مشکل اساسی فیلم این است که نکتهای را به مخاطب خود انتقال نمیدهد. شاید به این دلیل که رامبد جوان بهعنوان کارگردان فیلم، سازنده یک برنامه تلویزیونی است که هر شب با مخاطب خود در تلویزیون روبهرو بوده و حالا بهنظر میرسد یک برنامه عامیانه را به ساخت یک فیلم سینمایی خاصپسند شیفت کرده است. گویا رامبد جوان در «نگار» بیانیهای میدهد که کارگردانی خیلی میداند درصورتی که «نگار» تنها رفلکس کارگردانی است که برای مخاطب عام در تلویزیون برنامه میسازد و بعد سعی دارد فیلمی را نشان دهد که جنبه نخبهگرایی را داشته یا سعی دارد حداقل نخبهگرایی را نشان دهد. این نوع آثار در نهایت فیلم رفلکسی میشوند که جایگاهی در سینما ندارند، در مقطع خاصی نمایش داده شده و بعد فراموش میشوند.
اگر بخواهیم به لحاظ کارگردانی «نگار» را بررسی کنیم، در آخرین ساخته جوان، ویژگیهای کارگردانی دیده نمیشود و بیشتر مسائل فنی فیلم به چشم میآید که این ویژگی فنی هم تلاش کارگردان نیست. کارگردان فرایند انتقال معنا را برعهده دارد اما در نگار هیچ فرایند معنایی دیده نمیشود. مشکل بزرگ نگار رامبد جوان، فاقد فکر بودنش است. نگار فاقد استعلای مفهومی و معنایی است و بهنظر تنها یک فیلم خوشآبورنگی است که میتواند برخی از مخاطبان را در لحظه درگیر خود کند و معتقدم این برای ماندگاری یک فیلم، کافی نیست.
نکته دیگری که میتوان به آن اشاره کرد، این است که سر و ته فیلم به هم نمیخورد. علاوه بر آنکه کارگردانی وجود ندارد؛ حتی بازیهای خوب نیز دیده نمیشود. حضور بازیگران در نگار بدون معنا و تعریف خاص خود است. بهنظر نگار یک دورهمی است که محصول آن یک خندوانه بوده و کارگردان نتوانسته آنطور که باید و شاید در آن کارگردانی داشته باشد.
سینمای این روزها حال و روز خوشی ندارد، اکران فیلمهای تولید شده از سالهای قبل در نیمه دوم سال موفقیتی برای سینما نخواهد داشت. وضعیت اکران هم به لحاظ مخاطب و گیشه جالب نیست؛ این مشکلی است که در پایان سال آخر مدیریت گذشته رخ داد و اثرات آن هماکنون در اکران دیده میشود.فقدان انسجام داستانی، فقدان منطق روایی و هنری، اصرار بر نمایش تبحر فنی و هیچ نگری در نگار دیده میشود.
- نویسنده و منتقد
9433431