راز رزق در آینه دل؛ آنچه داریم، امانتیست از آسمان

باشگاه خبرنگران جوان - شب بود و قرآن در دست، آرام نجوا میکرد. ناگاه آیهای از سوره بقره چون نوری دل را شکافت: «وَمِمَّا رَزَقْنَاهُمْ یُنفِقُونَ». این جمله ساده نبود؛ تیشهای شد بر دیوار غرور. فهمی تازه رخ نمود: آنچه انفاق میشود، از آنِ ما نیست. روزی اوست، و ما فقط رسانندهایم. انفاق نه منتی دارد و نه مالکیتی؛ فقط امانتیست در دستانی موقت.
رزق، امتحانی است برای دل
آنجا که دل در سکوت، ندای آسمانی را میشنود، درمییابد که پدر و مادر، یار و نیازمند، نه مخاطب لطف ما، که نشانه امتحان ما هستند. رزق، در حقیقت فرصتیست برای پاککردن درون از شُحّ نفس، نه صرفاً عملی بیرونی.
بخشش، نه مالیست و نه شخصی
این آگاهی، معنای بخشش را متحول میکند: گاه بخشش، نگاهیست، گاهی کلامیست، گاهی آغوشی برای دلی زخمی. دیگر هیچ نیکی کوچکی به چشم نمیآید. دل تبدیل میشود به خاکی آماده برای رویش دانههایی که نه ما، بلکه او میکارد و میرویاند: «أَأَنتُمْ تَزْرَعُونَهُ أَمْ نَحْنُ الزَّارِعُونَ؟»
حکمت آیات، راهی برای بندگی
آیات قرآن یکی پس از دیگری از راه میرسند تا یادمان بیاورند: «وَلَا تَمْنُن تَسْتَکْثِرُ»، مبادا عطا کنیم و گمان کنیم که لطفی کردهایم. این رزق، حقی معلوم است برای دیگران: «وَفِی أَمْوَالِهِمْ حَقٌّ مَّعْلُومٌ...». حتی اگر به ظاهر مال ماست، در حقیقت سهمی از دیگری در آن نهاده شده است.
دعا برای نرم شدن دل پیش از بخشش
در پایان، نجوایی آرام از دل برخاسته است: خدایا، اگر خواستی چیزی از من بگیری، خودت دل را نرم کن، خودت دست را گشاده کن. مبادا بخیل شوم یا نام خودم را بر فیض تو بنویسم.
و این زمزمه با آیهای به اوج میرسد که نجات را در درون جستوجو میکند: «وَمَن یُوقَ شُحَّ نَفْسِهِ فَأُولَٰئِکَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ».
سخنی برای دلها، نه فقط قلمها
و این متن، در نهایت، نه مقالهایست برای دیدهشدن، بلکه حدیث دلیست که خواسته نوری را که روزی از آسمان تابیده، با دیگر دلها قسمت کند؛ نوری که بماند، نه در کلمات، بلکه در نیتها.
منبع: مهر
12208263