به گزارش ایسنا، «در میان افرادی که پا به این دنیا میگذارند، هستند انسانهای بزرگی که ویژگی ممتازی دارند. آنان خط روشنی از امید ترسیم میکنند تا جهان را زیباتر کنند. آشنایی با این چراغ داران فضیلت، گوارا و دلپذیراست چون منش این ستارگان هدایت، به اجتماعات انسانی، ایمان و صفا هدیه میدهند. به طور معمول، کیمیاگران اخلاق، برای مردمی که جوینده راه هستند، شناخته نمیشوند و تا سدههای متمادی، ناشناس باقی میمانند. اینان حتی به جفای برخی تاریخ نویسان و خطیبان، آنچنان که حقیقت است معرفی نمیشوند و تا دورههای طولانی اصل پاک شان پنهان میماند. از میان این گوهر صفتان، حضرت زین العابدین (ع) است که به درستی شناسانده نشده است و تشنگان معرفتش، برای مشق برداری در زندگی، نیازمند چنین الگویی هستند اما با کمال تاسف، برهههای برجستهای از سیره آن امام، در ابری از ابهام، پنهان مانده است در حالی که در برابر این حق پوشی، چند سند تاریخی کمیاب وجود دارد که حق مطلب را ادا میکند.
ابومحمد علی بن حسین(ع) مشهور به سجاد, به سال ۳۸هجری در مدینه زاده شد. برخی منابع تاریخی گفتهاند که مادر آن حضرت، «شهربانو»، دختر یزگرد، آخرین شاه ساسانی ست. از این رو به آن امام، «ابن الخیرتان»، یعنی فرزند دو بهترین، ( ایرانیان در میان عجم، و قریش نزد سایراعراب) نام دادند. بر اساس برخی روایات، این بانو در زمان خلفای راشدین به عنوان اسیر به مدینه آورده شد. پیشنهاد شد تا از او بخواهند شوی خویش را از میان جوانان مسلمان انتخاب کند. خلیفه دوم از این ایده استقبال کرد و شهربانو، حسین ابن علی(ع) را انتخاب کرد و ثمره تابان این وصلت، سجاد آل محمد (ع) است. آن حضرت در جوانی پدر صاحب فضیلتش را در واقعه کربلا همراهی کرد، اما بیماریاش اجازه نداد تا در آن نبرد خونین، پا به میدان گذارد. پس از شهادت سرور آزادگان و یارانش، وی همراه اسیران به شهر کوفه و سپس دمشق برده شد اما بعدها فرصت یافت تا به زادبوم خویش، مدینه بازگردد. وی با وجود تنگناهای شدید حکومتی، توانست با روش خردمندانهای، اصحاب مأیوس و سرخورده را باردیگر، گرد آورد و به شکلی که بهانهای دست حاکمان اموی ندهد آنان را در مسیر اهداف تربیتی و انسان پرور، سازماندهی کند. زان پس بود که یاران با وفای آن حضرت چون ابوحمزه ثمالی و سعید ابن جبیر دریافتند که زندگی حضرت زین العابدین(ع) به گونهای شده که پیامها و تعلیماتش قراراست با متون نورانی نیایش و دعا تبلور یابد. در این راستا، اثر معروف آن پیشوای روشن رای، «صحیفه سجادیه» به رشته تحریر درمیآید تا در قالب نیایشهای جاودان، راه فراموش شده پیامبر خاتم(ص) بازنمایی شود. آن حضرت را «زکی» نامیدند زیرا منش پاکی برای خویش برمیگزیند و در دورهای که از هر سو شعلههای سوزان آشوب بر میخیزد واکنش مدبرانهای نشان میدهد و در برابر هر دعوت سستی که بوی تردید و ابهام از آن به مشام میرسد، میایستد زیرا آن حضرت با سنجشی هوشمندانه میداند که اینگونه حرکات، فرجامی نیک ندارند.
جان کلام این است که امام سجاد (ع) پس از فاجعه کربلا، مسلمانان را در فضای یأس آلودی میبیند در حالیکه اولویت وی تربیت انسان است برای این امر، او برآن میشود تا مقدمهای ضروری را جامه عمل بپوشد؛ آن ضرورت تاریخی عبارت است از دمیدن روح «امید» به کالبد مرده جامعه. به طوری که وی پس از بازگشت به شهر پیامبر، اوضاع را در شرایطی نمیبیند که با کسی گفت و گو کند و دانش خویش را با او در میان نهد اما از پای نمینشیند و تصمیم میگیرد متون بیدارگر آدمیان را در پوشش دعا و نیایش تدوین کند تا با توصیههای جامع و سودمندی، امت تشنه رسول خدا(ص) را سیراب سازد. نهضت فرهنگ مداری امام ، زمانی جریان مییابد که چند سالی بیش، از واقعه شهادت پدرش، دور نشده است. ابتدا شورشی ناپخته در مدینه رخ نمایی میکند که بخش اعظم شهر را با عبدالله بن حنظله (غسیل الملائکه) همراه میکند. موجی بیپشتوانه معرفتی، عمارت مروان، والی مدینه را محاصره میکنند، سپس عاملان حکومت را از شهر بیرون میرانند. در این روزهای پر التهاب، مروان نزد شخصیت مقبولی چون «عبدالله ابن عمر»، میشتابد تا خانوادهاش امان یابد، عبدالله نمیپذیرد. مروان چون از حمایت وی مأیوس میشود رو به پیشوای نومیدان و زینت عابدان میآورد و تقاضا میکند که اهلش را چون خانوادهٔ خویش امان دهد حضرت علی بن حسین(ع) کریمانه خواهش او را میپذیرد و با این که دل پرخونی از خاندان اموی دارد، خانواده مروان را همراه با زن و فرزند خود به منطقه امنی به نام «یَنبُع» میفرستد. مروان که مبهوت از این تصمیم امام است تا عمر دارد این بزرگ منشی امام سجاد را پنهان نمیدارد و از او سپاسگزار میشود . تاثیر اخلاق مداری امام سبب میشود تا راه بسته ترویج فرهنگ و انسان سازی، برای آن حضرت گشوده شود تا آنجا که امام هنگام بازگشت از مناسک حج، بدون مانعی جدی از سوی آحاد مردم به گرمی استقبال میشود زیرا آن حضرت در ساخت افکار عمومی موفق عمل کرده و آن چنان شور و شعفی در مردم پدید میآید که والی جدید، «حصین ابن نمیر» در برابر این استقبال، کاملا فلج میشود. همچنین آن هنگام که «عبدالله بن زبیر»، بهشکل خود خواسته در مکه حکومت مستقلی اعلام میکند، حضرت علی بن حسین(ع) با او بیعت نمیکند. در شورشی دیگر به نام واقعه حره، آن پیشوای دوراندیش خود را با امواج بینتیجه آن همسو نمیکند زیرا مردم را آماده اینگونه اقدامات نمیبیند و به جای آن، خانه خویش را پناهگاه بیپناهان و درماندگان از جنگ قرار میدهد. پس از خاموشی آتش جنگ حرّه، با اینکه مسلم بن عقبه، مستقیماً از یزید دستور دارد تا از بزرگان مدینه بیعت بگیرد، اقتدار مردمی امام (ع) او را از تهدید حاکمیت، دور نگه میدارد تا بتواند رساله دیگری تدوین کند که با افتخار میتوان آن را، منشور حقوق شهروندی به شمار آورد. در رساله حقوق امام سجاد (ع) وظایف متقابل انسانها بر مبنای جامعه توحیدی مشخص میشود تا در روابط جاری مردم، و زمانه اختناق، به کار آید. پیام مهم امام این است که «تا فرهنگ در جامعه درست نشود هر نوع انقلابی گری، محکوم به شکست است.» در سوی دیگری از تجلی شخصیت آن حضرت، صدقههای پنهانی وی در نیمههای شب است که بازخوردی اجتماعی دارد و تنها پس از وفات آن امام، از این حمایتهای بی دریغ پرده گشایی میشود و آثار به جای مانده بر شانههایش، حکایت از حمل بارهای سنگین غذا برای محرومان میکند.
در گذر تاریخ مدینه، زیور عابدان و عاشقان که شبها را به راز و نیازبا معبود میگذراند، هنگام سپیده، رابطه محتاطانهای با شورشی دیگر، «مختارثقفی»، برقرار میکند. زمانی که مختار صد هزار دینار برای او هدیه میفرستد،امام تمایلی نشان نمیدهد. پس از مرگ مختار، او به خلیفه اموی، «عبدالملک» نامه مینویسد تا دینارها را به او تحویل دهد، خلیفه برای حفظ ظاهر در افکار عمومی از امام تقاضا میکند آن را در جایی که لازم میداند استفاده کند! نشانهای که از این منش امام برگرفته میشود آن است که مردم برای تداوم زیست اجتماعی خود نیازمند راهنمایی هستند که در تلاطم هلاکت بار زمانه خود، پابرجا و استوار، همچون ناخدایی کنارشان بماند تا ناامید نشوند و پس از آن آماده شدن فضا برای تربیت است تا جوانه زدن فرهنگ در زمین اجتماع را نوید دهد.
این فرازهای تاریخی که در مدتی کمتر از ده سال روی میدهد، تنها بخش کوچکی از سیره واقعی آن حضرت در مدت سی و چهار سال امامت وی است که ناگفته باقی مانده است در حالی که واگفت آنها میتواند به مثابه راهبردی باشد برای پیروان آن حضرت تا در مسیر تابناک و پرامیدی قرار گیرند و برای زندگی فردی و اجتماعی خویش از آن تصمیمات انسان ساز و تربیتی، مشق برداری کنند.»
محمدجواد لسانی، پژوهشگر
انتهای پیام