سیدعلی خرم. استاد حقوق بینالملل در ستون سرمقاله شرق با تیتر«تراژدی سوچی»نوشت:
نزدیک به نیمقرن است که مسلمانان روهینگیا مقیم میانمار هستند. فرزندان و نوههایشان در آنجا متولد شدهاند، دارای مالکیت بر خانه، مزرعه و مغازهشان هستند بهطوریکه کسی نمیتواند تابعیت و جایگاه آنان را از نظر حقوقی در میانمار زیر سؤال ببرد. اما تندروی و افراطیگری به درستی مربوط به یک دین و قوم خاص نیست. بوداییان که قرنها بهعنوان مظهر آرامش، همراهی و مطیعبودن معرفی شده بودند، اگر موضوع تجاوز به حقوق مسلمانان میانمار پیش نمیآمد، شاید کماکان به این صفت در تاریخ مشهور میشدند ولی اکنون به این افسانه پایان داده شده است و همانطور که صربها در ایام یوگسلاوی سابق به حقوق مسلمانان بوسنی یا کوزوو تجاوز کردند، بیش از دو دهه است که بوداییان افراطی که اکثریت افکار عمومی جامعه میانمار را تشکیل میدهند، به حقوق مسلمانان این کشور تجاوز میکنند.
متأسفانه این تجاوز مانند تجاوز یوگسلاوی سابق، از حمایت دولت و ارتش این کشور برخوردار است بنابراین ابتدا از نظر حقوق بینالملل جنایت علیه بشریت و سپس پاکسازی قومی محسوب میشود که از جرمهای سنگین جنایی در سطح بینالملل است و مجریان آن باید از سوی دادگاه بینالمللی جنایی دستگیر و محاکمه شوند. اینکه برخی قومیتها بر اثر تحولات تاریخی از سرزمینی به سرزمینی دیگر کوچ اجباری کنند، امری محتمل است و هیچکس یارای توقف آن را ندارد. بهطور مثال در جنگ جهانی، هنگامی که خیل عظیمی از لهستانیها به روسیه برده شدند و بر اثر تحولات جنگ، خواستند آنها را پس بفرستند، تنها راه نجات آنها عزیمت به ایران بود و خود لهستانیها نقش و انتخابی در آن نداشتند.
دولت و مردم ایران که در آن ایام موقعیت سیاسی و اقتصادی نامناسبی داشتند، مقدم این میهمانان ناخوانده را گرامی داشتند و با وجود فقر عمومی، بهترین امکانات خود را در اختیار لهستانیها قرار دادند که سیرابکردن و تغذیه آنان در بندر انزلی و سپس اسکان آنها در اصفهان در تاریخ لهستان معروف شده است. این لهستانیها در ایران زندگی و ازدواج کردند و هرکس خواست، باقی ماند و هرکس نخواست، بعد از جنگ جهانی به کشورش بازگشت. آنان قبرستانهای متعددی در ایران دارند و هنوز نوادگانشان نزد مردم ایران عزیز هستند. اما این نمایش زیبای میهماننوازی مردم مسلمان ایران از لهستانیهای مسیحی، در میانمار تبدیل به نمایشی زشت شده است. بههرحال حقوق بینالملل ناظر بر حفظ حقوق بشر و حقوق بشر دوستانه مسلمانان روهینگیا در میانمار است. کمیسر عالی حقوق بشر و دبیرکل سازمان ملل متحد به پاکسازی قومی در میانمار اذعان کرده و به این ترتیب راه برای دادگاه بینالمللی جنایی نسبت به تعقیب آنگ سان سوچی بهعنوان بالاترین مقام مسئول در میانمار فراهم شده است.
نقض حقوق مسلمانان میانمار سابقه طولانی داشته و زمانی که میانمار در جهان منزوی و درِ آن به روی کشورهای خارجی بسته بود، این نقض حقوق به شکل فجیعی صورت میگرفت. در سالهای ١٣٧٨ تا ١٣٨٠ که رئیس هیئتمدیره کمیساریای عالی پناهندگان سازمان ملل متحد بودم، از کمپ مسلمانان روهینگیا در مرز با تایلند دیدن کردم و از وضعیت فلاکتبار آنان بسیار متأثر شدم و این وضع را به دبیرکل سازمان ملل متحد گزارش و درخواست مساعدت برای آنان کردم، اما در آن ایام جامعه بینالمللی و از جمله سازمان ملل متحد اهرمی علیه نظامیان خودسر و بوداییان افراطی میانمار در اختیار نداشت. امروز شرایط دگرگون شده و میانمار با جامعه بینالمللی نوعی آشتی برقرار کرده و خانم سوچی که به خاطر مخالفت با سیاستهای نظامیان خودسر میانمار، به دریافت جایزه صلح نوبل مفتخر شده، رهبر این کشور شده است. به عبارت دیگر خانم سوچی نمیتواند در قبال جنایت علیه بشریت و پاکسازی قومی که جرم ژنوساید تلقی میشود، بیتفاوت باشد. اینکه خانم سوچی از یک سو تمایل دارد خود را یک ناجی حقوق بشر و برنده جایزه صلح نوبل معرفی کند و از سوی دیگر مهر تأیید بر تندرویهای بوداییان راستگرای میانمار بزند جمع نقیضین است. جامعه بینالمللی باید از اهرم خود به خوبی استفاده و خانم سوچی را وادار به احترام به حقوق مسلمانان روهینگیا کند وگرنه برای اولینبار یک برنده جایزه صلح نوبل به جرم جنایت علیه بشریت به دادگاه بینالمللی جنایی فراخوانده خواهد شد که در آن صورت بنیاد صلح نوبل در نروژ باید چگونگی پسگرفتن جایزه صلح نوبل را مورد ارزیابی قرار دهد.
- بارزانی در تله استقلال!
روزنامه کیهان در ستون سرمقالهاش نوشت:
در بازی بسکتبال قاعدهای به نام «جامپ بال» (JumpBall) وجود دارد که جزو قواعد اصلی بازی محسوب میشود. بدینشکل که داور در ابتدا و همزمان با زدن سوت آغاز بازی، توپ را با زاویهای مناسب بین دو طرف بازی به هوا پرتاب میکند تا بازیکنان با گرفتن آن به سمت سبد حریف حمله کنند. هرکس بالاتر پرید و زودتر توپ را دریافت کرد، به سمت سبد حریف رفته و کار را تمام میکند. اندیشکده آمریکایی شورای آتلانتیک نفوذ خارقالعاده ایران در منطقه را به بازی بسکتبال تشبیه کرده و نوشته، داور بازی توپ را برای شروع به هوا انداخته اما ایران و متحدانش بالاتر از آمریکا به هوا پریده، توپ را گرفته و میرود که گل پیروزی را به ثمر برساند.
شرایط منطقه به هیچ وجه قابل مقایسه با شرایط چهار پنج سال گذشته نیست. ایران و مقاومت شاید تاکنون، چنین شرایط ایدهآلی را در منطقه، تجربه نکرده باشند. اوضاع به برکت نبوغ سردار سلیمانیها و خون شهید حججیها، مقاومت مردم منطقه و پای کار بودن مرجعیت و... صددرصد به نفع مقاومت و به همین میزان علیه دشمنان مقاومت است. حدود چهار سال پیش وقتی قائله داعش را به راه انداختند، صحبت از سرنگونی بشار اسد و سقوط دمشق و بغداد ظرف چند هفته و چند ماه بود. پیشروی حرامیان داعش در عراق و سوریه نیز بسیار سریع و غافلگیرکننده بود. شاید چیزی حدود نیمی از این کشورها به سرعت سقوط کردند و صدها هزار نفر سلاخی شدند و جنایتهایی که همه با آنها آشنا هستیم اتفاق افتاد. تکفیریها حتی پشت مرزهای کشورمان هم رسیدند. صحبت از گرفتن امنیت ایران و تضعیف مقاومت با داعش بود که از قضا به طور مشکوکی موازی با مذاکرات هستهای پیش میرفت! هدف هم تامین امنیت اسرائیل بود. اکنون اما صحبت از سرنگونی داعش و گروههای تکفیری ظرف چند هفته و چند ماه است. صحبت از وحشت بیسابقه اسرائیل از به خطر افتادن آن اندک امنیت باقیماندهاش است. از هم اکنون میتوان، محور سخنرانی نتانیاهو در مجمع عمومی سازمان ملل را پیشبینی کرد و گفت وی از نفوذ ایران در منطقه گلایهها خواهد کرد. امروز دمشق و مسکو میگویند، 85 درصد خاک سوریه در تسلط نیروهای خودی است و جنگ داخلی عملا در سوریه تمام شده است؛ بغداد هم میگوید، همین روزها با آزادسازی دو شهر باقیمانده یعنی حویجه و قائم، کار داعش را که خلافتش همین چند هفته پیش هوا شد، یکبار برای همیشه یکسره میکند.
شکست پروژه عظیم «تروریستهای تکفیری» که به مدرنترین تجهیزات جنگی آمریکایی مجهز بوده و از سرتاسر جهان جمعآوری شده و دهها کشور مدرن و عقبمانده پشت آن قرار داشتند، شوخی نیست؛ شبیه به معجزه است. شکست تکفیریها یعنی تحقیر همزمان آمریکا، اروپا و سعودیها. این کشورها با سرمایهگذاری روی داعش قمار بزرگی کردند اما به قول نویسنده اندیشکده صهیونیستی بگین سادات، باختند چرا که ایران، اروپا و آمریکا را با هم، در خاک سوریه شکست داد.
جمهوری اسلامی ایران، به معجزه عادت دارد. نفس وقوع انقلاب اسلامی ایران، یک معجزه بود. رهبری این انقلاب بینظیر هم چیزی کم از معجزه الهی نداشت. برای این ادعا دلیل زیاد هست. نزدیک به 40 سال است که برای براندازی این نظام تلاش و هزینه میکنند اما به طور معجزهآسایی همه چیز دگرگون میشود. یک روز با تحمیل 8 سال جنگ نابرابر، یک روز با تحریمهای ظالمانه، یک روز با راهاندازی فتنه پیچیده سبز و قائله داعش و تکفیریها و این اواخر هم با تحریک قومیتها. همهپرسی کردستان عراق اما، تازهترین این توطئههاست.
درست وقتی داعش نفسهای آخرش را در منطقه میکشد، ناگهان مسئله استقلال کردستان عراق به میان کشیده میشود! بارزانی به طرز مرموز و بیسابقهای تاکید میکند، اکنون وقت برگزاری همهپرسی استقلال کردستان است. طرح چنین مسئلهای از سوی چنین شخصیتی شاید مسئله تازهای نباشد اما وقتی این درخواست با تهدید نظامی و اعلان جنگ مطرح میشود و رژیم صهیونیستی از آن علناً حمایت میکند، موضوع کمی فرق میکند.
تحولات به ما میگویند، منطقه آبستن توطئهای تازه است. قربانیان این توطئه نیز برادران کُرد هستند. مجری طرح در ظاهر مسعود بارزانی اما وی پیش از اینکه مجری باشد، یک قربانی است چرا که این پروژه سنگینتر از توان امثال بارزانی است. رژیم صهیونیستی و آلسعود، علناً و به کرات از تریبونهای رسمی از تجزیه کردستان عراق حمایت کردهاند. آمریکا و چند کشور نامآشنای غربی یعنی انگلیس و فرانسه هم تنها، با «زمان» برگزاری همه پرسی مخالفت کردهاند، نه «نفس» برگزاری همهپرسی! ترکیب کشورهای حامی تجزیه کردستان عراق هم بسیار آشناست! آمریکا، انگلیس، فرانسه، عربستان و رژیم صهیونیستی یعنی همان کشورهایی که از«ایدئولوژی داعش» بگیر تا «پول و تجهیزات نظامی و درمانی» این گروه بدنام را تهیه میکردند، میخواهند پروژه «تجزیه کردستان» را جایگزین «پروژه داعش» کنند.
«محمدحاجی محمود» دبیر حزب سوسیال منطقه خودمختار کردستان عراق است. وی میگوید رهبران آمریکا، انگلیس و فرانسه به آنها گفتهاند، فقط 2 سال همهپرسی را به تعویق بیندازید تا ما از طریق سازمان ملل وارد عمل شویم! پروسهای شبیه به تاسیس رژیم نحس اسرائیل! اما گویا این پروسه، قرار است مثل داعش، محور مقاومت را سرگرم کند تا اسرائیل نفس راحتی بکشد.
اما دلایل زیادی وجود دارد که میگوید این پروژه هم به در بسته خواهد خورد. جدیت عراق، ترکیه و ایران در برخورد با چنین طرحی از یک طرف، موقعیت جغرافیایی خاص کردستان عراق از طرف دیگر در کنار مخالفت شدید غالب کردها و ساکنان غیر کُرد این مناطق با برگزاری همهپرسی، همه و همه عملی شدن این پروژه را بسیار سخت میکند. فرض بگیریم چنین کشوری تشکیل شد. این کردستان نه از زمین و نه از آسمان و نه از دریا به جهان خارج هیچ راهی نخواهد داشت و از سوی کشورهای دوست که حالا به دشمن تبدیل شدهاند، محاصره شده است. «بارزانی» شاید نمیداند صاحبان داعش که از این قائله، طرفی نبستهاند، تصمیم دارند با سوءاستفاده از اکراد، این شکست را جبران کنند. برگزاری همهپرسی استقلال، کردستان را به سمت بحرانی تمامعیار خواهد برد، بحرانی که بارزانی این بار نخواهد توانست برای نجات از آن از سردار سلیمانی و ایران کمک بگیرد. این بحران، شرایط مساعدی هم که بسیاری از اکراد از آن بهره میبرند از آنها خواهد گرفت. شرایط کردستان چیزی شبیه به رژیم صهیونیستی خواهد شد، رژیمی که شاید پول، اسلحه و حمایتهای آمریکا را دارد اما امنیت ندارد:
«توافقات مرزی صرفاً با محوریت دولت مرکزی عراق پابرجا بوده و جدایی اقلیم کردستان از دولت مرکزی عراق به معنای مسدود شدن تمامی معابر و گذرگاههای مشترک مرزی خواهد بود....جدایی اقلیم کردستان از خاک عراق به مفهوم پایان یافتن تمامی توافقات نظامی خواهد بود.. پس از آن (جدایی احتمالی کردستان) ایران در چارچوب تامین امنیت مرزهای مشترک در رویکرد خود برای مقابله با حضور و فعالیت ضدانقلاب ایرانی که در مناطقی از کردستان عراق تردد دارند به صورت جدی تجدید نظر کرده و با شیوههای کاملا متفاوت نسبت به گذشته رفتار خواهد کرد» (علی شمخانی- دبیر شورای عالی امنیت ملی)
- نهضت خدمت رسانی از شعار تا عمل
روزنامه رسالت در ستون سرمقالهاش نوشت:
1- دولتی را سراغ نداریم که حداقل در ظاهر ، ادعای خدمت رسانی به مرم نداشته باشد. 2- خدمت رسانی و رضایت مندی پایه مشروعیت دولت و نظام است. 3- توفیق یک حکومت در خدمت رسانی به کارآمدی آن حکومت وابسته است. وقتی دولت کارآمد یا دولت کارآ در میان نباشد، سخن از خدمت رسانی در آن جامعه عبث است. 4- دولت کارآمد به دولتی اطلاق می شودکه قادر باشد در چارچوب اهداف کلان حرکت کند. دولت کارآمد دولتی است که کمترین هزینه را مصروف سازد. کارآمدی دولت پیش شرط اول خدمت رسانی است . 5- دومین پیش شرط خدمت رسانی یک دولت، سلامت اداری است. اگر نظام اداری دچار بیماری و فساد باشد قادر به خدمت رسانی نیست. 6- سومین پیش شرط خدمت رسانی این است که در جامعه ، تشتت دودستگی ، تهمت زدن، رودروی یکدیگر ایستادن و آبرو بردن از یکدیگر معمول نباشد. در یک جو متشنج و در فضایی که همه اذهان و افکار و فرصت ها صرف درگیری و چنددستگی است خدمت رسانی سخت و گاه غیرممکن است.
7- راه حل اساسی برای خدمت رسانی چیست؟ اگر دولت بخواهد به مردم خدمت کند، اولین گام باید این باشد که دولت رژیم لاغری بگیرد. دولت فربه قدرت حرکت ندارد و نمی تواند خدمترسانی کند.
8- اگر شعار ، خدمت رسانی باشد اما در بودجه بندی سالانه هر سال ارقام مربوط به بودجه جاری بر بودجه عمرانی سبقت بجوید، این یک شعار توخالی است.
9- در حال حاضر روند توسعه کشور با دو معضل مواجه است؛ فرار سرمایه و فرار مغز. هر دوی اینها برای ما خطرناک است.
10- باید اختلاف نظرها را حل کنیم. در بحث خدمت رسانی یک مسئله حائز اهمیت، رسیدن به اجماع در نظرات است. این همان «تدبیر امور» است.
این ده فرمان و نکته کلیدی را در مورد خدمت رسانی به مردم و کارآمدی دولت، دقیق بخوانید. کلمه به کلمه این ده فرمان مربوط به رئیس جمهور خودمان حجت الاسلام والمسلمین جناب شیخ حسن روحانی است. وی این مطالب را در کتاب «اندیشه های سیاسی اسلام» جلد سوم در فصل اول تحت عنوان «نهضت خدمت رسانی از شعار تا عمل» آورده است. این کتاب پاییز 88 از زیر چاپ بیرون آمده است. یعنی دومین دوره دولت آقای دکتر محمود احمدی نژاد! یعنی دکتر روحانی 4 سال قبل از رسیدن به ریاست جمهوری در باره این مفاهیم کلیدی حکومت داری فکر می کرده است. اکنون باید دید او در مقوله خدمت رسانی به همین رهنمودهایی که خود برای هر دولتی فرض دانسته، عمل کرده است؟
روحانی، دولتی را کارآمد می داند که در چارچوب اهداف کلان حرکت کند و کمترین هزینه را داشته باشد. آیا امروز تصویری از عملکرد چهارساله دولت در مورد حرکت در چارچوب اهداف کلان نظام وجود دارد؟
به زودی تفریغ بودجه سال 95 از سوی دیوان محاسبات در مجلس قرائت می شود. تفریغ بودجه سالهای 92 ، 93 ، 94 که در مجلس قرائت شد چنین تصویری را که خود او مبنای کارآمدی و خدمت رسانی می داند، نشان نمی دهد. حرکت در چارچوب سیاستهای کلی نظام که قرار بود توسط مجمع تشخیص مصلحت رصد شود همین وضعیت را دارد. 4 سال از برنامه پنج ساله پنجم توسعه در همین دولت یازدهم عملیاتی شد. در آنجا هم چنین تصویری وجود ندارد. اکنون زمان اجرای برنامه ششم است. با آنکه ماههاست این برنامه به تصویب رسیده است، دولت آن را به دستگاهها ابلاغ نکرده و گاهی گوشه و کنار شنیده می شود رئیس دولت گفته است برنامه ششم را قبول نداریم و به آن عمل نمی کنیم.
دومین پیش شرط خدمت رسانی، داشتن یک نظام اداری سالم و عاری از فساد است . چهار سال که دولت پشت سر گذاشت اخباری که از فساد اداری در رسانهها واتاب داده شد چنین تصویری را نشان نمیدهد. حقوق های نجومی برای اولین بار در تاریخ دولت های گذشته باعث شرمندگی و آبروریزی شد و هنوز هم دولت از این پدیده فساد و اشرافیگری نتوانسته خود را خلاص کند.
سومین پیش شرط اساسی خدمت رسانی، رژیم لاغری و کاهش تصدیگری است. هزینههای دولت طی چهار سال گذشته سه برابر شده و این در حالی است که هزینه عمرانی تغییر چندانی نکرده است .
حجم نقدینگی سه برابر شده است اما هیچ نشانی از هدایت این نقدینگی به سمت و سوی تولید وجود ندارد . فرار مغزها و سرمایه ها به عنوان یک معضل همچنان کشور را رنج می دهد. دولت پاسخی برای آن پیدا نکرده است. از همه مهم تر موضوع اجماع در مورد امر رفاه ، توسعه و خدمت رسانی به مردم به بوته فراموشی سپرده شده است.
قرار بود تدبیر شود و راه حل های ملی و نیز عزم ملی برای مشکلات پیدا شود. اما منتقدین دلسوز و دوستان مشفق دولت و رئیس جمهور هر بار مسئلهای را مطرح می کردند با عباراتی همچون بیسواد ، بیدین ،
حسود ، افراطی ، بیشناسنامه ، متوهم ، بزدل ، عقب مانده ، عصر حجری، هوچیباز، نواخته شده و به جهنم حواله شدند. رئیس دولت طبیعی است با این ادبیات نمی توانست و نمیتواند اجماع ملی پدید آورد. لذا او توفیقی در حل اختلاف نظرها به دست نیاورد. این عدم توفیق، هم در مواجهه با رقیبان و هم در مواجهه با دوستان خود در دولت به ویژه در حوزه اقتصادی بیش از هر چیز ملموس است.
اگر بخواهیم دولت را نصیحت کنیم نباید با زبان خود این شفقت و نصح را بیان کنیم، چون مشمول مراحمی می شویم که در گذشته شدیم. لذا مجبور شدیم همان مطالب خوبی را که او 4 سال پیش برای پیش شرطهای مقبولیت و مشروعیت و کارآمدی دولت آورده مورد بازخوانی قرار دهیم تا در 4 سال دوم خدمت رسانی از دیدگاه ایشان دور نماند.
9425517