متهم سرقت هایش را از دوران نوجوانی شروع کرد. او می گوید: «بعد از مدتی در یک رستوران کار پیدا کردم. کارم نظافت بود. یک بار کیف یکی از مشتریان را که روی صندلی جا مانده بود، برداشتم. داخلش 30 هزار تومان پول بود که برای من خیلی زیاد بود. یواشکی آن را برداشتم و به کسی چیزی نگفتم. بعد از آن هر وقت کسی چیزی جا می گذاشت، برمی داشتم. این طوری پول بی دردسر گیر می آوردم. آن دوران راحت تر زندگی می کردم، چون خیلی از شب ها در رستوران می ماندم و اصلا به خانه نمی رفتم. بعد از حدود یک سال مرا اخراج کردند، دلیلش هم این بود که صاحب آنجا فهمید کیف یکی از مشتریان را برداشته ام. وقتی از رستوران بیرون آمدم، دیگر دنبال کار نرفتم.»
جعفر سرقت های خرد را با دزدیدن یک دوچرخه آغاز کرد: «دوچرخه ای را کنار خیابان دیدم. از صاحبش خبری نبود. سوارش شدم و بعد از دو سه روز هم آن را فروختم. معمولا با پولی که گیر می آوردم، خوراکی های مختلف می خریدم. بعد از مدتی با یکی دیگر از دوستانم تصمیم گرفتیم حرفه ای تر سرقت کنیم.»
دو دوست دزدی از انباری خانه ها را شروع کردند و بعد از مدتی به همین اتهام دستگیر و روانه کانون اصلاح و تربیت شدند. او می گوید: «بعد از سه ماه آزادم کردند، چون همه شاکیان رضایت دادند. چیز زیادی از آنها نبرده بودم و از طرفی پولی نداشتم که پس بدهم.»
جعفر پس از آزادی بتدریج به سمت مصرف مواد رفت. او می گوید: «من از بچگی با مواد مخدر آشنا بودم و چیزی که باعث شد به طرفش بروم کنجکاوی بود. می خواستم ببینم چه حالی به آدم دست می دهد. فکر نمی کردم معتاد شوم. اصلا نفهمیدم چطور معتاد شدم.» سابقه بعدی جعفر اتهام حمل مواد مخدر است و سومین سابقه او باز هم به دزدی مربوط می شود: «دیگر به مجرم حرفه ای تبدیل شده بودم. برای این که مواد به دست بیاورم چاره ای جز دزدی نداشتم. از طرفی ترسم از زندان ریخته بود. این وسط پدرم هم اصلا عین خیالش نبود که من کجا هستم و چه می کنم. او خواهرم را مجبور کرده بود در سن کم ازدواج کند. بعد از این که سومین مرتبه از زندان آزاد شدم از شهر خودمان به تهران آمدم. فکر می کردم زندگی در تهران بهتر و سرقت هم راحت تر است و احتمال این که دستگیر شوم هم کمتر است، اما همان روزهای اول ماموران گشت مرا گرفتند، ولی چون مدرکی نداشتند آزادم کردند.»
جعفر این بار هم به اتهام سرقت دستگیر شده است: «مدتی بود لوازم خودرو سرقت می کردم. با چند مالخر هم آشنا شده بودم و جنس ها را خیلی راحت آب می کردم، اما بالاخره هنگام دزدی دستگیر شدم. حالا بلاتکلیف هستم. احتمالا یکی دو سال باید در زندان بمانم و ببینم بعد از آن چه پیش می آید.» (ضمیمه تپش)
4853568