گوشها را باید شست!

باشگاه خبرنگاران جوان - تا به حال دقت کردهاید هنگام بالا کشیدن ریلزهای اینستاگرام، چگونه چندین دنیای متنوع تنها در چند ثانیه از برابر چشمانتان میگذرد؟ از آموزش درستکردن یک دسر خانگی گرفته تا نمایش یک چالش خیابانی، از جشن تولدهای سورپرایزی تا لحظهای طنز از زندگی روزمره یک بلاگر؛ همه و همه در رگباری از صدا و تصویر رخ میدهد که ذهن مجال تحلیلش را ندارد. اما در میان این همه تصویر و صدا، یک عنصر مشترک ناگهان توجهتان را جلب میکند؛ آهنگی که بارها و بارها به گوش میخورد. تا جایی که حتی از شنیدن آن خسته شوید! آهنگی که شاید ارتباطی با محتوای ویدئو نداشته باشد، اما بهلطف الگوریتمها، ریتم و قابلیت همخوانیاش، به کرات پخش شده و ناخودآگاه در ذهنتان حک شده است. این موسیقیها، که بهنوعی تبدیل به صدای پسزمینه سال میشوند، همانهاییاند که الگوریتمها دوستشان دارند، کاربران برای بیشتر دیدهشدن به آنها پناه میبرند و ناخودآگاه تبدیل به بخشی از حافظه جمعی سال میشوند.
در گزارش پیشرو، سراغ آهنگهایی رفتهایم که در سال ۱۴۰۳ بیش از دیگران شنیده شدند، میان ویدئوها دستبهدست چرخیدند، بارها بازنشر شدند و گاه در گذر از قابهای اینستاگرامی، معنایی تازه یافتند. این قطعات صرفاً صدا نیستند؛ بلکه بازتابی از سلیقه جمعی، فضای حاکم بر شبکههای اجتماعی و نحوه مصرف موسیقی در زمانه ما هستند. برای اینکه از سلیقه مخاطبان این آهنگها بیشتر بدانیم، ترانه این آهنگها را بررسی کردیم.
آهنگهای اینستاگرامی
بر اساس برخی گزارشهای غیررسمی که هر از گاهی منتشر میشوند، تعداد کاربران ایرانی اینستاگرام از مرز ۴۵ میلیون نفر گذشته است؛ آماری قابل توجه که از میان آنها، حدود ۳۰ میلیون کاربر بهعنوان کاربران فعال شناخته میشوند. حتی اگر این اعداد را کنار بگذاریم، حضور پررنگ و مستمر این اپلیکیشن در زندگی روزمره ایرانیان، موضوعی انکارناپذیر است. دیگر کمتر کسی را میتوان یافت که دستکم نام اینستاگرام را نشنیده یا تجربه حضور در آن را نداشته باشد. در چنین فضایی، بسیاری از آهنگهایی که در این گزارش به آنها اشاره میشود، ممکن است از نظر نام خواننده یا عنوان قطعه برای مخاطب ناآشنا باشند؛ اما تنها کافی است چند ثانیه از بخش مشهورتر یا وایرالشده آنها پخش شود تا ذهن شنونده جرقه بزند: «این آهنگ را قبلاً شنیدهام!» حتی در بسیاری از موارد، افراد تنها همان قطعه کوتاه را میشناسند و هنگام شنیدن باقی آهنگ، دیگر ارتباطی میان آنها برقرار نمیکنند؛ و اگر از خود بپرسند این صدا را کجا شنیده بودند، پاسخ معمول و محتمل، یک کلمه است؛ اینستاگرام.
با در نظر گرفتن این الگو، میتوان آهنگهای حاضر در این فهرست را بهطور کلی به دو دسته «اینستاگرامی» و «غیراینستاگرامی» تقسیم کرد. این تقسیمبندی البته به معنای غیبت کامل برخی آثار در فضای مجازی نیست، بلکه بیش از هر چیز به نحوه مواجهه و تجربه مخاطب با آنها اشاره دارد؛ اینکه شنیدن آهنگ از مسیر الگوریتمهای شبکههای اجتماعی اتفاق افتاده یا از طریق منابع دیگر.
در میان این آثار، تعدادی نیز وجود دارند که مصداق کامل اصطلاح آشنای «گل کردن» هستند؛ قطعاتی که گاه بدون پشتوانه نامهای شناختهشده، ناگهان در مدتزمانی کوتاه بر سر زبانها میافتند. گاهی تنها یک ردیف کوتاه، یک بیت خاص یا یک ملودی تکرارشونده کافی است تا آهنگی همهگیر شود. اما همانطور که در ضربالمثل قدیمی آمده، بادآورده را باد میبرد! بسیاری از این قطعات، با همان سرعتی که آمدند، از ذهن و حافظه جمعی محو میشوند و پیش از آنکه فرصتی برای ماندگاری بیابند، جای خود را به آهنگ تازهای میدهند که از همان جنس است و همان مسیر را میپیماید.
برای روشنتر شدن مقصود، در ادامه به چند نمونه از آهنگهایی اشاره میکنیم که در فضای اینستاگرام و میان کاربران آن، بهشدت مورد توجه قرار گرفتند. نکته قابل تأمل درباره این قطعات آن است که اغلب مخاطبان، تنها با شنیدن چند واژه ابتدایی یا صرفاً ریتم آغازین، بلافاصله آهنگ را تشخیص میدهند؛ بدون آنکه لزوماً آشنایی کاملی با نام خواننده یا محتوای کامل ترانه داشته باشند. این همان ویژگیای است که باعث گلکردن آنها در فضای مجازی شده است: ریتمی ساده، تکرارشونده و قابل بهیادماندن.
برای مثال، آهنگ «دختر ایرونی» با صدای سهراب پاکزاد، ازجمله قطعاتی است که بهسرعت در ویدئوهای مختلف اینستاگرامی شنیده شد. در نگاه اول، ترانه بهظاهر روایتی از یک علاقه ساده است، اما خواننده سادگی را حتی در انتخاب شعرش هم قرار داده و بدون استفاده از بازی زبانی خاص یا حتی پیچیدگی احساسی، آن را بیان کرده.
«دختر چشمابرو مشکی که دل نمیده به هیشکی
تو محلمون نداشیم که نداشتیم
یه پسر خوب میخواستی که بمونه راستی راستی
من شدم همونی که خواستی
دخترایرونی نمیدونی کی شده کشته مردت
این پسر بد سر چشات شده یه بچه مثبت»
در مثالی دیگر، ناصر زینعلی در آهنگ «چشمون سیاه» با تکرار پیاپی عبارت «ای وای ای وای ای وای» فضای ترانه را پر میکند؛ عبارتی که بیش از آنکه در خدمت روایت یا معنا باشد، کارکرد موسیقایی دارد و صرفاً برای ایجاد ریتم و همنوایی با مخاطب انتخاب شده است.
«قربون دلت ای وای ای وای ای وای…
که برخورده بهت ای وای ای وای ای وای!
من نمردم که اگه دلت تنگه…
یه نشونی بده بم ای وای ای وای ای وای!
چشمون سیاه من ناز داری دلبرم…
دردت به جونم آخ ناز تو رو میخرم…
دیگه عمراً بتونم از عشق تو بگذرم!»
معین زندی نیز در «مشق امشب» کوشیده است با بهرهگیری از زبان ساده و عاطفی، دلمشغولیهای عاشقانه خود را بازگو کند. اگرچه این ترانه نسبت به نمونههای پیشین تلاش بیشتری برای ساخت تصویرهای ذهنی بهخرج داده، اما همچنان پویایی اثر، بیشتر بر پایه لحن موسیقایی و خوانش خاص خواننده شکل میگیرد تا بنمایه ادبی یا معنایی آن.
«مشق امشبم هزار دفعه نوشتن از روی اسم توئه
انگار روح من تو جسم توئه...
با خودم این شبا هی اسم قشنگ تو رو دیکته میکنم
جز تو به کسی فکر نمیکنم...
تو از هرچی خوشگله سریا جلو چشم حسودا نریا
شوخی شوخی داره جدی میشه تو منو کشتی با دلبریا»
همانطور که پیشتر گفتیم، برخی از قطعات موسیقی، بدون آنکه نامی از خواننده شناخته شدهای داشته باشند، صرفاً با تکیه بر اجرای نمایشی یا ریتم پرکشش، در مدتزمانی کوتاه مورد توجه قرار میگیرند. نمونه شاخص این دسته، آهنگ «عجب وضعی شده» (دو خواننده این گروه، وضعی را وضی نوشتهاند) از گروه دویار است؛ گروهی نوظهور که بهواسطه ویدئوهایی با چینش نمایشی مشخص، موفق به جلب نظر کاربران شبکههای اجتماعی شد.
در این ویدئوها، اعضای گروه به همراه چند مرد دیگر، در لوکیشنهای گوناگون، مشغول خواندن و رقص هستند و بخشی از آهنگ را بهشکل همخوانی اجرا میکنند:
«دلم افتاده وسط، جمش کن آی جمش کن!
تو کتش حرف حساب نمیره، آدمش کن…
قربون اون قد بالات، جون من، جون چشات، نازتو کمش کن!»
ساختار ترانه، بر پایه عباراتی محاورهای و آشنا شکل گرفته و در کنار اجرای جمعی و تصویرهای متحرک و ریتمیک، بهگونهای طراحی شده است که در ذهن مخاطب بنشیند؛ هرچند این به یاد ماندن، بیشتر به فرم اجرا و تکرار رسانهای مربوط است تا به غنای موسیقایی یا ادبی اثر. این نوع نمونهها بهخوبی نشان میدهند که چگونه در فضای شبکههای اجتماعی، گاه شکل ارائه از خودِ محتوا مهمتر میشود.
آنچه در همه این نمونهها دیده میشود، برتری یافتن فرم بر محتواست. آنچه مخاطب را جذب میکند، نه معنا و مضمون شعر، بلکه ریتمی روان، تکرارشونده و آشناست که بهخوبی با فضای بصری شبکههای اجتماعی هماهنگ میشود. این آهنگها برای شنیدنهای کوتاه و گذرا ساخته شدهاند و بیشتر از آنکه در ذهن بمانند، فقط از آن عبور میکنند. در چنین آثاری، نه ساختار هنری پیچیدهای وجود دارد، نه تلاش چشمگیری برای روایتگری یا تصویرسازی در شعر. سادگی، تکرار و قابلیت استفاده آسان در ویدئوهای اینستاگرامی، مهمترین دلایل موفقیت آنهاست؛ موفقیتی که بیشتر به دیدهشدن و شنیدهشدن سریع وابسته است تا ماندگاری.
وایرالشدن، بیشک اتفاق مهمی است، اما وقتی پشتوانه هنری نداشته باشد، اغلب دوام نمیآورد. این آهنگها بیش از آنکه برای ماندن ساخته شده باشند، برای گذشتن هستند؛ قطعاتی که با یک ریتم آشنا در ویدئویی ظاهر میشوند، مدتی کوتاه در حافظه شنیداری مخاطب باقی میمانند و بعد، بهسرعت جای خود را به صدایی دیگر از همان جنس میدهند. با اینهمه، این سبک موسیقی هم بخشی از واقعیت فرهنگی زمانه ماست. شناخت آن، راهی است برای فهم دقیقتر از ذائقه امروز، از الگوریتمهایی که جریانساز شدهاند، و از شیوهای که هنر در عصر شبکههای اجتماعی مصرف میشود.
موسیقیهایی برای گوشدادن، نه فقط شنیدن
آیا تا به حال به تفاوت «شنیدن» و «گوشدادن» اندیشیدهاید؟ شنیدن، واکنشی طبیعی به صداست؛ امواج صوتی که به گوش میرسند و بیآنکه ارادهای پشتشان باشد، در حافظه کوتاهمدت جا میگیرند. اما گوشدادن، فعلی آگاهانه است؛ تجربهای با دقت، تمرکز و توجه به جزئیات. اینجاست که موسیقی، از صرفاً یک صدا، به یک تجربه عاطفی و ذهنی تبدیل میشود. همانطور که در بخشهای پیشین آهنگها را به «اینستاگرامی» و «غیراینستاگرامی» تقسیم کردیم، میتوان نام دیگری هم برای دسته غیراینستاگرامی انتخاب کرد؛ آثاری که برای گوشدادن ساخته شدهاند. آهنگهایی که صرفاً در پسزمینه یک ویدئو نمیچرخند، بلکه شنونده را با خود همراه میکنند، تأملبرانگیزند و گاه ردپایی عمیق در ذهن و دل بر جا میگذارند.
در همین فهرست پردانلودترین آهنگهای سال 1403، نمونههایی از این دست کم نیستند. یکی از آنها، اثری است از علیرضا قربانی با شعر حسین غیاثی که در اسفند ۱۴۰۳ برای تیتراژ سریال «تاسیان» منتشر شد. قطعهای که هم از نظر شعر و هم اجرا، واجد کیفیتی است که شنیدن را به تجربهای درونی تبدیل میکند.
«ﻣﻦ اون ﺷﻬﺮ دورم ﻛﻪ درﻳﺎ ﻧﺪاره ﻛﻪ ﺑﻰ ﺗﻮ ﻏﺮوﺑﻢ ﺗﻤﺎﺷﺎ ﻧﺪاره
ﻣﻦ اون ﺷﻬﺮ دورم ﭘﺮ از ﺟﺎی ﺧﺎﻟﻰ ﭘﺮ از آرزوی ﻳﻪ ﺟﺸﻦ خیالی
ﭼﻘﺪر ﻓﻜﺮ ﻛﺮدم ﺑﻪ دﻟﺒﺴﺘﮕﻰﻫﺎم ﺑﻪ ﻳﻪ ﺧﻮاب راﺣﺖ واﺳﻪ ﺧﺴﺘﮕﻰﻫﺎم
ﺑﺎ ﻳﻪ ﺑﺎﻟﺶ ﭘﺮ ﭘﺮ از آرزوﻫﺎ ﭼﻘﺪر ﻓﻜﺮ ﻛﺮدم ﺑﻪ ﭘﺮواز ﻗﻮﻫﺎ
ﺧﺪا رو ﭼﻪ دﻳﺪی ﺷﺎﻳﺪ ﭘﺮ گرفتیم ﺷﺎﻳﺪ ﺧﻨﺪهﻫﺎﻣﻮﻧﻮ از ﺳﺮ گرفتیم
ﻧﮕﻮ ﭼﻰ گذشت ﻮ ﻧﮕﻮ ﭼﻰ کشیدی ﺷﺎﻳﺪ ﺷﺐ ﺗﻤﻮم ﺷﺪ ﺧﺪا رو ﭼﻪ دﻳﺪی»
در همین فضا، عرفان طهماسبی نیز در سال گذشته با انتشار چند اثر و برگزاری نخستین کنسرت خود، حضوری پررنگ داشت. او در شهریور ۱۴۰۳ با قطعه «دلگیر»، و در اسفند با آهنگ «هزار و یک شب» مخاطبان زیادی را با خود همراه کرد. بااینکه این دو از لحاظ فضای آهنگ تفاوت زیادی داشتند، اما توجه مخاطب به هردوی این آهنگها، نشان از کاربلدی عرفان طهماسبی و تیمش داشت. دلگیر توسط عرفان طهماسبی و هزار و یک شب توسط حسین محمودی و کلار سروده شدند. این دو قطعه نشان میدهند که چگونه میتوان میان فرم و محتوا، تعادلی لطیف برقرار کرد؛ نه ریتم قربانی شعار شود، نه کلام اسیر کلیشه.
دلگیر با حال و هوایی احساسی و واژههایی ساده اما تأثیرگذار، به دغدغه رها شدن و ترس از فراموشی میپردازد:
«میترسم از آن شب که تو آسوده بیمن سر کنی
پایان احساس مرا باور کنی باور کنی…
میترسم آخر یک نفر این خانه را ویران کند
درد دلت را بشنود بهتر ز ما درمان کند
با اینکه دلگیرم ازت الهی الهی دنیا برات بسازه...»
در مقابل، هزار و یک شب با فضایی شادتر و رنگآمیز عاطفی متفاوت، توانست مخاطبان گستردهتری را جذب کند، بدون آنکه از لحن شاعرانهاش فاصله بگیرد:
«قصه هزار و یک شب تو دلم کاشتی تو چی آوردی که جاش قلبمو برداشتی
مثل پاییز اومدی در به درم کردی اومدی چشمه بشی تشنهترم کردی
دعا کن دلم آروم بگیره دعام کن اگه منو یادت نمیره
من آسون نرسیدم به تو حیفه دنیا تو رو ازم آسون بگیره»
درنهایت، نمیتوان از محسن چاوشی سخن نگفت؛ خوانندهای که آثارش اغلب تنها بهدلیل صدای خاص یا تنظیم متفاوت شنیده نمیشوند، بلکه به واسطه لحن خاص خودش و شعرهای انتخابی و پردردش، در ذهن شنونده ماندگار میشوند. در میان چند آهنگی که چاوشی در سال گذشته منتشر کرد، قطعه «همین مونده بود» توانست توجهات زیادی را به خود جلب کند.
«همونم همون که با دست تنگ تو مشتم برات صدف داشتم!
با این حال هم به هرکی که تو دلت خونه کرد شرف داشتم…
گذشتم ازت نگام کن منو نه حالم بده نه چشمم تره…
شب آخره تو هم هرچقدر ازم دور شی واست بهتره…
شکستم درست بریدم قبول میدونی که من یه دندهم هنوز!
تماشام کن همه زهرمو کشیدن ولی کشندهم هنوز…»
صدای سال ۱۴۰۳
در سال ۱۴۰۳، بسیاری از آهنگهایی که بیشتر شنیده شدند، محتوا را فدای فرم کرده بودند. این روند، نشانهای است از تغییر ذائقه مخاطب بهسوی موسیقیهایی با ریتمهای ساده، ملودیهای تکرارشونده و تنظیمهایی با ریتمهای نسبتاً تند؛ آثاری که بیش از آنکه برای تأمل ساخته شده باشند، مناسب شنیدنهای گذرا و مصرف سریع در شبکههای اجتماعی هستند. جدولی که در این گزارش آمده، بر پایه رصد و بررسی میدانی روندهای موسیقی در سال گذشته تنظیم شده است. این جدول شامل فهرستی از آهنگهایی است که در بازههای زمانی مختلف، بیشترین تکرار و بازپخش را در پلتفرمهایی مانند اینستاگرام، یوتیوب، کانالهای تلگرامی و برنامههای مختص به موسیقی داشتند. معیار اصلی در تنظیم این جدول، میزان حضور آهنگها در فضای عمومی، فراگیری در میان کاربران و میزان استفاده از آنها در ویدئوهای وایرال بوده است؛ نه لزوماً کیفیت هنری یا دادههای رسمی. این جدول کمک میکند تا درکی دقیقتر از نوع موسیقیهایی که ذهن شنوندگان ایرانی را در سال ۱۴۰۳ اشغال کردهاند به دست آوریم؛ موسیقیهایی که گاه تنها با یک بیت ساده یا ریتمی خاص، تبدیل به صدای پسزمینه زندگی روزمره شدهاند و به همان سرعتی که آمدند، از ذهنها فراموش شدند.
منبع: فرهیختگان
12186861