کاناداییها نگران جنگ با آمریکا هستند

باشگاه خبرنگاران جوان؛ حسین مهدیتبار - ایدهی جنگ میان کانادا و ایالات متحده تا چند ماه پیش حتی قابل تصور هم نبود. اغلب آمریکاییها هنوز هم باور ندارند که چنین چیزی امکانپذیر باشد، یا اصلاً متوجه لحن اشغالگرایانه رئیسجمهورشان نشدهاند، یا نمیتوانند جهانی را تصور کنند که در آن همسایهای که ۱۵۰ سال است با آن در صلح بودهاند، ناگهان به دشمن بدل شود. در ظاهر، چنین ایدهای کاملاً مضحک به نظر میرسد.
اما کانادا دیگر نمیتواند لفاظیهای کاخ سفید را صرفاً شوخی تلقی کند. کاناداییها مجبورند تصور غیرقابل تصور را در ذهن بپرورانند. به گزارش آتلانتیک، جنگ تجاری بیهدف و شرورانه ترامپ، آنگونه که خودش گفته، پیشدرآمدی برای تضعیف اقتصادی کانادا بوده تا در نهایت بتوان آن را به پنجاه و یکمین ایالت آمریکا بدل کرد. او این برنامه را در مکالماتی خصوصی با نخستوزیران جاستین ترودو و مارک کارنی مطرح کرده است. پایان قطعی وضعیت موجود زمانی رقم خورد که رئیسجمهور ایالات متحده بهطور گذرا گفت تنها نسخههای از رده خارجشده جنگندههای F-47 را به متحدانی خواهد فروخت که از تسلیحات آمریکایی استفاده کنند، چون "شاید روزی دیگر متحد ما نباشند." از همان لحظه، خرید تجهیزات از صنایع نظامی آمریکا، به معنای خودکشی ملی برای هر کشوری در دنیای آزاد تبدیل شد. کانادا دیگر نمیتوانست با خیال راحت در چارچوب دفاعی آمریکا باقی بماند.
در چنین بزنگاهی، ملت ما ناگهان به رقیب قدرتمندترین کشور جهان تبدیل شده است. تهدید نظامی از سوی ایالات متحده، کابوس مطلق کاناداست. و این کشور درست به همین دلیل ناآماده است، چون هرگز تصور نمیکرد آمریکا تهدید بالقوهای باشد. اعتماد، کانادا را آسیبپذیر کرد. طی شصت سال گذشته، هم دولتهای محافظهکار و هم لیبرال برای ادغام بیشتر با ایالات متحده تلاش کردهاند. سیاستهای تجاری و امنیتی کشور بر پایه فرض عقلانیت آمریکا بنا شده بود. اما این فرض، اشتباهی بود که امیدواریم کشنده نباشد.
به گزارش آتلانتیک، جنگ متعارف میان ایالات متحده و کانادا از نظر نظامی بهشدت نامتقارن خواهد بود. ارتش آمریکا بیش از یک میلیون نیروی نظامی دارد، در حالی که نیروهای مسلح کانادا تنها ۷۲ هزار عضو فعال دارند. بدتر آنکه بهدلیل همان اعتماد عمیق به آمریکا، ساختار نیروهای مسلح کانادا بر مبنای همکاری و سازگاری با ارتش ایالات متحده طراحی شده است، چه در قالب پروژههای دوجانبهای چون فرماندهی دفاع هوافضای آمریکای شمالی (NORAD) و چه در مأموریتهای برونمرزی نظیر عملیات ناتو در افغانستان.
این آسیبپذیری به معنای تسلیم شدن سریع کانادا نخواهد بود. اسکات کلنسی، ژنرال بازنشسته نیروی هوایی سلطنتی کانادا و مدیر سابق عملیات در NORAD، در گفتگو با آتلانتیک گفته که ارتش ایالات متحده توان اشغال کل کانادا را ندارد. به گفته او، ارتش آمریکا ناچار است نقاط مشخصی را تصرف کند و ورود به شهرها برای نیروهای آمریکایی بسیار پرهزینه و از نظر لجستیکی غیرقابل مدیریت خواهد بود. جنگی در این ابعاد، به احتمال زیاد به شکل یک شورش گسترده در شمال قاره و حتی در خاک آمریکا پیش خواهد رفت. بهعنوان مثال، اگر آمریکا تنها منابع نفتی کانادا را اشغال کند، واکنش محدود نخواهد ماند. "فقط چون به آلبرتا حمله کردهاید، دلیل نمیشود که ما به شما در نیویورک حمله نکنیم."
کارشناسان شورشهای نظامی که برای کتاب «جنگ داخلی بعدی» مورد مصاحبه قرار گرفتهاند، اتفاق نظر دارند که شورش یکی از غیرقابل پیشبینیترین و غیرقابل مهارترین انواع درگیری است. عایشه احمد، استاد علوم سیاسی در دانشگاه تورنتو و متخصص شورشهای مسلحانه که در افغانستان، پاکستان، سومالی، لبنان، مالی و کنیا کار میدانی کرده، باور دارد که مهربانی ظاهری کاناداییها آنها را به دشمنی ملایم بدل نمیکند. او گفته: "هیچچیز به نام نژاد جنگجو وجود ندارد. هیچکس با گرایش به شورش زاده نمیشود. شورش زمانی شکل میگیرد که مادرت را بکشند." به گفته او، کافی است فقط یک سرباز آمریکایی در یک تظاهرات به سوی معترضان شلیک کند تا جرقه یک شورش بزرگ زده شود. "همین دانشجویان بامزهی تیکتاکی، با فنجان قهوه در دست، شاید به چشم نیایند، اما اگر مادرشان کشته شود، کنوانسیون ژنو نجاتشان نخواهد داد."
به گزارش آتلانتیک، نیروهای اشغالگر تنها سه راهبرد برای مقابله با شورش دارند که هیچکدام جواب نمیدهند. نخست، سرکوب کامل مانند اقدام روسیه در چچن که به "گرُزنیسازی" معروف شد. اما حتی انهدام کامل زیرساختهای مقاومت هم تنها تأثیری موقتی دارد، همانطور که قذافی در لیبی تجربه کرد. راهبرد دوم "جلب دلها و ذهنها"ست، روشی که در عراق و افغانستان آزموده شد، اما بیفایده ماند؛ چرا که ساختن بیمارستانهایی که بعداً پر از جنازه شوند، فقط شورشیان بیشتری تولید میکند. و راه سوم "قطع سر" رهبری است؛ هدف قرار دادن رهبران شورشی، مثل حملات اخیر آمریکا به حوثیها. اما این روش، با وجود طرحهای جایگزینی که گروهها دارند، ناکارآمد است و حتی موجب پراکندگی ساختارهای شورش میشود، که در صورت نیاز به مذاکره، وضع را بدتر خواهد کرد.
جمعیت کانادا چالشهای خاصی برای هر استراتژی ضدشورش دارد. احمد معتقد است: "در مقایسه با کانادا، طالبان سبکوزن بهنظر میرسند." او اشاره میکند که کانادا بالاترین سطح تحصیلات را در میان کشورهای صنعتی دارد؛ ویژگیای که برای یک جنبش مقاومت یک سرمایه بزرگ است: توانایی شناسایی نقاط فشار، زیرساختهای حیاتی، و تولید فناوری و سلاحهای مختلکننده. اگر فقط یک نفر از هر صد کانادایی سلاح به دست گیرد، نیروی حاصل ده برابر بزرگتر از طالبان در آغاز جنگ افغانستان خواهد بود. تازه این افراد، متخصص هوش مصنوعی و مهندس نفت خواهند بود، نه دامدار و کشاورز معیشتی.
افزون بر این، کاناداییها جامعهای مسلح هستند. بیش از یکچهارم خانوارها سلاح گرم دارند. وسعت بینظیر سرزمین نیز پناهگاه فوقالعادهای برای شورشیان فراهم میکند. استان مانیتوبا بهتنهایی حدود ۹۰ هزار دریاچه بینام دارد؛ حتی خود کاناداییها هم از پسِ شمارش قلمروشان برنمیآیند.
در یک جمله، جنگ قارهای میان کانادا و ایالات متحده، عملی جنونآمیز و خونین خواهد بود. اما به گزارش آتلانتیک، چنین جنونی دیگر از آمریکا بعید نیست. پیش از انتخابات ریاستجمهوری ۲۰۲۴، فقط ۱۲ درصد جمهوریخواهان کانادا را "غیردوست" یا "دشمن" میدانستند. حالا این عدد به ۲۷ درصد رسیده است. متقاعد کردن ارتش آمریکا برای حمله به کانادا احتمالاً سختتر از جلب حمایت عمومی از چنین حملهای خواهد بود. افسران ارتش آمریکا از آغاز آموزش میبینند که موظف به پیروی کورکورانه از دستورات نیستند. جنگ با کانادا به معنای نبرد با کسانی است که در افغانستان کنارشان جنگیدهاند. بسیاری از سربازان دو کشور، در مراسم خاکسپاری یکدیگر شرکت کردهاند.
اما تغییر ذهنیت ارتش، غیرممکن هم نیست. دولت ترامپ بلافاصله فرمانده پایگاه نیروی فضایی در گرینلند را، بهمحض نشان دادن تردید در برابر اهداف الحاقگرایانه رئیسجمهور، برکنار کرد. آکادمی نیروی دریایی، کتابخانهاش را پاکسازی کرده و سخنرانان مختلف را لغو کرده است. دستکم بخشی از فرماندهی ارتش آمریکا با پاکسازی ایدئولوژیک نهادها همراهی میکنند.
به گزارش آتلانتیک، شرایط لازم برای اشغال کانادا، همزمان به معنای پایان دموکراسی در آمریکاست. و این هم هدفی است که از سوی دولت ترامپ دور از ذهن نیست. به باور احمد، ایجاد بحران امنیتی به دولت مستقر اجازه میدهد وضعیت اضطراری اعلام کند و مسیر دموکراسی را دور بزند. دولت ترامپ پیشتر هم نشان داده که خواهان دوره سوم قدرت است. انتخابات ۲۰۲۸، نقطه عطف خواهد بود. اگر ترامپ تصمیم بگیرد بار دیگر نامزد شود، بحرانی ساختگی در مورد کانادا، بهانهای مناسب برای از میان برداشتن موانع قانون اساسی خواهد بود.
کمتر کسی باور دارد که جنگی در قاره ما ممکن است. ولی بسیاری از اوکراینیها هم تا آخرین لحظه باور نمیکردند که همسایهای بدطینت به آنها حمله خواهد کرد. کاناداییها دیگر نباید غافل بمانند.
جان اف. کندی روزی گفته بود: «جغرافیا ما را همسایه کرده، تاریخ ما را دوست کرده، اقتصاد ما را شریک کرده و ضرورت ما را متحد. کسانی را که طبیعت چنین به هم پیوند زده، نباید انسانی از هم بگسلد.» به گزارش اتلانتیک اما ترامپ ما را از هم گسسته است. با این حال، سرنوشت ما هنوز هم به هم پیوند خورده. نابودی آمریکا، کانادا را نابود خواهد کرد. و اشغال کانادا، آمریکا را.
12188422