سلمان هراتی؛ روستازادهای که شعرش تا دستخط امام رسید

باشگاه خبرنگاران جوان - دستخط زرین امام خمینی(ره) بر نام سلمان هراتی، تنها یک تقدیر شخصی نبود؛ نشانهای بود از جایگاه شعر متعهد در روزگار پس از انقلاب. شاعری که در عمر کوتاه خود، صداقت و نگاه انسانی را به زبان شعر انقلاب آورد و به الگویی ماندگار بدل شد.
مردی از جنگلهای شمال ایران بود. معلم بود، سادهزیست، صمیمی و کمادعا.باران همیشه در شعر سلمان هراتی حضور دارد؛ گویی از همان کوچههای خیس تنکابن برخاسته و با هر واژهاش بوی خاک و نمِ شمال را به شعر انقلاب بخشیده است.علی محمد مودب، شاعر و پژوهشگر ادبی، در گفتوگو با فارس، او را این گونه معرفی میکند: شاعری که «هستیشناسی» و «انسانشناسی»اش، او را از همنسلانش متمایز میکند.
شاعری با شناختی از زمین و آسمان
به باور مودب، ریشه ماندگاری سلمان هراتی در نوع نگاه او به جهان است. او شناختی درست از هستی و انسان داشت؛ نگاهی که از دل تجربه شخصی و زیست بومیاش برمیآمد و در شعرش به زبان تبدیل میشد.«سلمان شناختی از جهان داشت که خاص خودش بود و خودش به آن رسیده بود. خیال شاعرانهاش در پرتو همین شناخت درست شکل گرفته بود. برای همین، آثارش در عین سادگی، ممتاز و متمایزند. او انسان این سرزمین را در جغرافیا، مذهب و تاریخ خودش میشناخت و روایت میکرد.»در واقع، شعر سلمان تنها محصول احساسات انقلابی یا دغدغههای سیاسی نبود؛ پشتوانهای معرفتی داشت که از تأمل در هستی و انسان سرچشمه میگرفت. همین شناخت عمیق، شعر او را از شعار و سطحینگری دور میکرد و به لایههای معنوی و اجتماعی زندگی ایرانی پیوند میزد.
زیست شاعرانه در روستا، نگاهی جهانی به شعر
سلمان هراتی در روستا بزرگ شد، معلم بود و زندگی سادهای داشت. اما نگاهش محدود به جغرافیای کوچک تنکابن نماند. مودب میگوید: «او آدم این سرزمین بود، اما در عین حال به آثار شاعران خلاق جهان هم توجه داشت. شناخت درستی که از خود و جهان داشت، در پیکرهای متناسب از شعر تجلی پیدا کرد؛ هم در حوزه معرفت، هم در سلوک فردی.»از همینرو شعر سلمان آمیزهای از «بومیگرایی» و «جهاننگری» است؛ از خاک و باران شمال تا دغدغه عدالت و انسان معاصر. او درک درستی از نوگرایی داشت، اما هرگز پیوندش را با زمین و ایمان از دست نداد.
روایتگر انقلاب با چشمانی باز
انقلاب اسلامی برای بسیاری از شاعران دهه شصت، سرمنشأ الهام و تعهد بود، اما کمتر کسی توانست مانند سلمان، این تجربه بزرگ را با صداقت و واقعگرایی در شعر بیاورد. مودب میگوید: «در آن زمان، همهچیز زندگی ایرانی تحتتأثیر انقلاب بود و سلمان هم چشمان بازی داشت. دیدن را بلد بود و اطرافش را خوب میدید. برای همین روایت آن قصه برایش دشوار نبود.»او از نخستین شاعرانی بود که شعر اعتراض و عدالتخواهی را به معنای واقعی در شعر انقلاب تجربه کرد. در شعرهایش، تصویر محتکران و طبقات سودجو کنار رنج مردم دیده میشود؛ نقدی از درون انقلاب، نه بیرون آن.«به گمان من، چون خوب میدید، خوب میشنید و درست میشناخت، آثارش متمایز و بینظیر شد. با آن سن کم، تأثیری گذاشت که در غزل، سپید و قالبهای دیگر هنوز قابل مشاهده است.»
نسل دوم شعر انقلاب؛ پیوند نوگرایی و تعهد
سلمان هراتی به همراه قیصر امینپور و سیدحسن حسینی، از چهرههای شاخص نسل دوم شعر انقلاب به شمار میرود؛ نسلی که به گفته مودب، «نوگرایی را با تعهد درآمیخت.»پیش از آن، نسل نخست شاعران انقلاب همچون حمید سبزواری، علی معلم دامغانی، طاهره صفارزاده و دکتر گرمارودی، پایهگذار شعر متعهد بودند. اما نسل دوم، تجربه را از سطح شعار به درون زندگی و زبان برد.مودب توضیح میدهد: «نسل دوم، نوگرایی را درونیتر کرد و به آن تشخص بخشید. از آن پس، صدایی که در شعر انقلاب شنیده میشود، بیش از هر کسی، صدای سلمان، قیصر و سیدحسن است. این سه نفر گوهر شعر انقلاب را از نسل قبل گرفتند، تجربههای پس از نیما را درک کردند و صدای انقلاب را به سنتی مدرن و قابل تداوم بدل کردند.»این همان نقطهای است که شعر سلمان را از دیگر شاعران مذهبی دهه شصت جدا میکند؛ او تنها روایتگر ارزشها نبود، بلکه درگیر زبان، فرم و تجربههای نو نیز بود. شعر او از نظر زیباییشناسی با معیارهای نیماگرایانه سنجیده میشد، اما ریشه در ایمان و اخلاق اجتماعی داشت.
شاعر عدالت و باران
در شعر سلمان، عدالتخواهی و ایمان، در کنار تصاویر طبیعی شمال حضور دارد. باران، رودخانه، مزرعه و آدمهای ساده روستا، نمادهایی از پاکی و صداقتاند که در برابر دنیاطلبی و ریا قرار میگیرند.سلمان به زبان مردم سخن میگفت، اما از درون شاعر بود. شعرش نه از بالا به پایین، که از دل جامعه میآمد. او انقلاب را نه در شعار، که در زندگی روزمره مردم میدید. شاید همین صداقت است که باعث شده شعرش پس از گذشت چند دهه همچنان زنده بماند.
عمری کوتاه و درخششی به بلندای تاریخ
سلمان هراتی تنها ۲۷ سال زیست. در سال ۱۳۶۵ در سانحهای رانندگی درگذشت. با این حال، آثار اندکش همچنان میان علاقهمندان شعر انقلاب خوانده میشود. محمدرضا مودب میگوید: «طبیعتاً عمر کوتاه باعث شد آثار کمتری از او بماند و دامنه نفوذش کمتر شود، اما همان آثار اندک درخشاناند. برخی از شاهکارهایش همیشه خوانده میشود. او در بعضی موضوعات جزو پیشروان شعر بود و راههایی را گشود که بعد از او شاعرانی چون علیرضا قزوه و محمدحسین جعفریان ادامه دادند.»در واقع، سلمان هراتی را میتوان آغازگر نوعی شعر اجتماعیِ ایمانی دانست؛ شعری که هم ریشه در ایمان دارد و هم دغدغه عدالت، هم بومی است و هم جهانی.پس از مرگش هم در ۱۳۶۷ دستخط زرین امام خمینی(ره) و دیپلم افتخار مجتمع هنر و ادبیات دفاع مقدس به او تعلق یافت و در نخستین جشنواره ادب و پایداری ۱۳۷۹ از شاعران برتر ادبیات دفاع مقدس شناخته شد.
میراث سلمان؛ صداقت و بینایی
آنچه از سلمان هراتی باقی مانده، نه فقط چند دفتر شعر، بلکه نوعی «نگاه» است؛ نگاهی که در آن انسان، زمین و ایمان در پیوندی طبیعی با هم قرار دارند. مودب معتقد است که او راهی را گشود که نسلهای بعد بتوانند در آن ادامه دهند.در شعر او، انقلاب نه حادثهای سیاسی بلکه تجربهای انسانی است؛ تجربه بازگشت به خویش، به ارزشها و به خدا. شاید به همین دلیل است که حتی امروز، صدای شعر سلمان هنوز شنیده میشود؛ صدایی از شمال، از میان باران و خاک، از زبان مردی که ایمان را زندگی کرد و زندگی را شعر.
منبع: فارس
12238811
مهمترین اخبار وبگردی











