روزنامه رسالت در ستون سرمقالهاش با تیتر« بیعت با پیامبر(ص)»، نوشت:
آن که بی باده کند جان مرا مست کجاست؟ و آن که بیرون کند از جان و دلم دست کجاست؟ وآن که سوگند خورم جز به سر او نخورم وآن که سوگند من و توبه ام اشکست کجاست؟ و آن که جانها به سحر نعره زنانند از او وآن که ما را غمش از جای ببرده ست کجاست؟ راهپیمایی عظیم 22 بهمن امسال در قاب دوربین و صدای صدها گزارشگر داخلی و خارجی زیر ذره بین تحلیل و تفسیر قرار دارد. ملت ایران در طلیعه سی و هشتمین بهار عزت و آزادی با به رخ کشیدن گفتمان قدرتمند انقلاب اسلامی یاد امام خمینی (ره) بنیانگذار جمهوری اسلامی را گرامی داشتند و بهمن 94 را با همان گرمی و صلابت انقلابی بهمن 57 برگزار کردند. سه نسل انقلاب در کنار هم با فریادهای الله اکبر اراده پولادین خود در مبارزه بی امان با آمریکا و رژیم صهیونیستی و دیگر قدرتهای مزاحم جهانی اعلام کردند.
امام (ره) در فرهنگ جامعه دینی ایران جایگاه ویژه ای دارد.
امامت در عمق جان امت ریشه دوانده است. هیچ گاه جایگاه خود را به سلطنت و دیگر گونه های حکومت نمی دهد، امامت در حافظه تاریخی ایران از آدم، نوح، ابراهیم، موسی، عیسی و پیامبر اسلام(ص) شروع می شود و در ائمه معصومین امتداد می یابد.
وقتی مقام معظم رهبری میفرمایند؛ بیعت با امام خمینی (ره) بیعت با پیامبر اسلام (ص) است، این مفهوم را مستند به حافظه تاریخی ملت ما می گویند.
تکریم انقلاب و امام (ره) و نظام یعنی تعظیم عزت و عظمت و آزادی یک ملت و حفظ و نگهداری از هویت ملی ایرانیان، مردم روز 22 بهمن در سراسر کشور در شهرها حتی در روستاها به خیابانها ومعابر آمده بودند تا همین هویت مقدس را فریاد زنند.
منظومه فکری امام (ره)در باب مردم سالاری، حفظ استقلال کشور، تدین و پایبندی به مبانی وحی ، مبارزه با ستم و ستم پیشگی و زورگویی، توجه به محرومین و مستضعفین و ... جاذبه هایی فراتر از مرزهای ایران و مخاطبین فراوانی دارد. جهان اکنون به این منظومه فکر می کند. اندیشمندان جهان به ویژه فیلسوفان سیاسی و
جامعه شناسان لحظه ای فارغ از اتقان تفکر امام (ره) و کارآمدی آن نمی توانند آسوده خاطر یا بی تفاوت باشند.
صدق در رفتار و گفتار، جاذبه ای پیامبر گونه به تفکر امام (ره) داده است. او بی باده جان انسان را مست می کند. آنان که در شرق و غرب عالم از باده لیبرالیسم ، فاشیسم و سوسیالیسم مست بودند اکنون فهمیده اند که باده حقیقی چیست و پیامبر رهایی کدام است. امروز هر فیلسوفی اگر بخواهد به هستی ، انسان و تاریخ فکرکند، نیازمند تفکر هستی شناسانه امام(ره) است. کشتی فلسفه غرب به گل نشسته و محصول عینی آن کشتار میلیونها انسان آنهم به فجیح ترین شکل ممکن بود.اوباما چندی پیش گفته بود؛
« آمریکا بزرگترین قدرت جهان است و فاصله آن با قدرتهای دیگر جهان بسیار زیاد است.»اما تفنگداران همین قدرت جهانی وقتی به دست رزمندگان دریادل سپاه اسیر می شوند رفتاری نشان می دهند که از سربازان یک کشور درجه 3 هم کمتر دیده میشود!
آمریکاییها اگر بزرگترین قدرت جهان هستند، چرا در مقابله با فعالیت هسته ای ایران التماس کرده و 5 قدرت دیگر جهان را همراه خود آوردند . آمریکا اگر بزرگترین قدرت جهان است، چرا در مذاکرات هسته ای 5 قدرت دیگر را زانو به زانوی دیپلماتهای ایرانی نشاندند و روی چند عدد سانتریفیوژ و بالا و پایین کردن آن چانه زنی می کردند.
اخیرا سنا نشستی با روسای 5 نهاد اطلاعاتی آمریکا برگزار کرد تا تصویری از امنیت آمریکا در دنیای پرآشوب امروز جهان را به تماشا بنشیند.
جیمز کلاپر رئیس اطلاعات ملی آمریکا در گزارش خود به سنا می گوید:« ما نیاز داریم مقابل تهدیدات روسیه، چین و ایران واکنش قدرتمندانه ای بروز دهیم.»(1)
آمریکاییها تا همین دیروز در مذاکرات برجام از روسیه و چین به عنوان دو متحد خود در اجماع جهان علیه ایران سخن می گفتند. حال چه شده است که در گزارش رسمی رئیس اطلاعات ملی آمریکا از ایران در کنار چین و روسیه به عنوان سومین کشور تهدید کننده آمریکا یاد می کنند. اگر نام آن دو کشور را نوعی شوخی امنیتی آقای کلاپر تلقی کنیم، در حقیقت ایران تهدید بزرگ امنیتی آمریکاست. آمریکاییها در 37 سال گذشته هرچه خواستند و هر چه توانستند علیه این ملت به کار بردند؛ از جنگ سخت تا جنگ نرم اما حریف امام و امت ما نشدند. حتی در 3 سال اخیر آمریکاییها سعی کردند با لبخند از بیرون و بزک کردن چهره خود در داخل توسط یک جریان منحط سیاسی کارهایی بکنند اما نتیجه آن را در راهپیمایی 22 بهمن امسال دیدند نتیجه این شد که فریادهای مرگ بر آمریکا و مرگ بر رژیم صهیونیستی و مرگ بر انگلیس بلندتر ، رساتر و شکوهمندتر از هرسال به گوش جهانیان رسید.
مواضع صریح، شجاعانه و انقلابی ملت ایران را در مفاد قطعنامه راهپیمایی یوم الله 22 بهمن امسال می شود خوب مرور کرد. این مواضع بی کم و کاست همان مواضع امام(ره) و رهبری معظم انقلاب است.
گزارش 5 نهاد امنیتی آمریکا به سنا نشان می دهد آنها در دشمنی با ملت ایران و تهدید دانستن انقلاب اسلامی اندکی تردید ندارند. این سوی میدان نبرد هم در 22 بهمن سال94 علی رغم همه گفتگوهای برجام و پسا برجام ملت اعلام کردند ما هم در ستیز و مبارزه انقلابی با آمریکا هیچوقت تردید نداشته و نداریم.
اینکه انقلاب اسلامی پس از گذشت 37 سال همچنان در بیعت با امام(ره) و پیامبر گرامی اسلام باقی مانده است یک مقوله فوقالعاده مهم است. امروز ما از نعمت حضور امام(ره) در جامعه پیشرفته ایران محروم هستیم. بیش از 26 سال است امام (ره) به ملکوت اعلی پرکشیده؛ اما خط و یاد او زنده تر از گذشته با ماست. چنین معجزه ای را باید درک کنیم. ادراک این معجزه در این است که فرزند خلف امام (ره) در صیانت از انقلاب و حفظ امانت انقلاب و راه امام(ره)قدرتمندانه، فداکارانه و قهرمانانه و هوشمندانه عمل کرده است . ملت ایران افتخار می کند در عصر پس از امام (ره) همچنان در بیعت با پیامبر اسلام(ص) است و این افتخار و افتخارات دیگر را در روز 22 بهمن به رخ جهانیان می کشد.
- انقلاب- انتخاب
حسامالدین آشنا مشاور فرهنگی رئیس جمهوری در ستون سرمقاله روزنامه ایران نوشت:
«باید زبان انقلاب را روزآمد کنیم. ما اهل گفتوگو، منطق، مذاکره و تفاهم هستیم. انقلابی در عصر ما یعنی اهل مشارکت انقلابی، یعنی اهل مدارا، یعنی اهل مقاومت و یعنی اینکه کالای کشورش در بازار جهانی توان رقابت داشته باشد و یعنی اهل امید، اهل نشاط و اهل سازندگی.» (رئیس جمهوری-22/11/94)
پس از 37 سال چه چیزی از انقلابیگری باقی مانده است؟ روحانی پاسخ میدهد: «انقلابی در عصر ما یعنی اهل مشارکت انقلابی.» یعنی آن اراده جمعی که زمانی در شورو هیجان برای پیروزی انقلاب اسلامی متجلی شد، امروز میتواند در «مشارکت انقلابی» برای انتخابات و برای تعیین مردمسالارانه سرنوشت نسل حاضر از سوی خود همین نسل استمرار یابد. همه آن عناصری که روحانی برای «روزآمد کردن زبان انقلاب» بیان میکند، در «روز انقلاب» هم وجود داشت. مقاومت انقلابی به هیچ عنوان از مدارا و مذاکره و تفاهم برای کاهش هزینه پیروزی انقلاب جدا نبود. این انقلاب بدون مصاحبههای امام خمینی(ره) با خبرنگاران امریکایی و اروپایی در پاریس نمیتوانست در چنین سطحی از هزینه انسانی به پیروزی برسد. وقتی امام خمینی(ره) هجرت ناخواسته به پاریس را «سرّی از الطاف خفیه الهی» میداند، به همین نسبت معنادار میان مصاحبه با خبرنگاران غربی، رفع ابهام از اهداف و آرمانهای نهضت و بنابراین کاهش تلفات انسانی و غیرممکن کردن مداخله مستقیم امریکا اشاره میکند.
«امام(ره) با اخلاق اسلامی توانست هنرمندانه انقلاب را از کنار نفرت و انتقام عبور دهد و اگر این کار هنرمندانه امام نبود، کشور سالیان دراز مبتلا به جنگ داخلی میشد. این مردم بودند که با راهبری امام و اخلاق اسلامی، گل را بر لولههای تفنگ زدند و نشان دادند چگونه انقلاب جاذبهای دارد که میتواند همه را در مسیر حق و عدل جذب کند.»
امام خمینی(ره) در گفتوگوی مستقیم با افکار عمومی امریکاییها و اروپاییها با زبانی قابل فهم برای آنان از دموکراسی، حقوق بشر، حق تعیین سرنوشت و انتخابات و آزادی بیان سخن میگفت و آنگاه که ارتشیان ایران را مخاطب قرار میداد، حساسیت آنان را میشناخت و میگفت: «آقای سرلشکر! شما نمیخواهید مستقل باشید؟... ما میخواهیم تو آقا باشی.»
اگر روحانی انقلابیگری روزآمد را با «مشارکت انقلابی» در تعیین سرنوشت در پای صندوقهای آرا و نیز برپایی انقلابی ایرانی در کارخانهها و بازار و دانشگاه و... تعریف میکند، باید پرسید کدام شکل و محتوای انقلاب این نوع از بازتوصیف را ممکن میسازد؟ چگونه میتوان میان انتخابات و آرمانهای انقلاب پیوند برقرار کرد و در عین حال بی ربط سخن نگفت؟ اگر کسی این سخن را درباره انقلاب اکتبر بیان کند، به سهولت میتوان او را به آشفتهگویی متهم کرد، اما در انقلاب اسلامی چه نسبتی میان آزادی انتخاب و انقلاب اسلامی وجود دارد که پس از 37 سال هنوز هم میتوان جملاتی از نوع سخنرانی 22 بهمن روحانی درباره آن ساخت؟
دقت درباره روایت ویژه امام خمینی(ره) از تاریخ معاصر، از مشروطه و از نحوه گسست کودتایی و رضاخانی از دستاوردهای مشروطیت، پاسخ روشنی به دست میدهد. اگر در شیفتگی امام خمینی(ره) به مدرس تأمل کنیم و ببینیم که او چگونه مدرس را در دل یک فضای پارلمانی به عرصه روایی درمیآورد، راهی به سوی پاسخ مناسب گشودهایم. در روایت امام، مدرس قهرمانی مجلسی است که به نهاد پارلمان معنا میبخشد. او هم شیفته مدرس بود و هم شیفته نهادی دموکراتیک به نام مجلس که در کنار قانون اساسی گوهر جنبش مشروطه را تشکیل میداد. بنابراین امام خمینی(ره) از همین زاویه یعنی با توسل به گفتمان انتخابات و مجلس و حق تعیین سرنوشت دموکراتیک ملت از سوی همین ملت به رژیم شاه حمله میکرد. او میگفت مجلس پس از کودتای رضاخانی از محتوای قانونی خود خارج شده بود و اضافه میکرد «با چهار تا وکیل مثل مدرس» مجلس مجلس نمیشود باید کل مجلس انتخاباتی و مدرسپرور باشد.
یکی از ستونهای انقلاب اسلامی همان خواسته بنیادین نهضت مشروطه یعنی مطالبه مجلس انتخابی بود. امام در پیام خود به مناسبت نخستین سالگرد پیروزی انقلاب اسلامی به درس بزرگ مشروطیت پرداخت: «اگر در صدر مشروطه علما آمده بودند در میدان، مؤمنین آمده بودند، روشنفکرهای متعهد آمده بودند و مسلمانهای متعهد آمده بودند و قبضه کرده بودند مجلس را و نگذاشته بودند که دیگران بیایند مجلس را بگیرند، ما به این روزگار نمیرسیدیم. ما مملکتمان خراب نمیشد. ما عزتمان از بین نمیرفت امروز همه باید با هم پای صندوقها برویم.» (پیام امام در 22 بهمن 58)
هیچ کس مشروطه و علت شکست مشروطه را چنین ارزیابی نکرده است. نقد امام به علمایی که در جریان مشروطه «کنار رفتند»، در کلمات ایشان بسامد بالایی دارد و از همان نخستین پیامهای امام در آغاز نهضت دیده میشود. از این مسیر است که میتوان میان انقلاب اسلامی و انتخاب آزادانه مجلس پیوند برقرار کرد. امروز روحانی با تکیه بر همان پیشینه انقلاب- انتخاب میتواند بی هیچ تکلفی از انقلاب سخن بگوید و در همان حال همه اقشار را با همه تنوع عقیدتی و فرهنگی به انتخابات دعوت کند. ربط دادن مشروطه و انقلاب به انتخابات یک ابداع مختص امام خمینی و پیروان راستین اواست. مشروطهشناسی کسانی چون آقایان مصباح و فردید، «صدر مشروطه را ذیل تاریخ غرب» میبیند. مشروطهشناسی داریوش همایون و ماشاءالله آجودانی به گونهای است که میکوشد از طریق حذف یا رقیقسازی قانون اساسی و مجلس و انجمنهای ایالتی و ولایتی، رضاخان را «ادامه دهنده و تکمیل کننده آرمان مشروطیت به شکل دیگر» معرفی کند. آنان میگویند مگر نه اینکه هدف مشروطهخواهان «پیشرفت» و «ترقی» ایران بوده؟ خب رضاخان همین کار را به «شکل دیگر» انجام داد! اما فقط خمینی است که روایتی انتخاباتی و مجلس بنیاد از مشروطه دارد و از همین زاویه است که نظام شاه را غیرقانونی یعنی غیرمجلسی و غیر انتخاباتی و کودتایی میخواند؛ امام خمینی رژیم شاه را «یاغی» میدانست و میگفت من مبالغه نمیکنم، اینکه کسی بیاید و به زور و بدون انتخابات قدرت را بگیرد، یاغی است.
- اصولگرایان چگونه وارد میشوند؟
روزنامه اعتماد در ستون سرمقالهاش نوشت:
هر نیروی سیاسی خود را آماده میکند که در بهار سیاست یا همان انتخابات با بیشترین توان شرکت کند. برای این کار برنامهها و شعارهایی را نیز در دستور کار خود قرار خواهد داد ولی از آنجا که در جامعه سیاسی ایران همهچیزمان باید به همهچیزمان بخورد، بهطور معمول برنامههای سیاسی نیز نه تنها آخرین متنی است که منتشر میشود، بلکه یک کپی ساده از روی برنامههای بالادستی ساختارهای رسمی است و هیچ اولویتی و خلاقیتی در آن دیده نمیشود و شاید هم بتوان برنامههای گروههای گوناگون را کمابیش مشابه یکدیگر دانست. جالب اینکه سخنگوی ائتلاف اصولگرایان در این باره متذکر شده است که: «اصولگرایان برای مجلس دهم برنامه اقتصادی مفصلی در راستای مهار تورم، خروج از رکود، معیشت و همچنین بیکاری جوانان دارند که در زمان مقتضی درباره آن توضیحات بیشتری داده خواهد شد»، در حالی که این برنامه ابتدا باید طرح شود و سپس نیروها حول آن متحد شوند. به علاوه وقتی هم که برنامه آنان را میبینیم برخی موارد مهم آن شامل این نکات است.
٭ محیط کسب و کار نامناسب و رقابتپذیری پایین اقتصاد و مشکلات ساختاری فراروی محیط کسب و کار نظیر فرآیند طولانی و پیچیده آغاز یک کسب و کار
٭ نظام قانونگذاری و حقوقی در کشور و قوانین و مقررات متعدد و ناسازگار درکنار عدم توجه کافی به حاکمیت قانون و نظام حقوقی منسجم و کارا
٭ اقتصاد نفتی و همبستگی بالا بین درآمدهای نفتی و تشکیل سرمایه در اقتصاد
٭ مشکلات نظام بهرهوری و کارایی پایین طرحهای عمرانی و سرمایهگذاری
٭ نظام نامناسب تامین مالی و وابستگی نظام تامین مالی کشور به بانک ها
٭ ضعف نهادهای حقوقی، قضایی و اداری درگیر مبارزه با فساد و رانت در کشور
٭ ساختار معیوب نظام بانکی در کشور در حمایت از بخش واقعی اقتصاد
٭ بازده بالای سرمایهگذاری در بازارهای غیرمولد و جانشین بخش تولید
٭ ضعف نهادها و ساختارهای موجود در تقویت امنیت اقتصادی و حمایت از سرمایهگذاری
٭ مشکلات ساختاری زنجیره تولید، توزیع و مصرف و هدر رفت منابع
اینها را که همه میدانند و در هر متن رسمی و غیر رسمی وجود دارد. مشکل اصلی جای دیگری است که به آن پاسخ نمیدهند؛ با این نکات که کسی تعارضی ندارد. به علاوه بیشتر آنها در ابلاغیه اقتصاد مقاومتی و پیش از آن آمده و به نحوی مورد اتفاق همه نیروهای سیاسی است. آیا این برنامهها و شعارها فقط لقلقه زبانی است؟ نوبت پیش هم شعار خود را مبارزه به تورم و نیز تامین اشتغال و رفاه قرار دادید! آیا کارنامه شما حتی برداشتن یک گام کوچک در این مسیر را نشان میدهد؟ شما که تورم را از ١٥ درصد به ٦٠ درصد رساندید. خالص اشتغال ٨ساله شما در کشور در حد صفر بوده، رفاه مردم به دلیل کاهش تولید ناخالص ملی و کاهش اشتغال، کمتر از گذشته شده است. پس چرا دوباره شعارهایی را باید داد که هیچ مابهازای خارجی ندارد؟ آیا شعار و نوشتن یک مشت جملات زیبای ادبی برای مردم نان و کار میشود؟ دوستان اصولگرا ابتدا و پیش از هر چیز باید یک تصفیه حساب جدی با دوره ٨ ساله خود بکنند. خیلی صریح توضیح دهند که آیا در آن دوره موفق بودهاند یا خیر؟ اگر بودهاند براساس چه شاخصهایی آن را میگویند؟ اگر موفق بودهاند، چه چیزهایی را گرفتهاند و چه نتایجی را به جامعه دادهاند؟ و اگر موفق نبودهاند که به ظاهر اتفاقنظری خدشهناپذیر در این زمینه هست، چرا ناموفق بودهاند و شکست خوردهاند؟ درسهایی که از آن شکستها میگیرند چیست؟ چگونه از آن درسها میخواهند در برنامههای بعدی خود استفاده کنند؟
به نظر میرسد که اصولگرایان بدون آنکه قصد پاسخگویی به هیچ یک از این پرسشهای اساسی را داشته باشند، دوباره میخواهند اسب خود را برای نشستن به صندلیهای مجلس زین کنند. ولی به نظر میرسد که دو محور اصلی را در این انتخابات مدنظر خود قرار دادهاند. نخستین مورد، عدم تشویق جدی به حضور مردم در انتخابات است. در واقع اصولگرایان میان دوراهی بدی قرار گرفتهاند. از یک سو مشارکت بالا به نفع کشور و امنیت ایران و نظام است، و از سوی دیگر به ضرر لیست آنان است؛ بهطوری که افزایش مشارکت احتمال انتخاب شدن اصولگرایان را به کلی زایل میکند؛ و اگر نامزدهای آنان به ویژه از شهر تهران وارد مجلس نشوند، ضربه سختی را خواهند خورد.
بنابراین میان منافع کلی کشور و منافع حزبی و گروهی، به نظر میرسد که دومی را ترجیح دادهاند و اصراری به شرکت کردن بیشتر مردم در انتخابات ندارند. این رفتار بیش از آنکه مبتنی بر عقلانیت باشد، نوعی رفتار غریزی است، زیرا عقلانیت اقتضاء میکند با حداکثر توان خود از مشارکت دفاع کنند، چون کسانی که به آنان رای نمیدهند بر اثر دعوت کردن آنان وارد میدان انتخابات نمیشوند و دعوت اصولگرایان در نهایت هیچ اثر تعیینکنندهای بر مشارکت منتقدین آنان ندارد ولی این حُسن را برای آنان دارد که حداقل خود را طرفدار افزایش مشارکت نشان دهند.
محور دیگری که در انتخابات و البته به صورت حاشیهای در نظر گرفتهاند، این سخنان آقای وزیر ارشاد دولت احمدینژاد است: «بنده جزو طرفداران هدفمند کردن یارانهها و حذف خانوادههای پردرآمد هستم، اما مجلسی که در چنین زمینهای با دولت همسو باشد برای اینکه خیال خود و دولت درباره یارانهها را راحت کند قطعا به حذف این قانون رای میدهد، لذا یکی از چیزهایی که مجلس دولتساخته درصدد حذف آن خواهد بود همین قانون است که مردم از همین حالا در محاسبات انتخاباتی خود برای رای دادن به آن باید توجه کنند.» این جملات به خوبی نشان میدهد که آنان خیلی خوب واقف هستند که آن طرح حداقل به آن صورتی که اجرا شد خیلی بد بوده، لذا خودشان را منتقد آن نشان میدهند و خواهان حذف ثروتمندان از سیاهه یارانهبگیرها هستند.
البته توضیح نمیدهند که چرا در دولت متبوع خود مانع از پرداخت این ارقام به افراد پولدار نشدند تا این مبلغ در ٥ سال گذشته از جیب مردم نرود. ولی آنچه خیلی عجیب است اینکه میگویند نمایندگان جدیدی که میخواهند بیایند، جلوی پرداخت یارانهها را خواهند گرفت. در حالی که تاکنون هیچ کس چنین ادعایی را نکرده و نیازی هم نیست چون با وضعی که اصولگرایان ایجاد کردند، ارزش یارانهها آنقدر کم شده است که تا یکی، دو سال آینده نیازی به قطع کلی آن نباشد. حذف یارانههای ثروتمندان را هم که دولت آغاز کرده است، بنابراین جایی برای نگرانی باقی نمیماند، فقط کوشش دوستان اصولگراست تا از این وضعیت برای کسب اندکی رای استفاده کنند، که در نهایت نیز نتیجهبخش نخواهد بود.
- این مجلس روحانی است
احمد غلامی . سردبیر روزنامه شرق در ستون سرمقاله این روزنامه نوشت:
بالاخره اصلاحطلبان تصمیم گرفتند در قاعده بازی سیاست، نقشآفرینی کنند. آنها عطای آینده سیاست را به لقایش بخشیدند و بهرغم کموکاستیها، عاقبت وارد رقابت انتخابات مجلس شدند. اگر آنها در حاشیه سیاست میماندند و فقط رأی میدادند، چه چیزی از دست میدادند و با حضورشان چه به دست خواهند آورد؟ پرسشهایی از ایندست پاسخهایی متفاوت دارد و انگار اصرار بر این تئوری که برای انجام اصلاحات، حداقل حضور در قدرت الزامی است، طرفداران پروپاقرص دارد. اما طردشدگی که «من»، «من سیاسی» را میسازد، گویا دیگر اتوپیایی و شاعرانه جلوه میکند و هوادارانش کمشمارند.
باری، آدم مدرن الزامات سیاست مدرن را پذیرفته و بهدنبال سعادت و فضیلت نیست؛ ازاینرو تکامل هیچ ایدهای را به تاریخ حواله نمیدهد. نه برای تاریخ اصلاحات میکند، نه برای تاریخ میجنگد و میمیرد. الزاماتش دستیابی به اهداف و منافع کوتاهمدت است و بس. خلاصه، انسان مدرن انسان روزمرگی و «حال» است. گذشته بهاضافه حال، مساوی آینده نیست؛ بلکه حال، حاصلِ تفریق آینده و گذشته و مساوی با فایدهمندی است. از سویی اصولگرایان که درصدد بازگشت به اسطوره خاستگاه بودند، از این پس یخشان دیگر نمیگیرد. پافشاری اصلاحطلبان نیز برای قوام و دوام بیشتر در قدرت بیثمر خواهد ماند.
خوشاقبالی به دولت حسن روحانی روی آورده است.
گرچه آنها میخواهند این بختیاری را بدبیاری جلوه دهند. گفتمان دولت یازدهم، گفتمان مصلحت و مصلحتسنجی است. مصلحت یعنی همان فایدهمندی، ما هستیم تا همه فایده ببرند. پس مجلسی که در آینده شکل میگیرد، چون از دل همین شرایط سر برآورده است، نهتنها با منش و فضیلتهای دولت روحانی تنافر ندارد، بلکه همزیستی مصلحتآمیزی بینشان برقرار است. از این منظر برای دولت یازدهم فرقی نمیکند که صندلیهای مجلس را اصلاحطلبان یا اصولگرایان بیشتری اشغال کنند. اصل، فایدهمندی است. رئیسجمهور نه در پرده، بلکه با صراحت این را بیان کرده: «بین نفع کم و ضرر قطعی، نفع کم را انتخاب میکنیم». این جان کلام رئیسجمهور است. جالب اینکه اصولگرایان و اصلاحطلبان، خواسته یا ناخواسته با این دیدگاه همسو هستند؛ آنها نیز نفع کم را به ضرر قطعی ترجیح دادهاند و کوشیدهاند برای اصلاح امور یا مداخله در آن به همین نفع کم بسنده کنند تا سیاست حزبی آنها تعطیل نشود. مجلس آیندهای هم که در «حال» شکل میگیرد، بهنحو بارزی با سیاست فایدهمندی دولت یازدهم همسو است، اما این همه ماجرا نیست.
اگر از این مجلس پیامدهای خواستهای انتظار میرود، باید پذیرفت که پیامدهای ناخواستهای نیز بهدنبال دارد و بدیهی است که در شرایط فعلی این پیامدها، پیشبینیپذیر نیستند. معلوم نیست چهرههای ناشناخته در مجلس و نمایندگانی که اقبال تأیید صلاحیت یافتهاند، چگونه با شرایط دشوار سیاسی روبهرو خواهند شد. آیا با دولت حسن روحانی مواجههای جدی خواهند داشت؟ چگونه و با چه کسانی؟
آیا اصلاحطلبان از کارایی لازم در این فضا برخوردارند؟ اینطور که پیداست همهچیز دست به دست هم داده تا حسن روحانی دوره چهارساله اول ریاستجمهوری را با آرامش پشت سر بگذارد. این یکی از پیامدهای ناخواستهای است که رقیبان و مخالفانش آن را رقم زدهاند. روحانی نیز گرچه از فرایند احراز و تأیید صلاحیتها انتقاد میکند، گویا از فرایند شکلگیری مجلس ناراضی نیست. تعبیر «نفع کم بهتر از ضرر قطعی است»، بیش از آنکه متوجه دولت باشد، متوجه اصولگرایان و اصلاحطلبان است، تا آنها را قانع کند دست از لجاجتهای احتمالی بردارند و به نفعِ اندک رضایت دهند. به نظر میرسد در شرایط کنونی نیز مردم با دولت مصلحت و مصلحتسنجی روحانی که سویهای فایدهمند دارد، همراهاند. دولت مصلحتگرا، همواره از مردم انتظار دارد مولد باشند، مصرفکننده خوبی باشند، مالیات بدهند و آدمهای سربراهی باشند.
این راه را مخالفان حسن روحانی ناخواسته برایش هموار کردهاند و بعید است او برای رسیدن به مقصد از این مسیر استفاده نکند. اگر این نگاه درست باشد، کار برای اصولگرایانی که در پی بازگشت به آرمانگرایی در شرایط موجودند، دشوارتر میشود و اصلاحطلبان نیز باید به اصلاحات جزئی بسنده کنند. شاید در ساحت این گفتمان، برخی نفوذ و اثرگذاری سابق خود را از دست بدهند.
7678444