی الخلق). ده ها روایت در این زمینه نقل شده است که می توان گفت مجموعاً به حدّ تواتر می رسد؛ این نوع روایات در کتاب الکافی، کلینی، محمد بن یعقوب بن اسحاق‏، محقق/ مصحح: غفاری علی اکبر و آخوندی، محمد، دار الکتب الإسلامیه، تهران، ‏ ‏۱۴۰۷ قمری، چاپ: چهارم، ج ۱، ص ۲۱۹، باب (عرض الأعمال علی النبی ص و الأئمه ع) به طور مشروح آمده است.

(۷). منهاج البراعه فی شرح نهج البلاغه، هاشمی خویی، میرزا حبیب الله/ حسن زاده آملیٍ، حسن و کمره ای، محمد باقر، محقق/ مصحح: میانجی، ابراهیم‏، مکتبه الإسلامیه، تهران‏، ۱۴۰۰ قمری‏، چاپ: چهارم‏، ج ‏۵، ص ۲۰۰، (و اما الثانی …). همان گونه که در بالا گفته شد احادیث به این معنا متعدد است که در البرهان فی تفسیر القرآن، بحرانی سید هاشم، تحقیق: قسم الدراسات الاسلامیه موسسه البعثه، بنیاد بعثت، تهران، ۱۴۱۶ قمری، چاپ: اول، ج ۲، ص ۸۴۱، سوره توبه، آیه ۱۰۵، به بعضی از آنها اشاره شده است.

(۸). تفسیر نمونه، مکارم شیرازی، ناصر، دار الکتب الإسلامیه، تهران، ۱۳۷۴ شمسی، چاپ: اول، ج ۲۲ ، ص ۴۸۴ ـ ۴۹۴.

(۹). المیزان فی تفسیر القرآن، طباطبایی، سید محمد حسین، دفتر انتشارات اسلامی جامعه‏ مدرسین حوزه علمیه قم، قم، ۱۴۱۷ قمری، چاپ: پنجم، ج ۱۹، ص ۳۰.

(۱۰). تفسیر نور الثقلین، عروسی حویزی، عبد علی بن جمعه، تحقیق: سید هاشم رسولی محلات، انتشارات اسماعیلیان، قم، ۱۴۱۵ قمری، چاپ: چهارم، ج ۵، ص۱۵۳، سوره نجم، آیات ۵ الی ۳۱ ، ح ۳۴.

(۱۱). المیزان فی تفسیر القرآن، طباطبایی، سید محمد حسین، دفتر انتشارات اسلامی جامعه‏ مدرسین حوزه علمیه قم، قم، ۱۴۱۷ قمری، چاپ: پنجم، ج ۲۰، ص ۳۵۲.

(۱۲). مفاتیح الغیب، فخرالدین رازی، ابوعبدالله محمد بن عمر، دار احیاء التراث العربی، بیروت، ۱۴۲۰ قمری، چاپ: سوم، ج ۳۲، ص ۲۷۶، سوره تکاثر، آیه ۸.

(۱۳). سوره انعام، آیه ۹۳.

(۱۴). مفاتیح الغیب، فخرالدین رازی، ابوعبدالله محمد بن عمر، دار احیاء التراث العربی، بیروت، ۱۴۲۰ قمری، چاپ: سوم، ج ۲۴، ص ۴۵۰، سوره فرقان آیات ۲۱ الی ۲۴.

(۱۵). البرهان فی تفسیر القرآن، بحرانی، سید هاشم، تحقیق: قسم الدراسات الاسلامیه موسسه البعثه، بنیاد بعثت، تهران، ۱۴۱۶ قمری، چاپ: اول، ج ۴، ص ۱۱۷، سوره فرقان، آیه ۲۲.

(۱۶). سوره یوسف، آیه ۹۵.

(۱۷). مجمع البیان فی تفسیر القرآن، طبرسی، فضل بن حسن، انتشارات ناصر خسرو، تهران، ۱۳۷۲ شمسی، چاپ: سوم، ج ۵، ص ۴۰۲؛ مفاتیح الغیب، فخرالدین رازی، ابوعبدالله محمد بن عمر، دار احیاء التراث العربی، بیروت، ۱۴۲۰ قمری، چاپ: سوم، ج ۱۸، ص ۵۰۷، سوره یوسف، الآیات ۹۴ الی ۹۸.

(۱۸). تفسیر نمونه، مکارم شیرازی، ناصر، دار الکتب الإسلامیه، تهران، ۱۳۷۴ شمسی، چاپ: اول، ج ۱۳، ص ۳۲ به بعد، سوره مریم، آیات ۱۶ تا ۲۱ مراجعه فرمایید.

(۱۹). گرد آوری از کتاب: پیام قرآن، مکارم شیرازی، ناصر، دارالکتب الاسلامیه، تهران، ۱۳۸۶ شمسی، چاپ نهم، ج ۱، ص ۲۵۰.


7671099
 
پربازدید ها
پر بحث ترین ها
صفحه اصلی | درباره‌ما | تماس‌با‌ما | تبلیغات | حفظ حریم شخصی

تمامی اخبار بطور خودکار از منابع مختلف جمع‌آوری می‌شود و این سایت مسئولیتی در قبال محتوای اخبار ندارد

کلیه خدمات ارائه شده در این سایت دارای مجوز های لازم از مراجع مربوطه و تابع قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد.

کلیه حقوق محفوظ است