گروه سیاسی فرهنگ نیوز - محمدحسین امینی: همدلی و همزبانی میان کارگزار و کارفرما. معنایی بدیع و مهم در فرهنگ سیاسی است که رهبر فرزانهی انقلاب سال 1394 شمسی را با عطف توجه به آن، سالِ «همدلی و همزبانی دولت و ملت» نامیدند. و این نامگذاری میرود تا تصورها از ارتباط عموماً حقوقی و خشک کارفرما و کارگزار را به فضای آکنده از دیگرخواهیِ «همدلی و همزبانی» ببرد و برگی دیگر بر دفتر مضامین بلند برخاسته از فرهنگ انقلاب اسلامی بیفزاید.
همدلی را «توانِ خود را جای دیگران گذاشتن» دانستهاند. اما سخن به ارتباط کارفرما و کارگزار که میرسد قصه وضع جالبی به خود میگیرد. کارفرمایی که قرار است تلاش کند «خود را جای کارگزار بگذارد» چه وضعی خواهد داشت؟ یا کارگزاری که میخواهد لحظهای «جای کارفرما بنشیند و دنیا را از چشم او نگاه کند» چه منظرهای خواهد دید؟
رهبر معظم انقلاب در پیام نوروزیشان[1] ضمن معرفی «ملت» بهعنوان «کارفرمای دولت» بر خصوصیت مهمی از این کارفرما انگشت گذاشتند: «عزم». ایشان تأکید کردند که از دوتاییِ «عزم ملی و مدیریت جهادی»، اولی که به ملت مربوط بود مخصوصاً در راهپیماییهای عظیم و متعددشان بهطور کامل محقق شد و معلوم گشت که «از طرف ملت عزم لازم وجود دارد.» اما از نظر ایشان تحقق مدیریت جهادی به کاملیِ عزم ملی نبود و صرفاً «هر جا مدیریت جهادی بروز داشت» پیشرفتها نیز آشکار بود.
بدین ترتیب صورتمسئلهی ما قدری تکمیلتر میشود: از یکسو کارفرمایی داریم که عزم راسخی به نمایش گذاشته، از سوی دیگر نیز کارگزاری داریم که - نه بهاندازهی کارفرما اما او هم - نشان داده است که هر جا اراده کند میتواند. حالا قرار است این دو گروه بیشازپیش با یکدیگر همدلی کنند. یعنی توانِ «خود را جای دیگری گذاشتن» را بیشازپیش در خود تقویت کنند.
ملتی که با دولت همدل است
ملت قرار است گرفتاریهای دولت را گرفتاریهای خودش بداند. او بسان کارفرمایی است که مشغلههای کارگزار را جزئی از دغدغههای خود میبیند و «توقعات» خود را بیشازپیش مدیریت میکند.
بهعنوان یک نمونه، نادره شاملو مشاور توسعه بینالملل و مشاور ارشد پیشین بانک جهانی 18 آذر 93 در گفتگو با صدای آمریکا به یکی از آخرین سفرهایش به ایران اشاره میکند و میگوید «...تا یک حدی به نظر من میرسید که مردم ایران فکر میکنند که اگر امروز نخریم فردا گرانتر میشود! درواقع Expectation[2] زیاد است و سطح توقعات واقعاً بالا رفته. خلاصه اینکه هرچند سختی هم میکشند اما اوضاع آنقدرها خراب نیست...»
این «اگر امروز نخریم فردا گرانتر خواهد شد» یکی از تلقیهای کاملاً منافی با همدلی ملت و دولت است. ملتی که میخواهد با دولتِ منتخب خود همدل باشد میبایست عامدانه به اینجور «اگر»ها - که صرفاً به توقعات بیپایان دامن میزنند - بیاعتنایی کند. این دست اگرها ملت را از دولتِ کارگزار خود دور میکنند، بماند که ما ترجیح میدهیم اوصاف رسانههای بیگانه در موردمان - مثل اغلب موارد - دروغ باشد و اصلاً زیبنده نیست که رفتاری داشته باشیم که دشمنان را در اشکالگیری بر ما مُحِق کند. اگر مردم «خود را جای دولت بگذارند» و به معنای حقیقی کلمه با دولت همدلی کنند، این دست اگرها میدانی برای خودنمایی پیدا نخواهند کرد.
مردم باید دولت را - و کشور را - از خود بدانند و اگر در هر زمینهای نیازی جمعی وجود دارد آن نیاز را مانند نیازهای شخصی خود جدی تلقی کنند و برای رفع آن همت و نظم نشان دهند. با توجه به تأکیدات اخیر بر مسائل اقتصادی کشور، منحصر کردن حداکثری خریدها به کالاهای داخلی، اهتمام همدلانه و جدی به پرداخت دیون ملی، و سوگیری فوری برای کاهش میزان مصرف و دامن زدن بر جوّ «انضباطِ کسب و مصرف» شاید حداقل کارهایی باشند که مردم میتوانند برای تحقق شعار سال 94 در دستور کار خود قرار دهند.
دولتی که با ملت همدل است
دولت قرار است مسائل مردم را بهواقع مسائل خود بداند. قرار است تا آنجا که میتواند تمرین کند که دنیا را از پنجرهی مردم ببیند. دیگر قرار نیست به توصیه و نصیحت بسنده شود. قرار است دولتیها خود را یکی از مردم تلقی کنند و دقیقاً مانند آنها به دولت - به خود - نگاه کنند. و روشن است که از اینجا تا «خود انتقادی» راهی نیست!
خود انتقادی باید بهطورجدی وارد گفتمان دولت آقای روحانی شود تا از این طریق، دولت بتواند بیشتر خود را جای مردم بگذارد. دولتمردِ «خود منتقد» و اهل همدلی با مردم دولتمردی است که بیش و پیش از مردم - و یا شرایط - به «خود» مشکوک است. دولتمردی که با مردم همدل میشود و خود را چون یکی از آنان فرض میکند اندکاندک از «نگاه بالا به پایین» منزجر میشود و ترجیح میدهد نقادی را از خود شروع کند.
کابینهای که همدل با ملت است با «مجلسِ برخاسته از ملت» نیز احساس خودی بودن بیشتری خواهد داشت. مجلس تبلور ارادهی ملت است. دولتی که تصمیم به همدلی با مردم گرفته کشمکشهای طبیعیاش با مجلس را «با گذشتِ بیشتر از سوی خود» فیصله میدهد چون قصد جدی دارد که خود را جای مردم و نمایندگان مردم بگذارد.
دولتی که با مردم همدل و همزبان است بر دشمنانِ مردم سختگیرتر از پیش خواهد بود. او با نشستن جای مردم، «بغض و کینهی انقلابی» را که در قلب تودهها جریانی پرخروش دارد بیشازپیش حس میکند و به همین سبب در کلیشههای «یا دیپلمات یا انقلابی» نمیماند و خود را پای میزهای مذاکره «انقلابیتر» نشان میدهد. اهالی مذاکره در چنین دولتی به مردم سرزمین خود شبیهتر میشوند. دیپلماتهایی که با مردم همدلتر شدهاند قادرند در جایجای مذاکرات تصور کنند که مردم ناظر و شاهد گفتههای آنها و بلکه جای آنها هستند! این ورزهی فکری، نمایندگان صادق ایران در مذاکرات هستهای با دولتهای ظالم را تقویت میکند تا بیش از گذشته «بچههای این مردم» و «بچههای این انقلاب» به نظر برسند.
خشونتهای زبانی، دشمنانِ همدلی
باید به یاد داشته باشیم که خشونتورزیهای زبانی و رسانهای کاهندهی قطعی همدلی هستند و این اثر کاهندگی بر هر دو سوی ماجرا است. مردم و جریانات مردمی اگر تندزبانی پیشه کنند و مکتوبات و ملفوظات خود را به خشونت زبانی بیالایند توانایی «دیدن دنیا از نگاه دولتیها» را اندکاندک از دست میدهند و همدلی کردن برایشان غیرممکن میشود. دولتمردان نیز چنانچه تریبونها را به آوردگاه الصاق انواع برچسب بر سر و روی منتقدین و مخالفان خود تبدیل کنند، قدرتِ «خود را جای مردم گذاشتن» کمکم در آنها زوال میابد و همدلی برایشان دستنیافتنی میشود.
جامعهی مدنی، رابط و حامل همدلی
جامعهی مدنی را حوزهای از ارتباطات اجتماعی دانستهاند که بدون هیچ مداخلهی دولتی همواره نقش واسطه میان دولت و ملت ایفا کرده. مهمترین عناصر این حوزه در دو منطقه ریشه دارند: 1. مراکز آموزشی از حوزه و دانشگاه و مدرسه 2. انواع و اقسام رسانهها از مطبوعات گرفته تا رادیو و تلویزیون.
بدین ترتیب به نظر میرسد دستیابی به هر سطحی از همدلی و همزبانی میان ملت و دولت نیازمند آرایش کانال ارتباطی آن دو – یعنی جامعهی مدنی - به لوازم همدلی و همزبانی است. باید بیشازپیش به فضای جامعهی مدنی همدلی و همزبانی تزریق شود تا از این طریق، ارتباطات دولت و ملت نیز شکلی نو و همدلانهتر پیدا کند.
همدلی بهمثابه راهبرد
یادمان باشد که همدلی گاهی راهبرد است گاهی روش. یکوقت صرفاً میخواهیم با رواج همدلی «منازعات موجود» را فیصله دهیم، یکوقت هم البته قصدمان فراتر از این است و میخواهیم به «ریشهی درگرفتنِ منازعات» نگاه طبیبانه بیندازیم. حالا که رهبر فرزانهی انقلاب سالی را به نام همدلی مزین کردهاند شاید حیف باشد که آن را صرفاً یک «روش» در نظر بگیریم.
به نظر میرسد فرصتی مغتنم پیشآمده تا «همدلی» را به چشم «راهبردی ملی» نگاه کنیم و بجای توقعمان از یکدیگر، توقعمان از «همدلی» را بالا ببریم و بگذاریم این نوشدارو، حالا که میتواند، نقشی بیش از «ممانعت از مرگ سهراب» داشته باشد و اساساً «بساطِ سهراب کُشان» را جمع کند!
نگاه راهبردی به همدلی میتواند «شکافهای متراکمی» را که اثری جز تعمیق درهمریختگی و افزودن بر سطح تنشها ندارند را به «شکافهای متقاطعی» تبدیل کند که اجازهی دوقطبی شدن را به جامعه نمیدهند و از سطح و عمق کشمکشهای انرژی بر بهطور محسوسی میکاهند.
همدلی و موجسواریهای سیاسی
از همین ساعات اول طرح این شعار برای سال 94 باید مراقب سوءاستفادههای بیشازپیش از مفهوم «همدلی» نیز بود. نهم دیماه 93 رئیسجمهور محترم راهپیمایی تاریخی یومالله نهم دی سال 1388 را به معنای بیعت مجدد با جمهوری اسلامی ایران، اصل ولایتفقیه و خاندان امامت دانستند و روز 9 دی را «روز همدلی» نام نهادند[3]. این بیان آقای روحانی را بگذارید کنار اتفاقی که دو ماه و نیم پیش از آن افتاد. شورای هماهنگی اصلاحطلبان استان زنجان به مناسبت سفر استانی رئیسجمهور و اعضای کابینه به زنجان، در 28 مهر 93 رسماً بیانیهای منتشر کرد و در آن «تلاش و اقدام برای رفع حصر از سران فتنه» را موجب «افزایش همدلی» و اقتدار داخلی دانست![4] بهراستی چطور ممکن است حامیان و علاقهمندان رئیسجمهوری که 9 دی را روز همدلی میداند معتقد باشند که رفع حصر سران فتنه – که نهم دی اعتراضی میلیونی به رفتار آنها بود – نیز عامل همدلی خواهد بود؟! آیا جز این است که لفظ «همدلی» مدتهاست استعداد خود را برای تبدیلشدن به «ابزار موجسواریِ موجسوارانِ سیاسی» اثبات کرده؟
آیا همدلی «کفایت» میکند؟
چند ماه پیش مقام معظم رهبری در اجابت درخواست معاون اول رئیسجمهور مبنی بر صدور پیامی خطاب به همایش ملی ارتقای سلامت نظام اداری و مقابله با فساد، متنی مرقوم داشتند که فرازی از آن میگوید «نفس اهتمام آقایان به امر مبارزه با فساد را تحسین میکنم، لکن این سمینار و امثال آن بناست چه معجزهای بکند؟ مگر وضعیت برای شما مسئولان سه قوه روشن نیست؟ با توجه به شرایط مناسب و امیدبخشی که ازلحاظ همدلی و هماهنگی و همفکری بین مسئولان امر وجود دارد، چرا اقدام قاطع و اساسی انجام نمیگیرد که نتیجه را همه بهطور ملموس مشاهده کنند؟»[5]
پرسشی که رهبر انقلاب مطرح میکنند پرسش بسیار مهمی است. خصوصاً که هیچ اثری از استفهام انکاری در بیان ایشان نیست و روشن است که عمیقاً به وجود «همدلی و هماهنگی و همفکری» میان مسئولین باور دارند. اما بهراستی چرا از خاک «همدلی» لزوماً «اقدام قاطع» نمیروید؟
به نظر میرسد «همدلی و همزبانی» و حتی «همفکری و هماهنگی» همگی شروط «لازم» برای برانگیخته شدن ارادهها هستند. اینکه آدمی از حوزهی باورها و احساسات خود عبور کند و وارد حوزهی اراده و عمل شود ظاهراً محتاج لوازمی بیش از «باورمندی» و «احساسِ مساعد» و حتی «تمایل» است.
اگر قرار است در سال 94 بر همدلی و همزبانی میان مردم و دولت دامن زده شود باید پیشاپیش بدانیم که این همدلی و همزبانی هنوز فقط شرط لازم برای رخداد اتفاقهای خوب مورد انتظارمان است. باید متفکران و اهالی اندیشه روی چگونگی نفوذ «همدلی و همزبانی» بر ساحت «اراده و رفتار» نیز مداقه و تأمل کنند. ما نیاز به جهدی نظری روی «موانع تبدیلشدن اندیشه به رفتار» هستیم و اگر به این موانع توجه نکنیم چهبسا به همدلی و همزبانی - که هر دو مرتبط با حوزهی باور هستند – هم برسیم اما باز به تغییرات موردنظرمان در حوزهی اراده و رفتار دست پیدا نکنیم و به تعبیر رهبر انقلاب «نتیجهای ملموس» مشاهده نکنیم.
پا نوشت:
[1] - پیام نوروزی به مناسبت آغاز سال ۱۳۹۴
[2] - توقع و چشمداشت
[4] - البته این بیانیه در رسانههای داخلی بازتاب نداشت و صرفاً تارنماهای حامی فتنه آن را منتشر کردند اما همین شورا 4 آبان 93 با پیامی که جهت قدردانی از سفر رئیسجمهور به زنجان صادر کرد نشان داد که موجودیت دارد و دستکم میتوانست بیانیهی منتشرشده را تکذیب کند! قدردانی شورای هماهنگی اصلاح طلبان زنجان از سفر رییس جمهوری به استان
6081341