شکرپاره اصفهان، مردی مردمی که کمتر کسی او را فریفته دنیا میدانست و چهره او را عبوس یافته بود، هرچند در اواخر عمر، دلی رنجور از بیمهریهای زمانه و مردم داشت اما باز هم دل به کینه نداد و حضور خیل عظیم مردم را به بدرقه تا منزل اخروی پذیرفت.
۲۴آذر۱۳۸۷، ارحام صدر، در مقابل چشمان جمعیت، در آغوش خاک، آرام گرفت. از آن روز به بعد، هر سال همین روزها، جمعیتی که هنوز به یاد او هستند، بر سر مزارش میروند و از او یاد میکنند. ۲۲آذرماه نیز چنین شد و دوستداران این چهره شاخص تئاتر کمدی ایران، تأسف و غم خود را با نثار دستههای گل و بیان خاطرات او با اشکهایی که چهرههایشان را در سرمای هوا، گرم میکرد، ابراز کردند.
افراد زیادی به یادش، آواز خواندند و سخن راندند؛ از جمله هوشنگ حریرچیان، نصرتالله وحدت، سید رضا طباطبایی، محمد بطلانی، شکرالله باقریان و عباس منتجمی.
نصرتالله وحدت که شرایط جسمانی خوبی نداشت و سفر به اصفهان برایش دشوار بود، در تماسی تلفنی، ضمن ابراز ناراحتی از فقدان این اسطوره طناز، گفت: «امیدوارم آزاد و خوب بخوابی. خوب است زنده نیستی که سختیهای امروز را تحمل کنی. »
یقینی، معاشر ارحام و همکلاسی او در دانشگاه، سخنش را با «به نام خداوند جان و خرد، کزین برتر اندیشه برنگذرد» آغاز کرد چرا که ارحام صدر، همیشه ابتدای کلامش این شعر را میخواند. او گفت: مردم حق ارحام صدر را، یازده سال پیش در تشییع جنازه دادند و امروز به احترام هنر و کسی که لیاقت هنرمند بودن را داشت باز این حق را ادا کردند. ارحام صدر بیشتر از آنچه فکر کنید ارزش داشت. دلقک و مسخره نبود بلکه انسان و هنرمند بود. کسی که با راه رفتنش هم، آموزش آدم بودن میداد. من و ارحام دوران زیادی باهم بودیم، او دانشجوی فلسفه بود و ما در دانشگاه اصفهان همکلاسی بودیم. ارحام صدر اضافه بر آدم بودن، تحصیلکرده بود. اگر چیزی میگفت بر اساس تعقل بود نه بر اساس شکم و ما به این دلیل، از ارحام صدر تجلیل میکنیم. کسانی که انسانیت و هنر والا ندارند و اثری از خود بهجا نگذاشتند فانی هستند، اما ارحام صدر، به دلیل بزرگی و قدرت تفکرش ماندگار شد و ۱۰۰سال دیگر هم نامش باقی خواهد ماند.
حسن جویره، هنرمند تئاتر و تلویزیون نیز از حضار خواست تا به یاد او، بایستند و تشویقش کنند. جویره خطاب به مردم گفت: استاد رضا ارحام صدر، ۵۰ سال با همه وجود روی صحنه تئاتر این مملکت ایستاد و برای ما تئاتر اجرا کرد؛ با خندههایش خندیدیم، با زیباترین جملات کمدی که میگفت، احساس شعف کردیم و با گریههایش هم گریه کردیم.
صدری، یکی دیگر از معاشران ارحام صدر که او را در اختتامیه جشنواره تئاتر جمعیت جوان، در یکی از سالهای پایانی عمر همراهی کرده بود نیز به بیان خاطره این اختتامیه پرداخت و گفت: ارحام صدر به بیان و لهجه اصفهانی، ارزش و شخصیت داد. در اختتامیه جشنواره تئاتر جمعیت جوان بهمحض ورود ارحام صدر، همه ایستادند و به او خوشآمد گفتند. بهوقت سخنرانی یکی از اصحاب تئاتر، مجری با تملق زیادی سخنران را استادی حاذق در تئاتر خواند و دعوت کرد تا این سخنران بروی صحنه برود، اما این سخنران ارحام صدر نبود. در پایان این اختتامیه، وقت اندکی را به ارحام صدر اختصاص دادند و او با حضور به روی صحنه فقط این بیت را خواند: «در حیرتم از مرام این مردم پست، ایــن طــایفــه زنــده کــش و مردهپرست، تا هســت بــه ذلــت بــکشندش بــه جـفا، گــر مــرد، بــه عــزت ببــرندش ســر دســت».
در پایان این مراسم که به همت دختر رضا ارحام صدر، حسن اکلیلی و جمعی از دوستداران و معاشران این هنرمند تئاتر اصفهان برگزارشده بود، هنرمندان و هنردوستان به یاد شکرپاره اصفهان قیام کردند، دست زدند و شادی کردند، که این، منش او بود.
انتهای پیام