وبگردی 10:58 - 01 دی 1393
رجبی‌دوانی عنوان کرد
رجبی‌دوانی گفت: مذاکرات «صلح حدیبیه» در شرایطی اتفاق افتاد که «دارالاسلام» از «دار الکفر» جدا بود، همانگونه که امروز جمهوری اسلامی ایران در مقابل غرب قدعلم کرده اما متاسفانه ما در مذاکرات هسته‌ای مانند مذاکرات حدیبیه عمل نکردیم.

نه «ولی‌امر» در شرایط امام‌حسن(ع) است؛ نه «ملـت» در جایگاه سپـاه‌ خائن‌ کوفه

پایگاه خبری انصارحزب الله نوشت: جلسه هفتگی انصار حزب الله در حالی طبق روال همیشگی در روز یکشنبه 23 آذر ماه در حسینیه دفتر مرکزی با حضور عمومی برادران برگزار شد که محمد حسین رجبی دوانی سخنرانی در این جلسه را برعهده داشت. این پژوهشگر تاریخ و استاد دانشگاه در آستانه ایام شهادت رسول گرامی اسلام صلوات الله علیه و امام حسن مجتبی علیه السلام در سخنان خود به بررسی تطبیقی یکی از موضوعات روز حکومتی یعنی مذاکرات جاری با غرب و شیوه مذاکرات در دوره حکومت پیامبر گرامی اسلام و امامت امام حسن مجتبی پرداخت.

مبنای این سخنرانی تاریخی تعبیر «نرمش قهرمانانه» و بررسی صحت تفاسیر و ارجاعات مختلف از آن بود که براساس شواهد قصد دارند از آن به عنوان سند حقانیت عملکرد خود استفاده کنند. این درحالی است که خود معظم له بارها به تبیین این مفهوم پرداخته اند چنانچه به تعبیر رهبر معظم انقلاب ، «این مانور هنرمندانه نبایستی به معنای عبور از خطوط قرمز یا برگشتن ازراهبردهای اساسی یا عدم توجه به آرمان‌ها باشد؛ این‌ها را باید رعایت کرد.» یا آنکه از منظر ایشان نرمش قهرمانانه به عنوان یک تاکتیک مطرح است و نه راهبرد یا هدف. چنانچه دراین باره فرمودند: «این کشتی‌گیری که دارد با حریف خودش کشتی می‌گیرد و یک جاهایی به دلیل فنی، نرمشی نشانمی‌دهد، فراموش نکند که طرفش کیست؛ فراموش نکند که مشغول چه کاری است؛ این شرط اصلی است.»

از منظر مقام معظم رهبری نرمش قهرمانانه درحوزه‌ «دیپلماسی» کاربرد دارد نه «سیاست خارجی» چنانچه به بیان رهبر معظم انقلاب ، «هر دولتی ، هر شخصی ، هر شخصیتی، روش‌هایی دارند ، ابتکاراتی دارند ، این ابتکارات را انجام خواهند داد و [کار] پیش خواهد رفت.»

همچنین از دیدگاه ولی امر مسلمین سه‌گانه‌ «عزت ، حکمت و مصلحت» چارچوب تعیین روش‌ها و ابتکارات سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران است که در این باب می‌فرمایند: «عزت وحکمت و مصلحت، یک مثلث الزامی برای چارچوب ارتباطات بین‌المللی ماست. عزت: الاسلام یعلو و لا یعلی علیه، لن یجعل الله للکافرین علی المؤمنین سبیلا... عزت یعنی تحمیل هیچ‌ کس را قبول نکردن... ملت ما باید در روابط بین‌المللی خواری نبیند و اهانت نشود. هیچ‌ کس حق ندارد اهانت به ملت ایران را در کمترین برخورد با دیگران قبول کند. اگر کسی اهانت‌پذیر است ، برای خودش اهانت‌پذیر است ؛ برای ملت ایران نمی‌شود ؛ حق ندارد. ملت ایران، ملتی سرافراز و بزرگ و جان‌دار است و نشان داده است که قدرت حضور درصحنه‌های دنیا را دارد...

حکمت یعنی حکیمانه و سنجیده کار کردن. هیچ ‌گونه نسنجیدگی را نباید در اظهارات دیپلماتیک و هر آنچه که مربوط به سیاست خارجی و ارتباطات جهانی است ، راه داد. همه چیز باید سنجیده باشد. و اما مصلحت. مراد، مصلحت شخص من و شما نیست که اگرما این اقدام را کردیم، ممکن است برایمان گران تمام بشود. نه، گران هم که تمام بشود، مگر ما که هستیم؟ اگر کاری به مصلحت کشور و به مصلحت انقلاب است، ولی به مصلحت شخص من نیست، گو مباش، چه اهمیتی دارد؟ مصلحت یعنی مصلحت انقلاب و این مصلحت همه‌جانبه است.»

برهمین اساس دکترمحمد حسین رجبی دوانی برای تببین بیشتر دیدگاه های اصلی در رابطه با نرمش قهرمانانه ، به بررسی تاریخی اجرای این تاکتیک در حکومت رسول الله و امامت امام حسن مجتبی و مقایسه آن با دوران کنونی پرداخته است که متن آن در اختیار مخاطبان قرار دارد:

 

* تاکتیک نه راهبرد

به نظر می رسد در آستانه سالروز شهادت امام حسن مجتبی علیه السلام ، بهترین موضوع بررسی، صلح آن حضرت با معاویه است که مقام معظم رهبری از آن با عنوان «پرشکوه ترین نرمش قهرمانانه تاریخ» یاد نمودند. برهمین اساس باید به پاسخ این سوالات دست یابیم که نرمش قهرمانانه به چه مفهوم است و امام حسن مجتبی علیه السلام از طی فرایند آن چه اهدافی را دنبال می نمودند. همچنین لازم است تا برکات صلح با موجود پلیدی مثل معاویه را نیز به بحث بگذاریم.

در مناسبات سیاسی ، «نرمش» به معنای «انعطاف» و به عبارتی «کوتاه آمدن» است .اما افزوده شدن پسوند «قهرمانانه» به این مفهوم به این معنی است که کوتاه آمدن از برخی مواضع در نهایت باید به «برد نهایی» در میدان ختم شود.

یک نکته محوری که باید در بررسی ماهیت نرمش قهرمانانه به طور جدی مورد توجه قرار گیرد این مسئله است که اساسا اتخاذ چنین موضعی در اسلام یک «راهبرد» نیست. به عبارت دیگر «نرمش قهرمانانه» ، یک رویه جاری یا دکترین در همه مواردی که امکان دارد دشمن نسبت به ما دست برتر داشته باشد نیست. لذا «نرمش قهرمانانه» یک «تاکتیک» برای فریب دشمن محسوب می شود تا شرایط پیروزی بر او فراهم شود. بر همین اساس است که مقام معظم رهبری نرمش قهرمانانه را به ورزشی مثل کشتی و نه فوتبال تشبیه نمودند.! چنانچه در فوتبال امکان وقوع نتیجه مساوی در یک مسابقه وجود دارد. اما در کشتی همواره یک طرف برنده و طرف دیگر بازنده است.

بنابراین تفسیر نرمش قهرمانانه از سوی برخی جریان ها و افراد به عدول از ارزش ها و عقب نشینی در مقابل دشمن اساسا اشتباه و بی محل است. زیرا از عقب نشینی یک نرمش «ذلیلانه» محسوب می شود نه قهرمانانه. لذا با این تعریف از نرمش قهرمانانه در ادامه به بررسی کیفیت این تاکتیک از سوی امام حسن مجتبی علیه السلام خواهیم پرداخت.

 

* معنای «تاکتیک» در «نرمش قهرمانانه» پیامبر اسلام با کفار

البته سابقه به کارگیری این تاکتیک در دوره رسول گرامی اسلام نیز مسبوق به سابقه است. ایشان در مکه نسبت به کفار و مشرکین ضعیف تر بودند چنانچه در برابر حضرت پیروان ایشان شکنجه می شدند و از حضرت محمد مصطفی صلوات الله علیه به جز توصیه به صبر کار دیگری ساخته نبود.

اما در حالی که مشرکین از هیچ کاری در حق آن حضرت فروگذار نبودند ، در مقابل ، قدرت نرم ایشان رو به فزونی بود. چنانچه مشرکان به ایشان پیشنهاد دادند که برای مدتی خدای واحد خود را کنار بگذارد و خدایان مشرکان را پرستش کنند و مشرکان نیز در همان مدت به جای بت پرستی خداوند یگانه را پرستش نمایند و قرار بر این شد که در پایان مهلت تعیین شده ، هریک از طرفین هر خدایی را که بهتر یافت به پرستش آن خدا مداومت داشته باشد.

درحالی که این پیشنهاد ظاهر الصلاح و منصفانه مطرح شد که پیش از پاسخ گویی پیغمبر گرامی اسلام سوره کافرون در پاسخ به آنان نازل شد که :قُلْ یا أَیُّهَا الْکافِرُونَ ؛ لا أَعْبُدُ ما تَعْبُدُونَ ؛ وَ لا أَنْتُمْ عابِدُونَ ما أَعْبُدُ ؛ وَ لا أَنا عابِدٌ ما عَبَدْتُّمْ ؛ وَ لا أَنْتُمْ عابِدُونَ ما أَعْبُدُ ؛ لکُمْ دینُکُمْ وَ لِیَ دینِ بگو: «ای کافران ، آنچه می‏پرستید ، نمی‏پرستم. و آنچه می‏پرستم ، شما نمی‏پرستید.و نه آنچه پرستیدید من می‏پرستم.و نه آنچه می‏پرستم شما می‏پرستید. دین شما برای خودتان ، و دینِ من برای خودم.»

در واقع باید گفت آیه آخر سوره کافرون که بند آخر پاسخ پیامبر گرامی اسلام به کفار و مشرکین در شرایط ضعف است مصداق بارز «نرمش قهرمانه» است. چنانچه حضرت در عین حالی که از ارزشهای خود عدول نکردند و به ارزش های باطل کفار و مشرکین تن ندادند ، اما در یک عملیات فریب و برای در امان ماندن اسلام از آسیب دشمن فرموند: «دین شما برای خودتان ، و دینِ من برای خودم». درواقع اجرای این تاکتیک موقتی از سوی خاتم الانبیاء به مفهوم خرید فرصت و زمان برای ساخت و تقویت بنیه اسلام نوپا بود. این درحالی است که این «تاکتیک» بعد از هجرت به مدینه و تشکیل حکومت اسلامی دیگر کاربردی ندارد و در این زمان است که فریضه «جهاد» بر مسلمانان تشریع می شود و نابودی کفار و مشرکین بر مسلمانان تکلیف می شود.

 

* مذاکرات درحدیبیه ؛ «صلح» یا «فتح المبین»؟!

با گذر این نمونه به ماجرای «صلح حدیبیه» می رسیم که بعد از «جنگ خندق» وارد شده است. یعنی شرایطی که دشمن دو جنگ «بدر» و «احد» را در عقبه آن ، به اسلام تحمیل کرده تا آن را نابود کند.ماجرای «صلح حدیبیه» از این قرار بود که پیامبر گرامی اسلام در ماه حرام که جنگ در آن حرام است با کاروانی که تنها سلاح تدافعی و تعداد زیادی شتر برای قربانی حمل می کرد به سمت مکه حرکت کردند.

اما کفار و مشرکان در حدیبیه راه را بر حضرت بستند و در نهایت عثمان از طرف رسول گرامی اسلام برای مذاکره به مکه رفت. در حالی که بازگشت عثمان طولانی شده بود شایعه پر قدرتی نیز شنیده می شد که کفار نماینده مسلمانان را کشته اند. بر همین اساس پیامبر گرامی اسلام اصحاب را در زیر درختی جمع نمود و با آنان تجدید بیعت کرد تا در صورت در گرفتن جنگ میدان را ترک نکنند. در همین اثنا ، عثمان به همراه نماینده تام الاختیار قریش به حدیبیه آمد.

در نهایت قرار داد صلح حدیبیه در شرایطی بین طرفین به امضاء رسید که کفار دست برتر میدان را داشتند چنانچه می توان از آن به عنوان یکی از نمونه های نرمش قهرمانانه در تاریخ اسلام یاد کرد.مسلمانان در حدیبیه متعهد شدند ، بدون انجام زیارت به مدینه برگردند و در مقابل قریش متعهد شد تا سال پس از آن ، سه روز مکه را برای زیارت مسلمانان تخلیه کند. همچنین مقرر شد تا 10 سال بین مسلمانان و قریش آتش بس اعلام شود.

ماده دیگر که کاملا به نفع قریش بود بر باز شدن راههای تجاری شمال بر قریش بود که بعد از جنگ بدر مسدود شده بود و زیان سنگینی را به آنان وارد نموده بود. ماده بعدی بر تردد امن کاروانهای طرفین در قلمرو یکدیگر تاکید داشت. اما ماده بعدی که به نظر می رسد سنگین ترین بند «صلح حدیبیه» بود ، براین نکته تاکید داشت که اگر فردی از مکه مسلمان شده و به مدینه پناه ببرد ، مسلمانان موظف به استرداد او هستند اما در شرایط برعکس کفار و مشرکین چنین تعهدی در قبال مسلمانان نداشتند.آخرین بند نیز به این مسئله اشاره داشت که هر دو طرف با هر قبیله ای که خواستند می توانند متحد و هم پیمان شوند و حمله به هم پیمان در حکم حمله به یکی از طرفین است.

پس از امضاء این قرار داد که ظاهرا به ضرر مسلمانان تمام شده بود ، صدای اعتراض مسلمانان بلند شد و «عمر بن خطاب» اعتراف می کند که چندین بار در این مورد به پیامبر گرامی اسلام اعتراض کرده است. این در حالی است که خداوند در سوره فتح از «صلح حدیبیه» با عنوان «فتح المبین» یاد کرده است. راز «فتح المبین» در این بود که تا پیش از «صلح حدیبیه» قریش به هیچ چیزی جز نابودی اسلام تن نمی داد و اکنون اسلام را به عنوان یک حکومت به رسمیت شناخته و با پیامبر گرامی اسلام معاهده صلح امضاء نموده بود و نیز متعهد به عدم تعرض به مدت 10سال شده بود.

 

* ماجرای «ابوبصیر» و پایان «نرمش»

درحالی که هنوز هضم نرمش قهرمانانه در مورد «صلح حدیبیه» و به خصوص در مورد بند آخر آن ، برای برخی از مسلمانان امکان نداشت ، پیامبر گرامی اسلام در تبیین این مسئله فرمودند هر کسی که مسلمان شده باشد و بعد از پناه به مدینه به مکه مسترد شود خداوند برای او گشایش حاصل خواهد نمود و هرکس از دارالاسلام به سمت کفر فرار کند در واقع خود را به هلاکت افکنده و مسلمانان چه نیازی به استرداد او دارند.

مصداق عینی این تبیین مدتی بعد اتفاق افتاد. جوانی به نام «ابوبصیر» از اهالی مکه مسلمان شد و به مدینه پناه آورد و مشرکان تقاضای استرداد وی را نمودند و لذا براساس تعهد موجود ، استرداد انجام شد. اما ابوبصیر در بین راه از دست مشرکان گریخت و همراه با عده ای از تازه مسلمانان مکه و مدینه تشکیل داد و به شکل خودسر اقدام به قتل و غارت کاروان های مشرکانی نمود که براساس «صلح حدیبیه» می بایست در امان باشند.

مراجعه کفار به پیامبر گرامی اسلام نیز بی نتیجه بود چرا که ایشان از اعمال «ابوبصیر» اعلام برائت نمود. نتیجه این فرایند این بود که مشرکان به شکل داوطلبانه خواستار حذف بند آخر قرار داد «صلح حدیبیه» شدند.! 2 سال پس از این ، و درحالی که قرار بود تا 10 سال جنگی بین مسلمانان و قریش در نگیرد ، مکه فتح شد و شرک و بت پرستی به زباله دان تاریخ رفت. کسانی چون «عمروعاص» و «خالد بن ولید» که از سیاستمداران روزگار بودند ، برخلاف ساده اندیشان ، با امضاء «صلح حدیبیه» به عمق ماجرا پی بردند و داوطلبانه به اسلام روی آوردند ، زیرا سراشیبی سقوط مشرکین را حس کرده بودند و می خواستند در دارالاسلام دارای موقعیت مطلوبی باشند.قریش نیز دانسته یا ندانسته به قبیله خزاعه که متحد مسلمانان بود حمله کردند و قبیله خزاعه نیز از پیامبر اسلام در خواست کمک نمود و پیامبر صلوات الله علیه نیز با همین بهانه «صلح حدیبیه» را ملغی اعلام نمود و مکه فتح شد.

 

* مظلومیت «ساباط» ؛ مظلومیت «کربلا»

در حالی «صلح حدیبیه» به عنوان یکی از بهترین نمونه های نرمش قهرمانانه در تاریخ اسلام در دسترس است که باید گفت شرایط امام حسن مجتبی علیه السلام بعد از صلح با معاویه ، آن طور سخت و دشوار بود که باید بر آن امام همام خون گریست. «مروان» که از دشمنان پست اهل بیت علیهم السلام است در مورد شرایط تحمیلی بعد از صلح به امام حسن علیه السلام از صبر و حلم ایشان ابراز شگفتی می کند و رو به کوهی می گوید: مصیبت هایی که بر حسن بن علی وارد شد اگر بر این کوه وارد می شد متلاشی می شد و فرو می ریخت.

این وصف دشمن از امام حسن مجتبی درحالی است که عده ای از شیعیان هنوز شناخت درستی از ایشان ندارند و آن حضرت را اهل صلح و سازش قلمداد می کنند. اخیرا کتابی منتشر شده و در آن چنین عنوان شده که امام حسین علیه السلام با سیاست صلح امام حسن مجتبی موافق نبوده است اما به دلیل آنکه ایشان امام بوده و برحسین علیه السلام ولایت داشته از سوی ایشان با صلح مخالفتی نشده است. این در حالی است که این تعبیر در مخالفت صریح با نور واحد بودن ائمه معصوم علیهم السلام است که مقام معظم رهبری از آن با عنوان انسان 250 ساله یاد می کنند.

شاهد این ادعا عمر امامت 10 سال و نیمه امام حسین علیه السلام است که پس از شهادت امام حسن مجتبی و در دوره حیات معاویه ملعون جاری بوده است. چنانچه آن حضرت در تمام این مدت به قرارداد صلح با معاویه پایبند بود. لذا در صورت صحت تعبیر غلط یاد شده می بایست به محض امامت این پیمان را نقض می کرد. چنانچه اگر جانشینی یزید نیز در مدت امامت امام حسن مجتبی اتفاق می افتاد ، آن حضرت هم دست به قیام می زد.

درکتاب ارزشمند صلح امام حسن مجتبی نوشته شیخ رازی آل یاسین که توسط مقام معظم رهبری در دوران پیش از انقلاب ترجمه شده و عنوان پرشکوه ترین نرمش قهرمانانه تاریخ در ذیل آن اضافه شده است. اذعان شده که مظلومیت امام حسن مجتبی در ساباط از امام حسین در کربلا و در روز عاشورا بیشتر است.

 

* «خلیفه» ، نه «امام»!

امام حسن مجتبی در شرایطی به امامت نائل آمدند که حضرت علی علیه السلام پس از ضربت خوردن و پیش از شهادت جز با عده انگشت شماری از شیعیان ، امامت حضرت را مطرح ننمودند. چرا که مردم نافرمان زمان این مسئله را باور نداشتند. این درحالی است که صبح روز 21 رمضان و پس از به خاک سپاری امیرالمومنین ، مردم منقلب شدند و امام حسن را از خانه به مسجد بردند و به ایشان تعزیت گفتند و پس از ایراد سخن از سوی ایشان به پیشنهاد «ابن عباس» با حضرت به عنوان «خلیفه» بیعت کردند.

اما به محض آنکه آن حضرت قصد مقابله با معاویه را نمود ، ایشان را رها کردند. معاویه که با این وضع سالها تلاش خود برای خدشه دار ساختن چهره امیرالمومنین در نزد مسلمانان را بر باد رفته می دید ، بلافاصله دست به کار شد و جاسوسانی را به کوفه و بصره فرستاد تا فتنه برپا کرده و اوضاع سیاسی این دو شهر را آشفته سازند که توطئه او با شناسایی این جاسوسان و اعدام آنها به فرمان امام حسن مجتبی علیه السلام خنثی شد.

معاویه سپس به چهار تن از اشراف نامه نوشت و در مقابل ترور امام ، به آنان ، وعده فرماندهی یکی از لشکرهای شام ، ازدواج با یکی از دخترانش و 300 هزار درهم پول نقد را داد. البته این توطئه نیز توسط امام حسن مجتبی علیه السلام خنثی شد و حضرت برای این منظور در زیر لباس خود زره می پوشیدند چرا که بدون سند و مدرک ، برای خنثی سازی این توطئه اقدام پیشگیرانه میسر نبود. این تدبیر امام زمانی آشکار شد که روزی در هنگام اقامه نماز یکی از ملعونین به سمت امام حسن مجتبی نیزه ای پرتاب کرد. شدت ضربه نیزه به حدی بود که ایشان را به زمین افکند و اطرافیان گمان کردند که حضرت به شهادت رسیده اند. اما به محض اینکه به دور حسن بن علی جمع شدند تازه از تدبیر اجرایی ایشان مطلع شدند.

 

* لشکر کریه

پس از این امام حسن مجتبی علیه السلام با ارسال نامه ای به معاویه او را به خاطر ارتکاب اعمال نابخردانه شماتت نمودند و آن ملعون که همه توطئه ها را خنثی شده یافته بود چاره ای به جز لشکر کشی به عراق ندید. وقتی لشکر60 هزار نفری معاویه از «مَنْبِج» عبور کرده و در «مَسکِن» اطراق کرده بود ، امام حسن مردم را در مسجد کوفه جمع کردند تا برای مقابله با معاویه تجمیع نیرو نمایند. اما حتی یک نفر برای این کار اعلام آمادگی نکرد. این درحالی است که کوفه یک شهر نظامی محسوب می شد و اکثر ساکنان آن جنگاوران حرفه ای و آبدیده محسوب می شدند که از دستگاه حکومتی برای عضویت در لشکر و اعزام به جهاد ، حقوق و دستمزد دریافت می کردند.

در این وضعیت ، امام مدتی را به تامل گذراندند تا اینکه عدی ابن حاتم که فرزند حاتم طایی معروف و از اصحاب خوب حضرت محسوب می شد لب به سرزنش کوفیان باز نمود و کوفیان را زبان درازان دوره صلح و در سوراخ خزیدگان چون موش در موقع عمل خطاب کرد و آنان را به خاطر تمرد از دستور فرزند رسول خدا و خلیفه برگزیده خودشان سرزنش نمود.

بالاخره عده ای با اکراه خود را برای پیوستن به لشکر آماده کردند و امام حسن مجتبی نیز در آن وضعیت تعلل را جایز نشمردند و برای جلوگیری از تشتت دوباره به سرعت همان عده را به حرکت درآوردند و یکی از بنی هاشم را در کوفه مامور کرد تا سایر افرادی را که برای جهاد اعلام آمادگی می کنند به دنبال امام روانه کند.

 

* ماجرای خیانت «عبیدالله بن عباس»

امام حسن مجتبی علیه السلام همان تعداد اولیه 12 هزار نفر را با فرماندهی «عبیدالله بن عباس» پسر عموی خود برای بستن راه معاویه گسیل داشت ، تا پس از آن ، خود امام با سپاه اصلی وارد میدان شوند. «عبیدالله بن عباس» علاوه برخویشاوندی در رده معدود کسانی بود که از امامت ، حضرت مطلع بود و ایشان را به عنوان حجت خدا می شناخت و نه خلیفه پنجم. گذشته از این «عبیدالله بن عباس» در دوره امیرالمومنین حاکم یمن بود و در آن مقطع با هجوم نیروهای معاویه مجبور به عقب نشینی شده و فرار کرده بود.

در آن مقطع نیروهای جنایتکار معاویه وارد مقر او شده و دو فرزند خرد سالش را در مقابل چشم همسرش سر بریده بودند و همسرش در اثر این حادثه دیوانه و سر به بیابان گذاشته بود. با این وصف او کسی بود که هم قتال با معاویه را از سوی حجت خدا ، تکلیفی بر دوش خود می دید و هم براساس سابقه قبلی ، انگیزه قدرتمند شخصی برای جهاد با آن ملعون داشت.

معاویه پس از درگیری با لشکر «عبیدالله بن عباس» در روز اول ، شبانه قاصدی را نزد وی فرستاد و به او وعده داد که در صورت ترک اردوی جهاد و پیوستن به معاویه 500 هزار درهم نقدا دریافت خواهد کرد و500 هزار درهم نیز پس از فتح کوفه نصیب او خواهد شد. فاجعه زمانی رخ می دهد که «عبیدالله بن عباس» ، خویشاوندی با امام ، تکلیف شرعی خود برای جهاد و حتی خون فرزندان خردسالش را به ثمن بخس می فروشد، به امام حسن مجتبی خیانت می کند و به لشکر معاویه می پیوندد.

 

* سپاهی از خوارج و فرصت‌طلبان

این سرنوشت سپاه پیش قراول و دست چین شده امام حسن مجتبی علیه السلام بود ! حال آنکه شیخ مفید باقی مانده لشکر را نیز دارای ترکیب متخلخلی می داند که عبارت بودند از عده معدودی از شیعیان علی ابن ابی طالب و خود امام حسن ، افراد قبایل عراق که در واقع برای یاری شیوخ قبیله به لشکر پیوسته بودند نه حجت خدا! و دسته سوم هم کسانی بودند که با امام حسن به عنوان خلیفه پنجم بیعت کرده بودند و مواجب بگیر دستگاه حکومتی محسوب می شدند. البته دسته چهارم هم خوارج بودند که جنگ با معاویه را تحت هر پرچمی جایز می شمردند. شیخ مفید دسته پنجم را افراد فرصت طلبی می داند که نه برای جهاد بلکه برای دست یافتن به غنائم با سپاه همراه شده بودند.

امام حسن مجتبی برای خالص سازی این لشکر ، تصمیم به ایراد سخنانی گرفتند تا کسانی که به غیر از انگیزه ادای تکلیف شرعی با نیت دیگری به جهاد آمده اند خود از سپاه جدا شوند تا افراد یکدست برای جهاد اعزام شوند. اما وضع آنقدر وخیم بود که این لشکر سخنان امام به نیمه نرسیده ، شورش کردند. چنانچه خوارج ملعون - نعوذ بالله - امام حسن را همچون پدرش علی تکفیر کردند و بدین ترتیب سازمان همان لشکر نیز به طور کلی به هم ریخت. امام که سخنانش ناتمام گذاشته شده بود از منبر پایین آمده و به داخل خیمه خود رفتند و همان افراد برای غارت اموال به داخل خیمه حضرت هجوم بردند و حتی عبای حضرت را نیز سرقت کردند. کار به جایی رسید که وقتی امام حسن مجتبی قصد سوار شدن بر اسب را داشتند یکی از خوارج با خنجر به ایشان حمله ور شد و چنان زخمی به ران حضرت وارد کرد که زخم آن به استخوان رسید.

 

* اتمام حجت امام

وقتی خبر اضمحلال سپاه امام حسن مجتبی علیه السلام توسط خبرچینان به معاویه رسید ، او نیز نامه ای را به ضمیمه نامه اشراف خائن کوفه به سوی امام حسن مجتبی روانه داشت که در آن از معاویه پرسیده بودند: «حسن را مرده یا زنده تحویل تودهیم؟» و معاویه ملعون نیز با استناد به اوضاع جاری ، در نامه خود از امام پرسیده بود که تو با این سپاه می خواهی با من بجنگی؟

در این شرایط امام حسن مجتبی در سخنانی تاریخی با مردم به اتمام حجت پرداختند و خطاب به ایشان فرمودند که من به تنهایی می دانم که چطور خداوند را عبادت و به تکلیف خویش عمل کنم. پس آنچه می کنم به خاطر شماست. چون معاویه ما را به چیزی دعوت می کند که خیر دنیا و آخرت در آن نیست. منظور امام پیشنهاد صلح معاویه بود که در آن هر شرطی از سوی امام حسن را پذیرفته بود. - دقیقا مثل آمریکای جنایتکار که از هیچ دشمنی فروگذار نیست اما چهره ای صلح طلب در مذاکرات از خود به نمایش می گذارد – امام خطاب به مردم فرمود که اگر پیشنهاد معاویه را بپذیریم می بینم روزی را که برای گرفتن نان و آبی که خداوند روزی شما قرار داده به در خانه آنان مراجعه خواهید کرد و آنان از شما دریغ خواهند کرد. اگر مرگ با عزت و رضای خداوند را می خواهید پیشنهاد او را نادیده می گیریم و برای مقابله به مصاف او خواهیم رفت. اما اگر باقی ماندن در دنیا و لذات آن را برگزیده اید پیشنهاد او را بپذیرید. پس از اتمام حجت امام ، از جای جای لشکر فریاد برآمد که دنیا وباقی ماندن در آن را ترجیح می دهیم و با این شرایط امام حسن مجتبی پیشنهاد صلح معاویه را پذیرفت.

 

* مفاد صلح

در حالی که معاویه ملعون انتظار داشت که امام حسن صلح را نپذیرد و با همان لشکر مضمحل به مصاف وی بروند و او کار امام حسن و حسین را که دشادوش یکدیگر بودند یکسره سازد و طومار امامت را در شرایطی درهم بپیچد که با پیشنهاد صلح خود ، امام حسن را به عنوان مسبب جنگ به افکار عمومی معرفی کرده بود.

بنابراین امام حسن مجتبی در آن شرایط توطئه معاویه برای نابودی اسلام و امامت را با پذیرش صلح خنثی نمودند. اینجاست که ما می توانیم درک کنیم که صلح امام حسن مجتبی ، چطور پرشکوه ترین نرمش قهرمانانه تاریخ است. امام مفادی در قرار داد صلح گنجانیدند که تمام آن از سوی معاویه نقض شد. معاویه به خاطر برقراری صلح و قبضه نمودن قدرت ، حاضر به دادن همه گونه امتیاز بود - به طوری که ورقه سفید امضا شده‏ ای برای امام فرستاد و نوشت هر چه در آن ورقه بنویسد مورد قبول وی می ‏باشد.- امام از آمادگی او حداکثر بهره برداری را نموده و موضوعات مهم و حساس را که در درجه اول اهمیت قرار داشت و از آرمان های بزرگ آن حضرت به شمار می رفت ، در پیمان صلح گنجانید و از معاویه تعهد گرفت که به مفاد قرار داد عمل کند.

گرچه متن پیمان صلح در کتب تاریخ ، به طور کامل و به ترتیب ، ذکر نشده است، بلکه هر کدام از مورخان به چند ماده از آن اشاره نموده‏ اند ، ولی با جمع آوری مواد پراکنده آن از کتب مختلف می‏ توان صورت تقریباً کاملی از آن ترسیم نمود. با یک نظر کوتاه به موضوعاتی که امام در قرار داد قید نموده و برای تحقق آنها پافشاری می‏ کرد، می‏ توان به تدبیر فوق العاده‏ای که حضرت در مقام مبارزه سیاسی برای گرفتن امتیاز از دشمن به کار برده ، پی برد و متن پیمان صلح را که در پنج ماده می‏ توان خلاصه کرد .

ماده اول: حسن بن علی(علیهما السلام) حکومت و زمامداری را ( نه خلافت ) به معاویه واگذاری می‏ کند ، مشروط به آنکه معاویه طبق دستور قرآن مجید و روش پیامبر(صلی الله علیه وآله) و حتی خلفای صالح رفتار کند.

ماده دوم: بعد از معاویه ، خلافت از آن حسن بن علی(علیهما السلام) خواهد بود و اگر برای او حادثه‏ ای پیش آید حسین بن علی(علیهما السلام) زمام امور مسلمانان را در دست می‏ گیرد. نیز معاویه حق ندارد خود را امیر المومنین خطاب کند و کسی را به جانشینی خود انتخاب کند.

ماده سوم: بدعت ، ناسزا گویی و اهانت نسبت به امیر مومنان (علیه السلام) و لعن آن حضرت در حال نماز باید متوقف گردد و از علی(علیه السلام) جز به نیکی یاد نشود.

ماده چهارم: مبلغ پنج میلیون درهم که در بیت المال کوفه موجود است از موضوع تسلیم حکومت به معاویه مستثنا است و باید زیر نظر امام مجتبی(علیه السلام) مصرف شود.

نیز معاویه باید در تعیین مقرری و بذل مال ، بنی هاشم را بر بنی امیه ترجیح بدهد. همچنین باید معاویه از خراج «دارابگرد» مبلغ یک میلیون در هم در میان بازماندگان شهدای جنگ جمل و صفین که در رکاب امیر مومنان(علیه السلام) کشته شدند ، تقسیم کند.

ماده پنجم: معاویه تعهد می‏ کند که تمام مردم ، اعم از سکنه شام و عراق و حجاز ، از هر نژادی که باشند ، از تعقیب و آزار وی در امان باشند و از گذشته آنها صرف نظر کند احدی از آنها را به سبب فعالیت های گذشته ‏شان بر ضد حکومت معاویه تحت تعقیب قرار ندهد ، و مخصوصاً اهل عراق را به خاطر کینه‏ های گذشته آزار نکند. علاوه بر این معاویه تمام یاران علی(علیه السلام) را ، در هر کجا که هستند ، امان می ‏دهد که هیچ یک از آنها را نیازارد و جان و مال و ناموس شیعیان و پیروان علی در امان باشند و به هیچ وجه تحت تعقیب قرار نگیرند و کوچکترین ناراحتی برای آنها ایجاد نشود، حق هر کس به وی برسد و اموالی که از بیت المال در دست شیعیان علی(علیه السلام) است از آنها پس گرفته نشود. نیز نباید هیچ گونه خطری از ناحیه معاویه متوجه حسن بن علی(علیهما السلام) و برادرش حسین بن علی(علیهما السلام) و هیچ کدام از افراد خاندان پیامبر(صلی الله علیه وآله) بشود و نباید در هیچ نقطه ‏ای موجبات خوف و ترس آنها را فراهم سازد.

آیا امروز «ولی امر» در جایگاه امام حسن است و «ملت» در جایگاه سپاه کوفه؟

بنابراین با عطف به شرایطی که پیش از پذیرش صلح بر امام حسن مجتبی تحمیل شد می توان به این نتیجه رسید که دعوی افرادی که شرایط کنونی ما را با شرایط امام حسن مجتبی قیاس نموده و از تعبیر مقام معظم رهبری در مورد نرمش قهرمانانه سوء استفاده می نمایند یک مغالطه تاریخی فاحش است.

درحالی کاربرد اولیه این تعبیر توسط معظم له در مورد صلح امام حسن مجتبی مورد استناد غلط این طیف قرار می گیرد که باید گفت به رغم کاستی های مسئولین از ابتدای انقلاب تا کنون ، قاطبه مردم ایران ولایتمدار و پابند به امر ولی فقیه هستند که مظاهرآن پس از 36 سال در ایام الله 22 بهمن و روز قدس و ... مشهود است.

ایران با گذشت 36 سال از پیروزی انقلاب ، انبوهی ازجوانان راسخ را در اختیار دارد که با علم و عقیده کامل حاضرند بدون درنگ جان خود را برای اجرای فرامین ولی امر مسلمین فدا کنند. حال آنکه از این عده فدائی جز تعداد انگشت شماری در اطراف امام حسن مجتبی حاضر نبودند. ما شاهد بودیم که در زمان پذیرش قطعنامه 598 از سوی امام خمینی احدی از فرماندهان جنگ به ایشان اعتراضی نکردند حال آنکه امثال «سلیمان بن صرد خزاعی» پس از پذیرش صلح از سوی امام حسن علیه السلام ، نزد حضرت آمد و گفت: «السلام علیک یا مذل المومنین؛ سلام بر تو که مؤمنان را خوار کردی.»!

«حجربن عدی» که از اصحاب بزرگ رسول الله است و امیرالمومنین درجنگ صفین خطاب به او فرموده بودند:«لاحرمک الله الشهادة، فإنی أعلم أنک من رجالها ؛ خداوند شهادت را بر تو حرام نکند که من می دانم تو از مردان شهادت هستی» اما همین صحابه بزرگ ، پس از امضاء پیمان صلح از سوی امام حسن خطاب به ایشان جسارت می کند و می گوید: «کاش پیش از امضاء صلح هم تو و هم ما مرده بودیم! ، تو با پذیرش صلح باعث شدی ما از سوی عدل به سوی ظلم رانده شویم.»

درحالی که امام حسن سعی داشت حکمت صلح خود را به یارانش تفهیم کند که آنان از درکش عاجز بودند و در نهایت ایشان خطاب به اصحاب فرمود که مثل من و شما مثل خضر و موسی است که حکمت کارهایش از سوی موسی درک نمی شد. چنانچه امام حسن(ع) در بیان حکمت صلح در پاسخ به پرسش «ابوسعید» درباره علت آن فرمودند: «ولولا ما أتیت لما ترک من شیعتنا علی وجه الأرض احد الّا قتل» ؛ اگر من این کار را انجام نمی دادم (و با معاویه صلح نمی کردم) هیچ شیعه ای از شیعیان ما در روی زمین باقی نمی ماند و همگی (به دست سپاهیان معاویه) کشته می شدند.

همچنین امام حسن مجتبی(ع) در سخنی دیگر، در پاسخ به گوینده سلام با عبارت «یا مذلّ المؤمنین» فرمودند: «ما أنا بمذلّ المؤمنین ولکنّی معزّالمؤمنین. انّی لمّا رأیتکم لیس بکم علیهم قوّة ، سلمت الأمر لأبقی أنا و أنتم بین أظهر هم ، کما عاب العالم السّفینة لتبقی لأصحابها ، و کذلک نفسی و أنتم لنبقی بینهم ؛ من ، خوار کننده مؤمنان نیستم ، بلکه عزّت دهنده آنان می باشم. زیرا هنگامی که دیدم شما (شیعیان) را توان برابری و ایستادگی با آنان (سپاهیان شام) نیست ، أمر حکومت را واگذاردم تا من و شما (علی رغم میل آنان) باقی بمانیم. همان طوری که شخص دانایی، یک کشتی را عیب دار می کند تا برای مالکان و سرنشینانش باقی بماند (و از دستبرد غارت گران و ظالمان محفوظ بماند). داستان من و شما این چنین است، تا بتوانیم میان دشمنان و مخالفان باقی بمانیم.

با این اوصاف و درحالی که مقام معظم رهبری شرایط امروز ما را برابر با شرایط بدر و خیبر برابر دانسته اند باید از مغالطه جویان پرسید که آیا شرایط فعلی ما در جمهوری اسلامی ایران همانند شرایطی است که امام حسن مجتبی در زمان پذیرش صلح با معاویه با آن روبرو بود؟!

 

* حکمت کاربرد نرمش قهرمانانه

اما با قیاسی که ذکر شد این سوال مطرح می شود که حکمت کاربرد نرمش قهرمانانه از سوی مقام معظم رهبری در دوران کنونی چیست؟

در واقع باید گفت مشی این دولت نیز مثل نمونه خود در دوران کارگزاران سازندگی ، دادن امتیاز به دشمن با این تصور است که می توان دشمن را با دادن امتیاز از دشمنی باز داشت.

بررسی نشان می دهد که مشی مقام معظم رهبری بر این مبناست که در ادوار مختلف و ، برای جلوگیری از انحراف ، شعارهایی که از سوی دولتمردان داده می شود را در قبضه کنترل در می آورند. به خاطر داریم که در دوره اصلاحات ، قصد بر این بود تا با سر دادن شعار «مردم سالاری» دین زدایی را درجامعه پیشه کنند و در آن شرایط مقام معظم رهبری با اضافه کردن یک پسوند به آن شعار بحث «مردم سالاری دینی» را مطرح نمودند. لذا طرح نرمش قهرمانانه نیز براین مبناست تا دولتی که براساس آبشخور فکری خود قصد دارد دشمنی دشمن را با دادن امتیاز متوقف کند ، در این فرایند یکجانبه عمل نکند و مثل صلح حدیبیه در مقابل امتیازی که می دهد ، امتیازی بستاند. چرا که اصلا و ابدا شرایط فعلی ما با شرایط دوره امام حسن مجتبی قابل انطباق نیست.

شاهد لزوم مدیریت چنین تفکری در میدان عمل به سابقه کلاهی بر می گردد که غربی ها در جریان آزادی گروگانهای خود در لبنان بر سر ایران گذاشتند. و حتی در ازای امتیازی که به آمریکایی ها داده شد یک خبر از اسرای ما در لبنان هم به گروه مذاکره کننده داده نشد.

در آن ماجرا پس از تلاش‌های ایران برای دریافت پاسخ ، «برنت اسکوکرافت» با اعضای شورای امنیت ملی آمریکا جلسه می‌گذارد و پس از جلسه تصمیم گرفته می‌شود که آمریکا به زیر میز توافقات فی‌ما‌بین تهران ــ واشنگتن بزند. آنان به‌بهانه انجام حرکت‌های تروریستی از جمله ترور مخالفان حکومت و همچنین فتوای چند سال گذشته امام خمینی(ره) درخصوص ارتداد سلمان رشدی ، بهبود روابط را بسیار بسیار سخت ‌دانستند و مدعی شدند که تهران عملاً به وعده‌هایی که پیشتر مبنی برحسن‌نیت داده بود ، عمل نکرد. آمریکائی‌ها می‌گفتند:«ما گفتیم‌ نشان دادن حسن‌نیت باعث حسن‌نیت متقابل می‌شود ‌، ولی نگفتیم اگر ایرانیان گروگان‌ها را آزاد کنند ‌، بدون توجه به باقی قضایا ‌، به این اقدام پاسخ مطلوب و مساعد می‌دهیم‌. ما گفتیم حسن‌نیت به‌دنبال خود حسن‌نیت می‌آورد‌. انجام دادن وقایع تروریستی دیگر‌، ‌تعریف آمریکا از حسن‌نیت نیست.»

پس از آزادی گروگان‌ها و رسیدن آنها به واشنگتن ، مقامات کاخ سفید سرخوش از یک معامله تمام‌برد و بی‌هزینه بودند اما اوضاع در ایران عکس آن بود چرا که به ‌ازای آزادی گروگان‌های آمریکایی ، هیچ امتیازی شامل حال ایران نشد و ما فقط یک پل برای رسیدن کاخ سفید به اهدافش شده بودیم. بنابراین همانطور که در ابتدای بحث در تبیین ماهیت نرمش قهرمانانه بیان شد باید از آن به عنوان یک تاکتیک برای پیروزی نهایی استفاده کرد نه امتیاز دهی ذلیلانه!.

 

* تعبیر «برد– برد» و عملکرد ما در میدان عمل

رجبی دوانی پس از ایراد سخنرانی در پاسخ به سوالاتی در مورد تطبیق مذاکرات هسته ای و مشی دولت یازدهم با تاکتیک نرمش قهرمانانه افزود: در دولتی که نام تدبیر و امید برخود گذاشته است ما شاهد اتخاذ مواضعی بودیم که عملا ضد تدبیر محسوب می شوند. به خاطر داریم که در همان ابتدای کار و درحالی که گروه مذاکره کننده در وین کار خود را آغاز کرده بود رئیس جمهور به صورت علنی اعلام کرد که خزانه کشور خالی است.!

این سخنی بود که اثر آن در بالا رفتن توقعات طرف مقابل قابل مشاهده بود. حتی اگر خزانه واقعا هم خالی بود – مسئولین همین دولت گزارش دادند که خزانه خالی نیست- تدبیرحکم می کرد که ما در مقابل چشم دشمن از خود ضعف نشان ندهیم. البته این رویه از سوی رئیس جمهور ادامه پیدا کرد و وی در آمریکا اعلام کرد وضع اقتصادی ایران وحشتناک تر از آنی بود که ما تصور می کردیم. در همان مقطع بود که اوباما – همان شخصی که رئیس جمهور ما او را با هوش و مودب یافته بود- اعلام کرد فشارهای ما ایران را مجبور کرد پای میز مذاکره بنشیند. بنابراین به نظر نمی رسد اتخاذ این مواضع انطباقی مدبرانه و در راستای به کارگیری نرمش قهرمانانه باشد.

براین اساس و به دنبال توضیحات ابتدای بحث باید دوباره متذکر شویم که تعبیر «برد – برد» به هیچ عنوان با نرمش قهرمانانه قابل جمع نیست ، چنانچه در نرمش قهرمانانه ما کار بَرِ تاکتیکی هستیم که در انتها ما را به برد برساند و دشمن را به شکست. لذا بر همین اساس است که مقام معظم رهبری می فرمایند من به این مذاکرات «خوشبین نیستم» و رئیس جمهور می گوید: «خوشبین هستم». در اتخاذ مواضع دیگر شاهد بودیم که نخست وزیر انگلستان چطور بعد از ملاقات با رئیس جمهور کشورمان لب به هتاکی به نظام اسلامی گشود اما دریغ از یک انتقاد از سوی آقای روحانی!. این نیز موردی بود که بنده آن را در شان رئیس جمهور کشور انقلابی ایران ندیدم.

رجبی دوانی همچنین در پاسخ به سوالی که خواستار مقایسه شرایط ما در مذاکرات با 1+5 و شرایط رسوال الله صلوات الله علیه در مذاکره با کفار مکه گفت: هم ما و هم پیامبر گرامی اسلام در شرایطی مذاکره کرده و می کنیم که حاکمیت را در اختیار داشته و داریم. البته توان اقتصادی ، نظامی و فن آوری طرف مقابل نسبت به ما برتری دارد. مذاکرات «صلح حدیبیه» در شرایطی اتفاق افتاد که «دار الاسلام» از «دار الکفر» جدا بود ، همانگونه که امروز جمهوری اسلامی ایران در مقابل غرب قد علم کرده است اما متاسفانه ما در مذاکرات هسته ای مانند مذاکرات حدیبیه عمل نکردیم.

چنانچه می توانستیم با طرف غربی بر سر این موضوع به توافق برسیم که هرگاه هر طرف غربی به تعهدات خود عمل ننمود ما نیز پیمانهای قبلی خود را ملغی کنیم. حال آنکه امروز طرف غربی به راحتی تعهدات خود را زیر پا می گذارد و تجربه نشان داده است که در صورت ادامه عقب نشینی دولت ، غرب به زیاده خواهی خود خواهد افزود. البته همانطور که ذکر شد نه نظام جمهوری اسلامی ایران و جایگاه ولایت در شرایط عقد صلح با معاویه است و نه ملت ایران در جایگاه لشکر خائن امام حسن.

 

مطلب فوق مربوط به سایر رسانه‌ها می‌باشد و خبرگزاری فارس صرفا آن را باز نشر کرده است .


5463790
 
پربازدید ها
پر بحث ترین ها

مهمترین اخبار وبگردی

وبگردی
«باشگاه خبرنگاران» خاطرات جبهه و جنگ تحمیلی ایران با رژیم بعث عراق تنها به چهار دهه قبل ختم نمی شود و حالا هم نقل این محفل و آن مجلس است.
وبگردی
«باشگاه خبرنگاران» اولین نمونه بومی سازی شده ۶سیلندر بنزینی خورجینی ۴لیتری که چند روز پیش رونمایی شد، ویژگی‌هایی دارد که آن را نسبت به نمونه‌های دیگر منحصربه‌فرد می‌کند.
وبگردی
«باشگاه خبرنگاران» موسیقی متن و تیتراژ سریال تلویزیونی دلیران تنگستان از جمله ملودی‌های ماندگار و با کیفیت مربوط به مجموعه‌های تلویزیونی سیما است.
وبگردی
«باشگاه خبرنگاران» موضوع خطا‌های افراد در مأموریت‌های اجرایی مسئله‌ای اجتناب ناپذیر است و در همه مشاغل و اقدامات اجرایی محتمل است.
وبگردی
«باشگاه خبرنگاران» نوبت اول کنکور سراسری ۱۴۰۳ در ۵ گروه صبح دیروز آغاز شد و امروز ۷ اردیبهشت به پایان رسید.
وبگردی
«باشگاه خبرنگاران» در این گزارش به روش‌های کاهش دمای تلفن همراه و خطرات استفاده از آن در دما‌های بالا پرداخته شده است.
وبگردی
«باشگاه خبرنگاران» تلاش برای نجات گروگان‌های آمریکایی در ۲۴ تا ۲۵ آوریل (۵-۶ اردیبهشت) در قالب عملیات پنجه عقاب، شاید تلخ‌ترین لحظه در دوران ریاست‌جمهوری کارتر بود.
وبگردی
«باشگاه خبرنگاران» کسی که صدق، امانت و راستی پیشه کند، به یقین مردم به او علاقه‌مند می‌شوند و امین مردم خواهد بود.
وبگردی
«باشگاه خبرنگاران» مردی از دیار سربداران در روزگاری که بسیاری از ارزش‌ها رو به کمرنگ شدن بود به غیرت و مردانگی معنایی دوباره بخشید.
وبگردی
«باشگاه خبرنگاران» در حوادث ناشی از کار، تعهدات سازمان تأمین اجتماعی مشروط به داشتن سابقه حق‌بیمه نیست.

مشاهده مهمترین خبرها در صدر رسانه‌ها

صفحه اصلی | درباره‌ما | تماس‌با‌ما | تبلیغات | حفظ حریم شخصی

تمامی اخبار بطور خودکار از منابع مختلف جمع‌آوری می‌شود و این سایت مسئولیتی در قبال محتوای اخبار ندارد

کلیه خدمات ارائه شده در این سایت دارای مجوز های لازم از مراجع مربوطه و تابع قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد.

کلیه حقوق محفوظ است