همنشینی با جاهل؛ کار سخت آدمهای بزرگ

باشگاه خبرنگاران جوان - کسی که میرود چیزی یاد بگیرد؛ علم، محبت، کسی که اینها را دارد، او را به طرف خودش میکشد. همینطور دیم نیست.
کشش از طرف آدم بزرگ است، هر قدر گیج باشی و نشناسی، به طرف او میروی، خیلی چیزها را اصلاً نمیدانیم، ولی برای ما تهیه کردهاند. چقدر رخت برای ما بریدهاند که تنمان کنیم. ما هنوز چنین هستیم، در شکم مادر، در دنیا، برای ما عقبا و پیراهن بریدهاند؛ زنانه، مردانه؛ که تا از راه میرسیم، تنمان میکنند. چطور برای بچهای که توی شکم مادر است، لباس میدوزند؟ در خانهها ندیدهاید؟ خودتان نمیدوزید؟
دخترتان را که شوهر دادهاید، آبستن که شد، برایش رخت و لباس میفرستید؛ دخترانه، پسرانه. چطور ما که توی دنیا هستیم و نمیدانیم بچه، دختر است یا پسر، چند دست رخت دخترانه و پسرانه میبریم و راهی میکنیم. اسباب بازی برایش میفرستیم. برای ۵ سالش رخت میفرستیم. آن طرف نباشد؟
این عکس آخرت است
این عکس آخرت است که روی دنیا افتاده مؤمن. توی همین دنیا، لباس عوض میکنیم. گفت لباس التقوی خیر لکم. تقوا، از قوّه هم میآید، یعنی جان میگیری بچه جان، اگر این پیراهن را تنت کنی. یعنی روی پای خودت میایستی، لرزه نداری و وحشت نمیکنی. تا یک تشت روی زمین میافتد، از ترس دق کنی. تا گفتند آن طرف دنیا فلان اتفاق افتاده، جلدی خودت را نمیبازی چه شده؟
لباس تقوی تنش کردهاند. تقوا یعنی قوه، ساده بگیر، قوه که میدانی، با «قاف» و «واو» است. تقوا هم با «قاف» و «واو» است.
دلت را قوی کن
«من یعظم شعائر الله فانها من تقوی القلوب»، اذان گوش بده، قوت قلب میآورد. هر وقت حج رفتی، تماشا کن ببین چند میلیون جمعیت آمدهاند؛ «فانها من تقوی القلوب».
وقتی مجلس عزای امام حسین (ع) میروی، مردم را تماشا کن؛ «فانها من تقوی القلوب»؛ «عظموا شعائرالله»، شعایر خدا را عظیم بشمارید، یاد و ذکر خدا را و جاهایی که نامی از او هست، بزرگ بشمار.
با ادب باش، وضو بگیر، حاضر شو. برای اینکه «فانها من تقوی القلوب»، این تازه قبای اولی است که تنت میکنند. آنقدر لباس گذاشتهاند که در راه، منزل به منزل، لباست را عوض میکنند و یک دست دیگر میدهند.
بعد از مرگ، خبری از شست و شو نیست. لباسها را سر میخ زدهاند، هر وقت به منزلی رسیدیم، تن ما میکنند.
آینه را پاک کن
در دنیا لباس آدم کثیف میشود، میشویید. نماز و روزه و کارهای دیگر؛ که تمیز شود. بعد از مرگ، لباسها را سر میخ زدهاند و تنت میکنند.
چند روزی که در دنیا هستید، چند رکعت نماز واجب و صله رحم و اینجور کارها را میکنید تا روح و بدنتان محفوظ بماند.
یک آینه روی طاقچههای دنیا میگذارند، هفتهای یک بار دستمال میکشند که تمیز شود. شیشه در و پنجره که در تهران هر روز هم تمیز کنید، باز کثیف میشود.
این نماز روزی پنج مرتبه، برای این است که دلت را گرد نگیرد. آینه قلبت به آن زیبایی، غبار نگیرد. هر کس چند روز دلش را تمیز نگه دارد، عکس مه رویان خدا در دلش میافتد. عکس محمد (ص) و علی و فاطمه و حسن و حسین توی دلش میافتد و چنان سرگرم این شمایل میشود که اگر تمام آسمان و زمین را نگاه کند، غیر آن شمایل چیزی نمیبیند.
قلب براق
گفت پیغمبر وقتی نزد خدا به بالا و پایین و یمین و یسار نگاه کرد، چه دید؟ علی را دید. دلش آینه شده بود، پاکترین تصویر را در آن میدید. شیعهها و دوستان چطور؟ وقتی شما قلبتان را پاک کردید، «اذکروا ذکرالله» یاد خدا، قلب را تمیز میکند، تزکیه میکند. قلب را روشن میکند. صفای قلب میآورد.
چه بود آن حدیث؟ «جعل الذکر جلاء القلوب»، ذکر را برای جلای قلب شما قرار دادیم. ذکر، روزه، خمس، زکات، ... هر چه شما را یاد خدا بیندازد. مجلس اهل بیت هم همینطور است.
یاد خدا، قلب را جلا میدهد، یعنی میساید، مثل آینه، مثل طلا که وقتی آن را میسایند، براق میشود. آن وقت میبیند چیزی که دیگران نمیبینند و میشود چیزی که دیگران نمیشنوند. چون پرده و حجابی مقابل او نیست.
همه ریشه خیر و شر
گفت «همه شما را سیر میکنم». آنکه گرفتار حجاب است، میگوید الان سینی سور را میآورد و سفره پهن میکند و شکم ما سیر میشود. دیگری میگوید الان با یک نگاه، ما را سیر دنیا و آخرت میکند. یکی ناشی بود، گفت خوب نیست آدم سیر بخورد، دهانش بو میگیرد. همین یک کلمه، سه جور مشتری دارد.
گفت خدا به کسی گوش داد، بعد از کری و چشم داد، بعد از کوری. بعد فرمود این بینایی کاری میکند که ریشه سببهای خیر را، هر چه در عالم سبب خیر است، به او یاد میدهد. ریشهای که همه سببهای خیر از آن ریشه است؛ و ریشه سببهای شر، هر شری که در آسمان و زمین و شهود و غیب هست، ریشه این سببها را به دست او میدهد.
دلبر؛ امیرالمؤمنین (ع)
این حاصل سیر دل است. دلی که با دلبر، با امیرالمؤمنین (ع)، با دوستان او نشست و برخاست کرده باشد. اینها حرف عجیبی نیست، از نهجالبلاغه است. همان که محبتش کار انجام میدهد، خودش هم موضوع را بیان کرده، چقدر قشنگ است.
حالا که اینجور شد، چقدر میارزد آدم با خدا، یگانه رفتار کند، نه از سر تفرقه.
این، یک کار مردانه است
گفت دیدم یک قافله شتر میرود که روی آنها همه دوستان امیرالمؤمنین (ع) نشستهاند، از زمان امیرالمؤمنین تا به حال و قبل از آن، پیامبران که دوست اهل بیت بودهاند.
شهرهایی که بارشان، ولایت امیرالمؤمنین باشد. اصلاً آدم شتر باشد و ولایت امیرالمؤمنین را حمل کند. بد نیست که، هست؟ این «بار»، از «برّ» است. در کدام یک از شما نیست؛ در قلب و جان کدام یک از شما ولایت و محبت علی و اولادش نیست؟ قدرش را بدان.
اگر خیلی مرد باشید، زیر پای امیرالمؤمنین هستید، همه مردان عالم، به گرد پای دوستان امیرالمؤمنین نمیرسند. زنان اهل ولایت علی (ع) هم مرد هستند. پیرو علی، مرد است. این، اصلاً یک کار مردانه است. آن وقت باید کارهایی را نکنید. پیرو علی، کار بد نمیکند، حرف زشت نمیزند، غیبت نمیکند.
حرف بیخود نزنید
یک وقت کار خوبی که میکنی، کوچک نشماری عزیز من.
یک تومان به فقیر میدهی، او هم یک روز غنی میشود و به فقیر دیگری میدهد و این یک تومان تا قیامت راه میرود. نمیمیرد. وقتی دست یتیم و فقیری را میگیرید و بلندش میکنید، کار شما راه میافتد و بین مردم میرود و تا قیامت دایم مردم دست هم را میگیرند.
اگر یک پیراهن تن یک بچه کنید، همان بچه بزرگ میشود و یک پیراهن تن یک بچه دیگر میکند. کارهای خوب تا قیامت ادامه دارند تا به خودتان برگردند. همه این کارها به حساب شما نوشته میشود. کار بد و باطل است که عمرش کوتاه است و تمام میشود.
حتی حرف باطل را هم نزنید، بگذارید محو شود. هر چیز باطل و حرفی بیخودی را اگر کسی حرفش را نزند، هم در نفس شما میمیرد، هم از خانه و زندگیتان میرود، هم در مملکت إنشاءالله از بین میرود.
حق چطور؟
حق نمیمیرد
حق همیشه زنده است. هی خاموشش میکنند، هی روشن میشود؛ «لیطفئوا نورالله و الله متم نوره»، هر وقت میخواهند خاموشش کنند، گر میگیرد و روشن میشود. اما باطل، «یموت الباطل بترک ذکره».
إنشاءالله خدا قلبتان را که از آن محمد و آل محمد است، مثل دسته گل به خودتان نشان بدهد تا ببینید جانی که جای محبت علی (ع) است، مثل گلدانی میشود که گل زیبایی در آن گذاشتهاند. آن وقت خودت این گلدان را دست بگیر، برو پیش امیرالمؤمنین و حضرت زهرا (س).
یکی میگفت سرم را دستم میگیرم و تقدیم میکنم، میگویم آقا بفرمایید. اما اگر گل کنی، یعنی چند بار سرت را بریدهاند تا دسته گل شدهای.
یاد امام حسن کن
گفت امام حسن مدت زیادی پای منبر معاویه مینشست و سکوت میکرد. مواظب بود یک وقت امام حسین نیاید. به کسی میگفت دم در بایستید که هر وقت برادرم آمد، خبر بده.
نمیشد امام حسین بیاید و ببیند برادرش نشسته و عدهای حرف بیخود میزنند. خیلی سخت است. خدا نصیب نکند خلاف عقیده جانتان چیزی بشنوید. اگر اتفاق افتاد، ناراحت نشو، یاد امام حسن کن. چطور چند سال مینشست و سبّ امیرالمؤمنین میکردند؟
برای آدم بزرگ، خیلی سخت است با جاهل بنشیند.
غرور نداشته باش
إنشاءالله خدا به ما صبر و حلم بدهد. اینها دریای حلم بودند که با ما نشستند. منتها خدا امر کرده تنزیل کنند. از خود خدا و پیغمبرها تا اهل بیت، حتی به مؤمن هم گفتهاند برای پایینتر از خودت تنزیل کن. یعنی خودت را پایین بیاور. بالا نایست، غرور نداشته باش.
12187165