به گزارش فرهنگ نیوز، سال سوم هجرت ازنظر حوادث چشمگیر، دستکمی از سال دوم ندارد. اگر در سال دوم هجرت غزوه «بدر» رخ داد، در سال سوم نیز غزوه احد اتفاق افتاد که هر دو از «غزوات» بزرگ اسلام به شمار میروند. «احد» تنها غزوه سال سوم نیست، بلکه غزوههای دیگری مانند «بحران» و «حمراء الاسد» بهضمیمه یکرشته سَریّهها در این سال رخداده است. جنگ احد یکی از غزوههای مشهور رسول خدا صلیالله علیه و آله و سلم بود که در دامنه کوه احد، در 4 کیلومتری شمال مدینه و در روز شنبه هفتم شوال سال سوم هجری، بین مشرکان قریش و سپاه اسلام رخ داد.
قضیهٔ جنگ احد از این قرار است:
پس از جنگ بدر، بتپرستان مکه، احساس کردند که لکه ننگی به دامن افتخار آنها نشسته که جز با انتقام از مسلمانان با هیچ آبی شسته نمیشود و تا خونخواهی کشتگان را ننمایند، آرامشی در دل خود نخواهند یافت. ازاینرو ابوسفیان که ریاست مکه را اخیراً در دست گرفته بود، اعلام کرد که هیچ خانوادهای از قریش حق ندارد بر کشتگان خود عزاداری کند و اشک بریزد. زیرا اشکها و نالهها، عقدههای دل را سبک میسازد و قدرت انتقام را ضعیف میکند. این عقدهها باید در دلها بماند تا در وقت مناسب منفجر شود و با انفجارش، آتشی از کین برافروزد که خرمن عمر دشمنان را بسوزاند.
حدود یک سال از حادثه بدر می گذشت. ابوسفیان سرگرم تهیه مقدمات جنگ بود. جمعی از افراد سخنور و فصیح عرب را به قبایل مختلف اعزام کرد تا با تشریح جنگ بدر، مردم را تحریک کنند که برای خونخواهی از دشمن مشترک آماده گردند.
مال التجارهای هم که بر سر آن، جنگ بدر برپاشده بود و جمعی از سهامداران بزرگش در آن، به خاک غلتیده بودند، هنوز در دست ابوسفیان بود و تصمیم گرفت که آن ثروت سرشار را صرف درراه انتقام و خونخواهی کند.
شکست مشرکان در بدر و کشته شدن چهرههای مشهور شرک و سران مشرک قریش درنبرد بدر، خشم قریشیان (مشرکان مکّه) را برافروخته بود و اکنون، آنان مارهای زخمخورده را میماندند که آرام و قرار نداشتند و از سوی دیگر، شهامت مؤمنان، شهادتطلبی مسلمانان و رزمآوری آنان را در بدر، دیده بودند.
باید چارهای میاندیشیدند. ازاین، به قبیلههای همپیمان خویش روی آوردند تا رزمآوران و دلیران آنان را با خود درنبرد با محمّدصلیالله علیه وآله همسو کنند. قریش، هزینه جنگ، ابزار و سایر لوازم سفر را به عهده گرفته بود آنان با لشکری انبوه، متشکل از سه هزار جنگجو،دویست اسب،و سه هزار شتر به مدینه روی آوردند.
پیامبر، شب پنجشنبه پنجم ماه شوال سال سوم هجرت، برای کسب خبر«انس» و «مونس» فرزندان «فضاله» را بیرون مدینه فرستاد تا او را از اخبار قریش آگاه سازند. آن دو نفر خبر آوردند که سپاه قریش نزدیک مدینه است و مرکبهای خود را برای چرا در کشتزارهای مدینه رها کردهاند.«حباب بن منذر» خبر آورد که پیشروان سپاه قریش به مدینه نزدیک شدهاند.عصر پنجشنبه، پیش روی بیشتر سپاه قریش بهسوی مدینه و استقرار آنان در دامنه کوه احد تأئید شد. مسلمانان بیم آن داشتند که قریش با حملهای شبانه آسیبی به پیامبر برسانند ازاینرو سران اوس و خزرج، شب را با اسلحه در مسجد به سر میبردند و خانههای پیامبر و دروازههای شهر را نگهبانی میکردند تا روز روشن فرارسد و تکلیف آنان ازنظر تاکتیک جنگی معین شود.پیامبر صلیالله علیه وآله پس از مشورت با یاران، تصمیم به نبرد در بیرون مدینه گرفت و پس از نماز جمعه با حدود هزار نفر،بهقصد اُحُد که نیروی دشمن در آنجا اردو زده بود، حرکت کرد.
خلاصه اینکه در بامداد روز هفتم شوال سال سوم هجرت نیروهای اسلام در برابر نیروی مهاجم و متجاوز قریش صفآرایی کردند.ارتش توحید نقطهای را اردوگاه قرارداد که از پشت سر به یک مانع و حافظ طبیعی،یعنی کوه احد محدود میشد و در وسط کوه شکاف و بریدگی خاصی بود که احتمال میرفت دشمن کوه احد را دور زند و از وسط آن شکاف در پشت اردوگاه اسلام ظاهر گردد و از عقب جبهه به مسلمانان حمله کند. رسولالله صلیالله علیه و آله و سلم برای دفع این خطر دودسته تیرانداز را روی تپهای مستقر ساخت و به فرمانده آنها چنین فرمود:«شما با پرتاب کردن تیر دشمن را برانید و نگذارید از پشت سر وارد جبهه شده و ما را غافلگیر سازند ما درنبرد خواه غالب باشیم یا مغلوب، شما این نقطه را خالی مگذارید».
دستور مؤکد رسولالله صلیالله علیه و آله و سلم به تیراندازان که مطلقاً از جای خود حرکت نکنند،حاکی از اطلاع کامل او از اصول نظامی بود.در این جنگ پیروزی در ابتدا از آن مسلمانان بود،ولی مقداری که به تعقیب دشمن رفتند و میدان خالی شد بازگشتند و مشغول جمع غنائم شدند و اکثر نگهبانان مخالفت دستور رسول صلیالله علیه و آله و سلم را فرمودند و محل نگهبانی خود را رها کردند.
خالد بن ولید که از سردستههای کفار در این جنگ بود از همان قسمت با کفار حمله کردند.تعداد اندکی از نگهبانان دره که نرفته بودند شهید شدند و کفار از پشت سر به مسلمانان حمله کردند، فراریان کفار هم تا این وضع را دیدند بازگشتند و حمله به مسلمانان شدت گرفت،جراحتهای فراوانی بر بدن مبارک رسولالله صلیالله علیه و آله و سلم رسید و شیطان فریاد برآورد که محمد کشتهشده است. مسلمانان با شنیدن این ندا فرار کردند و فقط چندنفری از وجود مبارک رسولالله صلیالله علیه و آله و سلم دفاع کردند.و درنتیجه جنگ احد با شکست بعد از پیروزی مسلمانان خاتمه یافت.
در آن روز بدن علی(ع)،90 زخم برداشته و خون بسیار از بدنش ریخته بود.ولی از پای درنیامد و هم چنان به جهاد و دفاع ادامه میداد.جبرئیل که شاهد فداکاری و ازخودگذشتگی علی(ع)بود،فریاد زد:
جوان مردی جز علی و شمشیری جز ذوالفقار نیست.تاریخ اسلام،به شهادت دوست و دشمن،علی(ع )را در روز احد،تنها یار و یاور پیامبر شناخته و شهامت،ایمان و پایداری او را با تجلیل فراوان یاد میکند.
لحظهبهلحظه،حلقه محاصره تنگتر میشد و دشمنان با جسارت بیشتر به پیامبر خدا(ص)نزدیک میشدند. ولی چون بهواسطه شجاعت علی(ع) نمیتوانستند، خود را به پیامبر خدا(ص)برسانند، سنگ پرت می کردند. یکی از سنگها به پیشانی پیامبر رسید و خون به صورتش جاری شد. سنگ دیگری بهوسیله عتبه بن ابی وقاص بر لب و دندان پیامبر اکرم(ص)آمد که دندانش شکست. شمشیری بر شانه او زده شد. ولی چون دو زره در برداشت، کارگر نیفتاد و آن پیامبر عظیمالشأن با تمام این سختی ها که از دشمنان میدید، لب به نفرین آنان نگشود. بلکه از خداوند بزرگ هدایت و نجات آن قوم را درخواست میکرد.
از حوادث ناگواری که در آن روز واقع شد، شهادت حمزه سیدالشهداء، عموی بزرگوار پیامبر بود. وی درحالیکه مردانه میجنگید و از دین خدا و پیامبرش حمایت میکرد، با حربهای که وحشی بهسوی او پرتاب کرد، از پای درآمد و به زمین افتاد. وحشی پهلوی او را شکافت و جگرش را درآورده و برای هند، زن ابوسفیان هدیه برد .هند، پارهای از جگر پاک حمزه را دردهان گذاشت که قورت دهد، و با اینکه چیزی از گلوی او پایین نرفت معروف به(جگرخوار)شد و مردم معاویه و اولاد او را(فرزندان هند جگرخوار)مینامیدند.
پایداری و دفاع جانانه امیرالمؤمنان(ع) از رسول خدا(ص)که هر عاقلی در جهان را به فکر فرومیبرد
هنگامیکه مسلمانان پا به فرار گذاشتند، رسول خدا (ص) خشمگین شد و به اطراف خود نگریست. علی (ع) را در کنار خود دید. فرمود: تو را چه شده که به فرزندان پدرت نپیوستی؟ گفت: یا رسولالله، آیا پس از ایمان، کافر شویم؟ شما الگوی من هستید.علی (ع) به گروههای مشرکان حمله میکرد و آنان را پراکنده میساخت و برخی را میکشت، آنان سواره بودند و علی (ع) پیاده و چندان ضربت زد که پراکنده شدند و باز جمع شدند و علی (ع) همچنان با شمشیر نبرد میکرد. گوید: در آن شب سروشی از سوی آسمان بدون اینکه شخصی دیده شود، شنیده شد که چند بار چنین گفت: لافتی الا علی؛ لا سیف الا ذوالفقار
چون از رسول خدا (ص) پرسیدند: این کیست؟ فرمود: جبرئیل است.
آن حضرت در روز احد جراحات زیادی برداشت. انس بن مالک گفت: آن روز علی (ع) را نزد رسول خدا (ص) آوردند، درحالیکه شصتوچند زخم نیزه، شمشیر و تیر در بدن داشت.رسول خدا (ص) بر روی زخمها دست میکشید و چنان التیام پیدا میکرد که گویی اصلاً زخمی نبوده است.
اقدامات تاکتیکی پیامبر در جنگ احد
رسول خدا(ص) با راهنمایی ابوحثمه حارثی راهی کوتاهتر را به احد برگزیدند و سپاه اسلام را به دامنه کوه احد رساندند؛ سپس سپاه را مرتب کرده میمنه و میسره سپاه را منظم کردند؛ ایشان چینش سپاه اسلام را بهگونهای قراردادند که کوه احد در پشت سر اردوگاه اسلام قرار میگرفت و مدینه فرا روی آنان. پیامبر(ص) نیروها را مرتب کرده برایشان خطبه خواندند و آنها را به جهاد برانگیخت. سپس حضرت پنجاه نفر از کمانداران را به فرماندهی عبدالله بن جبیر، مأمور محافظت از شکاف کوه احد کردند و به آنان دستور دادند که بهوسیله تیرهای خود، لشکر را از پشت سر محافظت کنند و به آنها تأکید ورزیدند که در هیچ حال چه پیروز شویم و چه شکست بخوریم شما از جای خود، حرکت نکنید.
اشتباه خطرناکی که نزدیک بود به قیمت جان رسولالله(ص) تمام شود
نیروهای احتیاطی که به دستور رسولالله(ص)،شکاف کوه عینین را اشغال کرده بودند، از دور، میدان جنگ را تماشا میکردند. منظره جمعآوری غنیمتها و اموال دشمن، یعنی یک مسألهی مادی خیرهکننده، آنها را تحریک کرد که در جمعکردن غنائم شرکت کنند تیراندازانی که بر سمت چپ لشکر گمارده شده بودند، به طمع غنیمت، جایگاه خود را ترک کردند و اصرار عبدالله بن جبیر که آنان را به فرمانبرداری از دستور پیامبر(ص) فرار می خواند، سودی نبخشید و کمکم خط دفاعی شکاف، ضعیف گردید تا بهجایی رسید که فرمانده با چند تن معدود باقی ماندند. در آن حال یک ستون از نیروی مکهایها وارد شکاف گردید، کسانی را که در محل بودند، به قتل رسانید و از پشت سر به مسلمانان حمله کرد. پرچم کفر دیگرباره برافراشته شد و فراریان از گوشه و کنار به زیر پرچم گرد آمدند و صفوف ازهمپاشیده مسلمانان را محاصره کردند.
الف- گرفتن انتقام کشتهشدگان قریش در بدر: قریش نمیتوانست پیش از اعاده حیثیت ازدسترفته و گرفتن انتقام خون بزرگان خویش آرام بگیرد.چنانکه زنان خود را از گریه بر کشتهها منع کرد، زیرا از یکسو غم و اندوه را از بین میبرد و شعلههای خشم را فرومینشاند و از سوی دیگر موجب سرور و شادمانی مسلمانان میگردید.
ب- تحریکات شاعرانی مانند ابوعزّه جمحی و ابوسفیان
ج- تحریکات یهودیان مدینه: یهودیان نیز که در مورد مرکزیت سیاسی و اقتصادی خود،در منطقه احساس خطر میکردند و سلطه فرهنگی خود را در معرض نابودی میدیدند، با اعزام نمایندگانی به مکّه به تشویق قریش برای انتقامگیری پرداختند. چنانکه خود نیز کینههای درونی را آشکار و پیمانهای عدم تعرّض و حسن همجواری را که با رسولالله (ص) بسته بودند، نقض کردند.
د- تحریکات منافقان مدینه
از مجموع آیاتی که به موضوع جنگ احد پرداختهاند میتوان به یکرشته نکاتی اشاره کرد که همگی بیانگر نتایج جنگ «احد» است که ناخواسته بهدستآمده و این نکات عبارتند از:
1 ـ پیروزی و شکست از سنتهای الهی است
2 ـ بازشناسی مؤمن از منافق
3 ـ وجود گواهان بر اعمال
4 ـ تصفیه مؤمنان از پلیدیها
5 ـ بهشت درگرو جهاد و پایداری
6 ـ جداسازی پاکیزه از ناپاک
7- ازجمله پیامدهای جنگ احد، این بود،کسانی که راه نفاق پیش گرفتند، شناخته شوند.
علت مغلوب شدنمسلمانان درجنگ احد علی رغم پیروزی در اوایل
الف- درحالیکه آتش جنگ میان مسلمانان و بتپرستان بهشدت شعلهور بود، ناگهان صدایی بلند شد و کسی گفت: محمد را کشتم … محمد را کشتم … این درست همان لحظه بود که مردی به نام” عمرو بن قمیئه حارثی» سنگی بهسوی پیامبر پرتاب کرد،پیشانی و دندان آن حضرت شکست و لب پائین آن حضرت شکافت و خون صورت وی را پوشانید در این موقع دشمن میخواست پیامبر را به قتل برساند که مصعب بن عمیر یکی از پرچمداران ارتش اسلام جلو حملات آنها را گرفت، ولی خودش در این میان کشته شد،و چون او شباهت زیادی به پیامبر داشت،دشمن چنین پنداشت که پیغمبر در خاک و خون غلتیده است؛لذا این خبر را با صدای بلند به همه لشکرگاه رسانید.
ب- کارشکنی عبدالله بن ابی
بعدازاین که سپاه اسلام بهطرف احد حرکت کرد،چون به منطقه «شوط» که سر راه احد بود رسید، عبدالله بن أبی که موافق بیرون رفتن نبود با پیروان خود که از منافقین مدینه و یکسوم آن جمعیت بودند به شهر بازگشتند و گفتند: محمد بارأی ما مخالفت کرد و به سخن این مردم گوش داد و ما بیجهت خود را به کشتن نمیدهیم! عبدالله بن عمرو بن حزام به دنبال آنها آمده، گفت: ای مردم خدا را فراموش نکنید و دست از یاری قوم خود و پیغمبرتان برندارید و در چنین موقع حساسی که دشمن به آنها حملهور شده نسبت به ایشان بیوفائی نکنید! آنها جواب دادند:ما اگر میدانستیم که جنگی در پیش دارید از شما جدا نمیشدیم ولی گمان نمیکنیم که جنگی روی دهد.
ج- دنیاطلبی عامل شکست مسلمانان در جنگ احد
یکی از عوامل شکست مسلمانان را، باید دنیاطلبی آنان دانست.ایشان به طمع جمعآوری غنائم، دستور رسول خدا (ص) را زیر پا گذاشتند و محل مأموریت خود را ترک کردند و به سمت میدان جنگ سرازیر شدند.
د- سرپیچی از دستورات پیامبر عامل شکست در جنگ احد
در ماجرای جنگ احد،مسلمانان در آغاز جنگ با اتحاد و شجاعت خاصی جنگیدند، و بهسرعت پیروز شدند و لشکر دشمن از هم پراکنده شد و موجی از شادی سراسر لشکر اسلام را فراگرفت، ولی نافرمانی جمعی از تیراندازان که در شکاف کوه” عینین» به سرکردگی” عبدالله بن جبیر» میجنگیدند و رها کردن آن سنگر حساس و مشغول شدن آنها و دیگران به جمعآوری غنائم، سبب شد که ورق برگردد و شکست سختی به لشکر اسلام وارد گردد.
ه-فرار مسلمانان و تنها گذاشتن پیامبر(ص) (بر اساس سندی فقط امام علی(ع) و چند یار وفادار دیگر بودند که از پیامبر محافظت میکردند)
ویژگیهای حمزه بهعنوان یکی از وفادارترین افراد به پیامبر
نام حمزه که به معنای شیر ژیان است، بهحق آینه تمام نمای خصلتها و منشهای والای شخصیت حضرت حمزه است. او قامتی افراشته، قدی رسا، اعضایی در حد اعلای تناسب و اندامی چهارشانه داشت. ابن سعد درباره او مینویسد: «او مردی میان قامت بود؛ نه بسیار بلندقد و نه کوتاه».
الف- حمزه در میان جوانان قریش در دلاوری و ارجمندی بینظیر و در راستقامتی، آزادمنشی و ظلمستیزی سرآمد همگان بود. حمزه در عین زیباییاندام در درون سینهاش قلبی تپنده از شهامت و سلحشوری داشت.
ب- حمایتهای دیرینه از رسولالله صلیالله علیه و آله
ج- اشعار حمزه پس از اسلام آوردن: پسازآنکه اسلام در اعماق وجود حمزه جا گرفت و در حضور همگان به یکتایی خدا و پیامبری حضرت محمد صلیالله علیه و آله شهادت داد، اشعاری سرود که نشاندهنده ژرفای تأثیر دین حیاتبخش اسلام در جان و روان اوست.
د- دلاوریهای حمزه در بدر:از زمانی که حمزه به دین اسلام گروید، پیوسته کمر به یاری رسول خدا صلیالله علیه و آله بست و لحظهای در فداکاری و جانبازی به آن حضرت فروگذاری نکرد.تاریخنگاران درباره حضور حضرت حمزه در جنگ بدر چنین مینویسند: «حمزه در جنگ بدر حضور داشت و در این معرکه،نقشی بسیار ارزنده و فراموشنشدنی از خود ایفا کرد».
ه- شیر خدا و رسول: یکی از شاخصترین لقبهای حضرت حمزه، «اسدالله و اسد رسوله» به معنای شیر خدا و شیر رسول خداست که نهتنها پیامبر صلیالله علیه و آله ، بلکه امامان معصوم علیهمالسلام در مناسبتهای مختلف از حضرت حمزه با این لقب یاد میکردند. این لقب نشانگر روحیه سلحشوری و رشادت حمزه در میدان نبرد است که تاریخنگاران مینویسند او همواره تا اعمال صفوف دشمن نفوذ میکرد و هیچکس از دم تیغ آتش بارش سالم نمیگذشت.
و- لقب سیدالشهداء:دلاوریها و فداکاریهای بینظیر حمزه درراه اسلام چنان بود که پس از شهادت آن بزرگوار، پیامبر صلیالله علیه و آله لقب سیدالشهدا،سرآمد شهیدان را بر او نهاد. مسلمانان هم ازآنپس با این لقب از حضرت حمزه یاد میکردند.
6846619