وبگردی 14:26 - 16 آبان 1404
باشگاه خبرنگاران
سمفونی رنگها در درههای الموت؛ اینجا پاییز تماشایی است
مسیر قلعه الموت و روستای گازرخان این روزها به یک نقاشی زنده تبدیل شده؛ جایی که برگها آخرین تلاش خود را برای ماندن میکنند.

باشگاه خبرنگاران جوان ـ روستای گازرخان، آخرین ایستگاه پیش از قلعه الموت، این روزها در اوج زیباییهای پاییزی قرار دارد و مناظر رنگارنگ آن گردشگران زیادی را به منطقه جذب کرده است.
جاده از قزوین که جدا میشود، آرام آرام بالا میروید و هوا خنکتر میشود. تابلوی «به سمت الموت» که دیده میشود، انگار وارد دنیای دیگری میشوی. مسیر باریک است، اما هر پیچ منظرهای تازه دارد. در دو طرف جاده، درختان گردو، سپیدار و سیب دیده میشوند. شاخهها خم شدهاند از سنگینی میوهها، و برگها در آستانه تغییر رنگ هستند. صدای رودخانه از پایین دره میآید و گاهی بوی دود هیزم از خانههای روستایی در فضا میپیچد.تا برسیم به گازرخان، چند روستای کوچک از میان درهها پیدا میشود. مردم محلی مشغول کارهای روزانهاند؛ بعضی در حال جمع کردن گردو، بعضی کنار جوی آب نشستهاند و لباس میشویند. خانهها بیشتر سنگیاند و سقفها با ورقهای فلزی پوشانده شدهاند تا در برابر برف زمستان مقاوم باشند.
روستای گازرخان آخرین نقطه قبل از رسیدن به قلعه الموت است. همین که به ورودی روستا میرسی، منظره روبهرویت نفس را بند میآورد. درهای وسیع، پوشیده از درختان با رنگهای زرد، نارنجی، قرمز و سبز. کوههای سیاهرنگی که در پشت این درهها ایستادهاند، تضاد جالبی با رنگ برگها ساختهاند. مه نازکی بالای کوهها شناور است، و از دور بوی خاک مرطوب و برگهای افتاده به مشام میرسد.در این فصل، گازرخان و اطراف آن شبیه یک نقاشی زنده است.
درختان سپیدار با قامت بلندشان بیشتر از بقیه جلب توجه میکنند. رنگ برگهایشان از پایین سبز است و هر چه بالاتر میروی، به زرد و نارنجی میرسد. اگر کمی بالاتر بروی و از جاده خاکی کنار روستا بالا بروی، تمام دره مثل فرشی رنگارنگ زیر پایت گسترده میشود.
مردی از اهالی روستا که از کنار زمینهایش عبور میکردم، ایستاد و گفت: «اینجا پاییز قشنگه، ولی زمستون سخت میاد. برف که بیاد، جاده تا چند روز بسته میشه.» صدایش آرام بود و با لهجهی قزوینی حرف میزد. بعد ادامه داد: «اینا همه درخت گردو و سیبه. نصف سال باهاشون سر میکنیم.» چهرهاش آفتابسوخته بود، اما لبخند میزد.
زندگی در اینجا سخت است، اما مردمش به زمین و طبیعت دل بستهاند.از میدان کوچک روستا که بگذری، تابلویی چوبی مسیر قلعه الموت را نشان میدهد. نوشته روی آن ساده است: «به سمت قلعه حسن صباح». مسیر سربالایی است و حدود نیم ساعت تا پای کوه طول میکشد. در میانهی راه میتوانی روستا را از بالا ببینی؛ خانههای کوچک میان درختان، و رودخانهای که مثل نخی نقرهای از میان دره عبور میکند.در قلعه، سکوت سنگینی حکمفرماست. فقط صدای باد از لابهلای دیوارههای سنگی شنیده میشود.
اینجا جایی است که زمانی پر از جنبوجوش و تصمیمهای مهم بوده. امروز اما فقط تاریخ مانده و چشماندازی که از هر سو تا افق ادامه دارد. کوههای الموت با خطوط منظم و تند خود، مثل نگهبانانی خاموش اطراف قلعه ایستادهاند.وقتی از قلعه پایین میآیی و دوباره به روستا میرسی، آفتاب مایل شده و نور زردش روی درختان افتاده است. برگها درخشانتر به نظر میرسند، انگار آخرین تلاششان برای ماندن است. باد ملایمی میوزد و صدای خشخش برگها در فضا میپیچد. هر چند ثانیه، برگی جدا میشود و آرام روی زمین مینشیند. هیچکس توجهی نمیکند، اما همین اتفاق ساده بخشی از چرخهی زندگی این دره است.
در یکی از کوچههای خاکی روستا، چند کودک در حال بازی هستند. صدای خندهشان در میان صدای باد گم میشود. پیرزنی از پنجرهی خانهای سنگی بیرون را نگاه میکند. کنار درِ خانه، طنابی آویزان است که روی آن خوشههای گردو برای خشک شدن چیده شدهاند. بوی نان تازه از جایی نزدیک میآید. همه چیز آرام و طبیعی است، نه شتابی، نه هیاهویی.گازرخان از آن روستاهایی است که هنوز ریتم خودش را حفظ کرده. مردمش عجله ندارند. صبحها زود بیدار میشوند، به باغها میروند، عصرها دور حیاط مینشینند و چای میخورند. تلفن همراه و اینترنت هم اینجا هست، اما هنوز زندگی به همان شکل سنتی ادامه دارد.
شاید همین سادگی، چیزی است که مسافر را جذب میکند.در مسیر برگشت، دوباره از همان جادهی باریک پایین میروی. خورشید حالا پشت کوهها پنهان شده و نور نارنجی آخر روز بر درختان افتاده است. درهها در سکوت فرو رفتهاند. هوا خنکتر میشود، و بوی شب کوهستان کمکم میپیچد. نگاهی آخر به پشت سر میاندازی؛ رنگها در حال محو شدناند، اما تصویری که در ذهن مانده، زنده و روشن است.الموت و گازرخان فقط مقصد گردشگری نیستند. اینجا میتوان فهمید طبیعت چطور با گذر فصلها زندگی میکند. برگها میافتند، زمین سرد میشود، اما در دل خاک، زندگی ادامه دارد.
همین تداوم آرام و بیادعاست که به این سرزمین معنا میدهد.وقتی از آخرین پیچ جاده میگذرم و چراغهای قزوین در دوردست پیدا میشود، ذهنم هنوز در درههای رنگی گازرخان مانده است. جایی که پاییز، مثل فصلی از زندگی انسان، کوتاه اما پر از معناست.
منبع: فارس
12240562
پربازدید ها
پر بحث ترین ها
مهمترین اخبار وبگردی
وبگردی

«باشگاه خبرنگاران» مسیر قلعه الموت و روستای گازرخان این روزها به یک نقاشی زنده تبدیل شده؛ جایی که برگها آخرین تلاش خود را برای ماندن میکنند.
وبگردی

«باشگاه خبرنگاران» یک سازمان اسرائیلی با آموزش نخبگان و شبکهسازی آنان در «باشگاههای شالوم»، یک زیرساخت نرم برای نفوذ در کشورهای هدف میسازد.
وبگردی

«باشگاه خبرنگاران» آیتالله شاهآبادی، استاد عرفان امام، نقشی اساسی در شکلگیری اندیشههای سیاسی و مبارزاتی ضداستکباری ایشان داشت.
وبگردی

«باشگاه خبرنگاران» تبلیغ خدمات گرانقیمت و جشنهای غربی در برخی مهدها، صدای مسئولان آموزشوپرورش را درآورد: «مجوزتان باطل میشود.»
وبگردی

«باشگاه خبرنگاران» رسانه انگلیسی bbc گزارش داد: ساواک با شکنجه و وحشت گره خورده بود و از روشهای قرون وسطی استفاده میکرد.
وبگردی

«باشگاه خبرنگاران» «چیق» پوشش دیواره چادر عشایر است که با دستان زنان ایل از دل طبیعت بافته شده و میراث ناملموس ملی ایران محسوب میشود.
وبگردی

«باشگاه خبرنگاران» خاطرهای از نجات انبار پالایشگاه آبادان که شامل کالاهایی به ارزش ۱۹ میلیارد دلار بود و توسط جوانان و زیر سقف آبکش شده از گلوله تخلیه شد، را میخوانید.
وبگردی

«باشگاه خبرنگاران» آلمان با جابهجایی ۲.۹ میلیارد نفر، رتبه اول مسافر ریلی اروپا را کسب کرد. فرانسه و ایتالیا نیز در رتبههای بعدی قرار گرفتند.
وبگردی

«باشگاه خبرنگاران» راز تقویت حافظه در مزه کردن است؛ چرا که فلاوانولها اعصاب چشایی را تحریک کرده و سیگنال مستقیم به مغز میفرستند.
وبگردی

«باشگاه خبرنگاران» نوجوانان امروز در میانه هجوم الگوهای متناقض هویتی از سوی اینفلوئنسرها، با بحران هویت جنسیتی و سردرگمی در ارزشها مواجهاند.

