گوناگون 11:04 - 06 اردیبهشت 1396
همشهری دو - یگانه عصاری:به‌دنبال پیروزی‌های درخشان در عملیات‌های «فتح‌المبین» و «بیت‌المقدس» و به‌ دست‌آمدن حدود ۲۰۰قبضه توپ غنیمتی از دشمن بعثی، با تلاش افراد خلاق و دوراندیشی چون شهید حسن تهرانی‌مقدم و شهید حسن شفیع‌زاده، توپخانه سپاه بنیانگذاری شد.

حسن تهرانی‌مقدم، نامی است که بر همگان آشناست و کمتر کسی ممکن است نام او را به‌خاطر نداشته باشد. اما این داستان، نامی دیگر را در خود گنجانده است: شفیع‌زاده. این نام، نام یکی از شجاع‌ترین و دلیرترین مردان جنگ تحمیلی است که خیلی از رزمندگان دفاع مقدس او را می‌شناسند و به‌خاطر وجودش در این مرز و بوم بر خود بالیده‌اند؛ نامی که آنقدر بزرگ است که هر ساله در تهران و تبریز برای این شهید تبریزی مراسم‌ باشکوهی برگزار می‌شود و جمعیت زیادی از مردم در این مراسم شرکت می‌کنند.

  • متولد شهر تبریز

حسن شفیع‌زاده، متولد مرداد‌ماه سال 1336در شهر تبریز بود. پدر و مادر او از مقلدان امام‌خمینی‌(ره) بودند و این مسئله مسبب آشنایی او با امام‌خمینی(ره) شد. تا سن 12سالگی همه‌چیز برایش خوب پیش می‌رفت و یکی از برترین شاگردان مدرسه بود تا اینکه در سن ۱۲ سالگی از نعمت پدر محروم شد و چون فرزند ارشد خانواده بود با آن روحیات و مردانگی‌اش عملا غمخوار مادر فداکار و دلسوز خود شد. او با جدیت تمام و احساس مسئولیت، بیشتر از گذشته، هم درس می‌خواند و هم به مادرش در اداره امور منزل کمک می‌کرد و از مساعدت به خواهر و برادرانش نیز دریغ نداشت.

  • شاید ورزشکار می‌شد

طبق نقل‌هایی که از همرزمان و برادر این شهید شده است، او از همان کودکی به ورزش بسیار علاقه‌مند بود و ورزش مورد علاقه‌اش وزنه‌برداری بود، این مسئله باعث شد که خیلی از مردم تصور کنند او در آینده‌ای نه‌چندان دور ورزشکار و به‌خصوص وزنه‌بردار می‌شود و خیلی‌ها او را به این کار تشویق می‌کردند. اما شهید شفیع‌زاده حالا مرد خانه بود و وظایف دیگری به دوش داشت... .

  • دیپلم گرفت، اعلامیه پخش کرد

حسن پس از اخذ مدرک دیپلم به سربازی رفت و همزمان با اوج‌گیری حرکت‌های انقلابی، با روحانیونی که در تبعید بودند، همچون شهید آیت‌الله مدنی و شهید آیت‌الله دستغیب در تماس بود. آن روزهایش به انجام 2 کار می‌گذشت؛ اولی در داخل پادگان که فعالیت‌های زیادی در راستای راهنمایی نظامیان و خنثی‌کردن تبلیغات حکومت نظامی انجام می‌داد و دوم پخش اعلامیه‌های امام خمینی‌(ره) که در همان شرایط سربازی به پخش پیام‌ها و اعلامیه‌های ایشان در داخل و خارج پادگان نیز مشغول بود.

  • دستگیری شهید مدنی را خنثی کرد

روزی که مأمورین رژیم، به دستور فرمانده حکومت نظامی، در تبریز قصد هجوم به منزل شهید آیت‌الله مدنی(ره)، جهت دستگیری ایشان را داشتند، او به همراه دوستانش نقشه مقابله با مزدوران رژیم را در مراسم عزاداری عاشورای حسینی طراحی کرده بود که قبل از هرگونه اقدام، ضد‌اطلاعات از موضوع باخبر شد و آنها را جهت ادامه خدمت سربازی به مرند تبعید کرد. اما چندی بعد، زمانی که امام خمینی(ره) دستوری مبنی بر ترک پادگان‌ها دادند، او خدمت سربازی را رها کرد و برای مبارزه با حکومت به مردم پیوست.

  • کارش شد جمع‌آوری سلاح!

 در روزهای پیروزی انقلاب و هنگامی که در پادگان‌ها روی مردم باز شد، او به همراه تعدادی از جوانان و دانشجویان تبریز برای جلوگیری از افتادن سلاح‌های بیت‌المال به‌دست ضد‌انقلاب، بخش عظیمی از سلاح‌ها را جمع‌آوری کردند و گروه مسلحی را جهت دستگیری ضدانقلاب و ساواکی‌ها تشکیل دادند تعدادی از همکاران و دوستان او به شفیع‌زاده لقب «سلاح جمع‌کن» داده بودند و این داستان سر آغازی بود برای شوخی‌های دوستانه دیگر.

  • همرزم شهید باکری شد

شفیع‌زاده بعدها به‌دنبال تشکیل سپاه و ایجاد یک هسته مرکزی، نخستین هسته‌های مسلح سپاه را پی‌ریزی کرد و در سمت مسئول عملیات سپاه تبریز در سرکوبی اشرار حزب «خلق‌مسلمان» نقش فعالی داشت. هنگامی که به همراه شهید باکری در سپاه ارومیه انجام وظیفه می‌کرد به‌عنوان مسئول عملیات برای ایجاد امنیت آن منطقه، در درگیری‌های متعدد برای سرکوبی گروه‌های فاسد تلاش شبانه‌روزی کرد و توانست در تشکیلات حزب منحله دمکرات نفوذ کرده و باعث متلاشی‌شدن آن و دستگیری و اعدام تعداد زیادی از کادر آن شود به‌نحوی که سرگروه‌ این دسته، در اعترافات خود اقرار کرده بود که سیستم امنیتی ما به‌گونه‌ای طراحی شده بود که هیچ‌کسی نمی‌توانست به آن نفوذ کند و از اسرار آن مطلع شود. او این نفوذ عملیاتی را معجزه خوانده بود.

  • بهترین روزهای زندگی‌اش

به گفته شهید شفیع‌زاده بهترین و پرثمرترین لحظات حضور در سپاه تبریز برای او، روزهایی بود که در خانه شهید آیت‌الله مدنی(ره) به‌عنوان مسئول تیم حفاظت ایشان انجام وظیفه می‌کرد. اوگفته بود: در جوار آن عالم عارف بود که من معنای واقعی خلوص، صداقت، ایثار و زهد را فهمیدم و بعدها در جبهه‌های نبرد فهمیدم که آن مسائلی که من از ایشان یاد گرفتم چقدر به درد می‌خورد و حال مرا بهتر می‌کند.

  • حضور در جبهه‌ها

روزهای خوبی در راه نبود و با آغاز جنگ تحمیلی و محاصره شهر آبادان، او با یک دسته خمپاره‌انداز که تحت مسئولیت شهید باکری اداره می‌شد به جبهه‌های جنوب رفت. وی به همراه تعدادی دیگر از رزمندگان برای حضور در جبهه آبادان با تحمل مشقات چندین‌روزه از طریق ماهشهر و به وسیله لنج و قایق‌های آن دوره از راه خورموسی خود را به این شهر رساند و در ایستگاه 7 مستقر شد. بعدها خبر آمد که هنگام فرمان حضرت امام‌خمینی(ره) مبنی بر شکستن حصر آبادان، او نقشی تاریخی و مهم در شکستن محاصره آبادان و دفع متجاوزان و اشغالگران بعثی ایفا کرد. شفیع‌زاده پس از عملیات طریق‌القدس به‌عنوان رئیس ستاد تیپ کربلا که تازه تشکیل شده بود، انجام وظیفه کرد و در شکل‌گیری، انسجام و فرماندهی آن نقشی اساسی داشت. وی همچنین در عملیات پیروزمندانه فتح‌المبین معاون تیپ‌المهدی(عج) بود و خاطره رشادت‌ها و جانفشانی‌های او در اذهان مسئولین جنگ و همرزمانش هرگز از یاد نمی‌رود.

  • توپخانه اصل ماجراست!

پس از عملیات‌های بی‌شماری که حسن شفیع‌زاده به خوبی در آنها درخشید و نام خود را به‌عنوان یکی از برترین و دلیرترین سرداران و فرماندهان جنگ ایران روی زبان عراقی‌ها انداخت، با نگاه دقیقی که داشت و تجربیاتی که کسب کرده بود، متوجه شد که با گسترش سازمان رزمی مردمی برای انجام عملیات‌های بزرگ، نیاز به تشکیلات پشتیبانی آتشی به نام توپخانه است. اینگونه شد که با همفکری چند‌تن از فرماندهان، ضمن پی‌ریزی و سازماندهی نخستین آتشبارهای توپخانه، مسئولیت هماهنگی پشتیبانی آتش در قرارگاه فتح در عملیات الی بیت‌المقدس را به‌عهده گرفت و به خوبی از عهده این وظیفه بزرگ برآمد. او با برخورداری از قدرت ابتکار، خلاقیت و آینده‌نگری، همیشه طرح‌هایی درازمدت که مبتنی بر واقع‌بینی در کارها و برنامه‌ها بود ارائه می‌داد، ضمن آنکه بر مسئله آموزش نیروها نیز تأکید فراوان داشت.

بعدها با تلاش بی‌وقفه و شبانه‌روزی خود قبضه‌های غنیمتی را در قالب توپخانه‌های لشکری و گردان‌های مستقل توپخانه به سرعت سازماندهی کرد و در عملیات رمضان، اکثریت قریب به اتفاق توپ‌ها را علیه دشمن بعثی به‌کار برد و در ادامه، با به‌دست آوردن توپ‌های غنیمتی بیشتر، گروه‌های توپخانه را به استعداد چندین گردان شکل داد. این گروه‌ها بازوهایی قوی برای فرماندهی قوای رزمی و پشتیبانی محکم برای رزمندگان بودند.شاید وقتی از همرزمان او در مورد نقش بزرگ این توپخانه بپرسید، جوابی جز این نشنوید: اگر توپخانه و درایت‌های فرمانده‌اش نبود، تکلیفمان در جنگ معلوم نبود».

  • وقتی نامش در اوج می‌درخشید

در عملیات‌های خیبر، والفجر ۸، کربلای ۱، کربلای ۴ و کربلای ۵ که سپاه پاسداران به لحاظ عملیاتی مسئولیت مستقلی داشت، پشتیبانی آتش کل منطقه عملیات با رهبری و هدایت او انجام گرفت. اینجا بود که اوج هنرنمایی و شکوفایی خلاقیت او در عملیات والفجر ۸ و در کنار شهید‌تهرانی‌مقدم تجلی یافت؛ آتش پرحجم و متمرکزی که با برتری کامل، علیه دشمن اجرا کرد. به اعتراف فرماندهان اسیر عراقی، در طول جنگ کسی چنین عملیاتی به‌خود ندیده بود؛ زیرا قسمت اعظم یگان‌های دشمن، قبل از رسیدن به خط‌مقدم و درگیری با رزمندگان اسلام، منهدم می‌شد.

  • نقل قول‌هایی برای او

تعاریف و ویژگی‌های شخصیتی بسیاری درخصوص او از همرزمانش نوشته و گفته شده است. از جمله مهم‌ترین آنها می‌توان به این مسائل اشاره کرد که او بسیار صبور بود و برای هیچ کاری عجله نمی‌کرد.

تواضع، گشاده‌رویی و خوش‌خنده‌بودن از دیگر صفاتی بود که هرکسی در تعریف خود از او به یاد دارد. هیچ‌گاه نیروهای خود را جلوتر از بقیه به منطقه نمی‌فرستاد و زمان عملیات و در زمانی که آتش دشمن در خط‌مقدم شدت پیدا می‌کرد، در خط اول حضور می‌یافت و آخرین وضعیت منطقه را برای برنامه‌ریزی صحیح و هدایت دقیق آتش، بررسی می‌کرد. در تصمیم‌گیری‌ها از نظرات دیگران سود می‌جست و در برخوردها و قضاوت، عدالت را رعایت می‌کرد. در روابط اجتماعی، با دیگران رفتاری پخته و پسندیده داشت و در هر محیطی که حضور پیدا می‌کرد همگان را تحت‌تأثیر قرار می‌داد. هم سخن می‌گفت و هم با کردارش دیگران را به عمل صالح دعوت می‌کرد. از تشریفات و تجملات به‌شدت دوری می‌جست و سادگی و بی‌آلایشی را مشی خود قرار داده بود.

  • برای برادرم

برادر این فرمانده نقل می‌کند: «دوبار او را در جبهه دیدم. بار اول زمانی بود که برای دیدنش به پادگان شهید حبیب‌اللهی اهواز رفتم و سراغ او را گرفتم. دوستانش خندیدند و گفتند اگر او را پیدا کردی سلام ما را هم به او برسان. مرتبه دوم در قرارگاه کربلا بدون هیچ‌گونه تکلفی در کنار سایر نیروها در آن گرمای سوزان جنوب در سنگر خوابیده بود، درحالی‌که روزنامه رویش انداخته بود. می‌گفتند شب نخوابیده و خیلی خسته است. او مدام در حال سرکشی از یگان‌ها و هماهنگی آتش پشتیبانی رزمندگان اسلام در جبهه‌های جنگ بود و معتقد بود هر چه قبل از عملیات تلاش کند به اذن الهی تضمینی برای موفقیت لشکریان جبهه حق خواهد بود».

  • نحوه شهادت

خودروی حسن شفیع‌زاده روز هشتم اردیبهشت‌ماه سال 1366در منطقه عملیاتی «کربلای۱۰» در شمال‌غرب(منطقه عمومی ماووت) درحالی‌که عازم خط مقدم جبهه بود، مورد اصابت ترکش گلوله توپ دشمن قرار گرفت و به شهادت رسید.

  • بخشی از وصیت‌نامه

خدایا من به جبهه نبرد حق علیه باطل آمده‌ام تا جان خود را بفروشم. امیدوارم خریدار جان من تو باشی، نه کسی دیگر. دلم می‌خواهد که در آخرین لحظه‌های زندگی‌ام، بدنم و جسم‌ام آغشته به خون در راه تو باشد، نه راه دیگر. سلام بر امت شهیدپرور و نمونه که با حضور همیشگی خود در همه صحنه‌های حق علیه باطل، اسلام و امام را یاری کرده و قدرت نفس کشیدن و خواب راحت را از دشمن سلب کرده است.

  • سردار رحیم صفوی چه گفت؟

سردار رحیم صفوی، فرمانده اسبق کل سپاه در پیامی نقش او را در جنگ چنین توصیف کرده است:  «سیمای او تجلی اراده و مقاومت و تلاش و پیکارش همواره الهام‌بخش رزمندگان بود. عزیزی که ثمره سختکوشی‌های او در جبهه‌ها همیشه مشهود بود. با تقویت آتش سنگین پیکارگران جبهه نور که صف دشمنان را از هم می‌گسست، رؤیای خام قادسیه را به کابوسی و حشتناک بدل می‌ساخت، اوج قدرت آتش توپخانه را جهانیان در نبردهای والفجر 8، کربلای 5 و کربلای8 به چشم دیدند و زبان به اعتراف آن گشودند، آنجا که شهید عزیز ما و همرزمانش با آتش سهمگین، لشکریان دشمن را مضمحل و ضایعات جبران‌ناپذیری بر خصم زبون وارد نمودند».

  • او برادر من بود...

سرلشکر نورعلی شوشتری

عملیات کربلای 10 که انجام شد آقای محتاج، فرماندهی قرارگاه را برعهده داشت، من هم جانشین او بودم. چون پیشروی‌هایی در منطقه حاصل شده بود، قرارگاه جابه‌جایی داشت. 2 قرارگاه داشتیم؛ یک قرارگاه تاکتیکی به‌نام شهید داوودآبادی که روی یال زده بودیم و قرارگاه اصلی هم در پایین ارتفاعات بود. برای رسیدن به آنجا باید از پل سیدالشهدا عبور می‌کردیم. برای تلفن‌زدن، به قرارگاه اصلی برگشتم چون در قرارگاه شیهد داوود‌آبادی هنوز از تلفن‌های راه دور خبری نبود. می‌خواستم سؤالی از برادران بپرسم. تازه رسیده بودم آنجا که شفیع‌زاده هم آمد. بعد از سلام و احوالپرسی پرسید: «اینجا کسی هست؟»، گفتیم: «نه، همه تو قرارگاه شهید داوودآبادی هستند». گفت: «باید بروم آنجا». گفتم: «صبر کنید تلفن بزنم بعد با هم برویم». سکوت کرد. هرچه اصرار کردم داخل سنگر نیامد. در آستانه در ایستاد و به سنگر تکیه داد. من تلفنی صحبت می‌کردم و شفیع‌زاده همچنان کنار در ایستاده بود که آقای بهشتی وارد شد. با ماشین آمده بود. شفیع‌زاده که معلوم بود برای رفتن خیلی عجله دارد با دیدن او فکری کرد و گفت: «خب حالا که آقای‌بهشتی آمد شما با او بیا من رفتم، آنجا منتظرم هستند».

راه افتاد و رفت. وقتی مکالمه من تمام شد، ما هم بی‌درنگ پشت سر او راه افتادیم. منطقه ناآرام بود. گلوله‌های توپ اطراف ما روی زمین می‌ریخت. شفیع‌زاده مستقیم به جلو رفته بود. شاید برای سرکشی به سراغ یکی از گروه‌های توپخانه رفته بود. دشمن آنجا را شناسایی کرده بود و از ارتفاعات آسوس، گوجار و شیخ‌محمد به آنجا دید داشت. گاهی وقت‌ها که سرو کله خصم در گولان پیدا می‌شد آن محل در تیررسشان قرار می‌گرفت. وقتی توقف کردیم، باران گلوله توپ عراقی‌ها بود که بر سر ما می‌بارید. ایستادیم و منتظر ماندیم تا منطقه کمی آرام شود بعد برویم، در همین حال و وضع شفیع‌زاده رسید.او برای اجابت از دعوت و اطاعت از دستور فرماندهی با وجود همه خطرها بی‌تأمل راه افتاد و رفت. وقتی به قرارگاه رسیدیم از بچه‌ها پرسیدیم: «شفیع‌زاده اینجاست؟» گفتند: «نه» تعجب کردیم. یکی از بچه‌ها گفت: «احتمالا برای سرکشی رفته به توپخانه 25کربلا». دم‌به‌دم احساس نگرانی می‌کردیم. ساعت یک بعد از نصف شب بود که آمدند و به قرارگاه خبردادند که یک نفر در اورژانس به هوش آمده و می‌گوید: «برادر شفیع‌زاده شهید شده»، من که سخت مضطرب بودم و قلبم از شدت اندوه می‌لرزید و اصلا به ذهنم خطور نمی‌کرد که او شهید شده باشد. باور نکردم و گفتم حتما اشتباه شده. کسی را فرستادیم سراغ آن برادر زخمی. او هم آمد و گفت: «بله، برادر شفیع‌زاده به فیض شهادت نایل آمده‌اند». حسی عجیب سراپایم را فراگرفت. تبسم و سخنان او را موقع خداحافظی درنظر آوردم: «توپچی که از گلوله توپ نمی‌ترسد». با یادآوری آن صحنه بغض گلویم را گرفت و بی‌اختیار اشک چشمانم را پر کرد.

  • رسم مردانگی

تمامی عملیات‌هایی که سردار شفیع‌زاده در آنها حضور داشت



نیروهای ایرانی با توان ۷۰٬۰۰۰ رزمنده این عملیات را در ساعت ۳۰ دقیقه بامداد ۱۰ اردیبهشت ۱۳۶۱ با رمز «یا علی ابن ابی‌طالب» در محور اهواز- خرمشهر- دشت آزادگان، به فرماندهی مشترک سپاه و ارتش و با هدف آزاد‌سازی‌ خرمشهر آغاز کردند.

رمضان

این عملیات در تاریخ بیست و دوم تیر‌ماه تا هفتم مرداد‌ماه ۱۳۶۱ و در 5‌مرحله و در محور شرق بصره به‌صورت گسترده با فرماندهی مشترک سپاه و ارتش انجام شد.

مسلم بن عقیل

عملیات مسلم بن عقیل با رمز یا ابوالفضل العباس(ع) در محور سومار به‌صورت نیمه گسترده در تاریخ ۱۳/۷/۱۳۶۱ به فرماندهی مشترک انجام شد. این عملیات هفت روزه، با همکاری تیپ محمد رسول‌الله سپاه و تیپ‌۵۵ هوابرد ارتش در بامداد ۹ مهر ۱۳۶۱ آغاز شد.

والفجر مقدماتی

این عملیات با رمز یا‌الله در محور فکه - چزابه به‌صورت گسترده در تاریخ ۱۷ بهمن ۱۳۶۱ با فرماندهی سپاه در منطقه عماره در ۲۰۰ کیلومتری جنوب غرب بغداد انجام شد.

والفجر یک

با رمز یا‌الله در محور جبل فوقی به‌صورت گسترده در تاریخ ۲۸ فروردین‌ماه ۱۳۶۲ انجام شد. بیشتر نیروهای ایرانی در این عملیات از نیروهای سپاه بودند. حین این عملیات رزمندگان اسلام به عین خوش حمله کردند. هدف اصلی عملیات تسخیر فکه (در شرق عماره) بود.

والفجر دو

این عملیات در کردستان عراق انجام شد و با این عملیات جبهه جدیدی علیه نیروهای عراقی گشوده شد. این عملیات با رمز یا‌الله در محور پیرانشهر - حاج عمران به‌صورت نیمه گسترده در تاریخ ۲۹/۴/۱۳۶۲ به فرماندهی مشترک انجام شد.

والفجر 4

با رمز یا‌الله در محور سلیمانیه - پنجوین و به‌صورت گسترده در ۲۷ مهر سال ۱۳۶۲ با همکاری با پیشمرگه‌های کرد عراقی وابسته به حزب اتحاد میهنی کردستان انجام شد و طی آن نیروهای ایران توانستند بخشی از خاک عراق را به‌دست آورند.

خیبر

یکی از عملیات‌های تهاجمی نیروهای مسلح ایران در جریان جنگ ایران و عراق بود. این نبرد در سوم اسفند‌ماه ۱۳۶۲ آغاز شد و تا ۲۲ اسفند همان سال ادامه یافت. عملیات خیبر بخشی از تهاجم نیروهای ایران در جریان نبرد نیزارها محسوب می‌شود.

بدر

این عملیات گسترده با رمز یا فاطمه الزهرا(س) در محور هور الهویزه در تاریخ ۱۳ اسفند ۱۳۶۳ با فرماندهی سپاه انجام شد. چندین لشکر نیروی زمینی ارتش ایران و سپاه پاسداران ایران در این عملیات شرکت داشتند.

والفجر 8

عملیات آبی خاکی که در آن نیروهای سپاه پاسداران و ارتش با غافلگیری نیروهای عراقی از اروندرود عبور کرده و شبه‌جزیره فاو در جنوب عراق را گرفتند. این عملیات در ساعت ۲۲:۱۰ روز ۲۰ بهمن ۱۳۶۴ با رمز «یا فاطمه الزهرا» در منطقه خسروآباد تا راس‌البیشه آغاز شد.

کربلای 4

این عملیات با رمز محمد رسول‌الله در محور ابوالخصیب به‌صورت گسترده در تاریخ ۵‌دی ۱۳۶۵ به فرماندهی سپاه انجام شد. لو رفتن این عملیات باعث شهادت عده زیادی از رزمندگان کشورمان شد.

کربلای 5

نیروهای ایرانی این عملیات را با رمز «یا زهرا(س)» در محور شلمچه - کانال ماهی به‌صورت گسترده در تاریخ ۱۹ دی ۱۳۶۵ با فرماندهی سپاه آغاز کردند. در نتیجه این عملیات نیروهای ایران توانستند حدود ۱۵۰ کیلومتر از منطقه اشغالی شلمچه را آزاد کنند و قسمت‌هایی از جنوب عراق به تصرف ایران درآمد.

کربلای 8

عملیات کربلای ۸ با رمز یا صاحب الزمان (عج) در محور شلمچه - کانال ماهی به‌صورت نیمه گسترده در تاریخ ۲۱/۱/۱۳۶۶ به فرماندهی سپاه انجام شد.

عملیات کربلای 10

این عملیات با رمز یا صاحب الزمان (عج) ادرکنی در محور ماووت به‌صورت گسترده در تاریخ ۲۵/۱/۱۳۶۶ به فرماندهی سپاه انجام شد. سردار حسن شفیع‌زاده طی این عملیات به شهادت رسید.


9044062
 
پربازدید ها
پر بحث ترین ها
صفحه اصلی | درباره‌ما | تماس‌با‌ما | تبلیغات | حفظ حریم شخصی

تمامی اخبار بطور خودکار از منابع مختلف جمع‌آوری می‌شود و این سایت مسئولیتی در قبال محتوای اخبار ندارد

کلیه خدمات ارائه شده در این سایت دارای مجوز های لازم از مراجع مربوطه و تابع قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد.

کلیه حقوق محفوظ است