رسانه؛ دیپلمات ناخواسته مذاکرات ؟

به گزارش گروه رسانههای خبرگزاری تسنیم، در دنیای پیچیده امروز، دیپلماسی دیگر نه صرفاً در اتاقهای دربسته وزارتخانهها رقم میخورد و نه به تعاملات چهرهبهچهره میان دیپلماتها محدود است. «دیپلماسی نوین» در بستر جهانیشده اطلاعات، ابعادی یافته است که بدون شناخت و مهار کامل «رکن رسانه»، فهم و پیشبرد آن امکانپذیر نیست. رسانه در هنگامه دیپلماسی، نه فقط یک بستر اطلاعرسانی، بلکه یک ابزار اساسی، یک مؤلفه قدرت و گاه حتی یک شریک مؤثر در فرآیند رایزنی و چانهزنی سیاسی است.
رسانهها در کنار دو ضلع دیگر مثلث دیپلماسی- یعنی «هنر دیپلمات» و «توان ملی و پشتوانه قدرت نظام»- نقشی کلیدی در شکلدهی به معادلات دیپلماتیک ایفا میکنند. همانگونه که دیپلمات موفق، باید فن بیان، تحلیل، خویشتنداری و تاکتیک داشته باشد، رسانه هم باید درک صحیحی از اهداف ملی، خطوط قرمز و مختصات صحنه بینالملل داشته باشد. رسانه بدون تحلیل، صرفاً مبدل به تریبونی منفعل برای بازتاب محتوای دشمن خواهد شد. اما رسانهای آگاه، دقیق و انقلابی، میتواند زمین بازی دیپلماسی را به نفع کشور خود تغییر دهد.
رسانه، بازوی چانهزنی
قدرت چانهزنی دیپلماتها بیش از آنکه در جلسه مذاکره تعیین شود، در میدان قبل از آن ساخته میشود. رسانهها در شکلدهی به افکار عمومی داخلی و خارجی، ساختن تصویر قدرت یا ضعف یک کشور، و برجستهسازی خطوط قرمز یا انعطافپذیریها نقش تعیینکنندهای دارند. در این میدان، رسانه همان بازوی نرم چانهزنی است. در مذاکرات سرنوشتساز، هر خبری، هر گزارش و هر تحلیل رسانهای میتواند معادلهای را بر هم بزند یا وزنهای را به نفع یک طرف سنگینتر کند.
رسانههای خارجی این واقعیت را به خوبی درک کردهاند. در هر دور از مذاکرات جمهوری اسلامی ایران با غرب، دهها رسانه پرنفوذ غربی، با همآهنگی قابلتوجه، به میدان میآیند تا روایت مذاکرات را کنترل کنند، اهداف سیاسی خود را القا کنند، و در نهایت، دیپلمات ایرانی را تحت فشار افکار عمومی داخلی قرار دهند. از نیویورکتایمز گرفته تا رویترز، از بیبیسی فارسی تا ایراناینترنشنال، همه آنها ابزارهای جنگ روانی دشمن در لباس رسانه هستند.
در این میان، رسانههای داخلی چه نقشی باید ایفا کنند؟ آیا وظیفه آنها فقط پوشش اخبار و ترجمه تحلیلهای غربی است؟ یا آنگونه که صاحب نظران تاکید کردهاند، باید رسانه ملی و رسانههای متعهد، جبههای مستحکم در دفاع از منافع ملی و تقویت تیم مذاکرهکننده ایجاد کنند؟
تیغ دو لبه؛ رسانه در زمین دشمن
اما رسانهها اگر از تحلیل، بصیرت و شناخت صحنه خالی شوند، بهراحتی میتوانند خواسته یا ناخواسته، به ابزار طرف مقابل تبدیل شوند. یکی از خطرناکترین جلوههای این وضعیت، پمپاژ خوشبینی مصنوعی نسبت به نتیجه مذاکرات است. رسانهای که بیمحابا، هر لبخند طرف مقابل را به «گشایش بزرگ» تعبیر میکند، عملاً در حال برهمزدن توازن روانی مذاکره است. چنین رسانهای، دانسته یا نادانسته، تیم دیپلماسی را زیر فشار داخلی برای توافق به هر قیمت قرار میدهد و به دشمن این پیام را مخابره میکند که «طرف ایرانی نیازمند توافق است».
این همان تلهای بود که در مذاکرات منتهی به برجام اول نیز فعال شد. برخی رسانهها، بدون درک دقیق از ماهیت و ساختار مذاکرات، با تحلیلهای هیجانی و تیترهای پرطمطراق، فضای جامعه را از واقعیت تهی کردند و فریب لبخند دشمن را خوردند. خروجی آنچه شد؟ توافقی که با خوشبینیهای اغراقشده امضا شد، اما نهتنها تحریمها را برنداشت، بلکه دشمن را به گستاخی بیشتر در بدعهدی و فشار واداشت.
دیپلمات بدون رسانه، تنهاست
دیپلماتی که در صحنه مذاکره میداند پشت سرش یک رسانه قوی، منسجم، آگاه و همراستا با سیاستهای کلان نظام ایستاده است، در اتخاذ مواضع مقتدرانه تردیدی ندارد. اما اگر بداند رسانههای کشورش، یا به خواب رفتهاند، یا اسیر ذوقزدگی از وعدههای توخالی طرف مقابل شدهاند، یا در حال بازی در زمین دشمن هستند، قطعاً دستش در چانهزنی لرزان خواهد بود.
برای مثال، وقتی رسانهای در داخل کشور، با تیتر درشت اعلام میکند «توافق نزدیک است»، در حالی که مذاکرات هنوز در مراحل اولیه است، طرف مقابل درک میکند که «افکار عمومی» در ایران برای توافق لحظهشماری میکند، و بنابراین، میتواند از این عطش، بهعنوان اهرم فشار استفاده کند. اینجاست که رسانه به جای آنکه ابزار دیپلمات باشد، به ابزاری علیه او تبدیل میشود.
خطای تکراری، نتیجه تکراری
در میدان سیاست خارجی، هیچ ابزاری به اندازه «رسانه» نمیتواند فضای پیرامونی مذاکرات را بسازد یا ویران کند. در تجربه پرهزینهای که با نام «برجام» در حافظه ملت ایران ثبت شده، یکی از مهمترین عوامل مؤثر در دستاوردهای اندک و خسارتهای بزرگ آن، نه صرفاً عملکرد فنی تیم مذاکرهکننده، بلکه «عملکرد رسانهای» پیرامون مذاکرات بود. رسانههایی که در آن مقطع، فارغ از واقعیت صحنه، با تیترهای اغراقآمیز و تحلیلهای هیجانی، فضای کشور را چنان از امید و انتظار توافق پر کردند که تیم دیپلماتیک ناگزیر از «توافق به هر قیمت» شد.
این تجربه تلخ هنوز از حافظه تاریخی ملت ایران پاک نشده، اما بهنظر میرسد برخی رسانهها، باز هم در حال پیمودن همان مسیر غلط هستند. در روزهای گذشته و بهدنبال زمزمههایی درباره مذاکرات غیرمستقیم میان ایران و آمریکا در مسقط، برخی روزنامههای مشهور و جریانهای رسانهای، بدون آنکه جزئیات مذاکرات، اهداف طرفین، خطوط قرمز نظام یا نتایج ملموسی منتشر شده باشد، بار دیگر وارد میدان «پمپاژ خوشبینی کور» شدهاند.
تیترهایی از جنس فریب افکار عمومی
مروری بر تیترهای برخی روزنامهها در همین چند روز، به روشنی نشان میدهد که فضای رسانهای در حال تکرار همان خطای راهبردی دوران پیشابرجام است. برای نمونه:
«تقویت پول ملی با مذاکره»، «هر یک دلار 85 هزار تومان»، «واکنش سریع ارز، طلا و بورس» و... این تیترها، نهتنها ناشی از تحلیل نیست، بلکه از منظر حرفهای، بیشتر شبیه تلاش برای القای امید بدون پشتوانه و گمانهزنی بدون مستند است. رسانههایی که تا دیروز در برجام این اشتباه را رقم زدند، اکنون بار دیگر در حال «مذاکرهسازی رسانهای» هستند؛ آن هم در حالی که هنوز طرف مقابل، یعنی ایالات متحده، کوچکترین قدم عملی برای لغو تحریمها یا تضمین تعهدات برنداشته است.
تجربه برجام: وقتی تیترها جای تحلیل را گرفتند
در مذاکرات منتهی به برجام نیز دقیقاً همین مسیر طی شد. رسانههای وابسته به جریان غربگرا، هر روز با تیترهایی همچون «صبح بدون تحریم»، «گشایش بزرگ»، «همه تحریمها لغو شد»، و...، جامعه را در مسیر انتظارات اغراقآمیز قرار دادند. اما نتیجه چه شد؟ وعدههای پوچ، امتیازات نقد دادهشده، تحریمهای باقیمانده و حتی تشدید شده، و تورم انتظاری که نهتنها مهار نشد، بلکه دوچندان گشت.
رسانههای هیجانی در آن مقطع، بهجای تقویت دیپلماتها با واقعگرایی، آنان را تحت فشار افکار عمومی قرار دادند. طرف غربی نیز با هوشمندی تمام، همین فضا را به عنوان یک ابزار فشار روانی به کار گرفت تا در پای میز مذاکره، تیم ایرانی را به پذیرش شروط بیشتر و عقبنشینیهای بیشتر وادارد.
مذاکره، اگر قرار است مبتنی بر «عزت، حکمت و مصلحت» باشد، باید در فضای عقلانی، محاسبهگر و با درک دقیق از قدرت طرفین انجام شود. نه در فضائی که هر لبخند طرف مقابل، «نشانه توافق قریبالوقوع» تعبیر میشود؛ و نه جایی که بازارهای مالی، براساس تیتر روزنامهها دچار نوسان شوند.
مذاکره، بخشی از فرآیند «مدیریت قدرت ملی» است؛ نه یک ابزار روانی برای کنترل دلار و بورس. اگر قرار باشد با تیترسازی رسانهای، مردم را به توافق دلخوش کرد، و بعد از شکست مذاکرات، موج ناامیدی بر کشور حاکم شود، این دقیقاً همان خطایی است که دشمن دنبال آن است.
رسانههایی که امروز با شور و هیجان از کاهش نرخ ارز و سبزشدن بورس به دلیل مذاکرات حرف میزنند، فردا باید پاسخگوی انتظارات ایجاد شده در جامعه باشند. و اگر آنچه امروز بهعنوان مذاکره در جریان است، به دلیل بدعهدی آمریکا یا حفظ تحریمها به نتیجه نرسد، کدامیک از این رسانهها مسئولیت اعتمادسوزی دوباره را خواهند پذیرفت؟
مقامات عالیرتبه و سیاستگذاران کشور این نکته را گوشزد کردهاند که، مذاکره برای رفع تحریمهاست، نه صرف مذاکره برای مذاکره.
رفع واقعی تحریمها، همراه با راستیآزمایی و دریافت تضمین معتبر، خطوط قرمز نظام در هر مذاکرهای با طرف غربی بهشمار میرود. رسانهها موظفند این خطوط قرمز را برجسته کنند، نه آنکه با تیترسازی، القای انعطاف یا نرمش بیش از حد کنند.
در شرایطی که آمریکا نهتنها هیچیک از تحریمهای اصلی را برنداشته، بلکه به تهدید، تحریم مضاعف و فشار بر محور مقاومت ادامه میدهد، روایتسازی رسانهای از «امید به توافق» بیش از هر چیز به «امیدسازی برای دشمن» منجر میشود. دشمنی که میفهمد طرف مقابل، درگیر تبعات روانی مذاکرات شده و ممکن است برای کنترل فضای داخلی، به امتیازدهی تن دهد.
دیپلماسی عاقلانه، رسانه مسئول
رسانههای مسئول، باید بر تجربههای گذشته تکیه کنند، نه بر هیجانات زودگذر. نباید فراموش کرد که هر تیتر، هر تحلیل و هر تصویرسازی رسانهای، جزئی از «معادله قدرت» در دیپلماسی است. اگر این معادله با توهم، خوشبینی غیرمستند یا اغراقهای قیمتی آلوده شود، دیپلمات ایرانی ضعیفتر و منفعلتر وارد میدان خواهد شد.
امروز بیش از هر زمان دیگر، به «رسانه انقلابیِ تحلیلمحور» نیاز داریم؛ رسانهای که نهتنها حافظ منافع ملی است، بلکه با پرهیز از تیترهای فریبنده، مردم را در مسیر «بصیرت مذاکراتی» قرار دهد. تجربه برجام را باید فهمید، نه تکرار کرد. و این فهم، از اصلاح رویکرد رسانهای آغاز میشود.
انسان رسانه؛سلاحی دو لبه در میدان دیپلماسی
دیپلماسی، از همان بدو پیدایش، امری فراتر از چانهزنی در اتاقهای دربسته بوده است. در دوران معاصر، دیپلماسی نه فقط در قالب مکاتبات رسمی، که در بستر افکار عمومی، رسانهها و فضای روانی جامعه بینالمللی رقم میخورد. اما در عصر رسانههای نوین، عنصر جدیدی به میدان افزوده شده که میتوان از آن با عنوان «انسان رسانهای» یاد کرد. انسانی که دیگر صرفاً مخاطب رسانه نیست، بلکه خود رسانهای متحرک، فعال، و در بسیاری مواقع اثرگذارتر از رسانههای رسمی است. فعالان فضای مجازی، بهویژه در پلتفرمهایی چون ایکس (توئیتر سابق)، امروز بخشی از واقعیت دیپلماسی شدهاند. اما سؤال اساسی اینجاست: آیا همه این افراد، در زمین منافع ملی بازی میکنند؟
تجربه سالهای گذشته به خوبی نشان داده است که فضای مجازی، هم میتواند ابزار قدرت نرم برای جمهوری اسلامی ایران باشد و هم بستری برای اجرای پروژههای عملیات روانی دشمن. فعالان غیررسمی، برخی با نیت خیر و دغدغهمند، و برخی دیگر از روی حب و بغض سیاسی، بدون آنکه محدودیتهای یک دیپلمات رسمی را داشته باشند، آزادانه روایت میسازند، تحلیل میکنند، افشا میکنند یا خطدهی مینمایند. این آزادی عمل، در عین حال که میتواند برای پیگیری منافع ملی یک فرصت باشد، در صورت فقدان بصیرت یا تقوای رسانهای، به تهدیدی جدی بدل میشود.
در جریان مذاکرات هستهای و نیز تحولات منطقهای، بارها دیدهایم که برخی کاربران شبکههای اجتماعی، بدون اطلاع از خطوط قرمز نظام و منطق پشت پرده مذاکرات، با روایتسازیهای غلط یا افشای اطلاعات نادرست، فضای دیپلماسی را ملتهب کرده و دست دشمن را برای فشار بیشتر باز گذاشتهاند. از سوی دیگر، فعالانی نیز بودهاند که با تیزبینی و هوشمندی، بموقع افکار عمومی را نسبت به فریبکاری دشمن آگاه کرده و به دیپلماتهای کشور در صحنه مذاکرات، قدرت چانهزنی بیشتری دادهاند.
دیپلماسی توئیتری؛ بازی با آتش یا مهندسی افکار عمومی؟
باید اذعان کرد که بخشی از دیپلماسی امروز، در پلتفرمهایی چون ایکس رقم میخورد. طرفهای غربی به خوبی آموختهاند که چگونه از فضای مجازی، به عنوان مکمل میز مذاکره بهرهبرداری کنند. وزیر خارجه آمریکا، مقامات صهیونیستی و اندیشکدههای غربی، از توئیتها برای ارسال سیگنال، تنظیم افکار عمومی، و حتی اثرگذاری بر فضای روانی مذاکرهکنندگان ایرانی استفاده میکنند. در این میان، اگر روایتسازی داخلی در این فضا رها شود، یا به دست کسانی بیفتد که یا ناآگاهند یا مأمور، نتیجه آن چیزی جز تضعیف مواضع جمهوری اسلامی ایران نخواهد بود. نمونه بارز آن، برخی چهرههای موسوم به فعال رسانهای هستند که در بزنگاههای دیپلماتیک، یا شروع به «سفیدنمایی» طرف غربی میکنند، یا با حملات بیمورد و بیپایه به دیپلماتهای مذاکرهکننده، بذر اختلاف در داخل میپاشند.
«انسان رسانه» اگر خوب هدایت شود، سرمایهای عظیم برای دیپلماسی کشور است. اما اگر رها باشد، میتواند به مینهایی خطرناک در مسیر منافع ملی تبدیل شود. انتخاب با ماست؛ میدان رسانه، بیرحمتر از میدان سیاست است.
جهاد تبیین، نیاز قطعی دیپلماسی
رهبر انقلاب در سالهای اخیر بارها از ضرورت «جهاد تبیین» سخن گفتهاند. یکی از میادین مهم این جهاد، صحنه دیپلماسی و روایتسازی درباره مذاکرات است. تبیین صحیح یعنی اینکه مردم بفهمند هر لبخند دشمن، نشاندهنده تغییر نیت او نیست؛ هر عقبنشینیاش، تاکتیکی است نه استراتژیک؛ و هر پیشنهادش، نیاز به واکاوی دقیق دارد.
رسانه در جهاد تبیین، نقش اول را دارد. باید مردم را به جای «هیجان توافق»، با واقعیت منافع ملی آشنا کرد. باید روشن ساخت که عزت، حکمت و مصلحت، سه اصل خدشهناپذیر در دیپلماسی جمهوری اسلامی است و هیچ توافقی نباید این اصول را قربانی کند.
رسانه انقلابی، شرط موفقیت دیپلماسی مستقل
در نهایت، اگر بخواهیم دیپلماسی مستقل، عزتمند و نتیجهبخش داشته باشیم، ناگزیر باید از جبهه رسانهای همراستا با اصول انقلاب برخوردار باشیم. رسانه نه باید عاشق مذاکره باشد و نه از آن متنفر. بلکه باید اهل تحلیل، واقعنگر، انقلابی و مسئول باشد.
دیپلمات موفق، به پشتوانه مردم و رسانهای که زبان ملت است، میتواند در برابر زیادهخواهی دشمن بایستد. اگر رسانه، تصویر روشنی از قدرت ملی، مقاومت مردم، خطوط قرمز نظام و مشروعیت مطالبات ایران به جهان مخابره کند، دیپلماسی در زمین برنده بازی خواهد کرد.
اما اگر رسانه، به دام تحلیلهای سطحی، هیجانزدگی یا همسویی با اهداف رسانههای دشمن افتاد، باید نگران آن بود که زمین مذاکره، زمین بازی دشمن شود و دیپلمات ایرانی، به جای چانهزنی با قدرت، مجبور به امتیازدادن از موضع ضعف گردد. آنچه امروز بیش از همیشه نیاز داریم، تقویت «رسانه انقلابی» در قامت یک ابزار راهبردی در خدمت «دیپلماسی مقتدرانه» است. رسانه باید آینه قدرت ملی باشد، نه پژواک لبخند دشمن.
منبع: کیهان
انتهای پیام/
12182310