اجتماعی 07:30 - 07 مرداد 1393
پارسال پای علی به دادگاه و پای زکیه به خانه امن کشیده شد. پس از هشت ماه دیدن جنجال و تهدید، نزد ملایی عقد بستند و فرار کردند. زکیه میگوید: "پلیس در تعقیب ما بود. قوم و خویش پدر و خود پدرم هم به دنبال ما بودند."
محمدعلی و زکیه عاشقان معروف بامیانی پس از ماهها فرار از دست پلیس و خانواده زکیه، به شهر خود بازگشته، اما هنوز هم زندگی پنهانی دارند چرا که به دلیل عشق منجر به "ازدواج فراقومی" تهدید به مرگ شدهاند.
به گزارش بی.بی.سی، علیِ ۲۱ ساله هزارهی شیعه و زکیهی ۱۸ ساله تاجیکِ سنی است. پدر، برادران و حتی مردان طائفه پدر زکیه به دنبال این زوج هستند. هر دو در سایه ترس آزادی خود را از دست دادهاند. پدر و سه برادر علی شبها به نوبت کشیک میدهند تا اگر کسی به قصد سوء بیاید، از آنها دفاع یا دست کم همسایهها و پلیس را خبر کنند.
در دل شب به محل زندگی علی و زکیه میروم. لباس سفید بسمالله برادر علی از دور نمایان است. چوبی به دست دارد و کشیک میدهد؛ این طرف و آن طرف میگردد و به صداها گوش میدهد. میگوید برخی از همسایههای هزارهاش هم حالا به مخالفان جدیدی تبدیل شدهاند، چرا که میگویند این جنجالها آرامش آنها را هم برهم زده است.
قرار دیدار با دلباختگان فردا است، ولی پیش از رفتن ما به محل دیدار، علی تلفنی میگوید که زکیه مصاحبه نمیکند. او پس از چند بار گفتگوی تلفنی از آمادگی زکیه برای مصاحبه مختصری خبر میدهد که شامل دیدار با سایر اعضا بهویژه زنان خانواده و فیلمبرداری از جریان کار زکیه در خانه نمیشود.
علی بیرون دهکدهای در دامنه تپههای خشک و سوزان منتظر من و فیلمبردارم است. ما را به درون ده راهنمایی میکند. از تنگهای میگذریم که یک طرف آن آخور خری است که در کشیدن بار هیزم و محصولات کشاورزی به پدر و برادران علی کمک میکند. آخر تنگه به درِ فلزی سفید مهمانخانه بیرون حیاط خانه منتهی میشود.
کنار درِ مهمانخانه درِ چوبی ضخیم دیگری است که به اتاق گلی کهنه علی و زکیه باز میشود. ولی ما به مهمانخانه میرویم که با موکت و تشکهای اسنفجی فرش شده. لحظاتی بعد زکیه هم وارد میشود. لباسهای سفید و آبی پوشیده که تا حدی مدرن و شهری دانسته میشود.
پیش از شروع مصاحبه یادآور میشوند که انتظار نداشته باشم در میانه ده جلو دوربین بروند و همسایگان شاهد این صحنه باشند. وقتی بعداً موافقت میکنند که در داخل حیاط خانه خود قدم بزنند، هیچ یک از اعضای خانواده علی بیرون نمیآیند و تا آخر آنها را نمیبینم. از نظر بیشتر زنان بامیانی، تصاویر زنان نباید از تلویزیون پخش شود.
زکیه در خانه جدیدش کار زیادی ندارد. در کارهای روزانه با همسران برادران علی همکاری میکند که شامل دوشیدن گوسفندها، پختوپز و شستوشو میشود. میگوید دیگر تحمل فرار در کوهها را ندارد. وزنش زیاد میشود و منتظر است که تا چند ماه دیگر کودکی به دنیا بیاید. علی در آبیاری و زدن گیاههای هرز مزرعه به پدرش کمک و گاهی در بازار کار روزمزد میکند.
وقتی با علی و زکیه درون حیاط میروم، متوجه میشوم که سوخت اصلی آنها سرگین حیوانات و هیزمی است که برادران علی از کوه میآورند. دیوارههای سرگین روی بام خانه تا خزان خشک و برای زمستان سرمایهای میشود. اعضای خانواده ۱۷ نفری محمد انور در همین خانه زندگی میکنند.
پیش از آن که پدر و برادران علی بیایند، او میگوید خانوادهاش ازدواجش را ناممکن و باعث دشمنی دو قوم میدانستند. هر دو باری که زکیه برای پیوستن به علی به خانه او در "سرخدر" آمد، پدر علی دختر را به خانه پدرش در دهکده "خمِ کَلَک" بازگرداند و "غیرت" محمد زمان را بیشتر تحریک کرد. فشارها بر زکیه افزایش یافت و علی را هم برادرانش زدند.
در جامعه سنتی بامیان بیان داستانهای عاشقانه شخصی بهویژه در میان دختران معمول نیست. علی و زکیه به هر سوالی با تبسمی پاسخ میدهند. ولی در واقع سخن از نگرانی عمیقی دارند. زکیه میگوید: "زندگی ما را تهدید میکنند. به دنبال ما هستند، هر جا گیر بیاورند، زنده نمیگذارند." با وجود این، هر دو میگویند تا پای جان عاشق همدیگر خواهند ماند.
بامیانیها عشق علی و زکیه را به عشق لیلی و مجنون تشبیه کردهاند، اما رسانههای غربی زندگی و عشق آنها را بیشتر به داستان رومئو و ژولیت شبیه دانستهاند. در افغانستان از ماهها پیش کاراز گستردهای در رسانهها و شبکههای اجتماعی برای حمایت از آنها به راه افتاده است.
میخواهم داستان دلدادگی خود را شرح دهند. زکیه میخندد و میگوید: "ما را نگذاشتند که به مکتب برویم، پشت گوسفندها فرستادند." بیسواد ماندند و در هیچ حرفهای ماهر نشدند. محصول دوره چوپانی، عشقی بود که چهار سال پیش به زبان آوردند. آنگاه مردم و بعد خانوادههای آن دو خبر شدند. برای خانواده زکیه اما این عشق جرم بود.
خانوادههای محمد زمان و محمد انور روستاییانی پابند باورها و سنتهایند. آنها در گذشته در حد ساکنان دو دهکده با هم ارتباط داشتند. دو شکاف قومی و مذهبی بر محدودیت روابط آنها اثرگذار بود. حالا خویشاوندی آنها منجر به دشمنی شده است. هر دو خانواده زیر خط فقر به سر میبرند.
محمد انور ۶۵ ساله را در مزرعهاش میبینم. مشغول زدن گیاهان هرز است. نیمی از دو جریب زمینش را سیبزمینی و بقیه را گندم کاشته که در کانون توجه خانواده است ولی محصول آن برای مخارج آنها ناکافی. انور انتظار دارد که ارزش محصول امسالش به حدود ۲۰ هزار افغانی برسد. اگر کار روزمزد پیدا شود، هر پنج مرد خانواده آماده کارند.
انور میگوید وقتی دانست که جدایی دختر و پسر ناممکن است، از آنها پشتیبانی و در روزهای دشوار حمایت مالی کرد. پارسال پای علی به دادگاه و پای زکیه به خانه امن کشیده شد. پس از هشت ماه دیدن جنجال و تهدید، نزد ملایی عقد بستند و فرار کردند. زکیه میگوید: "پلیس در تعقیب ما بود. قوم و خویش پدر و خود پدرم هم به دنبال ما بودند."
آنها دو ماه در کوهها و روستاهای دور دست بامیان و زیر بارش برف و باران در حال فرار بودند. سرانجام پلیس علی را گرفت و زکیه خود را به خانه امن معرفی کرد. پدر زکیه علی را متهم به آدمربایی کرد. پرونده او در دادستانی کل کشور تنها با دخالت حامد کرزی رئیس جمهوری به درخواست سیما سمر رئیس کمیسیون حقوق بشر کلیک بسته شد.
استواری زکیه به پای عشق علی، خون محمد زمان را به جوش آورد و پایتخت را برای دلدادگان تنگ کرد. بامیان هم برای آنها شهر امنی نیست. هرچند غلامعلی وحدت والی و خدایار قدسی فرمانده پلیس بامیان به من گفتند که در تامین امنیت این عشاق کوتاهی نخواهند کرد، ولی علی و زکیه میگویند که از دست دولت هم کار چندانی ساخته نیست.
هر چند پلیس دیگر مانند یک ماه پیش به دنبال آنها نیست، اما زکیه میگوید که خانوادهاش هیچگاهی دست از سر او و همسرش بر نخواهد داشت و اگر دستش برسد، انتقام زیر پا گذاشتن خطهای قرمز "غیرت"، "قوم" و "مذهب" در ازدواج این دو جوان را خواهد گرفت.
در جامعه سنتی افغانستان از جمله بامیان این مرزها همچنان پررنگ است. اگر این مرزها با عشق شکسته شود، در موارد بسیاری بخشودنی نیست. گاه جوانان جان خود را بر سر این خطوط از دست میدهند. روحالله فروغ رئیس دفتر حقوق بشر بامیان میگوید که هر ماه دو تا سه مورد از این دست قضیهها در این دفتر ثبت میشود.
بخت با علی و ذکیه بود که توانستند بههم برسند، هرچند در سایه ترس و نگرانی. اگرچه بالاترین مراجع دولتی و قضایی ازدواجشان را قانونی و شرعی دانستهاند، ولی هنوز این سوال جدی است که آیا مخالفان زندگی مشترک آنها خواهند گذاشت که این دو جوان با هم پیر شوند؟
به گزارش بی.بی.سی، علیِ ۲۱ ساله هزارهی شیعه و زکیهی ۱۸ ساله تاجیکِ سنی است. پدر، برادران و حتی مردان طائفه پدر زکیه به دنبال این زوج هستند. هر دو در سایه ترس آزادی خود را از دست دادهاند. پدر و سه برادر علی شبها به نوبت کشیک میدهند تا اگر کسی به قصد سوء بیاید، از آنها دفاع یا دست کم همسایهها و پلیس را خبر کنند.
در دل شب به محل زندگی علی و زکیه میروم. لباس سفید بسمالله برادر علی از دور نمایان است. چوبی به دست دارد و کشیک میدهد؛ این طرف و آن طرف میگردد و به صداها گوش میدهد. میگوید برخی از همسایههای هزارهاش هم حالا به مخالفان جدیدی تبدیل شدهاند، چرا که میگویند این جنجالها آرامش آنها را هم برهم زده است.
قرار دیدار با دلباختگان فردا است، ولی پیش از رفتن ما به محل دیدار، علی تلفنی میگوید که زکیه مصاحبه نمیکند. او پس از چند بار گفتگوی تلفنی از آمادگی زکیه برای مصاحبه مختصری خبر میدهد که شامل دیدار با سایر اعضا بهویژه زنان خانواده و فیلمبرداری از جریان کار زکیه در خانه نمیشود.
علی بیرون دهکدهای در دامنه تپههای خشک و سوزان منتظر من و فیلمبردارم است. ما را به درون ده راهنمایی میکند. از تنگهای میگذریم که یک طرف آن آخور خری است که در کشیدن بار هیزم و محصولات کشاورزی به پدر و برادران علی کمک میکند. آخر تنگه به درِ فلزی سفید مهمانخانه بیرون حیاط خانه منتهی میشود.
خنده به لب اما سخن از نگرانی عمیقی دارند
کنار درِ مهمانخانه درِ چوبی ضخیم دیگری است که به اتاق گلی کهنه علی و زکیه باز میشود. ولی ما به مهمانخانه میرویم که با موکت و تشکهای اسنفجی فرش شده. لحظاتی بعد زکیه هم وارد میشود. لباسهای سفید و آبی پوشیده که تا حدی مدرن و شهری دانسته میشود.
پیش از شروع مصاحبه یادآور میشوند که انتظار نداشته باشم در میانه ده جلو دوربین بروند و همسایگان شاهد این صحنه باشند. وقتی بعداً موافقت میکنند که در داخل حیاط خانه خود قدم بزنند، هیچ یک از اعضای خانواده علی بیرون نمیآیند و تا آخر آنها را نمیبینم. از نظر بیشتر زنان بامیانی، تصاویر زنان نباید از تلویزیون پخش شود.
زکیه در خانه جدیدش کار زیادی ندارد. در کارهای روزانه با همسران برادران علی همکاری میکند که شامل دوشیدن گوسفندها، پختوپز و شستوشو میشود. میگوید دیگر تحمل فرار در کوهها را ندارد. وزنش زیاد میشود و منتظر است که تا چند ماه دیگر کودکی به دنیا بیاید. علی در آبیاری و زدن گیاههای هرز مزرعه به پدرش کمک و گاهی در بازار کار روزمزد میکند.
وقتی با علی و زکیه درون حیاط میروم، متوجه میشوم که سوخت اصلی آنها سرگین حیوانات و هیزمی است که برادران علی از کوه میآورند. دیوارههای سرگین روی بام خانه تا خزان خشک و برای زمستان سرمایهای میشود. اعضای خانواده ۱۷ نفری محمد انور در همین خانه زندگی میکنند.
پیش از آن که پدر و برادران علی بیایند، او میگوید خانوادهاش ازدواجش را ناممکن و باعث دشمنی دو قوم میدانستند. هر دو باری که زکیه برای پیوستن به علی به خانه او در "سرخدر" آمد، پدر علی دختر را به خانه پدرش در دهکده "خمِ کَلَک" بازگرداند و "غیرت" محمد زمان را بیشتر تحریک کرد. فشارها بر زکیه افزایش یافت و علی را هم برادرانش زدند.
در جامعه سنتی بامیان بیان داستانهای عاشقانه شخصی بهویژه در میان دختران معمول نیست. علی و زکیه به هر سوالی با تبسمی پاسخ میدهند. ولی در واقع سخن از نگرانی عمیقی دارند. زکیه میگوید: "زندگی ما را تهدید میکنند. به دنبال ما هستند، هر جا گیر بیاورند، زنده نمیگذارند." با وجود این، هر دو میگویند تا پای جان عاشق همدیگر خواهند ماند.
بامیانیها عشق علی و زکیه را به عشق لیلی و مجنون تشبیه کردهاند، اما رسانههای غربی زندگی و عشق آنها را بیشتر به داستان رومئو و ژولیت شبیه دانستهاند. در افغانستان از ماهها پیش کاراز گستردهای در رسانهها و شبکههای اجتماعی برای حمایت از آنها به راه افتاده است.
میخواهم داستان دلدادگی خود را شرح دهند. زکیه میخندد و میگوید: "ما را نگذاشتند که به مکتب برویم، پشت گوسفندها فرستادند." بیسواد ماندند و در هیچ حرفهای ماهر نشدند. محصول دوره چوپانی، عشقی بود که چهار سال پیش به زبان آوردند. آنگاه مردم و بعد خانوادههای آن دو خبر شدند. برای خانواده زکیه اما این عشق جرم بود.
خانوادههای محمد زمان و محمد انور روستاییانی پابند باورها و سنتهایند. آنها در گذشته در حد ساکنان دو دهکده با هم ارتباط داشتند. دو شکاف قومی و مذهبی بر محدودیت روابط آنها اثرگذار بود. حالا خویشاوندی آنها منجر به دشمنی شده است. هر دو خانواده زیر خط فقر به سر میبرند.
محمد انور پدر علی ابتدا با عشق پسرش مخالفت کرد اما سرانجام حمایت کرد
محمد انور ۶۵ ساله را در مزرعهاش میبینم. مشغول زدن گیاهان هرز است. نیمی از دو جریب زمینش را سیبزمینی و بقیه را گندم کاشته که در کانون توجه خانواده است ولی محصول آن برای مخارج آنها ناکافی. انور انتظار دارد که ارزش محصول امسالش به حدود ۲۰ هزار افغانی برسد. اگر کار روزمزد پیدا شود، هر پنج مرد خانواده آماده کارند.
انور میگوید وقتی دانست که جدایی دختر و پسر ناممکن است، از آنها پشتیبانی و در روزهای دشوار حمایت مالی کرد. پارسال پای علی به دادگاه و پای زکیه به خانه امن کشیده شد. پس از هشت ماه دیدن جنجال و تهدید، نزد ملایی عقد بستند و فرار کردند. زکیه میگوید: "پلیس در تعقیب ما بود. قوم و خویش پدر و خود پدرم هم به دنبال ما بودند."
آنها دو ماه در کوهها و روستاهای دور دست بامیان و زیر بارش برف و باران در حال فرار بودند. سرانجام پلیس علی را گرفت و زکیه خود را به خانه امن معرفی کرد. پدر زکیه علی را متهم به آدمربایی کرد. پرونده او در دادستانی کل کشور تنها با دخالت حامد کرزی رئیس جمهوری به درخواست سیما سمر رئیس کمیسیون حقوق بشر کلیک بسته شد.
استواری زکیه به پای عشق علی، خون محمد زمان را به جوش آورد و پایتخت را برای دلدادگان تنگ کرد. بامیان هم برای آنها شهر امنی نیست. هرچند غلامعلی وحدت والی و خدایار قدسی فرمانده پلیس بامیان به من گفتند که در تامین امنیت این عشاق کوتاهی نخواهند کرد، ولی علی و زکیه میگویند که از دست دولت هم کار چندانی ساخته نیست.
هر چند پلیس دیگر مانند یک ماه پیش به دنبال آنها نیست، اما زکیه میگوید که خانوادهاش هیچگاهی دست از سر او و همسرش بر نخواهد داشت و اگر دستش برسد، انتقام زیر پا گذاشتن خطهای قرمز "غیرت"، "قوم" و "مذهب" در ازدواج این دو جوان را خواهد گرفت.
در جامعه سنتی افغانستان از جمله بامیان این مرزها همچنان پررنگ است. اگر این مرزها با عشق شکسته شود، در موارد بسیاری بخشودنی نیست. گاه جوانان جان خود را بر سر این خطوط از دست میدهند. روحالله فروغ رئیس دفتر حقوق بشر بامیان میگوید که هر ماه دو تا سه مورد از این دست قضیهها در این دفتر ثبت میشود.
بخت با علی و ذکیه بود که توانستند بههم برسند، هرچند در سایه ترس و نگرانی. اگرچه بالاترین مراجع دولتی و قضایی ازدواجشان را قانونی و شرعی دانستهاند، ولی هنوز این سوال جدی است که آیا مخالفان زندگی مشترک آنها خواهند گذاشت که این دو جوان با هم پیر شوند؟
4351307
پربازدید ها
پر بحث ترین ها
مهمترین اخبار اجتماعی
اجتماعی
«باشگاه خبرنگاران» سردار کریمی از توافق پلیس بین الملل ایران و چند کشور برای استرداد متهمانی که اعلان قرمز آنها صادر شده است، خبر داد.
اجتماعی
«باشگاه خبرنگاران» حسینی گفت: آمارها حاکی از آن است که وقتی فرسایش خاک داریم معضلات بسیار زیاد را با از دست دادن اکوسیستم خاک به دست میآوریم.
اجتماعی
«باشگاه خبرنگاران» براساس اعلام شرکت کنترل کیفیت هوای تهران میانگین کیفیت هوای پایتخت هماکنون (۷ اردیبهشت ماه) در شرایط ناسالم برای گروههای حساس است.
اجتماعی
«باشگاه خبرنگاران» بخشدار کن از حضور ۸ هزار گردشگر در جشنواره گیلاس خبر داد و گفت: رشد ۵۰درصدی گردشگر را در سومین جشنواره گیلاس روستاهای سنگان چهارگانه شاهد بودیم.
اجتماعی
«باشگاه خبرنگاران» معاون امور بینالملل قوه قضاییه گفت: دستگیری صدها دانشجو و استاد معترض به جنایات اسرائیل، نشان دهنده سهیم بودن آمریکا در نسلکشی صهیونیستها است.
اجتماعی
«باشگاه خبرنگاران» فرمانده انتظامی کل کشور گفت: دشمن میخواهد از خاکریز عفاف و حجاب بگذرد، بعضی از خاکریزها چه حفظ آن و چه از دست دادن آن تعیین کننده است.
اجتماعی
«باشگاه خبرنگاران» با اهتمام به اجرایی کردن اسناد بالادستی و برنامه ریزی در راستای تحقق اهداف سند تحول قضایی طرح دعاوی در دیوان عدالت اداری کاهش ۲.۹۳ درصدی داشته است.
اجتماعی
«باشگاه خبرنگاران» دبیری با اشاره به مردمی بودن نهاد شورای عالی استانها گفت: اعضای شورا از بطن مردم انتخاب شده و طبق وظیفه قانونی، همیشه و در تمام سختیها در کنار مردم هستند.
اجتماعی
«باشگاه خبرنگاران» به مناسبت هفته سلامت در قطعه ۵۰ بهشت زهرا (س) تهران از خانواده شهدای مدافع سلامت تجلیل شد.
اجتماعی
«باشگاه خبرنگاران» شهرداری منطقه ۷ تهران اعلام کرد که قطع برخی از درختان ضلع غربی باغ موزه قصر کنار دیوار نیروی انتظامی اجتناب ناپذیر بود.