به گزارش خبرنگار آموزش و پرورش خبرگزاری فارس، شهید محمد تمدن اولین فرزند خانواده مذهبی آقای علی تمدن و خانم نورانگیز امینی بود.
محمد از کودکی پر جنب و جوش بود. پدر به کشاورزی میپرداخت و مادرش خیاطی میکرد. محمد در کنار چرخ خیاطی مادر به بازی مشغول بود و هر روز بزرگ و بزرگتر میشد و در کنار مادرش تربیت مییافت؛ او همواره به کسب علم و معرفت میکوشید.
با همکلاسیهایش صمیمی بود و کتابهای مذهبی و علمی را بسیار مطالعه میکرد. در انتخاب دوستان بسیار خوشسلیقه بود. برای نماز و روزه و امورات مذهبی اهمیت زیادی قائل بود. در برگزاری نمازهای جماعت نهایت سعی خود را به خرج میداد.
او با تمام وجود میخواست به ناتوانان کمک کند و دست یتیمان را گرفته و آنها را نوازش میکرد. وقتی به مقام شامخ معلمی نائل شد، در همان روستا برای اهالی حمام ساخت. سپس در بخش گزینش اداره آموزش و پرورش عجب شیر فعالیت میکرد.
شهید محمد تمدن شش ماه از سربازی را در شهرستان سراب خدمت کرده و سپس سرباز معلم شد. او از تبار جوانانی بود که وقتی به حضور امام (ره) رسید، با روح سبکبال و خاطر گشاده چنان عاشق بود که از محضر ایشان میخواست تا برایش دعا کنند که شهادت نصیبش شود در جبهه نیز فعالیتهای شهید تمدن موجب شد که فرماندهی گروههای رزمی لشگر 31 عاشورا را به عهده بگیرد.
آن شهید بزرگوار بیشتر از بیست و پنج سال در این دنیا دوام نیاورد. اما در همین مدت کوتاه، راه ایثار و خدمت را سپری کرد.
قسمتی از وصیتنامه شهید:
به راستی کسانی که ایمان آوردهاند و کسانی که در راه خدا هجرت و جهاد کردهاند، اینان به رحمت الهی امیدوارند و خداوند خطابخش، خطاپوش است. خدایا! آمرزش تو امیدوارکننده تر از عمل من است و مهربانی تو گستردهتر از نافرمانی من. خدایا اگر شایستگی آن را ندارم که به رحمت تو برسم اما رحمت تو به گونهای است که مرا نیز فرا گیرد. زیرا رحمت گسترده تو همه چیز را پوشیده است. هیچ نیرویی نمیتواند مرا از معشوق خویش در فصل بهار و فصل ایثار در راه معشوق باز دارد. پس به پدر و مادر و خواهران و برادرانم بگویید که شما را بیشتر از همه در دنیا دوست داشتم. ولی تنها نیرویی که بر همه دلبستگیها غلبه میکند، جاذبه شکوهمند خداست و من کاملاً در برابر آن تسلیم میشوم و از شما خداحافظی میکنم.
به مادر و خواهرانم بگویید در فراقم زیاد گریه و زاری نکنند. چون اگر بتوانم با آرمان الهی و خلوص نیت شهید شوم، همیشه در نزد ایشان هستم و شهیدان زندهاند.
به برادرانم توصیه میکنم که به پدر عزیز کمک رسانند. سلام مرا به اهل روستا و دوستان برسانید و از ایشان بخواهید که مرا حلال کنند. چون امکان دارد در اثر نادانی و تزلزل ایمان به ایشان بدی کرده باشم و اکنون به ایشان دسترسی ندارم و بسیار شرمندهام. بدین وسیله از ایشان عذرخواهی میکنم.
با امید پیروزی اسلام بر کفار به رهبری امام خمینی.
6124940