روزنامهاعتماد در ستون سرمقالهاش با تیتر«نقطهای تیره بر برگهای سفید» نوشت:
انتخابات ٢٩ اردیبهشت به بهترین شکل به سرانجام رسید. وزارت کشور پیش از این نیز انتخابات مجلس شورای اسلامی را در اسفند سال ١٣٩٤ برگزار کرده بود که خیلی خوب و آرام پیش رفت و امتیاز مثبتی برای این وزارتخانه محسوب میشد. این انتخابات نیز در همه زمینهها به خوبی پیش رفت ولی در آخرین لحظات و در شهرهای بزرگ به ویژه تهران نقطه سیاهی پدیدار شد که سفیدی صفحه انتخابات را اندکی مخدوش کرد. هرچند با همکاری شورای نگهبان میتوانست این لکه نیز نباشد ولی مسوولیت وزارت کشور در این زمینه اجتنابناپذیر است. قضیه از این قرار بود که توزیع حوزههای رایگیری در تهران متناسب با سابقه مشارکت سنتی مردم در مناطق گوناگون در انتخابات بود..
به همین دلیل نسبت این حوزهها به جمعیت مناطق در مناطق شمالی شهر کمتر بود. ولی اینبار که مناطق شمالی شهر نیز مشارکت گسترده کردند، فشار بر حوزههای موجود افزایش یافت ولی این همه مشکل نبود. بلکه مشکل از آنجا آغاز شد که ثبت و پاسخگیری دیجیتالی کد ملی تا حدی زمان میبرد و سرعت رایگیری کاهش یافت در نتیجه افراد زیادی در صفها قرار گرفتند و در برخی از موارد تا چند ساعت در صف معطل ماندند تا نوبت به آنان برسد. به همین دلیل برخی از افراد محل را ترک کردند تا دوباره بیایند و رای دهند. در نهایت در آخرین ساعات شب در تعداد قابل توجهی از شعب اخذ رای، افراد زیادی حضور داشتند که با اجازه وزیر کشور قرار شد در داخل شعبه بروند و از همه آنها رایگیری شود و این مطابق روال معمول سالهای گذشته مثل ١٣٨٠ و ١٣٨٤ بود که افراد داخل شعب را جزو رایدهندگان محسوب کرده و تا آخرین نفر رایگیری میکردند. ولی متاسفانه با برداشت عجیبی که شورای نگهبان نمود این حق از تعداد قابل توجهی از مردم سلب شد در حالی که مردم هیچ تقصیری نداشتند و از ساعتها پیش در شعب اخذ رای حاضر بودند و اگر مشکلی بود متوجه مسوولان اجرایی و نظارتی بود. همه کشورها تمام هزینههای لازم را تحمل میکنند تا حتی یک نفر هم که علاقه دارد بتواند در فرآیند رایگیری مشارکت کند، ولی ما با دستان خود دهها و صدها نفر را پس از ساعتها معطلی از پای صندوقهای رای پراکنده میکنیم و اعصاب و روان آنان دچار جراحت میشود. آیا این مردم که برای تعیین سرنوشت خود و انتخاب یک نامزد از میان نامزدهای مورد تایید همین ساختار آمدهاند، شایسته این حد از بیتوجهی بودند؟ آن هم در شرایطی که در اقصی نقاط جهان تعداد زیادی از هموطنان عزیزمان صدها کیلومتر راه را با هزینه شخصی طی کردند تا در انتخابات شرکت کنند و تصویر جهانیان را نسبت به میهن عزیزشان بازسازی کنند، آیا چنین رفتاری در قلب شهرهای بزرگ کشور شایسته بود؟
در این نوشته قصد انتقاد کردن نداشتیم. شیرینی این انتخابات برای همه مردم ایران بیش از آن است که بخواهیم نقاط قوت کار را نادیده بگیریم. ولی اتفاقی که در برخی از حوزهها رخ داد قابل قبول نبود. این مشکل از حدود ظهر روشن شده بود و فرصت کافی برای دستاندرکاران امر وجود داشت که به مساله رسیدگی کنند و اجازه ندهند که تعداد قابل توجهی از مردم از نعمت رای دادن و احساس مشارکت محروم شوند. ارسال صندوقهای سیار به این شعب یا افزایش مسوولان ثبت دیجیتالی بهترین کاری بود که انجامش عملی بود، ولی تعلل دستاندرکاران حتی موجب شد که برخی ذهنیتها دچار ابهام و مساله شوند. نکته کلیدی همان حساسیتی است که نسبت به آرای تکتک مردم وجود دارد. وقتی که رهبری انقلاب تاکید اصلیشان بر افزایش مشارکت است و آن را معرف قوام و قدرت نظام میدانند، فارغ از اینکه مردم به چه کسی رای دهند، باید کوشید که با حداکثر کردن تعداد حوزهها و تسهیل شیوههای اخذ رای مشارکت را حداکثری کرد، نه آنکه هیچ اقدام موثری نکرد و از یک تفسیر عادی که در گذشته هم اجرا میشده دریغ کردند و از اینکه مردمی که در داخل شعبه بودند را به عنوان افراد رای گرفته بشناسند پرهیز کردند. امیدواریم در ادامه هیچگاه شاهد این گونه موارد نباشیم و حکومت با تمام توان بکوشد تا هزینههای لازم را برای اخذ حتی یک رای انجام دهد، این ارزشمندترین معاملهای است که هر حکومتی با مردمش انجام میدهد.
- رأی آگاهانه مردم
حمیدرضا جلایی پور استاد جامعه شناسی در ستون سرمقاله روزنامه ایران نوشت:
بررسی علل اقبال دوباره مردم به حسن روحانی نیاز به فرصت دیگری دارد. اما فعلاً و مختصر میتوان به دو علت عمده برای توضیح این اقبال همگانی کم نظیر اشاره کرد.
نخست آنکه برخلاف تلاش چهار ساله صدا و سیما برای ایجاد جو منفی علیه دولت در افکار عمومی، به نظر میرسد اکثریت مردم ایران به کارنامه دولت در چهار سال گذشته و به وعدهها و برنامههایی که برای چهار سال آینده از سوی روحانی اعلام شد، اقبال نشان داده و اعتماد کردهاند. مردم توجه به آنچه در مناظرهها از سوی نامزدها مطرح شد را در برابر تجربه خودشان از عملکرد دولت یازدهم و نیز تجربهای که از هشت سال دولت محمود احمدینژاد داشتند، قرار دادند و یک بار دیگر رأی اعتماد خود را به روحانی دادند.
البته سخنان و مواضع روشن روحانی هم مؤثر بود. او از ابتدا تأکید داشت باید کشور را از وضعیت بحرانی بیرون ببریم و ما دولتی بحرانزا نیستیم؛ بلکه به دنبال توسعه پایدار هستیم. توسعهای که بر مبنای حفظ محیط زیست قرار داشته باشد. او در سخنان خود نشان داد که تنها توسعه اقتصادی را هدف قرار نداده است و بر توسعه سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی همزمان تأکید کرد و این موضع از سوی مردم شنیده و پسندیده شد.
علت دیگر پیروزی روحانی در انتخابات را باید در نگرانی مردم از دیدگاهها و پیشینه رقبای او جستوجو کرد. این نگرانی عامل مؤثری بود که سبب شد مردم یکپارچه پای صندوقهای رأی حاضر شوند. رأی مردم نشان داد آنها نگران بودند که حضور رقیب اصلی روحانی در رأس دولت، خصوصاً با توجه به دیدگاهها، پیشینه و یاران حاضر در کمپین انتخاباتیاش به تکرار دولت احمدینژاد با کمی روتوش بینجامد. این بود که ترسیدند و این ترس عاملی شد که در هنگام تصمیمگیری به روحانی اعتماد کنند.
علاوه بر آنچه در انتخابات ریاست جمهوری رخ داد؛ نگاهی به رفتار رأیدهندگان در تهران (و دیگر شهرهای بزرگ) و رأی یکپارچه آنها به فهرست امید اصلاحطلبان هم نشانههایی از ترس باقی ماندن وضع موجود داشت. آنها رأی دادند که حکمرانی 12 ساله بر شهرداری تهران با کارنامه آفتاب فروشی، ارتفاع فروشی و شهرفروشی پایان پیدا کند. علاوه بر تهران، شاهد آن بودیم که در هر شهری که اصلاحطلبان نامزدهای خود را با عنوان فهرست امید به مردم معرفی کردند، این فهرست اکثریت یافت یا پیروزی چشمگیر به دست آورد. پیروزیای که دلیل آن را باید در اعتماد مردم به این جریان سیاسی و چهرههای شاخص آن جستوجو کرد.
همچنین این انتخابات نشان داد که عده کثیری از مردم با وجود مشکلات اقتصادی، فریب عوامگرایی اقتصادی و توزیع پول را نخوردند. نشان داد که ما با شهروندانی عاقل و آگاه روبهرو هستیم که در شرایطی که سیستم ثبت شماره ملی در حوزههای رأیگیری سبب کندی روند انتخابات شد، ساعتها در زیر آفتاب ایستادند، رأی دادند و پیروزی قاطع را رقم زدند.
روحانی نه تنها در این انتخابات پیروز قاطع شد که حتی موفق شد 5 میلیون رأی بیشتر از دور اول انتخابات به دست آورد. پیروزی فهرست امید در شورای شهر هم یادآور موفقیت اصلاحطلبان و اعتدالگرایان در مجلس دهم در ۱۳۹۴ و پیروزی قاطعانه بود. در برابر مردمی که چنین آگاهانه این پیروزی را رقم زدهاند، این توقع وجود دارد که اعضای جدید شورای شهر روی مسائل اصلی شهر دست بگذارند. متأسفانه شهرداریها از معضل فساد اقتصادی رنج میبرند. اجرای شعار محوری لیست امید با عنوان «شهرداری شیشهای»، مشخص شدن منابع مالی شهرداری و محل مصرف این منابع از ضرورتهای پاسخ به این اقبال همگانی است. ما باید به سمت شهرداری کارآمد حرکت کنیم. شهرداری که از دروغبافی و ظاهرفریبی دور شود و در عوض به سمت پاسخگو بودن بیشتر حرکت کند. باید افراد لایق، کاربلد و پاکدست در رأس ارکان شهرداری قرار گیرند و این یکی از وظایف مهمی است که شورای شهر امید باید در انجام آن جدی و کوشا باشند.
- دولتِ آینده، دولتِ کار
روزنامه کیهان در ستون سرمقالهاش نوشت:
انتخابات دوره دوازدهم ریاست جمهوری به پایان رسید و رئیسجمهور مستقر، مطابق با یک عرف و رویه در جمهوری اسلامی ایران موفق به کسب آرا اکثریت گردید و در دولت بعدی نیز به تشکیل کابینه خواهد پرداخت. بزرگترین پیروز این انتخابات مردمی هستند که بار دیگر در صحنه حاضر شده و قدرت و نجابت خود را نمایش داده و مصداق مردمسالاری واقعی را به جهانیان معرفی نمودند. اگر از برخی بداخلاقیهای انتخاباتی و بعضاً قانونشکنیهایی که انجام شد، گذر کنیم باید این نکته را مدنظر قرار داد که علیرغم اینکه مخالفین آقای روحانی موفق به کسب اکثریت آرا و تشکیل دولت نشدند لیکن تحولی مهم و عمیق در گفتمان دولت مستقر ایجاد کردند. دولتی که کمتر به میان مردم میرفت و کمتر واقعیت را به صورت میدانی مشاهده میکرد، صحنههایی از مردم را مشاهده کرد که شاید تصور آن را نیز نمیکرد.
صحنههایی در مجامعی که شخص آقای روحانی در آن حضور داشت و مطالباتی که به صورت مستقیم از ایشان درخواست میشد تا اجتماعات مردم در جلسات و مراسم نامزدهای رقیب و مطالباتی که جمعیت مردمی در این جلسات از رئیسجمهور آینده ایران اسلامی مطالبه میکرد. تحولی که باعث شد دولتمردانی که وعده ایجاد یکمیلیون شغل توسط دیگر کاندیداها را به استهزا میگرفتند، خود را متعهد به ایجاد سالیانه 950 هزار شغل بدانند. آقایانی که سایت کارانه نامزد مخالف را مصداق خرید و فروش رأی برمیشمردند، خودشان سایتی را راهاندازی کرده و اعلام کنند که از بیکاران تا زمان کسب یک شغل مناسب، حمایت مالی خواهند کرد. نباید فراموش کرد که برخی از اعضا دولت کنونی، اصولاً ایجاد اشتغال را از وظایف دولت نمیدانستند و شاید اکنون نیز ندانند.
دولتی که مسکن مهر را مزخرف میدانست و با رکود منفی در بخش مسکن باعث تعطیلی مشاغل مرتبط با این بخش شده است، اعلام کرد یکی از پیشرانهای اقتصادی دولت آتی، ایجاد تحرک در بخش مسکن خواهد بود. دولت اعلام کرد که بدون افزایش قیمت حاملهای انرژی، اقشار آسیبپذیر و تحت پوشش نهادهای حمایتی از جمله بهزیستی و کمیته امداد را افزایش داده و این افراد در آینده نیز مورد حمایت بیشتر قرار گیرند.
یارانه تمام افراد کشور به همان منوال که وجود دارد ادامه خواهد یافت و یارانه کسی قطع نخواهد شد. 50میلیون ایرانی خواهند توانست از اصل و سود سهام عدالت بهرهمند شوند. علاوه بر حل مشکل ریزگردها و جلوگیری از خشک شدن دریاچه ارومیه، دیگر تالابهای کشور نیز که بعضاً در معرض آسیب هستند مورد توجه قرار خواهند گرفت و دولت حقآبه کشور از همسایگان را مطالبه خواهد نمود. از خام فروشی نفت و دیگر محصولات معدنی ممانعت به عمل خواهد آمد. واردات بیرویه کاهش خواهد یافت و صادرات غیرنفتی افزوده میگردد. قاچاق کالا به عنوان مخل تولید و اشتغال ملی مورد هدف قرار خواهد گرفت و مطابق دیگر کشورهای پیشرفته که در آنها چیزی به نام قاچاق کالا وجود ندارد و منظور از قاچاق تنها کالاهایی از قبیل اسلحه و مواد مخدر و امثالهم است، به نزدیک صفر خواهد رسید. شفافیت اطلاعاتی وجود خواهد داشت و همه مردم خواهند توانست به اطلاعات دست پیدا کنند.
موارد دیگری نیز به عنوان مطالبه مردمی مطرح گردید و جناب آقای روحانی در خصوص این مسائل، به مردم قول برخورد و انجام آن را داد. اصلاح نظام پولی، بانکی و مالیاتی کشور از جمله این وعدهها بوده است. مقابله با فساد از جانب هر فرد و جریان حتی اگر از اطرافیان و نزدیکان رئیسجمهور باشد. کارهای اقتصادی و شرکت داری برخی از اعضا کابینه علیرغم ممنوعیت قانونی این موضوع، نباید در دولت آتی تکرار شود و آقای روحانی و سخنگوی دولت وی قول داده که در صورت ثابت شدن چنین مسائلی حتماً با آن برخورد خواهد شد. قانون تضاد منافع که نقش مؤثر در جلوگیری از رانتخواری برخی افراد خاص دارد، عملیاتی خواهد شد. جوان شدن دولت و کابینه در دولت بعدی وعده دیگری است که آقای روحانی آن را مطرح نموده است.
اگر جناب آقای روحانی وعده حل صد روزه مشکلات و یا ایجاد چهار میلیون شغل تنها از بخش گردشگری در دوره قبل را انکار نمود و مخالفان خود را به خبرسازی و تحریف گفتهها متهم کرد اکنون در مقابل وعدههایی که داده است جای هیچ شک و شبههای وجود ندارد و نمیتوان با گذشت زمان به انکار این وعدهها مبادرت ورزید. ایشان و معاون اول ایشان که در نقش یار کمکی در ایام تبلیغات ایفای وظیفه نمودند از برنامه جامع دولت دوازدهم برای حل این مشکلات سخن گفتهاند و برای برخی از این وعدهها، تاریخ و زمانبندی نیز اعلام نمودهاند. اکنون زمانسنجها توسط هر دو جریان موافق و مخالف دولت شروع به کار کرده است و دولت مستقر چارهای جز تحقق بخشیدن به این وعدهها ندارد و افکار عمومی تحقق این وعدهها را مطالبه خواهد کرد.
دولتی که خود را موظف به پاسخگویی به منتقدان نمیدانست و منتقدان خود را یک جمعیت اندک تندرو و افراطی میدانست و آنها را به الفاظ بعضاً بیادبانه مینواخت اکنون متوجه است که جریانی که به نامزدهای رقیب رأی داده، جمعیتی نیست که بتوان آن را انکار کرد و یا با توهین به شعور مخاطب، جریانی پادگانی و اتوبوسی نام نهاد. جمعیتی یک دست که آقای روحانی را نسبت به نامزد رقیب ضعیفتر میداند و بر همین اساس به دولت مستقر کنونی رأی نداده است. اگر دولت یازدهم، دولتی موفق و کارآمد بود این حجم از مخالفین نباید وجود میداشت و نامزد رقیب باید با رأی بسیار کمتری مواجه میشد. دولت یازدهم باید از خود سؤال کند که چرا وضعیت آرا چنین است. سؤالی که به نظر میرسد آقای روحانی آن را درک کرده است. اگر مسئله اصلی مردم فلان خواننده و یا فلان عزیزِ رئیسجمهور بود، چرا ایشان در اواخر انتخابات، تأکید خود را بر مسئله اشتغال و اقتصاد قرار داد؟ چرا از نبود دارو و شیرخشک و قیمت ارز و وضعیت تورم در دولت دهم سخن گفته شد و اعلام شد اگر جریان رقیب بر سر کار آید، باز هم همان وضعیت پیش خواهد آمد. بگذریم که این نوع ادبیات رقیب هراسی چقدر صحیح و مستدل بوده است؟ بنابراین دولت کنونی باید از فضای بعضاً انتزاعی که در آن زندگی میکرد فاصله بگیرد و برای تحقق این وعدهها و شعارها، کار جهادی را در دستور کار قرار دهد. این حجم از وعدههای داده شده با چند ساعت کار اداری و از داخل اتاقهای فلان ساختمان در پایتخت، قطعاً محقق نخواهد شد. به فرموده ریاست محترم جمهور با شعار نمیتوان پیش رفت. باید کار و عمل داشت. مردم منتظرند که تحقق این وعدهها را ببینند و جناب رئیسجمهور باید از هماکنون خود را آماده پاسخگویی به مطالبات مردم بداند.
9116557