فیلم یک کمدی معمولی است و فیلمساز دغدغههای اجتماعی و سیاسی خود را کمتر در آن به تصویر میکشد و میکوشد به نوعی تماشاگر خود را سرگرم کند.دغدغههایی که کیایی در «خط ویژه» و بعد از آن در «عصر یخبندان» نشان داده بود، با آنچه در آخرین ساختهاش میبینیم کاملا متفاوت است. کیایی در خط ویژه به لحاظ استفاده از موضوع روز جامعه موفقتر عمل کرده بود و در آثار گذشتهاش نسبت به بارکد بیشتر خلاقیت داشت. بهعبارتی، موضوع فیلمهای قبلی او برای تماشاگر ملموستر بود و او جوانب مختلف موضوع اختلاس را به شکلی باورپذیر در فیلم نشان میداد.
اگر بخواهم به عصر یخبندان هم اشاره کنم، باید بگویم در این فیلم نوعی تشتت وجود داشت و موضوعی که کارگردان روی آن دست گذاشته بود برای من کمی تصنعی بهنظر میرسید. فیلمساز در عصر یخبندان نوعی هیجان را به تماشاگر تزریق میکرد و حرف اصلی در صحنههای مهمانی و فرار و گریز، گم شده بود. در نهایت هم مشخص نمیشد قرار است اختلافهای خانوادگی موضوع اصلی باشد یا رانت و آقازادهها.
بهنظر میرسد یکی از ویژگیهای فیلمهای کیایی رنگ و لعاب موجود در آنهاست. بارکد هم از این رنگ و لعاب به دور نیست. فیلمهای کیایی خوشساخت هستند اما مشکل این است که فیلمساز کارهای خلاف افراد معمولی را آنقدر هیجانانگیز و پرزرق و برق نشان میدهد که تماشاگر امروز و نسل جدید به جای دوری از خلاف، دوست دارد آن را امتحان و تجربه کند.
اتفاقهایی که در بارکد برای شخصیتهای اصلی رخ میدهد ازجمله جعل هویت یا تجربه هیجانانگیز و بامزه عبور دادن خودروها از مقابل دوربینهای ثبت تخلف به قدری جذاب به تصویر کشیده میشوند که گویی قرار است فیلمساز این کارها را توجیه کند. هر چند همین خلافهای کوچک هم در مقایسه با اختلاس و رانتخواری دیگر شخصیتهای فیلمها، باز خلاق است و توجیهناپذیر.
- منتقد و مترجم
8061516