جنگ علیه رسانه، بازگشت مککارتیسم؟

باشگاه خبرنگاران جوان، سمیه خلیلی - آزادی بیان در ایالات متحده همیشه بهعنوان یکی از ستونهای دموکراسی شناخته شده است. اما با بازگشت دونالد ترامپ به قدرت، نشانههای نگرانکنندهای از فشار سیاسی، تهدید رسانهها و سرکوب منتقدان پدیدار شده است. بسیاری نگرانند که ما در آستانهی شکلگیری نسخه جدیدی از مککارتیسم قرار داریم دورانی که در دهه ۱۹۵۰ با حذف و سیاهنمایی منتقدان همراه شد و عقلانیت جامعه را قربانی ترس کرد. اکنون منتقدان میگویند ترامپ و معاونش جیدی ونس با اتهامات، شکایتهای میلیاردی و حمله به رسانهها در تلاشاند آزادی بیان را به بازیچهای تبدیل کنند که فقط در خدمت منافع قدرت بماند.
در این گزارش، ابتدا شواهد موجود را بررسی میکنم: اتهامات و شکایتها، تهدیدها به تعطیلی رسانهها، فشار به خبرنگاران و نهادهای نظارتی. سپس به مقایسه با دوره مککارتیسم میپردازم و نشان میدهم چه عناصر مشترکی مشاهده میشود. در نهایت، پیامدهای احتمالی و راهکارهایی برای مقاومت در برابر این روند را بررسی میکنم.
شواهد فشار بر رسانهها و منتقدان
یکی از برجستهترین مواردی که بهعنوان مثال جدید از فشار بر رسانه دیده میشود، شکایت عظیم ترامپ علیه نیو یورک تایمز است. او ادعا کرده که این رسانه در دههها انتشار مقالاتی درباره تاریخچه حرفهای و زندگی شخصی وی، روایت ناصحیح و هجوآمیز ارائه داده است. این شکایت مبلغی نجومی است — تاکتیکی که بسیاری آن را تهدیدی علیه رسانه مستقل تعبیر کردهاند.
همزمان، جیدی ونس، معاون ترامپ، نشریه The Nation را متهم کرده که به پشتوانه مالی جورج سوروس فعالیت میکند. این ادعا، بیآنکه سند روشن ارائه دهد، تلاشی آشکار برای زیرسؤال بردن مشروعیت روزنامهنگاران مستقل است. در واقع The Nation پاسخ داده است که بیشتر منابع مالیاش از خوانندگان مستقل تأمین میشود، نه از اهداکنندگان بزرگ. علاوه بر این، رئیس کمیسیون ارتباطات فدرال (FCC) به صراحت شبکه ABC را تهدید کرده است به خاطر انتقاد از دولت. در یک مورد مشهور، پس از اظهارات جنجالی برنامهساز مشهور Jimmy Kimmel درباره کشته شدن کنشگر سیاسی Charlie Kirk، شبکه ABC برنامه او را موقتاً تعلیق کرد؛ و برخی از مقامات حکومتی این حرکت را تبریک گفتند. در همین زمینه، ترامپ گفته است: «وقتی ۹۷٪ از گزارشها علیه یک فرد باشد، دیگر نمیتوان آن را آزادی بیان دانست.» این دیدگاه، قصد استفاده از آمار بهصورت گزینشی برای توجیه محدود کردن انتقاد را آشکار میکند.
در سطح قانونگذاری نیز اقدامات نگرانکنندهای دیده میشود. ترامپ در آغاز دوره دوم خود، فرمان اجراییای با عنوان “Restoring Freedom of Speech and Ending Federal Censorship” امضا کرد. به ظاهر این فرمان قرار است آزادی بیان را تقویت کند، اما منتقدان میگویند شعار آزادسازی بیان در عمل با فشار بر رسانهها و محدود کردن نقد دولت همخوانی ندارد.
علاوه بر این، دستور اجرایی دیگری صادر شد که تامین مالی عمومی برخی رسانهها مانند NPR و PBS را به اتهام “جانبداری” متوقف میکند. این اقدام، رسانههای عمومی را تحت فشار قرار داده است و برخی آن را خصمانه علیه رسانههای غیرخصوصی دانستهاند.
یک نکته دیگر اینکه سازمانهایی مانند ACLU (اتحادیه آزادیهای مدنی آمریکا) نسبت به تلاش دولت برای مجازات کسانی که درباره برنامههای دولت یا افراد مرتبط با آن نقد میکنند، هشدار دادهاند. آنها میگویند دولت در ماههای اخیر از ابزارهایی، چون تهدید شغلی، عزل افراد، محرومیت از حقوق و حتی لغو وضعیت اقامت برای کسانی که صدائی متفاوت دارند، استفاده کرده است.
این مجموعه اقدامات — شکایتهای سنگین، تهدیدهای اداری و قانونی، فشار بر رسانههای عمومی و خصوصی — در کنار سخنان تند علیه رسانهها، نشان میدهد که فشار بر آزادی بیان در دولت ترامپ به شکل جدیدی آشکار شده است.
مقایسه با مککارتیسم دهه ۱۹۵۰
برای درک عمیقتر این روند، مفید است نگاهی به دوره مککارتیسم بیندازیم. در دهه ۱۹۵۰، سناتور جوزف مککارتی با اتهامزنی گسترده علیه افراد به همکاری با کمونیستها، فضای سیاسی آمریکا را دچار ترس و خودسانسوری کرد. افراد به خاطر باورها، ارتباطات سیاسی یا سابقه کاری، از کار برکنار شدند، فهرست سیاه منتشر شد و گفتوگوهای انتقادی به حاشیه رانده شدند.
آن دوره، نه فقط حذف فیزیکی افراد، بلکه نابودی عقل جمعی بود: رسانهها خود را سانسور کردند، دانشگاهها از تردید درباره سیاستهای دولتی خودداری کردند، و نگرانی دائمی از برچسب “کومونیست یا همدست دشمن” گفتوگوی آزاد را فلج کرد. منتقدان آن دوره بارها گفتند که مککارتیسم به معنای ترسیدن از فکر متفاوت بود، نه مبارزه با دشمن.
در بازگشت امروز به چنین مقایسهای، نکات قابل تأملی وجود دارد:
• همانطور که مککارتیها افراد را بر اساس اتهامات سیاسی اخراج میکردند، دولت کنونی با تهدید به پروندهسازی، شکایت حقوقی نمایشی و فشار مالی رسانهها، امکان فعالیت مستقل را محدود میکند.
• آن زمان، رسانهها بارها مجبور میشدند برای تداوم فعالیت خود از گزینش خودسانسوری استفاده کنند؛ امروز نیز برخی رسانهها برای حفظ مجوز یا جلوگیری از شکایتهای سنگین، از نقد شدید دولت اجتناب میکنند.
• مککارتیسم علیه نخبگان فرهنگی و دانشگاهی نیز وارد شد؛ امروزه برخی اعضای جامعه دانشگاهی، معلمان یا کارکنان عمومی به خاطر اظهارنظر نقدآمیز تحت فشار قرار میگیرند یا اخراج میشوند.
• در هر دو دوره، دولتها از اتهامات عمومی (خیانت، کمونیسم، تهدید داخلی) برای مشروعیتبخشی به سرکوب استفاده کردهاند. در دوران کنونی، اتهام “حمایت از تندروی” یا “ضد امنیت ملی” جایگزین کمونیسم شده است.
البته مقایسهها نباید مطلق باشد: دولت فعلی ادعا میکند که اقداماتش در چارچوب قانون اساسی است و برخی نهادهای قضایی نیز در برخی موارد علیه شکایتهای دولتی رأی دادهاند. اما نشانهها هشداردهندهاند: وقتی رئیسجمهور رسانهها را «دشمن مردم» مینامد یا تهدید میکند مجوز رسانهایشان لغو شود، آینهای از همان فضای استیصال دهه ۱۹۵۰ است.
پیامدهای این روند و خطرات طولانیمدت
اگر این روند ادامه یابد، پیامدهای خطرناکی برای دموکراسی، رسانه و افکار عمومی به همراه خواهد داشت. نخست، خودسانسوری گستردهتر میشود. وقتی رسانهها یا خبرنگاران میدانند که انتقاد از دولت ممکن است به شکایت مالی، بیکاری یا واکنش قانونی منجر شود، ترجیح میدهند محتاطتر عمل کنند. این خودسانسوری باعث میشود بسیاری از موضوعات کلیدی، فساد، تصمیمات پنهانی یا عملکرد ضعیف دولت بهسختی به سطح اطلاع عمومی برسند.
دوم، رسانههای مستقل ضعیفتر میشوند. هزینه شکایت حقوقی، پروندههای سنگین و تهدید به کاهش بودجه یا لغو مجوز میتواند رسانههای کوچکتر را زمین بزند و به انحصار رسانههای بزرگ نزدیکتر کند که توان مالی و پشتیبانی دولتی بیشتری دارند. سوم، اعتماد عمومی آسیب میبیند. وقتی افراد احساس کنند رسانهها نمیتوانند آزادانه بیان کنند یا منتقد دولت باشند، باور به صحت اخبار کاهش مییابد و تودهها به منابع آلترناتیو، شایعات یا رسانههایی با جهتگیری مشخص روی میآورند.
چهارم، گفتوگو سیاسی آسیب میبیند. در نظامی که رسانه مستقل ضعیف شود، بازتاب دیدگاههای متنوع کاهش مییابد و فضای سیاسی به قطبهای تند و بسته محدود میگردد. در چنین فضایی، امکان اصلاحات، نقد سازنده و روند بازگشت به رقابت سیاسی سالم بسیار دشوار خواهد شد.
در بلندمدت، این روند میتواند به استبداد نرم یا «دموکراسی نمایشی» منجر شود؛ نظامی که در ظاهر انتخابات دارد و در عمل نهادهای نقدکننده و گزارشگر مستقل را بیاثر کرده است.
راهکارها برای مقاومت در برابر مککارتیسم نو
در برابر این تهدید، راهکارهایی وجود دارد که فعالان رسانه، جامعه مدنی، حقوقدانان و شهروندان میتوانند به کار گیرند:
حقوقیسازی حفظ آزادی بیان
افزایش قدرت نظارت قضایی بر شکایتهای رسانهای، محدودسازی دامنه ضرر و زیان در شکایات تهمت، و الزام شفافیت در ادعای اتهامات رسانهای.
پشتیبانی مالی از رسانه مستقل
حمایت از مدلهای میکروپرداخت از خوانندگان، تشکیل صندوقهای حمایتی رسانهای، شبکههای خُرد رسانهای محلی و تأمین مالی جمعی.
همبستگی رسانهای و تشکل صنفی
روزنامهنگاران و رسانهها باید اتحادیهها یا ائتلافهایی برای دفاع مشترک تشکیل دهند تا توان مقابله با فشارهای قانونی و سیاسی را افزایش دهند.
آموزش عمومی درباره آزادی بیان و حقوق مدنی
افزایش آگاهی عمومی درباره اهمیت رسانه آزاد، استقلال رسانه و خطر سانسور؛ تشویق مشارکت عمومی در دفاع از رسانهها.
پوشش بینالمللی و فشار جهانی
فعالان رسانهای میتوانند با نهادهای بینالمللی حقوق بشر، سازمانهای آزادی مطبوعات و رسانههای خارجی همکاری کنند تا فشار جهانی بر دولت وارد شود.
پایداری اخلاقی حرفهای خبرنگاران
رعایت اصول حرفهای، شفافیت در گزارشگری، مستندسازی بر منابع و تضمین پاسخگویی رسانهها میتواند استحکام اخلاقی آنها را در میدان فشار تقویت کند.
ادعای اینکه دوران ترامپ با دوران مککارتیسم تشابه دارد، شاید اغراقآمیز به نظر برسد، اما نشانههای بسیاری دیده میشوند: تهدید به تعطیلی رسانهها، شکایتهای سنگین علیه رسانههای مستقل، فشار بر کارکنان فرهنگی و اداری، و کاهش فضای انتقاد آزاد. این روند، بهخصوص زمانی که با فرمانهای اجراییِ ظاهراً محافظت از آزادی بیان همراه شود، خطر ناکامی راهبردی دارد — اینکه آزادی بیان بهعنوان شعاری تنها برای جلب اعتبار باقی بماند، اما در عمل به ابزار سرکوب تبدیل شود.
ترامپ و همقطارانش ممکن است درباره «آزادی بیان جدید» سخن بگویند، اما اگر رسانهها نتوانند آزادانه خبر رسانی یا نقد کنند، آن آزادی تنها در قالب و ظاهر باقی خواهد ماند. به قول نویسندهای در The Nation، مککارتیسم دوم زمانی آغاز میشود که ترس جای گفتوگو را بگیرد.
آزادی بیان باید توسط شهروندان، رسانهها و نهادهای مستقل دفاع شود نه با شعار، بلکه با اقدام ملموس در برابر کسانی که میخواهند آن را به تسلیم تبدیل کنند. اگر در یک جامعه فضای رسانهای زنده، نقدپذیر و مستقل وجود نداشته باشد، حتی وقتی رأیگیری وجود دارد، دموکراسی نادیده گرفته شده است. در این شرایط، پرسش اصلی این است: آیا امروز ما بهعنوان شهروند، منتقد و خبرنگار، جرأت ایستادن داریم یا ترجیح میدهیم سکوت کنیم؟
12239066
مهمترین اخبار بینالملل











