دوسال قبل زن جوانی با مراجعه به پلیس آگاهی از همسرش به اتهام آزار و اذیت دختر ۱۶ سالهاش شکایت کرد و گفت: وقتی همسر اولم را در سانحه تصادف از دست دادم دخترم ۴ ساله بود بعد از مدتی برادرشوهرم به خواستگاریام آمد و از آنجا که فکر میکردم او برای دخترم پدری میکند قبول کردم و ازدواج کردیم. زنگی خوبی داشتیم و دخترم هم با عمویش ارتباط خوبی داشت تا اینکه وقتی دخترم به سن بلوغ رسید کم کم رفتارش تغییر کرد. پرخاشگر و منزوی شد ابتدا فکر میکردم رفتارهایش اقتضای سنش است، اما هرچه گذشت وضعیت بدتر شد. بدتر از همه اینکه مدام از عمویش فرار میکرد او را پیش روانپزشک بردم و بعد از چند جلسه به واقعیتی پی بردم که زندگیام تیره و تار شد. دخترم گفت که عمویش سالهاست او را آزار میداده است. حالا از او شکایت دارم.
با این شکایت مأموران بلافاصله مرد ۴۵ ساله را بازداشت کردند. او در مراحل ابتدایی منکر اتهام آزار و اذیت شد، اما در ادامه بازجوییها سرانجام به آزار دخترخواندهاش اعتراف کرد و مدعی شد مدتی است دچار عذاب وجدان شده و از کارهایی که کرده پشیمان است.
با تکمیل تحقیقات برای متهم کیفرخواست صادر و پرونده برای رسیدگی به شعبه ۱۱ دادگاه کیفری یک استان تهران فرستاده شد.
نخستین جلسه دادگاه
در ابتدای جلسه زن جوان گفت: از وقتی فهمیدم این مرد دخترم را آزار داده زندگیام سیاه شده است با اینکه از او یک فرزند مشترک دارم، اما به خاطر کاری که با دخترم کرده برایش درخواست اشد مجازات دارم و حاضر به گذشت هم نیستم.
پس از آن دختر نوجوان به جایگاه رفت و گفت: پدرخواندهام ۷ سال آزارم داد و شکنجهام کرد. وقتی مادرم از خانه بیرون میرفت او به زور من را به اتاقی میبرد و با نشان دادن فیلمهای مستهجن آزارم میداد.
وقتی کوچکتر بودم از ترسم سکوت میکردم، اما بزرگتر که شدم مادرم من را پیش روانپزشک برد و واقعیت را گفتم. حالا هم مشکلات روحی – روانی پیدا کردهام و مدام کابوس میبینم و تحت نظر روانپزشک هستم. من هم از قضات درخواست اشد مجازات برای او دارم.
سپس متهم به جایگاه رفت و ضمن رد اتهام آزار و اذیت مدعی شد: من این دختر را از کوچکی بزرگ کردم و او را مثل دخترم دوست دارم اگر هم کاری انجام دادهام تحت تأثیر بیماری روانیام بوده. البته سلامت روانیام در پزشکی قانونی مورد بررسی قرار نگرفته است. حالا هم پشیمان هستم و از او و مادرش میخواهم من را ببخشند.
در پایان جلسه قضات برای صدور رأی وارد شور شدند و با توجه به مدرکهای موجود در پرونده متهم را به اعدام محکوم کردند.
شکسته شدن حکم در دیوان عالی کشور
با صدور حکم، وی اعتراض کرد و پرونده به دیوان عالی کشور رفت. وکیل متهم نیز با ارسال لایحهای مبنی بر اینکه موکلش از سلامت روان برخوردار نیست و اختلالات روانی دارد از قضات خواست تا وی را برای بررسی سلامت روانی به پزشکی قانونی معرفی کنند. با طرح این ایراد، قضات شعبه ۵۱ دیوان عالی کشور حکم اعدام متهم را شکستند و خواستار رسیدگی دوباره به پرونده شدند. با تکمیل تحقیقات پرونده برای رسیدگی به شعبه ۵ (هم عرض) فرستاده شد.
دومین جلسه دادگاه
در این جلسه نیز شاکی خواهان اشد مجازات برای متهم شد.
بعد از آن متهم به جایگاه رفت و گفت: من اتهام آزار را قبول ندارم. من قرص متادون مصرف میکردم و کنترلی بر رفتارم نداشتم و حالا هم از او میخواهم من را ببخشد.
با پایان جلسه قضات برای صدور رأی وارد شور شدند و بار دیگر مرد میانسال را به اعدام محکوم کردند، اما با اعتراض متهم پرونده برای دومین بار به شعبه ۵۱ دیوان عالی کشور رفت. وکیل متهم نیز با ارائه لایحهای عنوان کرد: کارشناسان پزشکی قانونی به صراحت اعلام کردهاند دختر نوجوان به لحاظ جسمیآسیبی ندیده و مورد آزار قرار نگرفته است. همچنین کارشناسان پزشکی قانونی تأیید کردهاند متهم متادون مصرف کرده و به نظر میرسد رفتارهای وی متأثر از مصرف این قرص بوده است.
با بررسی این دلایل قضات عالیرتبه دیوان عالی کشور، برای دومین بار حکم اعدام متهم را شکستند و پرونده را برای بررسی به هیأت عمومیدیوان عالی کشور فرستادند تا پس از بررسی در این هیأت حکم متهم صادر شود.
منبع: روزنامه ایران
12072586