فرهنگی‌هنری 02:18 - 31 مرداد 1393
نگاهی دوباره به "توحید مفضّل"؛
"مفضل" از امام صادق(ع) اجازه می‌خواهد تا آنچه او می‌فرماید، بنویسد. درس‌ها در چهار جلسه به پایان می‌رسد که در آن‌ها، "علوم طبیعی" در سایه "علم توحید" توسط امام(ع) بیان می‌شود. علومی چون پزشکی، فیزیولوژی، فیزیک، شیمی، زیست‌شناسی، جانورشناسی، نجوم، هواشناسی، معدن‌شناسی، گیاه‌شناسی، شناخت آفات و برخی علوم عقلی و نظری.

گروه فرهنگی مشرق ـ همزمان با سالروز اندوه‌بار شهادت حضرت ابو عبدالله امام جعفر بن محمد الصادق(ع) تجدیدکننده‌ی میراث شیعه، نگاهی دوباره داریم بر کتاب "توحید مفضل" که حاوی سخنان ایشان درباره علوم طبیعی است. شما هم برای غواصی در این اقیانوس بی‌پایان، همراه ما شوید:

*****

کتاب توحید مفضّل، منسوب است به یکی از شاگردان خاصّ امام صادق(ع) به نام "مفضّل بن عمر الجُعفی الکوفی" که از طریق محمد بن سنان نقل شده است. مفضّل چهار جلسه نزد حضرت صادق(ع) شتافت و سخنان او را که به وی املاء میفرمود، مکتوب کرد. متن حیرتانگیز این کتاب، مورد تأیید علما واقع شده است، از جمله: سید بن طاووس (وفات: 664 هجری)[1] که آن را شگفتانگیز خوانده است و همچنین علامه محمدباقر مجلسی (وفات: 1110 هجری) که آن را برای استفاده عامه به فارسی شیوا ترجمه نموده و در برخی موارد، سخنان حضرت را شرح نیز کرده است. مفضل بن عمر از خواص شاگردان امام صادق و امام کاظم(ع) بوده است. طبق آنچه در کتاب الارشاد مفید آمده، حضرت امام رضا(ع) در ضمن حدیثی بر او رحمت فرستاده و تبعیت او از ائمه را ستوده است.[2]

کتابی از امام صادق(ع) که دانشمندان باید در برابرش زانو بزنند

[توحید مفضّل، ترجمه علامه مجلسی، چاپ وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، طبع اول، 1379، 246 صفحه]



سبب پیدایش کتاب

مفضّل بن عمر روزی در نزدیک مزار شریف پیامبر اکرم(ص) نشسته بود که دید ابن‌ ابی‌العوجاء (دهری مسلکِ معروف، وفات: 155 هجری) با یکی از دوستانش به آنجا آمده و در ضمن صحبت‌هایش که برای اطرافیان مسموع بود، وجود خدا و نبوت حضرت ختمی مرتبت را منکر شد. مفضّل به شدت به سخنان او اعتراض کرد و آن ملحد جواب گفت که اگر از اهلِ کلام هستی حجت خود را بیاور و چنانچه از شاگردان جعفر بن محمد(ع) هستی باید بدانی که او زیاده از این، سخنان ما را شنیده و با متانت جواب گفته است. لذا به نحو شایسته با ما سخن کن.

مفضل اندوهناک به نزد امام صادق(ع) می‌رود و ماجرا را برایش می‌گوید. امام به او وعده می‌دهد که به طور خصوصی برایش از حکمتهای آفرینش بیان فرماید: «برای تو بیان خواهم کرد از حکمت حضرت صانع جلّ و علا در خلق عالم و درندگان و حیوانات و مرغان و حشرات و هر صاحب روحی از چارپایان و گیاه‏‌ها و درختان و سبزی‏‌های مأکول و غیر مأکول. آنچه عبرت گیرند از آن عبرت‏‌گیرندگان و زیاده گردد به سبب آن معرفت مؤمنان، و متحیّر گردند در آن ملحدان و کافران. فردا بامداد به نزد ما بیا.»

مفضل به خانه میرود و خوشحال از این وعده، خواب به چشمش نمیآید. روز بعد حضرت صادق(ع) او را به اندرون میبرد و شروع به درس کرده از توحید خدای تعالی ابتدا میکند. بعد از ذکر چند جمله، مفضل اجازه میخواهد تا آنچه را امام میفرماید بنویسد. این درسها در چهار جلسه به پایان میرسد و در ضمن آن مهمترین مسائل علوم طبیعیه توسط امام صادق(ع) در سایه علم توحید بیان میشود. علومی که ما اکنون آنها را به این اسامی می‌شناسیم: طب، فیزیولوژی، فیزیک، شیمی، کیمیا، زیست‌شناسی، جانورشناسی، نجوم، هواشناسی، معدن‌شناسی، گیاه‌شناسی، شناخت آفات و همچنین برخی علوم عقلی و نظری.



کتابی از امام صادق(ع) که دانشمندان باید در برابرش زانو بزنند



برگزیدهای از توحید مفضل

در اینجا برای شناخت بهتر کتاب توحید مفضّل، قسمتهایی از مجلس نخست آن را نقل میکنیم. إن‌شاء الله خوانندگان مشتاق، به تهیه و قرائت این کتاب شریف اقدام کنند و هر چهار مجلس آن را بخوانند.



خلقت انسان و تکوّن جنین در رحم‏

پس امام صادق علیه السلام فرمود که: ابتدا می‏‌کنم ای مفضّل به یاد کردن خلقت انسان پس عبرت‌‏گیر از آن. اول عبرت‌ها، تدبیری است که حق تعالی در جنین می‏‌فرماید: در رحم در حالی که او محجوب است در سه ظلمت: تاریکی شکم، تاریکی رحم، و تاریکی بچه‏‌دان در هنگامی که او را چاره نیست در طلب غذائی و نه در دفع اذیتی و بلائی، و نه در جلب‏ منفعتی، و نه در دفع مضرّتی، پس جاری می‏‌شود به سوی او از خون حیض آن مقدار که غذای او شود چنانچه آب غذا می‏‌باشد برای نباتات.



کیفیت ولادت جنین‏

و پیوسته این غذا به او می‌‏رسد تا خلقش تمام می‏‌شود و بدنش مستحکم می‏‌شود، و پوستش قوت مباشرت هوا به هم رساند، و از سردی و گرمی متضرّر نشود، و دیده‏‌اش تاب دیدن روشنایی به هم رساند، چون چنین شد مادرش را درد زاییدن از جا بر می‌‏آورد و او را بی‏‌تاب می‏‌کند تا از او متولد می‏‌شود.



غذای نوزاد

و چون از مضیق رحم به وسعتگاه جهان در آمد و به نوع دیگر از غذا محتاج شد، مدبّر حقیقی همان خون کثیف را که در رحم، غذای او بود به شیر لطف مبدل می‏‌گرداند، و کسوت گلگون خون را از او کنده، لباس سفید شیر را بر او می‏‌پوشاند و مزه و رنگ و صفاتش متبدّل می‌‏شود زیرا که در این حالت این غذا برای بدن او از غذای سابق موافق‌‏تر است و در همان ساعت که به این نوع از غذا محتاج می‌‏شود به حکم حکیم قدیر، غذای شیر برای او مهیّاست و به الهام الهی زبان بیرون‏ می‏‌آورد و لب‌ها را می‏‌جنباند و طالب غذا می‌‏شود...



منفعت گریه اطفال‏

بشناس ای مفضّل منفعت گریه اطفال را و بدان که در دماغ اطفال رطوبتی هست که اگر بماند علت‌ها و دردهای عظیم در ایشان احداث می‏‌نماید مانند کوری و امثال آن، پس گریه این رطوبت را از سر ایشان فرود می‏‌آورد و باعث صحّت بدن و سلامتی ابصار ایشان می‏‌گردد، پس چنانچه طفل به گریه منتفع می‏‌گردد و بر پدر و مادر منفعت آن پنهان است و ایشان سعی می‏‌کنند که او را ساکت گردانند و به هر حیله می‏‌خواهند او را خاموش کنند که از گریه باز ایستد به سبب آن که نمی‏‌دانند که گریه برای او اصلح است و عاقبتش نیکوتر است. همچنین جایز است که در بسیاری از چیزها منفعت‏‌ها باشد که ملحدان که مذمت تدبیر خالق می‏‌کنند ندانند و اگر بدانند و بفهمند این معنی را حکم نخواهند کرد بر چیزی از چیزهای عالم که در آن منفعتی نیست به سبب آن که حکمت آن را ندانند زیرا که بسیاری از آنها را که منکران نمی‏‌دانند عارفان می‏‌دانند و بسی از آنها که علم مخلوق از آن قاصر است و علم حق تعالی به آن احاطه کرده است.



فایده و حکمت سرازیر شدن آب دهان اطفال‏

و اما آبی که از دهان اطفال جاری می‏‌شود و اکثر اوقات سبب دفع رطوبتی می‏‌گردد که در ابدان ایشان بماند، هر آینه احداث دردهای عظیم در ایشان نماید چنانچه می‏‌بینی کسی را که رطوبت بر او غالب می‏‌شود یا دیوانه و مخبّط می‌‏شود یا به فلج و لقوه و اشباه آن مبتلا می‏‌گردد.

پس خداوند علیم در کودکی مقرر گردانیده که این رطوبت از دهان ایشان دفع شود تا موجب صحت ایشان در بزرگی گردد و تفضّل کرده است بر خلق خود به آنچه جاهلند به حکمت آن و لطف کرده است بر ایشان به آنچه نمی‌‏دانند آن را.



حکمت در خلقت هر یک از اعضای بدن و فواید آنها

تفکّر کن ای مفضّل در همه اعضای بدن و تدبیر آنها که هر یک برای غرضی و حاجتی آفریده شده‏‌اند دستها برای کار کردن و پاها برای راه رفتن، چشم‌ها برای دیدن، و دهان از برای غذا خوردن، و معده، برای هضم کردن، و جگر برای جدا کردن اخلاط بدن، و منافذ بدن برای بیرون رفتن فضلات تا هنگام دفع، و فرج برای حصول نسل و هم چنین جمیع اعضا اگر تأمل کنی در آنها و نظر و فکر خود را به کار فرمائی می‏‌دانی که هر یک برای کاری خلق شده‏‌اند و برای مصلحتی مهیّا گردیده‌‏اند.



پندار واهی‏

مفضّل گفت: گفتم ای مولای من! گروهی می‏‌گویند که اینها از فعل طبیعت است. حضرت فرمود: بپرس از ایشان که آیا این طبیعت که شما می‏‌گوئید علم و قدرت دارد بر این افعال یا نه؟ پس اگر گویند که علم و قدرت دارد، پس به خدا قائل شده‌‏اند و او را «طبیعت» نام کرده‌‏اند، زیرا که معلوم است طبیعت را شعوری و اراده نیست. و اگر گویند که طبیعت را علم و اراده نیست، پس معلوم است که این افعال محکمه متقنه از طبیعت بی‏‌شعور صادر نمی‌‏شود چنانچه دانستی ولیکن عادت الهی جاری شده است که اشیاء را با اسباب جاری نماید و جاهلان بر این اسباب نظر افکنده‏‌اند و از مسبب الاسباب غافل شده‏‌اند.



چگونگی هضم غذا[3]

تفکّر کن ای مفضّل در تدبیر حکیم قدیر در رسیدن غذا به جمیع بدن، به درستی که اول غذا وارد معده می‏‌شود و معده آن را طبخ می‏‌دهد، هضم می‌‏کند و خالص آن را به جگر می‌‏فرستد در عروق باریکی چند که در میان معده و جگر هستند، و این عروق مانند پالایشند برای غذا که نرسد از ثقل غذا چیزی به جگر که باعث جراحت آن گردد زیرا که جگر نازک است و تاب غذای خشن و غلیظ را ندارد، پس جگر صافی غذا را قبول می‏‌کند و در آنها به لطف تدبیر حکیم خبیر مستحیل به خون و بلغم و صفرا و سودا می‏شود و از جگر راه‌ها و مجاری به سوی سایر بدن هست که خون از آن مجاری و عروق به سایر بدن می‏‌رسد مانند مجاری که در زمین برای آب مهیّا کنند تا به همه زمین جاری گردد و آنچه خبائث و زیادتی‏‌هاست جاری می‏شود به سوی ظرف‌هایی که برای آنها خلق شده است و آنچه از صفرا است به سوی زهره‏ [کیسه صفرا] می‌رود و سودا به سوی سپرز می‏رود، و رطوبت‏‌ها به سوی مثانه جاری می‏‌شود. پس تأمل کن حکمت تدبیر حق تعالی را در ترکیب بدن و گذاشتن هر یک از اعضاء در جای خود و مهیّا کردن ظرف‌ها در آن برای فضول اغذیه و اخلاط تا آن که این زیادتی‏‌ها و کثافت‌ها در بدن پهن نشوند که مورث فساد بدن و دردها شوند[4].

پس صاحب برکت و نعمت است خداوندی که نیکو کرده است تقدیر را و محکم گردانیده است تدبیر را و او را است حمد و ستایش چنانچه اهل و مستحق آن است.



کتابی از امام صادق(ع) که دانشمندان باید در برابرش زانو بزنند
ضریح مقدس امام صادق(ع) در کنار امامان حسن(ع)، سجاد(ع) و باقر(ع)

که چند دهه پیش به دست وهابی‌ها با خاک یکسان شد.. 




ساختمان دل‏

ای مفضّل! چه کسی دل را در میان سینه قرار داده و پنهان کرده و پیراهنی که آن پرده دل است بر روی آن پوشانیده و دنده‌‏ها را بر بالای آن حافظ آن گردانیده با گوشت و پوستی که بر روی دنده‏‌ها رویانیده برای آن که از خارج چیزی بر او وارد نشود که موجب جراحت آن گردد؟ چه کس در حلق دو منفذ قرار داده، که یکی محل بیرون آمدن صدا و نفس باشد که آن حلقوم است و متّصل است به شش و دیگری محل‏ نفوذ غذا است که آن را مری می‏‌گویند و متصل است به معده و غذا را به معده می‏‌رساند. و بر حلقوم سرپوشی قرار داده که در هنگام خوردن غذا مانع شود او را از آن که به شش برسد و آدمی را هلاک کند؟ چه کسی شش را بادزن دل قرار داده که پیوسته در حرکت است؟ و آن را سستی به هم نمی‌‏رسد و باز نمی‌‏ایستد برای آن که حرارت در دل جمع نشود که آدمی را تلف کند.

چه کسی برای منافذ بول و غایط مانند بندهائی که در میان کیسه‌‏ها می‏باشد قرار داد، که هر وقت که خواهند بر هم آورند و هر وقت که بخواهند بگشایند که هر دو فضله دفع شوند؟ و اگر چنین نبود، همیشه این دو فضله جاری و متقاطر می‏‌بودند و عیش آدمی فاسد می‏شد، آدمی چه قدر از این نعمت‌ها را وصف تواند کرد. بلکه آنچه احصاء نمی‌‏کنیم زیاده است از آن که کردیم و آنچه مردم نمی‏‌دانند بیشتر است از آن که می‏‌دانند. چه کسی معده را عضوی عصبی در نهایت صلابت گردانیده از برای آن که طعام‌های غلیظ را هضم تواند کرد؟

و چه کسی جگر را نرم و نازک گردانیده برای آن که قبول نماید خالص غذای لطیف را تا آن که در آنجا هضم دیگر یابد لطیف‏‌تر از هضم معده مگر خداوند قادر؟ آیا گمان می‏‌بری که بی‏‌مدبّری و مقدّر حکیم علیم چنین امور که‏ مشتملند بر انواع حکمت‌ها و مصلحت‌ها به عمل تواند آمد؟ کلّا و حاشا، متمشّی نمی‏‌شود مگر از خداوند قادری که عالم است به اشیاء پیش از آفریدن آن‏ها و هیچ چیز از قدرت او بیرون نیست و لطیف و خبیر است.



رد بر پیروان مانی‏، نقاش ملعون

پس تأمل کن در خلقت قدیر حکیم که راه خطا و غلط و اعتراض به هیچ وجه در آن نیست و همگی بر وفق صواب و حکمت است. و اصحاب «مانی» ملعون که در خلقت قادر بی‏‌چون خواسته‏‌اند که راه خطا پیدا کنند! عیب کرده‏‌اند مویی را که پشت زهار و زیر بغل می‏‌روید و نمی‏‌دانند که روییدن این موها به علت رطوبتی است که بر این مواضع ریخته می‌‏شود و در آنها مو می‏‌روید مانند گیاهی که در جایی که آب جمع می‏‌شود از زمین می‏‌روید، نمی‏‌بینی که این مواضع پنهان‌‏تر و مناسب‏‌ترند برای قبول این فضله از مواضع دیگر؟

و باز در روئیدن این موها منفعت دینی هست انسان را که او را مکلف ساخته‌‏اند به ازاله اینها که مثاب گردد و اشتغال آن به این اشغال بدنی مانع گردد که او را از طغیان و فسادی که لازم فارغ بودن آدمی است از اشتغال زیرا که مانع می‌‏شود او را بسیاری از غرور و ارتکاب معاصی و شرور.



شهوت‏‌ها و لطف در خلقت آنها

فکر کن ای مفضّل! در افعالی که حق تعالی در آدمی مقرر ساخته از خوردن، و خواب رفتن، و جماع کردن، و آنچه در هر یک از اینها تدبیر فرموده. به درستی که برای هر یک از اینها در نفس آدمی محرّکی قرار داده که مقتضی ارتکاب آن است و تحریص آدمی بر آن می‌‏نماید، پس گرسنگی مقتضی طعام خوردن است که زندگی و قوام بدن به آن است. و ماندگی و بی‏‌خوابی محرّک بر خواب است که راحت بدن و استراحت قوت‌های بدنی به آن است. و شهوت، محرّک بر جماع است که دوام نسل و بقای نوع انسانی به آن است.

و اگر گرسنگی نبود و غذا خوردن برای آن بود که آدمی می‏‌داند که بدن به آن محتاج است و در طبع آدمی حالتی نبود که آدمی را مضطر گرداند به خوردن، هر آینه در بسیاری از اوقات کسالت و سستی می‏‌ورزید از خوردن غذا تا بدنش به تحلیل می‏‌رفت و هلاک می‏‌شد، چنانچه گاهی آدمی محتاج می‌‏شود به دوائی برای اصلاح بدن خود و مدافعه می‌‏نماید تا منجر شود به امراض مهلکه و مرگ. و هم چنین اگر خواب رفتن به آن بود که می‏‌دانست که بدن و قوای آن برای استراحت به آن محتاجند، هر آینه ممکن بود که از روی تثاقل یا حرص در اعمال مدافعه نماید تا بدنش بکاهد.

و اگر حرکت جماع برای محض هم رسانیدن فرزند بود، بعید نبود که سستی ورزد و نکند تا نسل کم شود یا منقطع گردد زیرا که هستند بعضی مردم که رغبت به فرزند و اعتنائی به شأن آن ندارند.

پس نظر کن که مدبّر علیم برای هر یک از این افعال که صلاح و قوام بدن به آنهاست محرّکی از نفس طبیعت برای آن مقرر گردانیده که آن را بر آن تحریص نماید و به فعل آن مضطر گرداند.

بدان که در آدمی چهار قوه است:

اول: «جاذبه» که قبول غذا می‏کند و وارد معده می‏‌گرداند.

دوم: «ماسکه» که طعام را نگاه دارد در معده و غیر آن تا طبیعت فعل خود را در آن به عمل آورد.

سوم: «هاضمه» که غذا را در معده طبخ می‏‌دهد. و خالص آن را جدا می‏‌کند و در جمیع بدن پهن می‏‌کند.

چهارم: «دافعه» که دفع می‏‌کند آنچه از ثقل غذا می‏‌ماند بعد از اخذ هاضمه خالص آن را به قدر حاجت منحدر می‏‌سازد.

پس تفکّر کن در تدبیر این چهار قوّت که در بدن و کارهای آنها برای آن که بدن به همه محتاج است و آنچه از حکمت و تدبیر در آن مرعی شده.

کتابی که دانشمندان مقابلش زانو می‌زنند



قوا و نیروهای درونی و باطنی‏

ای مفضّل! چون دانستی قوای بدنی را، اکنون تأمل کن در قوّه‌‏ها که حق تعالی در نفس انسانی قرار داده و فوائد آنها را، مانند قوه مفکّره و واهمه و عاقله و حافظه و غیر اینها. اگر از این قوه‏‌ها حافظه را نمی‏‌داشت چگونه بود حال او و چه خلل‏‌ها داخل می‏‌شد در امور او و زندگانی او و معاملات او زیرا که در خاطرش نمی‌‏ماند که از او چه در نزد مردم است و از مردم چه در نزد او هست، چه داده است و چه گرفته است و در خاطرش نبود آنچه را دیده و آنچه را شنیده و آنچه گفته و آنچه به او گفته‌‏اند و به یاد نداشت که کی به او نیکی کرده و کی به او بدی کرده و چه چیز نفع دارد او را و چه چیز ضرر دارد. و اگر در راهی مرّات لا یحصی عبور می‏‌کرد آن را نمی‏‌دانست. و اگر تمام عمر علمی را مذاکره و مباحثه می‏‌کرد به یادش نمی‌‏ماند، و به هیچ دین اعتقاد نمی‌‏کرد، و به هیچ تجربه منتفع نمی‏‌شد، و از هیچ امری از امور گذشته عبرت نمی‏‌توانست گرفت، بلکه چنین کسی سزاوار بود که مطلقا از انسانیت منسلخ گردد و نام انسانیّت را بر او اطلاق نکنند.

پس تأمل کن که به فوت یک قوّه از قوای نفسانی چه خلل‌ها در احوال او به هم می‏‌رسد، چه جای آن که همه آن‏ها از او فوت شود.



فواید فراموشی‏

و نعمت فراموشی در آدمی اگر تأمل کنی عظیم‌‏تر است از نعمت یادآوری، اگر فراموشی در آدمی نبود هیچ کس را از مصیبتی تسلّی حاصل نمی‌‏شد، و حسرت احدی منقضی نمی‏‌شد، و کینه هیچ کس از سینه‏‌اش زایل نمی‏‌شد، و به هیچ یک از نعمت‏های دنیا متمتّع نمی‏‌شد برای آن که آفاتی که بر او وارد شده همیشه در برابر او بود و امید نداشت که پادشاهی که دشمن او است از احوال او غافل گردد، یا حسودی لحظه از فکر او بپردازد، پس نمی‏‌بینی که خداوند حکیم حفظ و نسیان را در آدمی قرار داده و هر دو ضد یک دیگرند، در هر یک مصلحتی هست که وصف نمی‌‏توان کرد و هر دو در انتظام احوال آدمی ضرور است.

پس اگر تفکّر کنی این امور متضادّه موجب اقرار به وحدت صانع است نه تعدّد چنانچه مجوس از اینجا به غلط افتاده‏‌اند و به دو خدا قائل شده‏‌اند تَعالَی اللَّهُ عَمَّا یقولون زیرا که همچنان که در بدن آدمی این دو ضد، هر دو در کار است و صانع بدن باید که هر دو را قرار دهد تا صنعتش تمام باشد، هم چنین در عالم کبیر، اشیاء متضادّه که بعضی را خیر و بعضی را شر می‏‌نامند و وجود هر دو ضرور است و هر دو برای نظام کل، خیر است و در کار است و آن جاهلان نمی‏‌دانند.



منافع حیا

نظر نما ای مفضّل به آنچه انسان مخصوص به آن شده از میان سایر حیوانات از خلق جلیل القدر، عظیم النفع که آن «حیا» است. اگر حیا نمی‌‏بود هیچ کس مهمانداری نمی‌‏کرد و وفا به وعده‏‌ها نمی‌‏نمود و حوائج مردم را بر نمی‌‏آورد و ارتکاب نیکی‏‌ها و اجتناب از قبایح و بدی‏‌ها نمی‏‌کرد.

حتی بسیاری از امور واجبه را مردم از برای حیا به عمل می‏‌آورند، زیرا که بعضی از مردم هستند که اگر از مردم شرم نمی‏‌کردند رعایت حق پدر و مادر نمی‏‌کردند. و صله رحم و احسان به خویشان نمی‏‌کردند و امانت‏‌های مردم را پس نمی‌‏دادند و ترک معاصی نمی‏‌کردند، پس نمی‌‏بینی که خدا چگونه عطا کرده است به آدمی هر خصلتی را که صلاح او در آن است و امر دنیا و آخرتش به آن تمام می‏‌شود.



حکمت در آنچه آدمی از داشتن آن ممنوع شده‏

پس داده است خداوند علیم به آدمی آنچه صلاح دین و دنیای او در آنها است، و منع کرده است از آدمی دانستن امری چند را که از شأن و طاقت او نیست دانستن آنها مانند علم غیب و امور آینده و بعضی از امور گذشته مانند آنچه در بالای آسمان است، یا در زیر زمین است، یا در میان دریاهاست، یا در اقطار عالم هست، و آنچه در دل‌های مردم است، و در رحم‌های زنان است و اشباه اینها از آنچه علم آنها از خلق محجوب است.

و طایفه دعوی دانستن این امور می‏‌کند و خطاهائی که از ایشان صادر می‏شود در آنچه خبر می‌‏دهند و حکم می‏‌کنند، دعوای ایشان را باطل می‏‌گرداند و دروغ ایشان را ظاهر می‏‌سازد. پس تفکّر کن که چگونه داده‏‌اند به آدمی علم آنچه آدمی در دین و دنیا به آن محتاج است و علم ما سوای آنها را از او منع کرده‏‌اند تا قدر خود را بشناسد و نقص خود را بداند و هر دو مقتضای مصلحت او است.



حکمت مخفی‌بودن زمان مرگ

تأمّل کن ای مفضّل در مصلحت پنهان کردن عمر هر کس از او، زیرا که اگر مقدار عمر خود را بداند اگر عمرش کوتاه باشد زندگی بر او ناگوار خواهد بود برای آن که عمر خود را کوتاه و وقت مرگ خود را نزدیک می‏‌داند بلکه خواهد بود به منزله کسی که مالش فانی شده باشد، یا نزدیک به فنا رسیده باشد، پس پیوسته در غم تنگدستی و در ترس فنای مال است. و بیم تهی شدن کیسه زندگانی بر فرزند آدم زیاده از بیم تهی شدن خزانه دینار و در هم است، زیرا کسی که مالش فانی می‏‌شود، امید حصول عوض آن را دارد و کسی که به فنای عمر یقین به هم رسانید، ناامیدی بر او مستحکم می‏‌گردد.

و اگر بداند که عمرش دراز خواهد بود، امید بقا به هم می‏‌رساند و در لذّات دنیا و معاصی حق تعالی فرو می‏‌رود به امید آن که لذات خود را در می‏‌یابم و در آخر عمر تائب می‌‏شوم. و این مذهب و طریقه را خدا از بندگان خود نمی‏‌پسندد و قبول نمی‏‌کند. آیا نمی‌‏بینی که اگر بنده داشته باشی و چنان با تو معامله کند که یک سال به خشم آورد و یک روز یا یک ماه تو را خشنود گرداند از او این را قبول نمی‏‌کنی؟ و از جمله بندگان شایسته تو نخواهد بود و از او نمی‏‌خواهی مگر آن که در دل داشته باشد اطاعت و خیر خواهی تو را در همه امور و در جمیع احوال.

اگر گوئی که گاه هست مردی سال‌ها به معصیت می‏‌گذارند و در آخر توبه می‏‌کند و توبه‌‏اش مقبول می‌‏شود. جواب می‏‌گوئیم که این امری است که آدمی را عارض می‏‌شود بنا بر غلبه شهوت و بر نیامدن با نفس و خواهش‌های آن، بی‏‌آنکه در نفس خود این مخالفت را قرار بدهد و بنای امر خدا را بر آن گذارد، پس به این سبب خداوند غفور می‏‌بخشد و تفضّل می‏‌کند بر او به آمرزش. و اما کسی که بنای کار خود را بر این گذارد که در اکثر عمر خود معصیت می‏‌کنم و در آخر عمر توبه خواهم کرد، پس خواهد فریب دهد کسی که او را فریب نمی‏‌تواند داد او را به آن که در عاجل هر لذتی را که می‏‌خواهم در می‌‏یابم به امید آن که در آخر توبه خواهم کرد.

و ایضا معلوم نیست که وفا به این وعده خواهد کرد یا نه، زیرا که ترک ترفه و لذت نمودن و مشقت توبه را متحمّل گردیدن خصوصاً در پیری و ضعف بدن، امری است به غایت صعب و ایمن نیست آدمی به مدافعه توبه از آن که مرگ او را دریابد و از دنیا بیرون رود بی‏‌توبه چنانچه کسی را بر مردی قرضی باشد و اجلی از برای آن قرار داده باشد و پیش از اجل قادر بر ادای دین باشد و پیوسته مداهنه نماید تا اجل دین برسد و مالش تهی شده باشد و قرض بر او بماند.



منفعت امتزاج رؤیا با حق و باطل‏

فکر کن ای مفضّل! در خواب‏‌ها چگونه تدبیر کرده است حق تعالی که ممزوج گردانیده است راست آنها را به دروغ به جهت آن که‏ اگر همه راست می‏‌بود، هر آینه همه مردمان پیغمبران بودند و انبیاء را امتیازی از سایر مخلوق انسانی نبود. و اگر همه دروغ بود، نفعی در آنها نبود بلکه فضول و بی‏‌فایده بود، پس چنین مقرر فرموده که گاهی راست باشد و مردم منتفع گردند از آن در مصلحتی که به سوی آن هدایت یابند یا مضرّتی که از آن احتراز نمایند و بسیار دروغ می‏‌باشد که اعتماد تمام بر آن ننمایند.



خلقت اشیا در جهت رفع نیاز انسان‏

فکر کن در این اشیاء که می‏‌بینی در عالم برای مصالح بنی آدم، مهیا کرده مانند خاک برای بنا کردن و آهن برای صنعت‌ها و چوب برای کشتی‏‌ها و غیر آن و سنگ برای آسیا و غیر آن، و مس برای اوانی، و طلا و نقره برای معاملات، و جواهر برای ذخیره گذاشتن، و دانه‌‏ها برای خوردن، و میوه‌‏ها برای تفکّه و لذّت یافتن، و گوشت برای خوردن، و بوی خوش برای لذّت بردن و دواها برای تصحیح بدن، و چارپایان برای بار برداشتن و سوار شدن، و هیزم برای افروختن، و خاکستر برای ساروج ساختن، و ریگ برای فرش زمین و چه مقدار می‏‌توان احصا کرد از امثال این.



اهمیت آب و نان و فراوانی آب‏

و بدان ای مفضّل! که سر معاش آدمی و زندگانی نان و آب است، پس نظر کن که چگونه تدبیر کرده است امر را در این دو چیز زیرا که چون آدمی را احتیاج به آب شدیدتر است از احتیاج به نان بنا بر آن که صبر او بر گرسنگی زیاده است از صبر بر تشنگی، و احتیاجش به آب بیشتر است از احتیاج به نان زیرا که محتاج است به آب از برای‏ خوردن و وضو ساختن و غسل کردن و شستن جامه‏‌ها و آب دادن چارپایان و زراعت‌ها، لذا آب را فراوان گردانیده که نباید خرید تا آن که آدمی را در تحصیل آن کلفتی و مشقتی نبوده باشد، و نان را چنان مقرّر فرموده که به چاره و حرکت تحصیل آن باید کرد تا آدمی را آن شغل از طغیان و ارتکاب به امور باطله باز دارد، نمی‏‌بینی که کودکی را که هنوز به حد فهم و ادراک و تعلّم نرسیده به معلّم می‏‌دهند که از بازی و ارتکاب اموری چند که موجب فساد خود و اهل او می‏شود باز دارد؟

و هم چنین آدمی که اگر از شغل خالی باشد هر آینه از اندازه خود بیرون رود و مرتکب امری چند گردد که ضررش بر نفس او و دیگران عظیم باشد.

عبرت بگیر برای این از حال کسی که در رفاهیت و کفایت و نعمت و فراغ بال و حسن حال نشو و نما کرده باشد چگونه است حال او در طغیان و فساد؟ عبرت بگیر که چرا شبیه نیست احدی از مردم به دیگری چنانچه وحشیان و مرغان و غیر اینها به یک دیگر شبیه‏‌اند چنانچه- گله از آهو و اسفر و دراکه همه به یک دیگر شبیه‌‏اند چنانچه فرق میان هر یک از ایشان و دیگری نمی‌‏توان گذاشت و بنی آدم را نمی‏‌بینی که صورت‏‌ها و خلقت‌‏های ایشان مختلف است که دو تای ایشان بر یک صفت نیستند، و علّت و حکمتش آن است که مردم محتاجند که یک دیگر را به حال‌ها و صفت‏‌ها بشناسند برای معاملاتی که در میان ایشان جاری می‏‌شود و در میان بهایم و مرغان اینها نمی‌‏باشد که یک دیگر را بشناسند، نمی‏‌بینی که مشابهت طیور و وحوش به یک دیگر هیچ ضرر به احوال ایشان نمی‏‌رساند و اگر دو توأم از بنی آدم به یک دیگر شبیه باشند بر مردم کار در معامله ایشان بسیار دشوار می‏‌شود به مرتبه که آنچه را که به یکی از ایشان باید داد به دیگری می‌دهند و یکی را که باید به گناهی مؤاخذه کنند دیگری را به عوض او مؤاخذه نمایند. و گاه است که مثل این اشتباه در مشابهت رخوت و البسه شخصی با دیگری به هم می‌‏رسد.

پس چه کسی لطف کرده است به بندگانش به این دقایق حکمت‌ها که به هیچ خاطری خطور نکرده و همگی موافق مصلحت است مگر خداوندی که رحمتش همه چیز را فرا گرفته. اگر ببینی صورت انسانی را که بر دیواری کشیده‌‏اند و کسی گوید به تو این، بی‏‌مصوّری و نقاشی خود به هم رسیده البته قبول نخواهی نمود، پس چگونه انکار می‏‌کنی این را در صورت جمادی که بر دیوار نقش کرده‌‏اند و انکار نمی‏‌کنی در آدمی زنده سخنگو.



راز ابتلای انسان به آلام‏

و اگر آدمی را هرگز المی و دردی نمی‏رسید به چه چیز ترک می‏‌کرد فواحش و گناهان را؟ و به چه چیز تواضع می‏‌کرد برای خدا و تضرّع می‏‌کرد نزد او؟ و به چه چیز مهربانی می‏‌کرد به مردم و بذل و صدقات به مساکین می‏‌نمود؟ نمی‏‌بینی کسی را که دردی عارض شد خضوع و شکستی می‏‌کند و رغبت می‏‌نماید به درگاه خدا و طلب عافیت می‏‌کند از شافی مرض، و دست می‏‌گشاید به دادن تصدّق‌ها. و اگر آدمی از زدن متألم نمی‏‌شد به چه عقاب می‏‌کردند پادشاهان دزدان را و راه‏زنان را و به چه چیز ذلیل و فرمان بردار می‏‌کردند عاصیان و متمرّدان را؟ و به چه چیز کودکان علوم و صنعت‌ها می‏‌آموختند، و به چه چیز ممالیک برای آقایان خود ذلیل می‏‌شدند و گردن به اطاعت ایشان می‏‌نهادند.

آیا اینها حجّت نیست برای ابن ابی العوجاء و امثال او از ملاحده و مانی نقّاش و اتباع او از گبران که انکار می‏‌کنند حکمت آلام و دردها را در عالم؟ اگر متولد نمی‌‏شد از انسان و سایر حیوانات، مگر نر یا ماده، هر آینه منقطع می‏‌شد نسل انسان و بر می‏‌افتادند حیوانات، لهذا علیم حکیم مقرر گردانیده که از هر نوعی از حیوانات نر و ماده هر دو به وجود آیند، چرا در هنگامی که مرد و زن به حد بلوغ رسیدند موی درشت بر زهار ایشان می‏‌روید. و بر روی مرد ریش می‏‌روید و بر روی زن نمی‌‏روید؟

برای آن که حق تعالی مرد را قیّم و کار فرمای زن گردانیده و زن را جفت او گردانیده و برای او آفریده، پس به این سبب مردم را ریش داده که موجب عزت و جلالت و مهابت او گردد و به زن نداده تا از نازکی رو و حسن و جمال که مناسب حال اوست و برای التذاذ هم‌خوابگی مرد ادخل است برای او باقی ماند. پس نمی‏‌بینی که حکیم علیم در هر امری آنچه به عمل آورده همه موافق حکمت است و راه خطا در آن نیست.

مفضّل گفت: چون سخن بدینجا رسید وقت زوال شد و مولای من به نماز برخاست و فرمود: برو فردا بامداد به نزد من بیا، پس من‏ شاد و خوشحال برگشتم به آنچه از معرفت مرا حاصل شد و خدا را حمد کردم بر آنچه مولای من به من تعلیم و تفضّل نمود و شب را به سر آوردم شاد و با نعمت به آنچه مولای من به من تعلیم کرده بود.




[1]. الامان، فصل 7 ـ کشف المحجه، فصل 16

[2]. الارشاد، باب 24، حدیث 10

[3] کورسی موریس در راز آفرینش می‏‌گوید: تا به حال هزاران کتاب درباره هاضمه و طرز کار دستگاه گوارش نوشته شده ولی هر سال کشفیات جدیدی در این زمینه می‏‌شود و آن قدر مطالب تازه در این باره نوشته می‏‌شود که موضوع همیشه تازگی دارد، اگر ما جهاز هاضمه را به یک آزمایشگاه شیمیایی تشبیه کنیم، و مواد غذایی را که به درون آن می‏‌رود، مواد خام این آزمایشگاه بدانیم، آن وقت حیرت می‏‌کنیم که عمل هضم تا چه اندازه کامل است، که هر چیز خوردنی را هضم می‏‌کند و تحلیل می‌‏برد. معده غذاهای گوناگونی که در آن می‏‌ریزد، موادی را که مفید تشخیص بدهد انتخاب نموده با مواد شیمیایی که خود تولید کرده است مخلوط، مواد زاید آن را دفع، و بقیه را به انواع گوناگون تقسیم و به مصرف ترمیم گوشت، پوست، استخوان، مو، خون و رگ و غیره می‏‌رساند، و میلیاردها سلول که در بدن انسان زندگی می‏‌کنند از آن تغذیه می‌‏شوند. [پایه‌‏های علمی و منطقی عقائد اسلامی، 25- 26].

[4]. اگر صفرا داخل خون شود تولید بیماری یرقان (زردی) می‏کند و چنانچه بول از جریان طبیعی خود باز ماند بدن مسموم و آدمی هلاک می‏‌گردد.




4531849
 
پربازدید ها
پر بحث ترین ها

مهمترین اخبار فرهنگی‌هنری

فرهنگی‌هنری
«باشگاه خبرنگاران» احمد ابوالقاسمی با حضور در برنامه «جعبه سیاه» شبکه افق از نسبت فامیلی‌اش با علیرضا قربانی، خواننده کشورمان گفت.
فرهنگی‌هنری
«باشگاه خبرنگاران» تصویربرداری سریال «غریبه» به کارگردانی سروش محمدزاده به پایان رسیده و به زودی روی آنتن تلویزیون می‌رود.
فرهنگی‌هنری
«باشگاه خبرنگاران» حجت‌الاسلام والمسلمین خاموشی گفت: سازمان اوقاف توجه ویژه‌ای به دانش بنیان‌ها دارد و در صدد هستیم همه وقف را به صورت دانش بنیان ارائه کنیم.
فرهنگی‌هنری
«باشگاه خبرنگاران» یک کارگردان گفت: سال ۸۷ ایده‌ای به ذهنم رسید که مستندی درباره کاشت، داشت و برداشت محصول شالی بسازم.
فرهنگی‌هنری
«باشگاه خبرنگاران» فیلم سینمایی «آه سرد» در دومین حضور جهانی در چهل و ششمین جشنواره فیلم مسکو موفق به دریافت ۲ جایزه شد.
فرهنگی‌هنری
«باشگاه خبرنگاران» برنامه «کافه مستند» با پخش مستند «آقای خاص» به کارگردانی سجاد ترابی سراغ ناگفته‌هایی از زندگی محمد بنا، سرمربی اسبق تیم ملی کشتی فرنگی رفت.
فرهنگی‌هنری
«باشگاه خبرنگاران» امام هادی (ع) در روایتی تأکید کرده‌اند که زائر قبر حضرت عبدالعظیم حسنی (ع) همچون کسی است که حرم امام حسین (ع) را زیارت کرده است.
فرهنگی‌هنری
«باشگاه خبرنگاران» نغمه مستشار نظامی مخمسی را در استقبال از سروده رهبر انقلاب که در آستانه عملیات وعده صادق بیتی از آن را خواندند، سروده است.
فرهنگی‌هنری
«باشگاه خبرنگاران» منتظری نمایشگاه کتاب تهران را پنجره‌ای گشوده به تمدن ایران دانست و گفت: شعار سی و پنجمین دوره این رویداد در عین کوتاهی پیام‌ مهمی دارد.
فرهنگی‌هنری
«باشگاه خبرنگاران» شورای عالی انقلاب فرهنگی در جلسه‌ای با حضور کارگردان و بازیگران سریال «رستگاری»، از عوامل این مجموعه تلویزیونی تقدیر کرد.

مشاهده مهمترین خبرها در صدر رسانه‌ها

صفحه اصلی | درباره‌ما | تماس‌با‌ما | تبلیغات | حفظ حریم شخصی

تمامی اخبار بطور خودکار از منابع مختلف جمع‌آوری می‌شود و این سایت مسئولیتی در قبال محتوای اخبار ندارد

کلیه خدمات ارائه شده در این سایت دارای مجوز های لازم از مراجع مربوطه و تابع قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد.

کلیه حقوق محفوظ است